وقفه استراتژیک در داستان رشد

onia$

دستیار مدیر تالار مدیریت
[h=1]وقفه استراتژیک در داستان رشد[/h]


کیشور مجبوبانی
مترجم: رفیعه هراتی
در سال 2013، اقتصاد چین 8/7 درصد، اقتصاد هند 6/5 درصد و اقتصاد برزیل 5/2 درصد رشد خواهند کرد، رسانه‌های غربی سر و صدا به راه انداخته‌اند که داستان اقتصادهای نوظهور رو به پایان است. این نشان‌دهنده افکار پوچ غربی است.
بله، وقفه استراتژیکی در این داستان رشد وجود دارد. اما این داستان هنوز به پایان نرسیده است. اقتصادهای نوظهور به ویژه چین و هند، از طریق عوامل بنیادینی که تغییر نکرده‌اند به رشد بالا بازخواهند گشت. اجازه دهید سه عامل را شرح دهم.
نخست، تا سال 1820 چین و هند همواره دو اقتصاد بزرگ جهان بودند. اروپا و آمریکا طی 200 سال گذشته اقتصاد جهان را تحت سلطه خود درآورده‌اند. اما 200 سال گذشته تغییر روند عمده تاریخی بوده است. همه تغییر روندهای تاریخی به پایان طبیعی می‌رسند. دراینجا تاکید بر یک نکته ضروری است: به نظر می‌رسد بهره‌وری بسیار پایین موجب کندی رشد اقتصادی چین و هند می‌شود. همه آنچه هند و چین باید انجام دهند این است که همراه با بقیه اقتصادهای جهان، عملکرد نرمالی داشته باشند. آیا هنوز کسی درباره توانایی آنها برای چنین اقدامی تردید دارد؟
دوم، برای فهمیدن پتانسیل عملکرد چین و هند، کافی است به عملکرد دانشجویان چینی و هندی در دانشگاه‌های آمریکای شمالی نگاه کرد. تعداد این دانشجویان به شدت افزایش یافته است. تعداد دانشجویان چینی از حدود 60 هزار نفر در سال 2002 به 194 هزار نفر در سال 2012 افزایش یافت و تعداد دانشجویان هندی از 67 هزار نفر در سال 2002 به بیش از 100 هزار نفر در سال 2012 رسید.
به طور مشابه، درصد فارغ‌التحصیلان دوره دکتری علوم و تکنولوژی که اصالت آسیایی دارند، افزایش یافته است. این نخبگان درنهایت به اقتصادهای چین و هند وارد خواهند شد. درست است که بسیاری از آنها به کشورهایشان برنمی‌گردند. اما حتی اگر برنگردند، در رشد اقتصادی کشورشان سهیم خواهند بود. در آمریکا گروه نژادی دارای بالاترین درآمد سرانه هندی‌ها هستند. این افراد به طور مستقیم یا غیرمستقیم در رشد اقتصادی هند سهیم هستند.
سوم، مساله‌ای که ذهن غربی نمی‌تواند به درستی ببیند یا تجربه کند، تغییراتی است که در روانشناسی مردم آسیا به وجود آمده است. زمانی که کودکی خود را در سنگاپور می‌گذراندم، و زمانی که درآمد سرانه سنگاپور برابر درآمد سرانه غنا بود، حتی تصور این که همچون کشورهای غربی به کشوری پیشرفته تبدیل شویم غیرممکن بود. اما در طول زندگی من، درآمد سرانه سنگاپور از درآمد سرانه بریتانیا که زمانی سنگاپور مستعمره آن بود، فراتر رفت. در سال 2012 درآمد سرانه ناخالص ملی سنگاپور ، 61100 دلار و درآمد سرانه ناخالص ملی بریتانیا 36880 دلار بود؛ البته زمانی بود که موفقیت ببرهای آسیا، مانند کره‌جنوبی و سنگاپور به عنوان یک تغییر روند تلقی می‌شد. اما امروز، اکثر مردم آسیا ازجمله چینی‌ها و هندی‌ها، اندونزیایی‌ها و فیلیپینی‌ها، دلیلی نمی‌بینند که نتوانند موفق شوند.
به طور خلاصه، مسیر بلندمدت تغییر نمی‌کند. البته ممکن است کندی یا وقفه استراتژیک در کوتاه‌مدت وجود داشته باشد. برخی از این وقفه‌ها حتی ممکن است، لازم باشند. به نظر می‌رسد رهبران چین متوجه شده‌اند که مدل قدیمی رشد مبتنی بر نیروی کار ارزان و صادرات دیگر کارآمد نیست. همچنین، بسیاری در چین براین باورند که دهه گذشته به دلیل انجام نگرفتن اصلاحات، دهه هدر رفته است. اکنون رهبران چین قصد دارند این روند را تغییر دهند. در عبور از پیچ، کار عاقلانه این است که سرعت را کم کرد نه اینکه مثل راننده قطار اسپانیایی با سرعت تمام از پیچ گذشت. در کندی رشد اقتصادی چین عقلانیت بسیاری وجود دارد.
داستان هند متفاوت است. سیاست این کشور مانع رشد اقتصادی می‌شود. با توجه به اینکه انتخابات سراسری سال 2014 در‌هاله‌ای از ابهام قرار دارد، اندک افرادی انتظار اصلاحات فوری را دارند. اما، همان‌طور که روشر شرما می‌گوید: «در شرایطی که اکثر ایالت‌های پویا رشد سریعی را ثبت می‌کنند، هند به عنوان کشورعضو یک گروه قدرتمند شرایط عادی خود را باز می‌یابد.» بسیاری از ایالت‌های هند رشدی دو رقمی دارند. یک واقعیت کمتر شناخته شده، امید بیشتری را برای رشد خوب هند فراهم می‌کند. بخش خصوصی هند بسیار بهتر از بخش خصوصی چین عمل می‌کند، به طوری که در سال 2006 میانگین نسبی سود سرمایه‌گذاری برای هند 7/16 درصد و برای چین 8/12 درصد بود.
اما آیا این مساله به این معنی است که همه اقتصادهای نوظهور از مشکلات کنونی‌شان رها خواهند شد؟ مطمئنا خیر. اصطلاح«اقتصادهای نوظهور» مختصر نویسی ساده‌ای است برای توصیف رشد سریع کشورهای درحال توسعه در مناطق مختلف. اما این اقتصادها به یک گروه طبیعی که سرنوشت‌هایشان به طور ناگسستنی به یکدیگر پیوند خورده است، تعلق ندارند. حتی ممکن است برخی از این اقتصادها با شکست مواجه شوند که این مساله کاملا طبیعی است. سیاست‌های محلی، تفاوت‌‌های عظیمی را در این اقتصادها به وجود آورده است.
برای مثال ترکیه را در نظر بگیرید. این کشور عملکرد بسیار خوبی طی یک دهه داشت، اما سپس با لغزش رو به رو شد. چرا؟ به دلیل سیاست‌های غلط. اقدام رجب اردوغان در فراری دادن رای‌دهندگان که پایگاه سیاسی قدرتمندی برای او به شمار می‌روند، نابخردانه بود. آیا او می‌تواند به عقب برگردد و این مساله را جبران کند؟ بله می‌تواند. اما آیا او این کار را خواهد کرد؟ زمان این مساله را نشان خواهد داد. درمورد برزیل اعتماد بیش از حد، مشکل اصلی بود. زمانی که نخبگان حاکم چنین فرض کردند که رشد سریع اقتصادی همچون طلوع خورشید امری اجتناب‌ناپذیر است، دچار مشکل شدند. رشد اقتصادی ذاتا مشکل است، به‌خصوص اگر بخواهد از درآمد متوسط به درآمد بالا برسد. رهبران برزیل باید درمورد سازگاری‌های استراتژیکی که مجبورند ایجاد کنند، به دقت تفکر کنند.
سرانجام، باید به خاطر داشته باشیم که پیش از این هم دوره‌های بدبینی وجود داشته است. همین 15 سال قبل، در اوج بحران مالی آسیا، گفته می‌شد اقتصادهایی مانند کره‌جنوبی و اندونزی، تایلند و مالزی، دچار فروپاشی شده‌اند. درآن زمان، بسیاری از کارشناسان غربی جار و جنجال به راه انداختند که «معجزه» آسیا به پایان رسیده است. اکنون اندازه این چهار اقتصاد، به ترتیب سه برابر، نه برابر، سه برابر و چهار برابر اندازه آنها در سال 1998 است. آیا این اقتصادها دوباره دچار لغزش خواهند شد؟ البته که چنین اتفاقی رخ خواهد داد. اما آیا قادر خواهند بود دوباره روی پای خود بایستند و به رشد سریع خود ادامه دهند؟ البته که می‌توانند.
 

onia$

دستیار مدیر تالار مدیریت
بحران به نوظهورها جان می‌بخشد

کد خبر: DEN-755649 تاریخ چاپ: ۱۳۹۲/۰۷/۰۸ منبع: روزنامه دنیای اقتصاد - شماره ۳۰۲۹

کیشور مجبوبانی
مترجم: رفیعه هراتی
بزرگ‌ترین مزیت پیر شدن این است که همه چیز به واقعیت می‌پیوندد. من در طول زندگی‌ام لحظات تاریک و مایوس‌کننده بسیاری را پشت‌سر گذاشته‌ام.
زمانی که سنگاپور در سال 1965 از مالزی جدا شد، همه می‌گفتند سنگاپور محکوم به فنا است. با این وجود سنگاپور کامیاب شد. در سال 1975، زمانی که منطقه هندوچین کمونیستی شد، کشورهای عضو آسه‌آن از این منطقه جدا شدند. درعوض کشورهای کمونیستی منطقه هندوچین به آسه‌آن پیوستند. در سال 1998، در اوج بحران مالی آسیا، گفته شد که داستان معجزه آسیا به پایان رسیده است. اما، همه کشورهای آسیایی گرفتار در بحران مالی به رونق بازگشتند. امروز، به نظر می‌رسد بسیاری از اقتصادهای نوظهور به سمت یک طوفان اقتصادی تمام‌عیار پیش می‌روند. عقب‌نشینی ناگهانی فدرال رزرو آمریکا از برنامه‌ تسهیل مقداری، کندی رشد هزینه مصرف‌کننده در اروپا و آمریکا، کندی رشد در چین، کاهش قیمت کالا و رکود سیاسی در هند همگی توفان بزرگی را به وجود می‌آورند. بسیاری از اقتصادهای نوظهور از جمله هند و اندونزی، برزیل و آفریقای جنوبی دچار لغزش خواهند شد. همان‌طور که روشر شرما ذکر کرد، آیا همه این مسائل به پایان «تئوری محبوب دهه گذشته مبنی بر «همگرایی» ثروتمندان و فقرا» خواهد انجامید؟ پیشینه اقتصادهای آسیایی نشان می‌دهد خلاف این مساله صادق است. هر بحران تنها جان دوباره به این اقتصادها داده است. درواقع، کشوری مثل هند برای شروع اصلاحات به بحران نیاز دارد. بحران عظیم ارزی در سال 1991 بود که ناراسیم‌ها رائو و مانموهان سینگ را وادار کرد دست به اصلاحات بزنند. پس از چند سال رشد سریع، رهبران هند دوباره دچار خودخشنودی شده‌اند. به همین دلیل اگر ارزش روپیه به 70 تا 80 در برابر هر دلار سقوط کند، بهترین اتفاق برای هند خواهد بود. این مساله سرانجام موجب می‌شود برنامه‌ریزان اقتصادی هند انتخاب دیگری به جز برطرف کردن محدودیت‌های قانونی که مانع رشد اقتصادی می‌شوند، نداشته باشند. تصمیم به فراهم کردن امکان سرمایه‌گذاری مستقیم خارجی در بخش خرده‌فروشی که اخیرا گرفته شده، نمونه خوبی است. زمانی که راگورام راجان در اول سپتامبر امسال ریاست رزرو بانک هند- بانک مرکزی- را به عهده گرفت، بسیاری براین باور بودند که او فرد مناسبی برای انجام اصلاحات بیشتر است. بحران کنونی دست اصلاح‌گرانی چون او را بازتر می‌گذارد. یک واقعیت ساده را به خاطر داشته باشید: هند فضاهای بسیاری برای رشد دارد. از سال 1970، درآمد سرانه کره‌جنوبی 81 برابر، درآمد سرانه سنگاپور 56 برابر و درآمد سرانه چین 54 برابر شده است، اما درآمد سرانه هند تنها 13 برابر شده است. هند حتی بدون یک دولت کامل هم می‌تواند به رشد خود ادامه دهد.
کافی است تایلند را درنظر بگیریم. این کشور دهه‌ها است که از مشکلات جدی سیاسی رنج می‌برد. اما رشد اقتصادی آن ادامه یافته است. تایلند از اشتغال کامل بهره‌مند است و حتی از کشورهای همسایه نیروی کار وارد می‌کند و حدس بزنید در سال 2013 کدام شهر جهان بیشترین توریست را جذب خواهد کرد؟ نیویورک، لندن یا پاریس؟ جواب صحیح بانکوک است. این مساله که بانکوک با وجود مشکلات سیاسی قادر به انجام این کار است، نشان می‌دهد نیروی محرکه «همگرایی» کند نشده است.
در واقع، مساله مهم طی دو یا سه دهه آینده این نیست که آیا اقتصادهای نوظهور به رشد خود ادامه خواهند داد یا خیر چون این کار را خواهند کرد. پرسش اصلی این است که آیا «کشورهای پیشرفته» به رشد بازخواهند گشت یا خیر؟ اگر در کشورهایی مانند یونان، اسپانیا، پرتغال و ایتالیا نرخ بیکاری جوانان همچنان بین 30 تا 55 درصد باشد، این مساله به یاس بلندمدت جدی منجر خواهد شد. هم‌اکنون اقتصاد ایتالیا 13 درصد، اقتصاد پرتغال 16 درصد،اقتصاد اسپانیا 20 درصد و اقتصاد یونان 27 درصد کوچک‌تر از سال 2008 است. با توجه به این مساله جهان دیگر به اقتصادهای پیشرفته و اقتصادهای نوظهور تقسیم نمی‌شود. این تقسیم‌‌بندی بین اقتصادهای نوظهور و اقتصادهایی است که دوران نوظهوری‌شان را سپری کرده‌اند. این یک افسانه غربی است: زمانی که پیشرفته شدید، پیشرفته باقی می‌مانید.
درس بزرگی که همه کشورها باید از مشکلات اخیر بیاموزند این است که هیچ کشوری، اعم از پیشرفته یا درحال توسعه، نمی‌تواند بر افتخاراتش تکیه کند. هر کشوری باید به اصلاحات و بازخلق خود ادامه دهد. اندک کشوری با رکورد سنگاپور در موج سواری بر سونامی اخیر جهانی‌سازی برابری می‌کند. با این وجود حتی سنگاپور برای بازخلق خود به منظور مواجهه با رقابت جدید، تحت فشار قرار دارد.
آقای شرما درست می‌گوید که«ستارگان جدید» مانند فیلیپین، نیجریه و حتی مکزیک ظهور خواهند کرد. این ستارگان به نوبه خود اقتصادهای دیگر را ترغیب می‌کنند از مدل آنها پیروی کنند. تغییر بزرگ در جهان «همگرایی» دیدگاه نخبگانی است که اکثر اقتصادهای عمده را رهبری می‌کنند. آنها دیگر درباره آنچه رشد سریع اقتصادی را ایجاد می‌کند، تردیدی ندارند. سیاست همیشه به راه خود ادامه می‌دهد. به همین دلیل است که بحران فعلی کمک خواهد کرد در شرایط عادی، سیاست از اقتصاد پیشی ‌گیرد. در زمان بحران، اقتصاد بر سیاست اولویت دارد.
و سرانجام، جمعیت اهمیت دارد. غرب تنها 12 درصد از جمعیت جهان را تشکیل می‌دهد و بسیاری از جوامع غربی به سرعت درحال مسن شدن هستند. در آنجا بازارهای رشد جدیدی وجود ندارد. درعوض، کشورهایی که 88 درصد جهان را تشکیل می‌دهند، جمعیت عظیم و مشتاقی دارند. هند فعلا از نظر جمعیتی موقعیت مناسبی دارد. میانگین سنی جمعیت این کشور 28 سال است. براساس برآوردهای صندوق بین‌المللی پول «مزیت جمعیتی» هند طی 20 سال آینده 2 درصد به نرخ رشد سالانه این کشور اضافه خواهد کرد.
بسیاری از مردم این کشور مشتاقند به جایگاه طبقه متوسط دست یابند و بسیاری به این جایگاه دست خواهند یافت. در گزارش اخیر سازمان همکاری‌های اقتصادی و توسعه پیش‌بینی شده است که جمعیت جهانی طبقه متوسط از 8/1 میلیارد نفر فعلی به 2/3 میلیارد نفر در سال 2020 و 9/4 میلیارد نفر در سال 2030 خواهد رسید. اکثر این طبقه متوسط جدید از کشورهای «درحال توسعه» هستند. «همگرایی» بزرگ متوقف نشده، بلکه تازه شروع شده است.
 

Similar threads

بالا