چقدر امشب بر آن هستم که از آغاز بنویسم
از آن اول -تلاقی مان - دوباره باز بنویسم
از آن وقتی که پیش از من خدا را مست می کردی
« تبارک » گوی چشمت را چه بی آغاز بنویسم
طلوع خلسه ی شوقی میان رعشه ی گفتن
تو را چون ذکر می خوانم ؛ شبیه راز بنویسم
جهان را سایه ای باشم که چشم از تو بپوشاند
به...