خواب آخر
وقتی که خوابی نیمه شب
تو را نگاه میکنم
زیبایی ات را با بهار
گاهی اشتباه میکنم
از شرم سر انگشت من
پیشانی ات تر میشود
عطر تنت می پیچد
دنیام معطر میشود
گیسوت تابی میخورد
میلغزد از بازوی تو
از شانه جاری میشود
چون آبشار موی تو
چون برگ گل در بسترم
میگسترانی بوی خود
من را نوازش میکنی
بر مهربان زانوی خود ...
آسیمه میخیزم ز خواب
تو نیستی اما دگر ...
ای عشق من
بی من کجا؟
تنها نرو، من را ببر
من بی تو میمیرم
نرو....
من بی تو میمیرم
بمان ...
با من بمان زین پس دگر
هر چه تو میگویی همان
در خواب آخر عشق من
در برگ گل پیچیدمت
می خوابم ای زیباترین
در خواب شاید دیدمت
.....
.
وقتی که خوابی نیمه شب
تو را نگاه میکنم
زیبایی ات را با بهار
گاهی اشتباه میکنم
از شرم سر انگشت من
پیشانی ات تر میشود
عطر تنت می پیچد
دنیام معطر میشود
گیسوت تابی میخورد
میلغزد از بازوی تو
از شانه جاری میشود
چون آبشار موی تو
چون برگ گل در بسترم
میگسترانی بوی خود
من را نوازش میکنی
بر مهربان زانوی خود ...
آسیمه میخیزم ز خواب
تو نیستی اما دگر ...
ای عشق من
بی من کجا؟
تنها نرو، من را ببر
من بی تو میمیرم
نرو....
من بی تو میمیرم
بمان ...
با من بمان زین پس دگر
هر چه تو میگویی همان
در خواب آخر عشق من
در برگ گل پیچیدمت
می خوابم ای زیباترین
در خواب شاید دیدمت
.....
.