comudf
پسندها
1,058

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • هر انسانی در درون خودش هزاران استعداد داره فقط كافی كشفش كنه و گسترشش بده.................... شمام اغراق می كنيد........................
    وال حرفه‌ی اصليم شيمي هست فيزيكم كنارش.................../ لطف داری..................
    ممنون
    شمع قشنگي بود
    من هر وقت دلم مي گيره يكي رو روشن مي كنه و مي شينم نگاهش مي كنم سوختنشو
    خيلي هم دوست دارم شمعو
    شام غريبان امسال هم يكيشو روشن كردم به عشق بچه هاي امام حسين

    موفق باشي
    تعریف آشوب
    فصل مشترک تعاریفی که برای مفهوم آشوب ارائه شده است ، تاکید بر این نکته است که آشوب دانش بررسی رفتار سیستم هایی است که اگرچه ورودی آنها قابل تعیین واندازه گیری است ، اما خروجی این سیستم ها ظاهری کتره ای و تصادفی دارد.
    شاید به همین دلیل بود که استوارت ریاضیدان برجسته این موضوع را مفهومی احتمالاتی می دانست ، اما چیزی نگذشت که وی تعریف خود را اصلاح کرد و به تعریفی رسید که تقریبا مورد تایید عمومی قرار دارد.

    بر اساس این تعریف ، آشوب به توانایی یک الگو و مدل ساده گفته می شود که اگرچه خود این الگو هیچ نشانی از پدیده های تصادفی در خود ندارد، اما می تواند منجر به ظهور رفتارهای بسیار بی قاعده در محیط شود.

    برای مثال ، یک دنباله ریاضی از اعداد را در نظر بگیرید که برای توضیح یک پدیده مشخص وضع شده است. بیایید هربار پاسخ معادله را به عنوان متغیر جدید به این سیستم وارد کنید.

    سری جوابی که به دست خواهد آمد، دنباله ای از اعداد است که رفتاری آشوبناک دارد و اگر آنها را تصویر کنیم به یک الگوی واقعی آشوب می رسیم ؛ مثلا معادله ساده x3+c که در آن c یک عدد مختلط است ، اگر یک بار یک عدد به x نسبت دهیم و دفعات بعد به جای عدددلخواه پاسخ قبلی معادله را به xنسبت دهیم ، نمونه بسیار جذابی از یک رابطه آشوبناک به دست می آید؛ رابطه ای که زیبایی های خود را آشکار خواهد کرد، اما نکته ای هم مشخص است.

    همین طور که از مثال مشخص شده ، یکی از شناسه های مهم سیستم های آشوب در این است که بازخورد یک رفتار بر ادامه فعالیت آن تاثیر می گذارد؛ یعنی همواره اولین محصول خروجی در ادامه روند نقش بازی می کند؛ همانند زاد و ولد موجودات ، اگر بخواهیم روند زاد و ولد انسان یا هر موجود دیگری را در نظر بگیریم ، باید توجه کنیم که نسل اول کودکان اگرچه محصول این سیستم هستند، اما در تعیین ادامه روند سیستم نقش بازی می کنند.
    شبت بخیر کامی جون
    ما معتادیم اونم از نوع خفن من هرشب قبل ارور سایت میرفتم ولی نمیدونم چرا امشب دوباره اومدم اصلا توی فکر اومدن تو هم نبودم ممنون که تذ کر دادی الان دیگه میرم
    بهشت و جهنم
    روزي يك مرد روحاني با خداوند مكالمه اي داشت (( خداوندا ! دوست دارم بدانم بهشت و جهنم چه شكلي هستند ؟ ))
    خداوند او را به سمت دو در هدايت كرد و يكي از آن ها را باز كرد
    مرد نگاهي يه داخل انداخت ، درست در وسط اتاق يك ميز گرد بزرگ وجود داشت كه وري آن يك ظرف خورش بود ، كه انقدر بوي خوبي داشت كه دهانش آب افتاد ، افرادي كه دور ميز نشسته بودند بسيار لاغر مردني و مريض حال بودند ، به نظر قحطي زده مي آمدند ، آن ها در دست خود قاشق هايي با دسته بسيار بلند داشتند كه اين دسته ها به بالاي بازوهايشان وصل شده بود و هر كدام از آن ها به راحتي مي توانستند دست خود را داخل ظرف خورش ببرند تا قاشق خود را پر نمايند ، اما از آن جايي كه اين دسته ها از بازوهايشان بلند تر بود ، نمي توانستند دستشان را بر گردانند و قاشق را در دهان خود فرو ببرند .
    مرد روحاني با ديدن صحنه بدبختي و عذاب آن ها غمگين شد ،
    خداوند گفت : تو جهنم را ديدي ، حال نوبت بهشت است ،
    آن ها به سمت اتاق بعدي رفتند و خدا در را باز كرد ، آن جا هم دقيقا مثل اتاق قبلي بود ، يك ميز گرد با يك ظرف خورش روي آن و افراد دور ميز ، آن ها مانند اتاق قبل همان قاشق هاي دسته بلند را داشتند ، ولي به اندازه كافي قوي و چاق بوده ، مي گفتند و مي خنديدند ،
    مرد روحاني گفت : خداوندا نمي فهمم !؟
    خداوند پاسخ داد : ساده است ، فقط احتياج به يك مهارت دارد ، مي بيني ؟ اين ها ياد گرفته اند كه به يك ديگر غذا بدهند ، در حالي كه آدم هاي طمع كار اتاق قبل تنها به خودشان فكر مي كنند !
    هنگامي كه موسي فوت مي كرد ، به شما مي انديشيد ،
    هنگامي كه عيسي مصلوب مي شد ، به شما فكر مي كرد ،
    هنگامي كه محمد وفات مي يافت نيز به شما مي انديشيد
    گواه اين امر كلماتي است كه آن ها در دم آخر بر زبان آورده اند ،
    اين كلمات ازاعماق قرون و اعصار به ما يادآوري مي كنند كه يكديگر را دوست داشته باشيم ، به همنوع خود مهرباني نماييد ، كه همسايه ي خود را دوست بداريد ، زيرا كه هيچ كس به تنهايي وارد بهشت ( ملكوت الهي ) نخواهد شد .


    يا حق
    ممنون کم پیدا.
    امیدوارم بعد از امتحانا دوباره بیای
    السلام علي الحسين و علي علي بن الحسين
    و علي اولاد الحسين و علي اصحاب الحسين

    با اون قلباي پاكتون من و بقيه ي رو فراموش نكنيد . . .

    ميون اشكايي كه براي مظلوميت سيدالشهدا مي ريزيد ما رو فراموش نكنيد . . .

    از همگي التماس دعا دارم
    خواب دیدم خواب اینکه مرده ام
    خواب دیدم خسته و افسرده ام

    روی من خروارها از خاک بود
    وای قبر من چه وحشتناک بود

    تا میان گور رفتم دل گرفت
    قبر کن سنگ لحد را گل گرفت

    بالش زیر سرم از سنگ بود
    غرق وحشت سوت و کور و تنگ بود

    ناله می کردم ولیکن بی جواب
    تشنه بودم تشنه ی یک جرعه آب

    خسته بودم هیچ کس یارم نشد
    زان میان یک تن خریدارم نشد

    هر که آمدپیش حرفی راند و رفت
    سوره ی حمدی برایم خواند و رفت

    نه شفیقی نه زفیقی نه کسی
    ترس بود و وحشت و دلواپسی

    آمدند از راه نزدم دو ملک
    تیره شد در پیش چشمانم فلک

    یک ملک گفتا بگو نام تو چیست
    آن یکی فریاد زد رب تو کیست

    ای گنهکار سیه دل بسته پر
    نام اربابان خود یک یک ببر

    در میان عمر خود کن جستجو
    کارهای نیک و زشتت را بگو

    گفتنم عمر خودت کردی تباه
    نامه ی اعمال تو گشته سیاه

    ما که ماموران حق داوریم
    اینک تو را سوی جهنم می بریم

    دیگر آنجا عذر خواهی دیر بود
    دست و پایم بسته در زنجیر بود

    ناامید از هر کجا و دلفکار
    می کشیدندم به خفت سوی نار

    ناگهان الطاف حق آغاز شد
    از جنان درهای رحمت باز شد

    مردی آمد از تبار آسمان
    نور پیشانیش فوق کهکشان

    چشمهایش زندگانی می سرود
    درد را از قلب آدم می زدود

    گیسوانش شط پر جوش و خروش
    در رکابش قدسیان حلقه به گوش

    صورتش خورشید بود و غرق نور
    جام چشمانش پر از شرب طهور


    لب که نه سر چشمه ی آب حیات
    بین دستش کائنات و ممکنات

    خاک پایش حسرت عرش برین
    طره یی از گیسویش حبل المتین

    بر سرش دستار سبزی بسته بود
    به دلم مهرش عجب بنشسته بود

    در قدوم آن نگار مه جبین
    از جلال حضرت عشق آفرین
    دو ملک سر را به زیر انداختند
    بال خود را فرش راهش ساختند

    غرق حیرت داشتند این زمزمه
    آمده اینجا حسین فاطمه

    صاحب روزقیامت آمده
    گوئیا بهر شفاعت آمده

    سوی من آمد مرا شرمنده کرد
    مهربانانه به رویم خنده کرد

    گفت آزادش کنید این بنده را
    خانه آبادش کنید این بنده را

    اینکه اینجا این چنین تنها شده
    کام او با تربت من وا شده

    مادرش او را به عشقم زاده است
    گریه کرده بعد شیرش داده است

    اینکه می بینید در شور است و شین
    ذکر لا لا ئیش بوده یا حسین

    دیگران غرق خوشی و هلهله
    دیدم او را غرق شور و هروله

    با ادب در مجلس ما می نشست
    او به عشق من سر خود را شکست

    سینه چاک آل زهرا بوده است
    چای ریز مجلس ما بوده است

    خویش را در سوزعشقم آب کرد
    عکس من را بر دل خود قاب کرد

    اسم من راز و نیازش بوده است
    خاک من مهر نمازش بوده است

    پرچم من را به دوشش می کشید
    پا برهنه در عزایم می دوید

    اقتدا بر خواهرم زینب نمود
    گاه می شد صورتش بهرم کبود

    بارها لعن امیه کرده است
    خویش را نذررقیه کرده است

    تا که دنیا بوده از من دم زده
    او غذای روضه ام را هم زده

    اینکه در پیش شما گردیده بد
    جسم و جانش بوی روضه می دهد

    حرمت من را به دنیا پاس داشت
    ارتباطی تنگ با عباس داشت

    نذر عباسم به تن کرده کفن
    روز تاسوعا شده سقای من

    گریه کرده چون برای اکبرم
    با خود او را نزد زهرا می برم

    هر چه باشد او برایم بنده است
    او بسوزد صاحبش شرمنده است

    در مرامم نیست او تنها شود
    باعث خوشحالی عدا شود

    در قیامت عطر و بویش می دهم
    پیش مردم آبرویش می دهم

    باز بالاتر به روز سر نوشت
    میشود همسایه ی من در بهشت

    آری آری هر که پا بست من است
    نامه ی اعمال او دست من است

    امیر حسین میرحسینی
    سلام بابای دختر خال ه یا همون کام یو دی اف
    خوبی
    ببخشید که یهو غیب شدم اخ ه یهو برق رفت خیلی 2س داشتم باهات حرف بزنم و روحیه ات رو عوض کنم ولی چه کنم که نذاش این برق
    سلام
    دوست عزيز مطمئني چنين شناساگري وجود دارد؟؟؟شناساگر ها اسيد هاي ضعيف آلي هستن كه معمولا توشون آلكيل نه آلكان وجود داره يعني متيل نه متان
    مي خواي يه پرسش بكن ببين دقيقا چي مي خواي منم يه پرسش مي كنم شايد واقعا چنين معرفي وجود داشته باشه ولي من تا حالا نشنيدم
    ..::باز باران::.. ...
    "باز باران باترانه.../ می خورد بر بام خانه"
    یادم آید كربلا را دشت پر شور ونوا را
    گردش یك ظهر غمگین گرم و خونین
    لرزش طفلا ن نالان زیر تیغ و نیزه ها را
    باز باران با صدای گریه های كودكانه
    از فراز گونه های زرد وعطشان
    با گهرهای فراوان
    می چكد از چشم طفلان پریشان
    پشت نخلستان نشسته
    رود پر پیچ وخمی در حسرت لبهای ساقی
    چشم در چشمان هم آرام وسنگین
    می چكد آهسته از چشمان سقا برلب این رود پیچان
    باز باران
    باز باران با ترانه آید از چشمان مردی خسته جان
    هیهات بر لب از عطش در تاب و در تب
    نرم نرمك می چكد این قطر ه ها روی لب
    شش ماهه طفلی رو به پایان
    مرد محزون دست پر خون
    می فشاند از گلوی نازك شش ماهه بر لب های خشك آسمان باچشم گریان
    باز باران
    باز هم اینجا عطش آتش شراره
    جسمها افتاده بی سر پاره پاره
    می چكد از گوشها باران خون و كودكان بی گوشواره
    شعله در دامان و در پا می خلد خار مغیلان
    وندرین تفتیده دشت وسینه ها برپاست طوفان
    دستها آماده شلاق وسیلی
    چهره ها از بارش شلاقها گردیده نیلی
    وندرین صحرای سوزان می دود طفلی سه ساله پر زناله/ پای خسته دلشكسته
    روبرو بر نیزه ها خورشید تابان
    می چكد از نوك سرخ نیزه ها برخاك سوزان
    باز باران
    باز باران .قطره ...قطره...
    می چكد از چوب محمل
    خاكهای چادر زینب به آرامی شود گل
    می رود این كاروان منزل به منزل
    می شود از هر طرف این كاروان هم سنگ باران
    آری آری باز سنگ و باز باران آری آری
    تا نگیرد شعله ها دردل زبانه
    تانگیرد دامن طفلان محزون را نشانه
    تانبیند كودكی لب تشنه اینجا اشك ساقی
    بر فراز خیمه برگونه ها بر مشك ساقی
    كاش می بارید باران
    خواهش ميكنم.
    اونكه كامل نبود.....
    شب تنهایی خوب
    :gol::gol::gol:
    گوش کن ،دور ترین مرغ جهان می خواند.

    شب سلیس است ،و یکدست، و باز.

    شمعدانی ها

    و صدادارترین شاخه ی فصل،ماه را می شنوند.



    پلکان جلو ساختمان،

    در فانوس به دست

    و در اسراف نسیم،




    گوش کن، جاده صدا می زند از دور قدم های تو را.

    چشم تو زینت تاریکی نیست.

    پلک ها را بتکان،کفش به پا کن ، و بیا.

    . بیا تا جایی،که پر ماه به انگشت تو هشدار دهد

    و زمان روی کلوخی بنشیند با تو

    و مزامیر شب اندام ترافمثل یک قطعه ی آواز به خود

    جذب کنند.


    پارسایی است در آنجا که ترا خواهد گفت:

    بهترین چیز رسیدن به نگاهی است که از حادثه ی عشق

    تر است.
    :gol::gol::gol::gol:
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا