ترانه ی مهر
پسندها
52

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • ببخشید که بدون سلام جوابتونو دادم چون هم عجله داشتم وهم گرسنم بود
    :w40:Aziiiiiiiiiiizami

    e قرار بود هميشه مواظب خودت باشيااااااااا

    :heart::heart::heart:
    :heart::heart:
    :heart:
    غمهای دلم را پشت پلکهایم مینویسم
    و برای سیاه نشدن نگاهم
    اینجا...
    در تنهایی خود...
    اشک میریزم...
    هیچ وقت
    هیچ وقت نقاش خوبی نخواهم شد
    دیشب دلی کشیدم
    شبیه نیمه سیبی
    که به خاطر لرزش دستانم
    در زیر آواری از رنگ ها
    ناپدید ماند
    :w14:از اين كه جوابمو دادي ممنونم اگه امكان داره عكستا برام بفرست
    گاهی کمی آن طرفتر نیم نگاهی انتظارت را می کشد و بس...آسمانی باش و به زمین دل نبند که خاک بی سرشت زمین پای در بندت می کند !
    حاشیه نماز جمعه تهران
    (بنویسیم موسوی، بخوانند احمدی نژاد??????)

    e زهرا منظور من اين حرفا نبود اون سايت مسخره ارزش نداره كه من بخوام بخاطرش رابطه مون رو بهم بزنم فقط حرف دلم رو گفتم ميدوني اگه يكي از دوستامو اينطوري بدون دليل بن ميكردن به هيچ عنوان ساكت نمي نشستم اما بچه هاي دانشجو حداقل اونايي كه باهاشون صميمي بودم يه كوچولو هم چيزي نگفتن اينجاست كه آدم به دوستي هاشون شك ميكنه ...

    هر جا دوست داري ميتوني باشي و فعاليت كني عزيزم. هر چي كه گفتم رو فراموش كن خواهش ميكنم

    خيلي بيشتر از اينا برام ارزش داري:heart:
    دلم گرفته ای دوست هوای گریه با من

    گر از قفس گریزم کجا روم کجا من

    کجا روم که راهی به گلشنی ندانم

    که دیده بر گشودم به کنج تنگنا من

    ستاره ها نهفتن در آسمان ابری

    دلم گرفته ای دوست هوای گریه با من
    تو نیستی که ببینی چگونه عطر تو در عمق لحظه ها جاریست...


    چگونه عکس تودر برق شیشه ها پیداست...

    چگونه جای تو در جان زندگی سبز است...

    هنوز پنجره باز است...

    تو از بلندی ایوان به باغ می نگری...
    آرام صدایم کن ...
    اندکی آن طرف
    دورتر از آن اسب سفید
    زیباتر از بهشت
    چمن ها را می گویم
    صدایت را خواهم شنید ...
    کمی دورتر از خودم
    سفیدی رقص چشمانت
    پرواز توهم من
    نزدیک تر به تو
    لبخند گیسوانت
    تمام خوشبختی
    آخرین آهنگ زندگی من ...
    و شروع ما ...
    اين فروم يه كوچولو هم برام ارزش نداشت ميتونستم برگردم ولي ميدوني كه من زير بار حرف زور نميرم مخصوصا حرف اونا !
    فقط از رفتار بچه ها ناراحت شدم اين قضيه مثل يه تست بود كه آدما رو بشناسم .همين...

    اينم بخوني بد نيست

    http://www.www.www.iran-eng.ir/converse.php?u=10738&u2=136145

    ديگه دربارش حرف نزنيم

    مرسي...
    ميدونم آبجي مهربونم اما خب بايد بهم حق بدي...
    اون اوايل نميدونم توي سايت بودي يا نه زماني كه فونيكس بن شد من و چند تا از بچه ها تاپيك زديم و اعتراض كرديم(با اينكه من با فونيكس حتي 1بارم حرف نزده بودم) يكي از بچه ها كه براي هميشه رفت اما من بن شدم حتي 1 نفر نپرسيد چرا به چه دليل بن شد. حالا ميبينم دوستام اينطوري با يه سري آدم ... همكاري مي كنن ديگه اعتراض پيشكش !
    نمی دانم چرا امشب واژه هایم خیس شده اند...
    مثل آسمانی که امشب می بارد....
    و اینک باران...
    بر لبه ی پنجره ی احساسم می نشیند...
    و چشمانم را نوازش می دهد...
    تا شاید از لحظه های دلتنگی گذر کنم...
    فكر نميكردم قبول كني تو اون سايت مسخره عنوان داشته باشي
    تازه ديدم
    مباركه
    همين..............
    معبدی است
    سرد ...
    یک مشت خشت
    یک مشت الوار
    معبدی است
    پوچ
    پوچ
    .
    .
    .
    سرد است و پوچ
    تاریک و بی روح ...
    معبدی است
    .
    .
    .
    کودکی وارد می شود
    کودکی ...
    معبد گرم می شود
    گرم ...
    پر می شود
    پر ...
    .
    .
    .
    کودک دعا می کند
    دعا ...
    معبد نورانی شده است ...
    نورانی
    .
    .
    .
    آری !
    دلی باید و حاجتی ...
    معبد پاک شده است ...
    مقدس ...
    میان بیگانگی و یگانگی هزار خانه است... آن کس که غریب نیست شاید که دوست نباشد! کسانی هستند که ما به ایشان سلام میگوییم و یا ایشان به ما، آن ها با ما گردیک میز می نشینند،چای می خورند ،می گویند و می خندند. "شما" را به "تو" ،"تو" را به هیچ بدل می کنند! آن ها می خواهند که تلقین کنندگان صمیمیت باشند. می نشینند تا بنای تو فرو بریزد...!
    سلام خوبي من دوست جديد شما هستم اگر مايل باشيد با تشكر شنيت
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا