ترانه ی مهر
پسندها
52

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • خدا از سر تقصیر من و تو بگذرد !

    که اینچنین ساده از لای انگشتهای هم چکیدیم وگذشتیم ...

    تو رود شدی و رفتی ...

    من ماهی دریا شدم وبه گذشته برگشتم ...

    و عشق ما

    روی دست خدا ماند و درگذشت !

    خدا از سر تقصیر من وتو بگذرد ...!
    پروردگارا...ياريم كن که بتوانم پنچره ی دلم را رو به حقيقت بگشايم...
    مهربانم ،ياريم کن که مرغ خسته دلم راکه ديری است دراين قفس زندانی است، درآسمان آبی عشق تو پرواز دهم...
    و ياريم کن که شوق پرواز را هميشه درخود زنده نگهدارم
    تا نگاه مبهم تو را ديدم، آيينه شکست!
    قطعه ای را که رد چشمهای تو برآن بود نگه داشتم...
    می خواهم آنرا در باغچه کوچکم بکارم
    شايد روزی فرا رسد تا از درخت نگاه تو ميوه بر چينم!
    سلام ممنون مرسی
    لطف کردید
    حالا یه سوال دیگه
    اون که از آینده ما با خبره
    پس چرا ما رو آفرید ؟
    میشه همون جا جواب بدید
    دوباره تنها شده ام،دوباره دلم هواي تو را کرده.

    خودکارم را از ابر پر مي کنم و برايت از باران مي نويسم.

    دلم مي خواهد وقتي باغها بيدارند،براي تو نامه بنويسم.

    و تو نامه هايم را بخواني و جواب آنها را به نشاني همه ي غريبان جهان بفرستي

    دلم مي خواهد همه ي ديوارها پنجره شوند و من تو را ميان چشمهايم بنشانم
    غمگيني

    مي دانم !

    چشم هايت را بسته اي

    به آدمهايي فكر مي كني

    كه گرگها را تكه پاره مي كنند !

    و به بهشتي كه تا ابد خالي خواهد بود ...

    چرا دستهاي ما را اين قدر كوچك آفريده اي ؟

    و هيچ گاه آيا فكر كرده اي

    كه اين دلهاي شيشه اي

    با تلنگري

    مي شكند؟

    پروردگارا !

    چشمهايت را باز كن

    غمگين نباش

    شايد معجزه اي بشود ...

    عصاي موسي را كجا گذاشته اي ؟!...
    به آفتاب سلامي دوباره خواهم داد
    به جويبار كه در من جاري بود
    به ابرها كه فكرهاي طويلم بودند
    به رشد دردناك سپيدارهاي باغ كه با من
    از فصل هاي خشك گذر مي كردند
    با بوته ها كه چيده ام از بيشه هاي آن سوي ديوار
    مي آيم مي آيم مي آيم
    و آستانه پر از عشق مي شود
    و من در آستانه به آنها كه دوست مي دارند
    و دختري كه هنوز آنجا
    در آستانه پرعشق ايستاده سلامي دوباره خواهم داد
    آب و هوای شرجیه چشمت شمالیست تصویری از نمناکیه باران و شالیست
    شب می شود باران اطاقت را گرفته اشکت دلیل رویش گلهای قالیست
    اما نمی فهمد کسی حرف دلت را وقتی خدا هم بر مدار بی خیالیست
    من دوست دارم دستهایت را بگیرم با اینکه اغلب دستم از دست تو خالیست
    ما تازه هستیم اول قصه ، نگو که از ما گذشت و دوره ی بی حس و حالیست
    چیزی نمی گویی به من جز خنده یی تلخ حتی جواب پرسش من هم سوالیست
    هر چند این دنیا مرا هم خسته کرده وقتی تو هستی لحظه ها زیبا و عالیست
    آره زهرا جان همینه ولی باید ببینی هرکی تو موقعیتی بهتر شعر میگه من خودم از وقتی که یه خورده سرم از لحاظ کاری شلوغ شده دیگه درست نمیتونم شعر بگم ولی بعضیا برعکسن
    وقت کنم یه سری میزنم به این انجمنا ، راستی یه سوال: به نظر تو آدمبرای شعر گفتم باید فکر آزاد و سر خلوت داشته باشه یا برعکس ذهن مشغول و پر دغدغه ( اسمم محمد)
    امام خمینی میگه من ورزشکار نیستم ولی ورزشکار ها رو دوس دارم
    منم به پیروی از آن پیر فرزانه شاعر نیستم ولی شعرا را دوست دارم ( شوخی کردم ناراحت نشی )
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا