M
پسندها
75

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره



  • حوصله ام سر می رود ... می رود ... می رود ... تا باز به آغاز می رسم !

    می میرم ، دوباره زنده ام می کند ...

    ایمان می آورم ، می جنگم ، می میرم !

    می نویسم ، خط می زنم ...

    خط خوردگی هایم را حفظم ، می نویسم !

    فریاد می زنم ، می گریزم ، می گریزانم ...

    ضجه می زنم که بازگرد، باز طغیان می کنم !

    خدا می سازم ، توبه می کنم ، سجده می کنم ...

    در سجده به مامنم کافر می شوم ، بی خدا می شوم ...

    .

    .

    .

    از این همه تکرار حوصله ام سر می رود ... می رود ... می رود تا به آغاز می رسم ...!


    ستاره


    خدايا، ما را ببخش، اين‌ تعريف‌ انسان‌ نيست. ما ديگر ايوب‌ نيستيم...

    .

    .

    .

    خدايا اما به‌ ما برگردان، آن‌ معجون‌ تلخ، آن‌ اكسير مقدس، آن‌ صبر قشنگ‌ را ...
    طعمش‌ تلخ‌ بود. تلخي‌اش‌ را دوست‌ نداشتيم...نمي‌دانستيم‌ كه‌ دواست. دواي‌ تلخ‌ترين‌ دردها...نمي‌دانستيم‌ معجون‌ است! معجونِ‌ انسان‌ شدن...گمش‌ كرديم. شيطان‌ از دستمان‌ دزديد! بي‌طاقت‌ شديم‌ و ناآرام. دهانمان‌ بوي‌ شكايت‌ گرفت‌ و گلايه...‌

    و تازه‌ فهميديم‌ نام‌ آن‌ اكسير مقدس، نام‌ آنچه‌ از دستش‌ داديم، «صبر» بود...

    ديگر عزم‌ آهني‌ و طاقت‌ فولادي‌ نداريم، ديگر پاي‌ ماندن‌ و شانه‌ سنگي‌ نداريم. انگار ما را از شيشه‌ و مه‌ ساخته‌اند. براي‌ شكستن‌مان‌ توفان‌ لازم‌ نيست. ما با هر نسيمي‌ هزار تكه‌ مي‌شويم. ترك‌ مي‌خوريم. مي‌افتيم، مي‌شكنيم، مي‌ريزيم‌ و شيطان‌ همين‌ را مي‌خواست!

    خدايا، ما را ببخش، اين‌ تعريف‌ انسان‌ نيست. ما ديگر ايوب‌ نيستيم...

    از اينجا تا تو هزار راه‌ فاصله‌ است. ما اما چقدر بي‌حوصله‌ايم. ما پيش‌ از آنكه‌ راه‌ بيفتيم، خسته‌ايم. از ناهموار مي‌ترسيم، از پست‌ و بلند مي‌هراسيم، از هر چه‌ ناموافق‌ مي‌گريزيم...
    شانه‌هايمان‌ درد مي‌كند، اندوه‌هاي‌ كوچكمان‌ را نمي‌توانيم‌ بر دوش‌ كشيم،ما زير هر غصه‌اي‌ آوار مي‌شويم، توي‌ سينه‌ ما جا براي‌ هيچ‌ غمي‌ نيست...
    خواهر گلم سلام
    توی زندگیم خدا بهم خواهر نداد ولی تو و وجودت این نعمت بزرگو بهم برگردوند
    ممنونم
    و باز منو شرمنده خودت کردی
    نباید باعث نگرانی بچه ها میشدی ولی خب ... چی بگم... ممنونم...
    راستی از سمیرا ناراحت نباش ... دوستی بهتر از اون توی زتدگیت پیدا نمیکنی اینو بهت قول میدم پس اینبار هم حرفم انجام بده ..... ازش دلخور نباش خواهش میکنم.... چون من مقصرم ....


    بازم میگم ممنونم و ببخش که باعث نگرانی تو مامان اینا شدم.....


    اینجا رو کلیک کن لطفا
    سلام مرجان جان:gol:
    خوبی که ایشالا؟مرسی خانومی لطف کردی عزیز
    سلام به مجید برسون ایشالا که خیلی زود خوب بشه و بتونه بیاد.ببرینش پیش یه دکتر دیگه که خدای نکرده مشکلی براش پیش نیاد.دردش که معمولیه چون عمل داشته ایشالا که خیلی زود خوب بشه برگرده
    خیلی خیلی سلامشو برسون بگو بچه ها منتظرنا زودی بیاد:w16:
    توکلش به خدا باشه اصلا ناراحت نباشه خدا کمکش میکنه
    مرسی که خبرم کردی ممنون
    مواظب خودت باش خانومم:gol:
    سلام عزيز دلم
    رسيدن بخير
    خوبي ؟
    چه خبرا ؟
    اين چند روزه خوش گذشت


    نقطه ای در دوردست فقط یک نقطه است ...

    نزدیک تر که بیاید شکل می گیرد ...

    او یک انسان است !

    به تو که می رسد ... قلب طپشی عاشقانه دارد !

    دوباره می رود بسوی نقطه شدن ...

    او یک خاطره است ...!


    قدم هایی که نزدیک می شوند ...

    فاصله هایی که کم می شوند ...

    دست هایی که دیگر تنها نیستند ...

    فاصله هایی که زیاد می شوند ...

    قدم هایی که دور می شوند ...

    و نگاهی که حسرت را تجربه می کند ...

    این است تعریف تنهایی !!!
    سلام مرجان جان:gol:
    ممنون عید شما هم مبارک باشه:gol:
    ممنون که خبر دادی اگه تونستی سلام بهش برسون.ایشالا که زود خوب بشه و بتونه بیاد.مگه چش شده که باید رو تخت باشه؟شکستگی داره؟
    ممنون خانومم
    سلام دوست گلم..مرسی از لطفت منم عید فطر رو بهت تبریک میگم..انشالله همیشه شادو موفق باشی ;):gol::heart:
    هميشه وقتي مهموني ها تموم ميشه حس غريبي دارم ....
    چه برسه به اين دفعه كه مهموني خدا داره تموم ميشه .............

    استشمام عطر خوش بوي عيد فطر از دريچه ي ملكوتي رمضان گواراي وجود پاكتان
    عيدتون مبارك
    سلام مرجان جان:gol:
    خوبی خانومی؟
    شرمنده مزاحمت شدم می خواستم بدونم از مجید خبری داری؟عمل کرد یا نه؟حالش الان خوبه؟
    ممنون میشم خبرم کنی:w16:
    مرسی:gol:


    در درون تو کسی است

    ‌دنیایی است

    وتو را یاری خواهد داد که خواستن را

    به شدن بدل کنی !

    و نیرویی نهفته که گامهایت را

    پیوسته به راه تواند برد ...

    پس خویشتن را آنگونه که می پسندی ترسیم کن !

    و هر روز تنها گام بردار... آرام و پرتوان ...

    در امتداد آن رویای دلپذیر ...

    آری! گاه چنین شود که تداوم راه

    سخت و نا ممکن آيد !

    رویاهایت را فرو مگذار ...

    پس آنگاه سحر گاه فراخواهد رسید

    که چشم بگشایی و خویشتن را ببینی

    بایسته و پرتوان ...

    و آمیخته ی آنچه که می خواسته ای ...

    این کمترین پاداش شهامت است

    و ایمان به آنکه در توست ...

    و آویختن به رویاهایت ...

    رویاهایت را فرومگذار ...............!


    دونالوین


    خدایا !
    به بنده هایت عادت می کنیم
    تا عادت به تو را ، از سر به در کنیم !

    به تو عادت می کنیم
    تا عادت به بنده هایت را از سر به در کنیم !

    تنها عادتی را با عادتی دیگر عوض می کنیم و در این میان هیچ وقت نمی فهمیم؛

    نه تو را ، و نه بنده هایت را ...


    خداوندا بندگانت شکر نعمت تو کنند ...

    و من ...

    شکر بودن تو ...

    چرا که نعمت ؛ بودن تو ست ...!
    سلام عزیزم..آره مرسیییییییییی:gol:
    خیلی قشنگه مثل عکسای خوشگل خودت:heart:


    خالی ست

    اتاق کوچک من ...


    من

    تکیه داده ام سرم را

    به کتابی که

    نمی توانم بخوانمش !


    شاید

    کسی که

    به انگشت سبابه در می زند

    خدای خسته ي مهربان باشد ...!


    شبنم آذر
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا