مشاعرۀ سنّتی

[محـسن ز]

در ازل پرتو حسنت ز تجلی دم زد
عشق پیداشدوآتش بهمه عالم زد

 

[zarnaz_a]

دل صنوبری ام همچو بید لرزان است
ز حسرت قد و بالای چون صنوبر دوست



...................
سلام دوستان

 

[sabbasi_mr]

خواب ار رسد چه سود رسیدن به شاعری
شاعر کسی بود که به رویا غزل کند ........................... شب بخیر

 

[cute]

دلا تا کی در این زندان فریب این و ان بینی
دمی زین چاه ظلمانی برون شو تا جهان بینی

 

[کافر خداپرست]

يک چند به گير و دار بگذشت مرا
يک چند در انتظار بگذشت مرا

باقي همه صرف حسرت روي تو شد
بنگر که چه روزگار بگذشت مرا

"نيمايوشيج"

 

[cute]

آری آغاز دوست داشتن است
گرچه پایان راه ناپیداست
من به پایان دگر نیاندیشم
که همین دوست داشتن زیباست

سلام مدیر
سلام زرناز جان

 

[کافر خداپرست]

تا ترک دل خويش نگيري ندهم
وانچت گفتم تا نپذيري ندهم

حيلت بگذار و خويشتن مرده مساز
جان و سر تو که تا نميري ندهم

(سلام cute! سلام بچه‌ها! من اين‌جا ديگه يه کاربرم! اگه cute دلگير نشه و نگه امتياز مهم نيست، بايد بگم دکمه امتيازم باز غيرفعاله، نيست!)

 

[cute]

منم که گوشه ی میخانه خانقاه من است
دعای پیر مغان ورد صبحگاه من است


.....

 

[کافر خداپرست]

تا خواسته‌ام از تو ترا خواسته‌ام
از عشق تو خوان عشق آراسته‌ام

خوابي ديدم و دوش فراموشم شد
اين مي‌دانم که مست برخاسته‌ام!

 

[cute]

منم من میهمان هر شبت لولی وش مغموم
منم من سنگ تیپا خورده ی رنجور

....
فدای سرت
مال منم غیر فعال شد

 

[zarnaz_a]

رو سر بنه به بالین تنها مرا رها کن
ترک من خراب شب گرد مبتلا کن

.................
در عوض من که میتونم امتیاز بدم...

 

[cute]

نه دستی داشتم بر سر نه پایی داشتم در گل
به دست خویش کردم این چنین بی دست و پا خود را

 

[کافر خداپرست]

اي آن‌که صليب‌دار و هم ترسايي
پيوسته به زلف عنبر ترسايي

لب بر لب من به بوسه کمتر سايي
آيي بر من و ليک با ترس آيي

 

[cute]

یک نفر در آب دارد می کند جان قربان
ای آدمها
که بر ساحل بساط دلگشا دارید
نان به سفره جامه بر تن
یک نفر در آب می خواند شما را!


....
شب خوش

 

[zarnaz_a]

از من گریز تا تو هم در بلا نیفتی
بگزین ره سلامت ترک ره بلا کن

 

[کافر خداپرست]

ناخوانده به هر جا که روي غم باشي
ور خوانده روي تو محرم آن دم باشي

تا کافر را خدا نخواند نرود
شرمت بادا ز کافري کم باشي!

 

[zarnaz_a]

یک مدتی ارکان بدی یک مدتی حیوان بدی
یک مدتی چون جان شدی جانانه شو جانانه شو

 

[کافر خداپرست]

وقف است مرا عمر در اين مشتاقي
احسنت زهي طراوت و رواقي

من کف نزنم تا تو نباشي مطرب
من مي نخورم تا تو نباشي ساقي

 

[hekayatevafa]

يا رب مرا ياري بده ، تا سخت آزارش کنم
هجرش دهم ، زجرش دهم ، خوارش کنم ، زارش کنم
از بوسه هاي آتشين ، وز خنده هاي دلنشين
صد شعله در جانش زنم ، صد فتنه در کارش کنم

 

[mmg11]

□

غم عشقت ز گنج رایگان به

وصال تو ز عمر جاودان به

کفی از خاک کویت در حقیقت

خدا دونه که از ملک جهان به

بابا طاهر

 

[sanaz950]

هان مشو نوميد چون واقف نئي از سر غيب
باشد اندر پرده بازي هاي پنهان غم مخور

 

[sisah]

رفتی و نمی‌شوی فراموش
می‌آیی و می‌روم من از هوش

سحرست کمان ابروانت
پیوسته کشیده تا بناگوش

 

[persian_kb سبز]

رفتی و نمی‌شوی فراموش
می‌آیی و می‌روم من از هوش

سحرست کمان ابروانت
پیوسته کشیده تا بناگوش

شب تاریک و بیم موج و گردابی چنین هایل
کجا دانندحال ما سبک باربن ساحل ها

 

[sisah]

آن پریروی که از مرد و زن و پیر و جوان
هر که بینی دم صاحبنظری می‌زندش

آستینم زد و از هوش برفتم در حال
راست گفتند که دیوانه پری می‌زندش

 

[mim-shimi]

شرمم از خرقه آلوده خود می آید
که به هر پاره دوصد شعبده پیراسته ام

 

[sisah]

من در این جای همین صورت بی جانم و بس
دلم آن جاست که آن دلبر عیار آن جاست

تنم این جاست سقیم و دلم آن جاست مقیم
فلک این جاست ولی کوکب سیار آن جاست

 

[valkano سبز]

ترسم كه روز حشر عنان بر عنان رود
تسبيح شيخ و خرقه رند شراب خوار

 

[sisah]

رفتیم اگر ملول شدی از نشست ما
فرمای خدمتی که برآید ز دست ما

برخاستیم و نقش تو در نفس ما چنانک
هر جا که هست بی تو نباشد نشست ما

 

[محـسن ز]

اگر ان ترک شیرازی بدست آرد دل ما را
بخال هندویش بخشم سمر قندو بخاررا

 

[persian_kb سبز]

اگر ان ترک شیرازی بدست آرد دل ما را
بخال هندویش بخشم سمر قندو بخاررا

آی آدمها که بر ساحل نشسته شاد و خندانید
یک نفر در آب دارد میسپارد جان
یک نفر دارد که دست و پای دایم میزند
روی این دریای تند و تیره و سنگین که می دانید