دلتنگم ..........خیلی دلتنگ زندگی من .......
-
مینـــویســــم سـرشـــار از عـشـــق
بـــراے تـــویــی ڪـﮧ همیــشــــــﮧ ...
تنهـــا مخـاطـبـــ خـــاصّ دل نـــوشـتـــﮧ هــــاے ِ منــــی
بــــراے تــــو ڪـﮧ بـخـوانـــی
بـــدانـــی
دوستـــــ داشتـنـتــــ בر مـَــטּ بــــی انتـــهـاستـــــــ ...
مرا عاشقانه در آغوش بگیر ...
از من نپرس چقدر دوستت دارم ...
اینجا در قلب من حد و مرزی برای حضور تو نیست , به من نگو که چگونه بی توزیستن را تمرین کنم ,,,
مگر ماهی بیرون از آب می تواند نفس بکشد , مگر می شود هوا را از زندگیم برداری و من زنده بمانم ...
بگو معنی تمرین چیست ؟ بریدن از چه چیز را تمرین کنم ؟ بریدن از خودم را ؟
مگر همیشه نگفتم که تو هم پاره ای از تن منی ...
از من نپرس که اشک هایم را برای چه به پروانه ها هدیه می دهم ,,,
همه می دانند که دوری تو روحم را آزار می دهد,,,
تو خود , پروانه ها را به من سپردی که میهمان لحظه های بی کسی ام باشند ,,,
نگاهت را از من برندار , مرا از من نگیر ...
هوای سرد اینجا را دوست ندارم ...
مرا عاشقانه در آغوش بگیر
مرا با تمام احساسم بخوان ....
مرا از شعرهایم بخوان ........
احساس من در تک تک واژه های اشعارم نهفته شده است .......
دلم برایت خیلی تنگ است
شاهدم نیز گوشی تلفنی است که بارها و بارها در دست گرفته ام
مثل همیشه دلتنگ و بی قرارت هستم
نمیدانم کجائی؟! چه میکنی؟!
اما میدانم که چه باشی یا نباشی همیشه عاشقت می مانم
از من دوری اما هیچ گاه یادت نگذاشت تا دوریت برایم پایدار باشد
شاید ندانی هر شب این رویای توست که مرا به خواب دعوت می کند
می خواهم امشب از ماه قول بگیرم
که هر وقت دلم برایت تنگ شد
در دایره حضورش تو را به من نشان دهد
می خواهم امشب با رازقی ها عهد ببندم
هر وقت دلم هوای تو را کرد
عطر حضور مهربان تو را با من هم قسمت کنند
می خواهم امشب با دریای خاطره ها قرار بگذارم
که هروقت امواج پر تلاطم یادها خواستند
قایق احساس مرا بشکنند
دست امید و آرزوی تو مرا نجات دهد
می خواهم امشب با تمام قلب هایی
که احساس مرا می فهمند و می شنوند
پیمان ببندم که هر وقت صدای قلب بی قرار م را هم شنیدند
عشقم را سوار بر ضربانهای بی تابی به تو برسانند....
دلم را که مرور میکنم
تمام آن از آن توست
فقط نقطه ای از آن خودم
روی آن نقطه هم
میخ میکوبم
و قاب عکس تو را می آویزم.
سلام دوست عزیز
من یکشنبه 15 اردبیهشت ساعت 4 تا 7 بعداز ظهر توی نمایشگاه کتاب انتشارات نگیما واقع در سالن شبستان راهرو 4 غرفه 13
هستم
به خاطر کتاب "رها"
خوشحال میشم شما و دیگر دوستان را ببینم
تبریک میگم که میبینم عاشق خدا شدی
عشق خدا چه لذتی داره
برای منی که یه روزی بیش از اندازه عاشق کسی که الان هم دوستش دارم بودم اولش درد داشت ولی یواش یواش لذتش حس کردم
تنها خدا کمی حسود دیدم حالا وقتی اونی که دوستش دارم بخوام بهش نزدیک بشم باید حواسم جمع کنم تا یه وقت زیادتر از خدا دوستش نداشته باشم وگرنه دوباره از من دورش میکنه
برای همین حواسم جمع میکنم
عشق خدا طعم توت فرنگی میده که وقتی میذاری تو دهنت همیشه تو ذهن و قلبت میمونه
امیدوارم روز به روز عاشق خدا بشی و از لذتی وصف نشدنی که میبری کلی لذت ببری تنها گاهی تعریف کن چه حسی پیدا میکنی من خوشم میاد بدونم ادمهایی که عاشق خدا میشن طرز نگاهشون چجوریه اینطوری متوجه تفاوتهای دیدگاهها میشم و بیشتر لذت میبرم از عشقی که به خدا دارم
البته خدا خیلی مهربون هست و به دل یه عاشق رحم میکنه اگه دلت عاشق باشه بدون به وقتش به اونی که با تمام قلبت دوستش داری میرسی حتی اگه تمام دنیا بخوان باعث جدایتون بشه خدا خودش نمیذاره
تنها از اونی که کنارت هست یه قول میخوام
همیشه حواسش بهت باشه
تو زود دلخور میشی و زود عصبانی
وقتی ناراحتی ساکتی و حرف نمیزنی فقط دور میشی
زیاد بهت گیر نده
خودت درست میشی
به اونی که کنارت هست
یه قول بده
مراقبش باشی
هیچ وقت نذاری تنهایی اشک بریزه
هیچ وقت نذاری
قلبش بشکنه
هیچ وقت زیر قولت بهش نزنی
بهش وفادار بمونی
این قول بده تو که کنارش هستی
تنها قول بده تو شبهایی تنهایش و بی کسیش کنارش فقط نباشی وقتی همه کنارش کنارش باش
معذرت میخوام از اینکه اینقدر اذیتت کردم
مراقب خودت باش
از اینکه با اومدنم مزاحم شادیت شدم معذرت میخوام نمیدونستم دیگه تکرار نمیشه هیچ وقت تکرار نمیشه نمیذارم ناراحت بشی فردا خودت پیامهام پاک میکنی مثل همیشه
مراقب خودت باش
تبریک میگم بابت چاپ کتابهات
امیدوارم موفق باشی
مراقب خودت باش
قلبم را تقدیمت میکنم
اخر چیز ندارم تا تقدیمت کنم
اما نمیدانم
قبولش داری یا نه
گفتم : خدایا از همه دلگیرم . گفت : حتی از من؟
گفتم : دلم را ربودند . گفت : بیش از من ؟
گفتم : چقدر دوری؟ گفت :
تو یا من ؟
گفتم تنها ترینم . گفت : تنها تر از من ؟؟
گفتم : خدایا
کمک خواستم . گفت : از غیر از من ؟
گفتم : دوستت دارم . گفت : بیشتر از من؟؟؟
امیدوارم شاهد چاپ ها و تیراژهای بیشتری از کتاب های شما باشم...
مرسی که امروز منو به پروفایلت دعوت کردی
و همه مکالمه ها اینجا انجام شد...
من صفحه ام رو برای شما باز کردم...
اما ترجیح دادم به خواست شما احترام بذارم...
روش جالبی بود...
من اولین بار بود که این کارو میکردم...
راستی اگر دوست داشتی... بهم بگو کی و چه ساعتی نمایشگاهی..خوشحال میشم شاهزاده ادبیات رو ببینم...
(خیلی وقته جای کتاب های شما رو توی کتاب خونه شخصیم خالی کردم)
البته روزی 2 ساعت ها
چه روزی میای نمایشگاه؟
من که فکر کنم حد اقل 5 یا 6 روز باید برم... هم انتشارات... هم فامیل... هم دوستانم... خواستند
خودم همه رو بهتون تقدیم می کنم
چشم
اسم همه کتاب هاتو بهم بگو ... فردا میرم نمایشگاه...
انتشارات ازم دعوت کرده برم به خاطر رها...
فرداکه برم حتما کتاب های همکار عزیزمو تهیه میکنم
بله یادمه...
شما شاهزاده ادبیاتی شک نکن دوستم...
دریا موفق بوده که طی دوسال به چاپ سوم رسیده...
امیدوارم رها هم مخاطب خودشو پیدا کنه
نه 90 ................
من قبل اون هم یه رمان ترجمه شده داشتم
مرسییییییی بهترین همکار ...دوست نازنین
دریا چه سالی منتشر شد پارسال درسته؟
بله با کمال میل .................
سوم .......................
شما کجا و نوشته های من کجا
منم مطمئنم رها موفق می شه
و پلی است برای نوشته های بعدی
حتما توی نمایشگاه میخرم...
اما باید برام امضا کنی
شما دوست داری رها رو بخونی؟ -
بارگذاری...
-
بارگذاری...
-
بارگذاری...