میسی خوبم.پس هنوز امیدی برای بودنت هست .:D
هيچ کس ويرانيم را حس نکرد...
وسعت تنهائيم را حس نکرد...
در ميان خنده هاي تلخ من...
گريه پنهانيم را حس نکرد...
در هجوم لحظه هاي بي کسي...
درد بي کس ماندنم را حس نکرد...
نه دیوووووووووووووونه (این توهین نیستا)
اصلا یادم به اون خونه قبلی ه نبود.پیدام نکرد...نمیتونه.
یه زمانی واسم صفا داشت ..عشق و محبت اینجا بود.
پیامتو که دیدم فهمیدم فراموش نشدم.
خیلی خوشحالم کردی.
شبت پر از طراوت. داداشی ه بزرررررررگ.:d
اوکی ایشالا امتحانتو خوب میدی.
اینجام چون تو صدام کردی.
نبودم چون اینجا واسم صفایی نداره بعد از اون همه اتفاق.
خونم عوض شد چون نمی خوام بدونه اینجام که باز بیاد سراغم و اعصابمو بریزه به هم.
شبت ستاره بارون.