ولی من اون موقع که بچه بودم فقط زخمی می شدم...
تا اینجا که یادمه...
1- از بالای پله ها کله ملق زدم افتادم پایین...
2- لولیه بخاری رو زمین بود ( داشتن بخاری نسب می کردن) من از بالای open پریدم پایین .. لوله بخاری انگشتای پامو برید....
3- دستم لایه در بود ... باد زد در بسته شد دستم شکست....
4-...
منم 3 تا برادر بزرگتر از خودم دارم .... به عبارتی ته تاقاریم ... خواهرم ندارم...
همه فکر می کردن من باید پس از 3 تا پسر دیگه دختر باشم ... ولی خوشبختانه دختر نشدم... خدا یه دنیا ازین لطفی که به من کردی ممنون....;)
بابا من هر چی به مامانم گفتم بیا یدونه دختر از پرورشگاه بیار ... گوش که نکرد. گفتم هم ثواب داره هم اینکه مام یه خواهر پیدا می کنیم .
چی بگم والا ولی گوش که نداد.