persian_kb سبز
پسندها
2,927

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • عاقبت یک روز مغرب محو مشرق میشود
    عاقبت غربی ترین دل نیز عاشق میشود
    شرط میبندم هنگامیکه زود است و نه دیر
    مهربانی حاکم کل مناطق میشود
    خستگي، راهِ قدمهايت نيست!
    نغمهء ساز ِ طربناك‌ات نيست!
    دوستي، حادثهء سهلي نيست!
    بعد سالي كه صدايت را
    از نسيم‌ ِ سحري می‌شنوم!
    ر ِنــگِ آن نغمهء شاد … باز هستي دهد‌ام! … باز مستي دهدام!
    من از اين غصه كه تو رنجوری،
    تا سرانجام زمان بيمارم ….. از همه حادثه‌ها بيزارم!
    و بدان!
    اينكه بدانم شادي، ازغم و رنج دلم آزادي،
    تا سرانجام زمين دلشادم …… در كوير دل خود آبادم!


    من دختری بودم

    تنها در دنیای خودم

    آروزیم خانه ای بود در بین درختان ...

    من یک رویا داشتم

    که از بلندترین نقطه پرواز کنم !

    ...

    میان برگها قدم زدم

    و از خدا پرسیدم

    من کجا هستم ؟!

    ...

    ستاره ها به من لبخند زدند

    و خدا با خیالی آرام به من گفت

    در من ...

    ...

    حالا که زمان گذشته است

    و خاکستری شده ام

    آماده ام تا

    از بالاترین نقطه پرواز کنم

    ...

    وحالا میفهمم خدا به من چه گفت ...!
    هرچقدر هم که نقاش چيره‌دستي باشي، روی نقشي که آفريده‌ای نميتواني نقاشي کني.
    هرچقدر هم که پيکرتراش ماهري باشي براي شروع يک کار جديد، يک قطعهء خام مي‌خواهي.
    بر روی يک پيکره، نقش‌کشيدن کار سختي است!
    گاه که انسان اندوه از چهره اش بارد و نتواند احساسات درونی خود را از کاستی ها و ناراحتی هایش بیان نماید گوید:

    فراموشش کن...


    در ابتدای زمین

    کنار آسمان نشستیم

    و دعا کردیم

    شاید ...

    تمام آرزوهایمان

    باران شود ...

    ندانستیم

    تمام خاکسترمان را

    آب خواهد برد

    .

    .

    .

    با چشمهایی سرخ و سنگین

    به آرزوهای دور و دراز خوابهای کودکیمان

    نگاه می کنیم ...

    و بی هیچ قصه ای

    به خواب می رویم ...!


    در زندگی لحظاتی هست

    غرق شان که باشی

    نه می بینی و نه دیده می شوی !

    نه باران خیس می بارد

    نه زمین سرگردان خودش است ...

    نه سیب ممنوع است و نه گندم

    .

    .

    .

    لحظاتی که می شود دور از چشم دنیا

    با تنهایی عشق بازی کرد !

    لحظاتی که خدا از تنهایی زاده می شود ...!
    خوب ميشي داداش...الان همه سرما خوردن...فقط نميدونم دودي كه يكي از بچه ها به صورتم ميگرفت هم راه انتقال سرما خوردگي هست يا نه!!؟:)
    پيروز ميشيم
    موفق باشيم
    منم تورو به خاطر بدقولی میبخشمت[IMG]این به اون در[IMG]
    راستی این سرماخوردگی رو اصلا سرسری نگیر.ایشالا زودتر بهتر شی:gol:


    خوشحالم !

    لااقل برای اینکه تو را در خواب ببینم از هیچ کس اجازه نخواهم گرفت ...

    چگونه بگویم ؟!

    دلم برای خدای معصومی که در قلب تو زندگی می کند تنگ شده است ...

    دلم تنگ شده برای هر آنچه از دست داده ام ...

    چشمانم گریانند برای هر آنچه نداشته ام ...

    دستانم پروانه ای می خواهند که هرگز پریدن را از یاد نبرد ...

    و روحم ... شوق پرواز دارد !

    همراه با بادبادکی که در کوچه های کودکی از میان انگشتانم رها شد ...

    و به آسمانها رفت تا هم بازی فرشته ها شود ...!
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا