kimia63' آخرین فعالیت

خیلی چیزا بعد تو دیگه تکرار نمیشه مثلا شوق بعد از دیدنت ذوق بعد از پیام دادنت لرزش صدام وقتی باهات حرف میزدم تپش قلبم وقتی تنها میشدیم...

تو در میانِ همه‌ی این سیاهی‌ها، آبی بودی؛ آبیِ آسمانی 🦋

مواظبِ حس های مخصوصِ سنِ خودتون باشید، یه حسای قشنگی هست که فقط توی یه دوره ی سنی میشه بهش رسید و از اون سن به بعد دیگه هیچ جوره نمیشه...

در آخرین نامه اش نوشت: «دیدم که حتی در بهترین لحظه‌های زندگی‌ام هم نوعی غم و پوچی را در اعماق وجود خود حس می‌کنم.»

ثانیه‌ها می‌گذرند، بی‌آن‌که بدانند کجا می‌روند... نه شب تمام می‌شود، نه روز از نو شروع. در میان این خاکسترِ زمان، من مانده‌ام با...

پس از تحمل آن همه درد، کسی که به مقصد می رسد دیگر همانی نیست که به راه افتاده بود.

ولی من یه روز باید بشینم پیش خدا فیلم زندگیمو ببینم بعد یهو از جام بپرم با انگشت به تلوزیون اشاره کنم با سرعت برم سمت تلوزیون بگم ایناها...

مهمانم باش . . . فنجانی از چای تلخ روزگار که جز به لبخند تو، شیرین نمی‌شود . . .

❣صدام ک میزنے ❣اسمم چقدر قشنگ تره

الان اگر غول چراغ جادو بیاد بیرون و بگه سه تا آرزو کن ازش می‌خوام سه بار حافظم رو پاک کنه. خسته شدم از این همه نشخوار فکری.

و اما تظاهر به شادی، رنجی ژرف‌تر از خود اندوه است.