من دیروز دیر رسیدم، یه جورایی بابت همین سرماخوردگیم بود، شبش از هوش رفته بودم و صبحم زود بیدار شدم، اما بدن درد داشتم، 10 و خورده ای رسیدم دانشگاه، یه بخش بزرگی از بچه ها گاردی ها رو زده بودن کنار و رفته بودن طرف کریم خان و ...
یه گروه هم مونده بودن
من با 2 تا از بچه ها رفتیم طرف کریم خان،
اقا من تو کل عمرم روی هم این همه نیروی امنیتی ندیده بودم که دیروز یکجا دیدم
زدن و گرفتن و ... که خبر داری خودت دیگه
ولی مسئله ای که بیشتر واسه من اتفاق افتاد این بود که به صورت تابلویی هدفشون ترسوندن بود
تو دانشگاه ازمون فیلم گرفتن، تو راه کریم خان بازرسیمون کردن، یه جا دیگه اس ام اسهای یکی از دوستامم خونده بودن،
من که برمی گشتم با موتوراشون سپاهی ها افتاده بودن تو اتوبان ها و خیابونها که مانور بدن و ...
چند 10 هزار نفر نیرو ریخته بودن تو سطح شهر و ..
بعد از کریم خان هم که برگشتیم دانشگاه ، ماشالله اون گروهی که مونده بودن کم نذاشته بودن، ما هم بهشون ملحق شدیم تا 4 و نیم اینا
یه جورایی ضدشورشی ها رو مجبور می کردیم وایستن پیش ما:دی!