پلک های خسته ام را می گشایم چیزی در وجودم می شکند
نگاهم به چشمان همیشه بیدار پنجره گره می خورد(باز باران می بارد)و حسی ناشناخته همراه با حرکت ارام و زیبایی قطره هادر وجودم جنبشی مبهم را به ارمغان می اورد
نا خواسته از جا بر می خیزم فاصله ام را با زلال باران کم و کمتر کنم نمی دانم چرا دلم می...
بارون من نگران من نباش خودت هم نباشی عشقت با من هست
شادی تو شادی منه اینو خودت هم میدونی عزیزمن بارونی هم باشم از خوشحالیه
مواظب بارونم باش خودت هم می دونی طاقت ندارم
تو بخند تا من زندگی کنم نفس زندگیم
تو لایق بهترینایی
دوست دارم
ولی اجازه ندارم که از نسیم و شبنم ...سراغی از تو بگیرم
گر مستی چشمان سیاه تو گناه است
من طالب آن مستی و خواهان گناهم
تمام حرف دلم این است
من عشق را به نام تو آغاز کردم
این به خود شخص و نحوه شناخت و تعریفی که از ادمیت در وجودش هست مربوط میشه. من که الان زنده ام اگه کسی به یکی از اعضای من نیاز داشته باشه و من هم بتونم به زندگیم ادامه بدم بعد اون الان اهدا می کنم نه وقتی که میمرم. چه بسا انسان های بزرگی هستن الان فقط 1 کلیه دارن و رو به اسموون نگاه می کنن. به...
salam hamshahrii khobin ishalaaa
didam ke ourmie ii hastiin khastam arze adab konam nakhastam ba bi mareftatii rad sham beram. omidvaram hamishe sar bolan bashii
farzad