بابایی مانی دوستون داره.....
میخواسته کمکتون کنه........
میخواسته کمکتون کنه........
-
چرا میزنی حالا؟
بلی بلی همون که تو اتاق بهاره
تخت وسط
همونهچرا دختر منو نشون ندادی پس؟!!!
کچلت که کردم میفهمی
خودم برم.......
خودتی.......
هیچکسم نمیره لطفاً.من غصه میخورما.........
قربون بابای روشنفکرم برم من........
تازه شما فقط مدیریت میکنی....همین.
بیا فکر بکر
تندتند بیا
من اعصاب ندارم
بابایییی...به خدا خطیر نیست.........
راست میگم....ما که کار پر خطر انجام نمیدیم........
به جای این همه پر حرفی بیا فکربکر
بابایییییییییی..............
خواهش میکنم........
چیز بدی نیست....تضمین میکنم....
نگم دیگه.........
من دیگه میرم رفیق...خوشحال شدم...فعلا خدا حافظ
بله!گرفتم تا اخرش!
درست مثل وظیفه پدرانه ت که نمیتونی کوتاهی کنی دیگه؟!
خوب قول دادم بابایی...........
خودت یادمون دادی این چیزا رو..........
ای جان............
انتخاب نهایی لوگوی موسسه خیریه [IMG]
[IMG]
پژمان جان من فورس ماژود میرم، از بچه ها خداحافظی کن
سجاد با شما بود...تو صفحه من...بالاتر از پیام قبلیت..!
ای بابا...حالا ما هی میخواییم تو رو بپیچونیم...تو هم هی ادا در بیار...برو حال کن بابا...!
نه خوب...سب زمینی هم باشه ادم حس مرد بودن بهش دست نمیده...واسه همین نباشه بهتره...تو نگران ما نباش برو دنبال تجدید فراش!
نه نمیخواییم....به خصوص اگه بخواد غیرتی بازی هم واسمون دراره!
خودتو اسیر ما نکن بابا...برو دنبال زندگیت....!
چراشم هستم.
حرفتو زدی دیگه........
آخه دوست نداشتم همه بفهمن من اونم که گفتی...........
سلام..........
بله فهمیدم که خودتونم نمیشناسید.........
سلام...........
خوب چرا منو بد تربیت کردید؟ها؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!
: w00:
اخه!بالاخره منو خواهرم میریم پی زندگی خودمون...با تنهایی چه میکنی؟دلمون نمیاد خوب تنها بمونی...
میدونی که من تو فرمولهای معمولی نمیگنجم!؟
رو دادن به بچه عواقب داره فدات شم، راه حلش رو هم خودت میدونی ... کاش هیچوقت فرشاد رو ندیده بودم
کاملا باهات موافقم! برو اوت ترکه من رو بردار بیار!!
به خدا بی منظور گفتم پژمان..جدی میگم...حالا اگه خبری شد ما رو بیخبر نذاریا...!دلمون واسه عروسی لک زده! -
بارگذاری...
-
بارگذاری...
-
بارگذاری...