phalagh

سلام فلق جان خوبی؟
فلق جان یه سوال داشتم.
چرا این تاپیکها با هم ترکیب شد؟
ميشه راهنمايي كنيد؟
و
چه لذتى دارد اين حجاب!
و
حجاب و ارشاد

من الان تو پستام دنبالش گشتم تا پیداش کردم! چون قبلا یه بحثی رو با کافر داشتیم و میخواستم جوابشو بدم ولی گویا با ادغام شدن تاپیکها از دیدم جا مونده! الان یادم افتاد که برم سراغش که دیدم متاسفانه کلا بحث به هم ریخته!
فلق جان اینها کلا موضوعشون با هم فرق داشت! یه سوال دیگه ای بود و یه بحث دیگه ای! یکی فلسفه ی حجاب بود! یکی نحوه ی برخورد با بی حجابی! یکی دیگه یه نظر شخصی و یه متن توصیفی و احساسی از حجاب! درسته همشون درباره ی حجاب بود ولی به هم ارتباطی نداشتن و نقطه ی مشترکی توشون نبود! ولی متاسفانه الان همشون با هم قاطی شدن و دیگه نمیشه بحثی رو ادامه داد!!! مثلا اینجارو ببین
http://www.www.www.iran-eng.ir/showthread.php?t=29443&page=10
پستهای متوالی که هیچ کدوم به هم ربطی نداره! اگه کل تاپیکو یه نگاه بندازی متوجه میشی.
کاش میذاشتی این تاپیکها همونجوری بمونه و بحثهامونو ادامه بدیم و به نتیجه برسیم.من خیلی واسم مهم بود اون بحثها ولی متاسفانه الان دیگه جایی برای ادامه دادنش نیست!
امیدوارم اینو دخالت یه مدیر دیگه تو امور مدیریتیت نذاری! من به عنوان یه بازدید کننده و کاربر دارم میگم..

دوستم به همه sms زده که : جاوید با سر خورده زمین دستش شیکسته

خوب فراموشکار شدیم دیگه

سلام فلق جونی
خووبی ؟ من عمل داشتم چن روز پیش واسه همین جویای احوالم بودن

دستم توی فوتسال تیکه تیکه شد پلاتین گذاشتمش

راستی توی تصادف شازاده ابراهیمی بود
امروز شنیدم یکی از اونا که زنده مونده ولی آش و لاش شده همکلاسیمون بوده

سلام فلق جان
ممنون كه به تاپيك تولدم اومدي و خوشحالم كردي
من از تالار شما هميشه استفاده كردم و اميدوارم خداوند عزيز روزي شما رو به هر آنچه ميخواهيد برسونه و بزرگترين نعمت رو كه قرب به خودش هست نصيبت كنه.
اميدوارم هميشه سبز باشي و ديگران را هه به او نزديك كني...
داداش رو سياهت رو هم در هنگام نماز يادي كن...
به قول عزيزي...
اگر آسمان دلت ابري شد و باراني باريد...
يادي هم از اين كوير كن
تشنه تشنه است....
التماس دعا
ياعلي

دلت واسه همسایه تون نتنگولیده ؟
سراغی نمیگیرین چرا ؟
بیمارستان بودم الان مرخص شدم
شنبه میرم 1 شنبه عمل چندی بستری

سلام
خوبی ؟
خیلی درد دارم
مواظب خودتون باشین
تا بعد

حالم بده، خیلی
دلگیرم، دلم پره، اصلن یه جوریم
یه جوری بد جورم، چیکار کنم خوب

خواهش میکنم
ولی آرامگاهی میخواستم

ببخش ناراحتت کردم

تو تاپیکمو منتقل کردی ؟ فکر میکردم اون تاپیک ماله خودمه، اصلن موضعا بهم مرتبط نبود !!

جواب کسیو که این کارو کرد اونجا گزاشتم

خیلی داغونم، بدجوووور

جایی برای مرگ هست ؟

سلام فلق عزیز
من دوتا پروژه تو آرشیوم پیدا کردم که از نت قبلا دانلود کرده بودم.
این دو تا فایل PDF رو دانلود کن ببین به دردت می خورن نتیجشو به من بگو.(کاچی بهتر از هیچی)
http://atropatkan.persiangig.com/Site/asare_lajan_felezate_sangin.pdf
http://atropatkan.persiangig.com/Site/kahesh_kodorat_kahesh_aloodegi.pdf

در ضمن اینجا دوستان اکانت Since Direct رو گاهی می ذارن برای دانلود خیلی خوب میشه.

یا علی

سلام خانم مدیر
می شه لطف کنید به اینجا بیاید و نظر بدین
به ویژه به یک نگاه دینی نیاز دارم
ممنون

سلام
بله من دانشجوی ارشد آب هستم.
من گرایشی که دارم روش کار می کنم و متمایل میشم به اون در مورد هیدرولوژیک هستش.یعنی روی سد و باران و سیل و مدلهای هیدرولوژیکی .
تحقیقات در هر زمینه نیاز به مطاله داره و اگه شما در زمینه تخصصی بنده سوالی بفرمایید اگه تونستم جواب میدم ولی نتونستم براتون می پرسم و هم ذهن خودم رو در مورد سوال شما ارضا می کنم و هم به شما پاسخ داده میشه.
در ضمن سوال که شما کردید در مورد رشته آب و فاضلاب و دوستانی که در مورد فاضلاب و پساب های آن تحقیق می کنند مورد مصرف داره.

یا علی

سلام فلق عزیز عید شما هم مبارک با ارزوی قبولی طاعات محتاجیم به دعا....

سلام فلق جان
عید سعید فطر بر شما مبارک باشه

خیلی محتاج دعاییم لطفا مارو فراموش نکنید

دوست گلم عيد شما مبارك...طاعات و عباداتتان مقبول درگاه احديت

سلام خانم فلق عزيز

تبريک منو هم بابت اين عيد بپذيرين



شاد باشين هميشه

مرسی
.
.
خودم میرم تاریخ صندلی رئ نیگاه میکنم

ْلام فلقی
خوبی ؟
چه خبرا ؟

میشه بهم بگی لوح یاد بودت تا کی وقت داره ؟
من الان دیدمش
ببخش منو

دلم میخواد یه چیز خوشمل واست بنویسم

سلام فلق جان
عزیزم تبریک میگم
شاد و پیروز و زیبا:gol::gol::gol:

سلام
عیدتون مبارک

سلااااام گلم....
عیدت مبارک....
موید باشی و کامیاب......

قلبی پاک، آرام و دوست داشتنی
سفید، با رویاهایی سفید
قلبی سفید همراه با رویاهای دوست داشتنی
با شادی‌های لبخندی همیشگی
لبخندای کودکانه

عیدت مبارک

سلام فلق(سيده خانم)عزيز.
عيدت مبارك .روزه نمازتم قبول حق.تو جدتم داري پس دستت بازتره برا خواستن.
التماس دعا.

سلام ياد مرگ ميتونه انسان رو از سنگدل بودن نجات بده.
پس هر از گاهي به مرگ و اينكه روزي خواهيم مرد ، فكر كنيم.
عيدتون مبارك

قبول باشه

فکر کنم روزه اخری باشه

التماس دعا

الان پا پی‌سی دارم سحری میخورم
تموم شد دیگه

یادمه کوچیک بودمة گفتم مهندس شم ( همیشه دوست داشتم مهندس شیمی باشم -گاز- داداشم این رشته رو خونده، ولی بیخیالش شده، لیسانسش رو از دانشگاه تهران گرفت، خیلی دلم میخواست برم اونجا ولی نشد، الان لیسانس دیجیتال گرافیک داره، میگن من جای پای داداشم رو گذاشتم، ببینم چی میشه ! )

اه، از قضیه دور شدم، یادمه کوچیک بودم، گفتم مهندس شم، بیام شهردار آبپخش بشم، بعدش بسازمش، خوشملش کنم، الانم میبینم چقد براحتی میشه اینجا رو قشنگ کرد با کمی پول و کمی هزینه کردن، ولی دارن این هزینه ها رو میخورن، براحتی

غیبت نکردم، تمامشون فامیلای دور و نزدیک خودمونن، میلیاردی پول خوردن، ولی الان دارن ضررش رو میکنن، هیچوقت به اینجور پولدار شدن اعتقاد نداشتم، میدونم یه روزی میرن

بگذریم، شهردار عوض شد، افشاگری کرد و خودش جاشو گرفت دوباره و همون منوال قبل

دیگه هیچ وقت نمیگم میخوام شهردار اینجا شم، فقط دوس دارم روزی برسه که زیبایی اینجا رو ببینم، زیبایی‌ای که من توش دست داشته باشم، یا هرکس دیگه

معماراش زیر دیپلم هستن، خیلی خنده داره، خوبه واسه پول بالا کشیدنه شهردارو معاونش و ....

حالا از این میترسم، یه خبر شنیدم، خصوصی شدن شرکت‌های گاز و .....، نمیدونم وضعیت کار چجوری میشه

چیزی نشنیدی در موردش ؟ اگه اتفاق بیفته چه اتفاقاتی میفته ؟

حرفات قشنگ بود
منم مردم خودمونو دووس دارم، اونم خیلی زیاااد

آره، حرف زدن کافی نیست، شعار دادن آسونه، باید عمل کنم

امیدوارم بتونم با قدرت عمل کنم

مرسی از کمکات
خوشحالم تو این باشگاه دوستای خوبی پیدا کردم

[گل]

ببخش سرت رو درد آوردماااااااااااا

[گل]

امروز عصری
رفتم سعدآباد
بعدش میخواستم بیام برازجون
از همون راه ( جطوط + ... ) اومدم سمت برازجون
برگشتنی هم از همون راه برگشتم دیگه
جالبناک بود
همش تو فکر موتوریا بودم، حالم داشت بهم میخورد از حرکاتشون
برگشتنی از یه تراکتور سبقت گرفتم، فضای آزاد واسه، من + تراکتور و موتوری که در سمت مقابل بود خیلی خوب بود
براحتی، میتونستیم همگی بگزریم، خانومش ( شاید ) پشتش نشسته بود، خیلی بدم میاد آدمی که واسه جون خودش ارزش قایل نیست، واسه جون دیگری که مثلن میگه دوسش داره هم ارزش قایل نباشه
با موتور سرعت +120
اونوقت چی، من که دارم میرم سمتش، میاد طرف من به نشونه اعتراض، اونم با این سرعت، نمیگه اگه کوچیکترین اشاره‌ای بهش بشه چه بلایی سرشون در میاد، دستش هم به نشونه اعتراض به سمت من میاره، و هرگز سعی نکرد که فاصلش رو با ماشین بیشتر کنه، 2 متر اونطرف فضا داشت براحتی

اتفاقی نیفتاد
فقط خواستم بگم، واسش متاسفم، واسه تمامی فرهنگی که تو این منطقه داریم متاسفم
حداقل کاری که میتونم کنم اینه که فعلن درس بخونم
میدونم خیلی بچم، خیلی زیاد، باید بهتر زندگی کنم

برم کتاب بخونم، آخه نصفه ولش کردم اومدم اینجا

سحری چی دارین ؟ ما که هیچی، همیشه خودم سحری فقط میخورم و بقیه همون نصفه شبی میخورن و دیگه سر میکنن تا افطاری، مامان واسم دمپخت درست کرده

چندی پیش رفتم مشهد
اولین بارم بود زیارت میکردم، دوست داشتنی
ولی همسفرام، همه رو فقط میشناختم، یکی دوتا بودن که فقط دوست من و با هم بودیم همیشه

حالم بهم خورد، از همون روز اولی در آرزوی رسیدن به خونه بودم
باورت نمیشه چه اتفاقاتی افتاد
بحث حجاب رو دیدی تو باشگاه ؟ خیلی جالبناک بود و ....
من نمیدونم ملتی که با من بودن چرا سواد نداشتن، حق داشتن، همگی دیپلم رو بزور گرفته بودن و میخواستن برن خدمت، ولی باز انتظاری اینطوری ازشون نداشتم، شاید چون تو محیطی کوچیک با نوعه خونواده‌ها بزرگ شدن اینطوری باشن
ولی خیلی بد گذشت، حالم بد بود همش
چنتا از عکسامو وقتی برگشتیم بچه ها دیدن گفتن چه بداخلاق بودی، خوب حق داشتم بخدا، خیلی عذاب کشیدم

یه دخمل میدیدن، بدون هیچ ایرادی، فحش اونم از انواع مدلیش، بعدشم میگفتن کاشکی ماله ما بود [احساس شرم دارم که با همچین آدمایی رفتم مسافرت، نشناخته با کسی قدم برداشتم]
اتفاقاته بدی تو مسافرت افتاد که همش ناشی از ذهن کودکانه بود
نمیتونم اون جو رو واست تعریف کنم
فقط میتونم بگم آخرش اعصابم اونقد خورد شد که جلو جمع بهشون گفتم تمامی فحشایی رو که میدین به خونواده خودتون برمیگرده و خودتون از .... موجود رو زمینین و یه خوک ارزشش بیشتر از شماست، بیچاره ها همشون قبول کردن ولی باز به کارشون اقدام ورزیدند

انتظار داشتم با جامعه ای که تعدادیشون سنشون از من بیشتره و مجردی زیاد مسافرت رفتن چیزایی یاد بگیرم ( همه میگن خونواده‌ی ما همبستگی عجیبی داره به هم، واقعیته، با خونواده بودن رو خیلی دوست دارم، همینطور تنهای تنهایی، واسه همین مجردی زیاد سفر نکردم، اگه رفتم جایی تنها بودم نه با دوستان ) اما متاسفانه این چیزا رو دیدم
در حدی که بگم قبیله‌ای وحسی و انسان نما رو تو جمعی انسان رها کردی

سوالم: چرا مایی که تو جامعه‌ای کوچیک زندگی کردیم برای سطح سواد خودمون حداقل تلاشمون رو نمیکنیم؟ تا کی باید تو جاهلیت بمونیم ؟ آیا همه‌ چیزمون تو همین چند متر زمین خلاصه شده ؟ و تا کی باید قضاوت کنیم ؟ تا کی مقایسه؟ تا کی سعی نکنیم بهترین باشیم؟ تا کی ....

این گناه ما نبوده اینجا دنیا اومدیم، ولی گناهمون اینه که خیلی ضعیفیم

تا کی باید بکشیم ؟!