الهی!
من نه انم که ز فیض نگهت چشم بپوشم
نه تو انی که گدا را ننوازی به نگاهی
در اگر باز نگردد نروم باز به جایی
پشت دیوار نشینم چو گدا برسر راهی
کس به غیر تو نخواهم چه بخواهی چه نخواهی
باز کن در که جز این خانه مرا نیست پناهی
من خدا را دارم..
کوله بارم بر دوش..
سفری می باید..
سفری بی همراه..
گم شدن تا ته تنهایی محض
و خدا با من گفت :
هر کجا لرزیدی ،
از سفر ترسیدی ،
تو بگو از ته دل ،
من خدا را دارم..
من و قلبم چندیست که فقط با اوییم..
لذت داشتن یه دوستِ خوب توی یه دنیای بد،
مثل خوردن یه فنجون قهوه گرم زیر برفه!
درسته كه هوا رو گرم نمیكنه ولی آدمُ دلگرم میكنه
دوست خوب دنیاتُ خوب میکنه ...