salam , be nazrae man ina hamash be khatere ine ke adama to zendegishon khoda ro faramoosh kardan , adam vaghti be khoda iman dashte bashe , har cheghad ham ke to zendeghish moshkel dashte bashe be fekre khianat nemiofte
یک شبی مجنون نمازش را شکست بی وضو در کوچه ی لیلا نشست ، عشق آن شب مست مستش کرده بود ، فارغ از جام الستش کرده بود ، گفت یا رب از چه خارم کرده ای بر صلیب عشق دارم کرده ای ، خسته ام زین عشق دلخونم نکن . من که مجنونم تو مجنونم نکن ، مرد این بازیچه دیگر نیستم . این تو و لیلای تو من نیستم . گفت : ای...
خداوندا ، اگر روزی بشر گردی ز حال بندگانت با خبر گردی ، پشیمان می شوی از قصه ی خلقت ، از این بودن ، از این بدعت ،خداوندا تو مسئولی ، تو میدانی که انسان بودن و ماندن در این دنیا چه دشوار است که رنجی می کشد آنکس که انسان است و از احساس سر شار است .