Recent content by kafgir74

  1. kafgir74

    من شعری چنان شکوهمند را می مانم ، شعری چنان شکفته و انسانی را ، که واژه ها مرا معنای باستانی...

    من شعری چنان شکوهمند را می مانم ، شعری چنان شکفته و انسانی را ، که واژه ها مرا معنای باستانی خود ، یا پژواک جاودانی خود می دانند ، و با طنین شادی واندوهشان تالارهای جان وتارهای نهانم را می لرزانند ، وآوازهای روشن وتاریک خویش را من می خوانند ، مثل بهار و پاییز درحنجره ی قناری و قمری . اما...
  2. kafgir74

    اي ستاره ها: باورت نمي شود آن سپيده دم که با صفا و ناز که در فضاي بي کرانه مي دميد ديگر از زمين...

    اي ستاره ها: باورت نمي شود آن سپيده دم که با صفا و ناز که در فضاي بي کرانه مي دميد ديگر از زمين رميده است اين سپيده ها سپيده نيست رنگ چهره زمين پريده است ابرهاي روشني که چون حرير بستر عروس ماه بود پهنه هاي داغ کهنه است
  3. kafgir74

    اي ستاره ها: باورت نمي شود در ميان باغ بي ترانه زمين ساقه هاي سبز آشتي شکسته است لاله هاي سرخ...

    اي ستاره ها: باورت نمي شود در ميان باغ بي ترانه زمين ساقه هاي سبز آشتي شکسته است لاله هاي سرخ دوستي فسرده است غنچه هاي نو رس اميد لب به خنده وا نکرده مرده است پرچم بلند سرو راستي سر به خاک سپرده است سرخي و کبودي افق قلب مردم به خاک و خون تپيده است دود وآتش به آسمان رسيده است
  4. kafgir74

    اي ستاره ها: که از جهان دور چشمتان به چشم بي فروغ ماست نامي از زمين و بشر شنيده ايد ؟ در ميان...

    اي ستاره ها: که از جهان دور چشمتان به چشم بي فروغ ماست نامي از زمين و بشر شنيده ايد ؟ در ميان آبي زلال آسمان موج وخون و آتشي نديده ايد؟ اين غبار محنتي که در دل فضاست اين ديار وحشي که در فضا رهاست اين سزاي ظلمي که آشيان ماست ، در÷ي تباهي شماست گوشتان اگر به ناله من آشناست از سفينهاي که مي...
  5. kafgir74

    اي ستاه ها : اي که پيش ديده مني باورت نمي شود که در زمين هر کجا به هر که مي رسي خنجري ميان مشت...

    اي ستاه ها : اي که پيش ديده مني باورت نمي شود که در زمين هر کجا به هر که مي رسي خنجري ميان مشت خود نهفته است پشت هر شکوفه تبسمي خار جانگزايِ حيله اي شکفته است آنکه با تو مي زند صلاي مهر جز به فکر غارت دل تو نيست
  6. kafgir74

    اي ستاه ها : ما سلاممان بهانه است عشقمان دروغ جاودانه است! در زمين زبان حق بريده اند :حق زبان...

    اي ستاه ها : ما سلاممان بهانه است عشقمان دروغ جاودانه است! در زمين زبان حق بريده اند :حق زبان تازيانه است! وآنکه با تو درد دل مي کند هاي هاي گريه هاي شبانه است
  7. kafgir74

    و رفت تا لب هيچ و پشت حوصله نورها دراز كشيد و هيچ فكر نكرد كه ما ميان پريشاني تلفظ درها...

    و رفت تا لب هيچ و پشت حوصله نورها دراز كشيد و هيچ فكر نكرد كه ما ميان پريشاني تلفظ درها براي خوردن يك سيب چه قدر تنها مانديم
  8. kafgir74

    ستاره دیده فروبست وآرمید، بیا فروغ نوربه رگ های شب دوید، بیا زبس به دامن شب ،اشک انتظارم ریخت،...

    ستاره دیده فروبست وآرمید، بیا فروغ نوربه رگ های شب دوید، بیا زبس به دامن شب ،اشک انتظارم ریخت، گل سپید شکفت وسحردمیدبیا شهاب یادتو،درآسمان خاطرمن پیاپی ازهمه سو،خطﱢ زرکشید ،بیا زبس نشستم وباشب حدیث غم گفتم زغصه رنگ من ورنگ شب پریدبیا به وقت مرگم، اگرتازه می کنی دیدار به هوش باش که هنگام آن...
  9. kafgir74

    salam khoobi motshakeram manam kia hastam

    salam khoobi motshakeram manam kia hastam
  10. kafgir74

    Thank you

    Thank you
  11. kafgir74

    www.kafgir73.blogfa.com اینم وبلاگم

    www.kafgir73.blogfa.com اینم وبلاگم
  12. kafgir74

    به روي زندگي دو خط زرد مي كشم و چشم عاشق تو را كه گريه كرد مي كشم تو رفتي و بدون تو كسي نگفت با...

    به روي زندگي دو خط زرد مي كشم و چشم عاشق تو را كه گريه كرد مي كشم تو رفتي و بدون تو كسي نگفت با خودش كه من بدون چشم تو چقدر درد مي كشم
  13. kafgir74

    چنان دل كندم از دنيا كه شكلم شكل تنهائيست ببين مرگ مرا در خويش كه مرگ من تماشائيست مرا در...

    چنان دل كندم از دنيا كه شكلم شكل تنهائيست ببين مرگ مرا در خويش كه مرگ من تماشائيست مرا در اوج مي خواهي تماشا كن تماشا دروغ اين بودم از ديروز مرا امروز حاشا كن در اين دنيا كه حتي ابر نمي گريد به حال من همه از من گريزانند تو هم بگذر از اين تنها گره افتاد در كارم به خودكرده...
  14. kafgir74

    خدایا از عشق امروزمان چیزی برای فردا کنار بگذار. نگاهی ، یادی ، تصویری ، خاطره ای برای هنگامی...

    خدایا از عشق امروزمان چیزی برای فردا کنار بگذار. نگاهی ، یادی ، تصویری ، خاطره ای برای هنگامی که فراموش خواهیم کرد روزی چقدر عاشق بودیم
  15. kafgir74

    قطار میرود تو میروی تمام ایستگاه میرود ومن چقدر ساده ام که سال های سال در انتظار تو کنار...

    قطار میرود تو میروی تمام ایستگاه میرود ومن چقدر ساده ام که سال های سال در انتظار تو کنار این قطار ایستاده ام و همچنان به نرده های ایستگاه رفته تکیه داده ام
بالا