Recent content by roya.s

  1. R

    دست‌نوشته‌ها

    مجنون هنگام راه رفتن كسي را به جز ليلي نمي ديد. روزي شخصي در حال نماز خواندن در راهي بود و مجنون بدون اين كه متوجه شود از بين او و مهرش عبور كرد. مرد نمازش را قطع كرد و داد زد هي چرا بين من و خدايم فاصله انداختي مجنون به خود آمد و گفت: من كه عاشق ليلي هستم تورا نديدم تو كه عاشق خداي ليلي هستي...
  2. R

    درخواست های مرتبط با | مقاله و مطالب آموزشی

    سلام 1 مقاله در مورد تقطیر می خوام ممنون میشم اگه برام بذارید مرسسسسسسسسی
بالا