ثانیه های خاکستری...
- شروع کننده موضوع MEMOL...
- تاریخ شروع
رو تـــو تعصب دارم
ولی ادعایــــــی ندارم
نمیگم خیلی خوشگلی
چون خوشگتر از تو زیاده
نمی گم خیــــــلی پولداری
چون پولدارتر از تـــو زیاده
نمی گم خیلی شیریــــــن زبونی
چون چرب زبون تر و خوش صحبت تر از تو زیاده
ولــــــــــی
می گم: تو هـــمونی که برای من بهــترینی . . .!
ولی ادعایــــــی ندارم
نمیگم خیلی خوشگلی
چون خوشگتر از تو زیاده
نمی گم خیــــــلی پولداری
چون پولدارتر از تـــو زیاده
نمی گم خیلی شیریــــــن زبونی
چون چرب زبون تر و خوش صحبت تر از تو زیاده
ولــــــــــی
می گم: تو هـــمونی که برای من بهــترینی . . .!
__________________
در اندیشه هایم
به این میاندیشم
اگر عاشقم نبود
پس چرا
هر روز
میگفت عاشقت هستم
و هرگز نفهمیدم
کی عاشق هست
حتی نفهمیدم
چرا هر کس بعد از تو به سراغم میاید
هیچ علاقه ای به همصحبتی با او نارم
چه برسد به شنیدن عاشقانه هایی
که میدانستم
تمامش بخاطر
تصاحب جسمم هست
و همین تو را برایم خاص میکرد
ینکه
تو طوری رفتار میکردی
که انگار مرا میخواهی
خودم را
و من هر بار که دستانم را به سویت دراز میکردم
میدیدم
جایی در دستانت ندارد
و همین مرا سخت
زمین میزد
به این میاندیشم
اگر عاشقم نبود
پس چرا
هر روز
میگفت عاشقت هستم
و هرگز نفهمیدم
کی عاشق هست
حتی نفهمیدم
چرا هر کس بعد از تو به سراغم میاید
هیچ علاقه ای به همصحبتی با او نارم
چه برسد به شنیدن عاشقانه هایی
که میدانستم
تمامش بخاطر
تصاحب جسمم هست
و همین تو را برایم خاص میکرد
ینکه
تو طوری رفتار میکردی
که انگار مرا میخواهی
خودم را
و من هر بار که دستانم را به سویت دراز میکردم
میدیدم
جایی در دستانت ندارد
و همین مرا سخت
زمین میزد
اینجا در قلب من حد و مرزی برای حضور تو نیست
به من نگو که چگونه بی تو زیستن را تمرین کنم
مگر ماهی بیرون از آب میتواند نفس بکشد
مگر می شود هوا را از زندگیم برداری و من زنده بمانم
بگو معنی تمرین چیست ؟
بریدن از چه چیز را تمرین کنم ؟
بریدن از خودم را ؟
مگر همیشه نگفتم که تو هم پاره ای از تن منی ...
از من نپرس که اشکهایم را برای چه به پروانه ها هدیه می دهم
همه می دانند که دوری از تو روحم را می آزارد
تو خود پروانه ها را به من سپردی که میهمان لحظه های بی کسی ام باشند
نگاهتت را از چشمم برندار مرا از من نگیر ...
هوای سرد اینجا رو دوست ندارم
مرا عاشقانه در آغوش بگیر که سخت تنهام
شب تو اتاق تو تاریکی منتظر روشن شدن چراغ گوشیت باشی ...
یهو چراغش روشن شه ... قلبت بتپه ....
تاپ ...
تاپ ...
تاپ...
میری برش میداری ...
یعنی اونه ؟؟
رو صفحه میبینی ...
قلبت میشکنه ...
Battery Low ...
وقتی کسی نباشه قلبت رو شارژ کنه ...
چه فرقی میکنه ...
گوشیت خاموش میشه ...
آروم رو تختت کز میکنی ...
وتا خود صبح به خودتو بدبختیهات بد بیراه میگی...
گاهی به این فکر میکنم
چرا وقتی
یه شماره
ناشناس
بهم زنگ میزنه
قلبم
اینطوری
نامنظم میزنه
اروم نمیگیره
انوقت که
جواب میدم
تو نیستی
و من هر روز چشم انتظار لحظه ای هستم
که صدایت را بشنوم
و بعد از ان
دیگر نگذارم
هیچکداممان
تنها بمانیم
و کنار هم
و با هم باشیم
اینگونه
دیگر ملاحظه هیچ کس را هم
لازم نیست
بکنیم
اما
این فقط یه ارزوی محال هست
اون هرگز بهم زنگ نمیزنه
اخه فراموش کرده
کی بهش
شماره دادم
حتی بهم
پیام نداد
تا دیگه
مجبور نباشم به هر شماره ناشناسی جواب بدم
اینطوری دیگه حس تنهایی نمیکردم
بدبختی اونجاست که
بسوزی ولی نتونی حرف بزنی
اگه هم بخوای بزنی
بگن هیس مزاحم نشو
چرا وقتی
یه شماره
ناشناس
بهم زنگ میزنه
قلبم
اینطوری
نامنظم میزنه
اروم نمیگیره
انوقت که
جواب میدم
تو نیستی
و من هر روز چشم انتظار لحظه ای هستم
که صدایت را بشنوم
و بعد از ان
دیگر نگذارم
هیچکداممان
تنها بمانیم
و کنار هم
و با هم باشیم
اینگونه
دیگر ملاحظه هیچ کس را هم
لازم نیست
بکنیم
اما
این فقط یه ارزوی محال هست
اون هرگز بهم زنگ نمیزنه
اخه فراموش کرده
کی بهش
شماره دادم
حتی بهم
پیام نداد
تا دیگه
مجبور نباشم به هر شماره ناشناسی جواب بدم
اینطوری دیگه حس تنهایی نمیکردم
بدبختی اونجاست که
بسوزی ولی نتونی حرف بزنی
اگه هم بخوای بزنی
بگن هیس مزاحم نشو
کـاش وَقـتهـ ـایِ تــَنهـ ـایی
یــِکی از تو سایـه مـ ـی اومَد و مـِثلِ پــِسَرخالــه میگــُفـت
نــ ـون بـــِگیرَم
نـَـ ـفت بـــِگیرَم
دِلــِ ـت گــِـرِفتِه
مَنــَـ ـــم مــیگــُــفتــَم اره
بَعد فــَقــَط مینــِشَست کِنارَم و سکوت میکــَرد
مَنــَ ــم مِثلِ کــُـــلاه قِرمِزی سَرَمو میزاشتـــَ ـــم رو زانوش
یــِکی از تو سایـه مـ ـی اومَد و مـِثلِ پــِسَرخالــه میگــُفـت
نــ ـون بـــِگیرَم
نـَـ ـفت بـــِگیرَم
دِلــِ ـت گــِـرِفتِه
مَنــَـ ـــم مــیگــُــفتــَم اره
بَعد فــَقــَط مینــِشَست کِنارَم و سکوت میکــَرد
مَنــَ ــم مِثلِ کــُـــلاه قِرمِزی سَرَمو میزاشتـــَ ـــم رو زانوش
مرا در اغوشت بگیر
بگذار در اغوشت ........از نفسهای تو .........جان دوباره گیرم
دنیای من در میان بازوهای توست ......زندگی من همان اغوش توست ........
گاهی انقدر تلخ میشود یک حس زیبا کهگاهی کلافه ات میکند
اما قسمت بدتر این هست
انکه دوستش داری
متوجه نیست که تو درد و غم طوری گم شدی که
نمیتونی بخندی
چقدر دلم برای یه خنده تنگ شده
از خنده های زورکی خسته ام
چقدر دلم
دستانت را میخواست
تا گاهی ارام روی گونه های خیسم بکشی و اهسته بگوی
ارام من کنارت هستم
اما خستگی روحم را به
رفتن تعبیر میکنی
لطفا حرفها و سکوتهایم را
تعبیر نکن
تنها درک کن
وقتی قلب فرو ریخت به سادگی نمیشود خندید نمیشود اشک نریخت
نمیشود اخمهایت به لبخند تبدیل شود این دل فرو ریختن کم کم پیش امد
پس لبخندهای همیشگیم را کم کم خواهی یافت
اما قسمت بدتر این هست
انکه دوستش داری
متوجه نیست که تو درد و غم طوری گم شدی که
نمیتونی بخندی
چقدر دلم برای یه خنده تنگ شده
از خنده های زورکی خسته ام
چقدر دلم
دستانت را میخواست
تا گاهی ارام روی گونه های خیسم بکشی و اهسته بگوی
ارام من کنارت هستم
اما خستگی روحم را به
رفتن تعبیر میکنی
لطفا حرفها و سکوتهایم را
تعبیر نکن
تنها درک کن
وقتی قلب فرو ریخت به سادگی نمیشود خندید نمیشود اشک نریخت
نمیشود اخمهایت به لبخند تبدیل شود این دل فرو ریختن کم کم پیش امد
پس لبخندهای همیشگیم را کم کم خواهی یافت
اینــــــــــــ شبـــــــــ ها تنهـــــــــــــا به این می اندیشمـــــــــ
که مگــــــــــــــر من ترا چقــــــــدر دوســــــــت داشتمـــــــــــــــ
که خوشبختیتــــــــــــ تنهــــــــــا آرزویمـــــــــ بود...
حتـــــــــــــــــــــــ ی ، بدونـــــــــــــــــ منــــــــــــــ
که مگــــــــــــــر من ترا چقــــــــدر دوســــــــت داشتمـــــــــــــــ
که خوشبختیتــــــــــــ تنهــــــــــا آرزویمـــــــــ بود...
حتـــــــــــــــــــــــ ی ، بدونـــــــــــــــــ منــــــــــــــ
آرام باش رفیق!
هیچ گرسنه ای باقی نمیماند
شک ندارم،
همین روزها همه سیر میشوند،از زندگی...
هیچ گرسنه ای باقی نمیماند
شک ندارم،
همین روزها همه سیر میشوند،از زندگی...
اگر درد داری
تحمل کن.
روی هم که تلنبار شد
دیگر نمیفهمی کدام درد
از کجاست.
کم کم خودش
بی حس می شود...
تحمل کن.
روی هم که تلنبار شد
دیگر نمیفهمی کدام درد
از کجاست.
کم کم خودش
بی حس می شود...
وقـتـی مـــــردی مـیـگـویـد :
" دلـم بـرایـت تــنــگــــ شـده ... "
یـعـنـی
" دوسـتـت دارد ... "
اگـر بـگویـد " دوسـتـت دارد ... "
یـعـنی " دلــش بـرایـت تــنــگـــ خـواهـد شـد ... " !
جـمـلـه ی " دلـم بـرات تــنــگـــ شـده "
بــرای مـرد عـمـیـق تـر از تـمـام اقـیـانـوس هـاسـت ...
فـهـمـیـدن مــرد سـخـت نـیـسـت ...
فـقـط بـایـد صـدای ضـربـان قـلـبـش را شـنـیـد
کـه عـاشـقـانـه مـی طـپـد ....... نـــــه بــی دلـــــیـــل . . .
" دلـم بـرایـت تــنــگــــ شـده ... "
یـعـنـی
" دوسـتـت دارد ... "
اگـر بـگویـد " دوسـتـت دارد ... "
یـعـنی " دلــش بـرایـت تــنــگـــ خـواهـد شـد ... " !
جـمـلـه ی " دلـم بـرات تــنــگـــ شـده "
بــرای مـرد عـمـیـق تـر از تـمـام اقـیـانـوس هـاسـت ...
فـهـمـیـدن مــرد سـخـت نـیـسـت ...
فـقـط بـایـد صـدای ضـربـان قـلـبـش را شـنـیـد
کـه عـاشـقـانـه مـی طـپـد ....... نـــــه بــی دلـــــیـــل . . .
شنیده بود که، لذتی در گذشت هست!!!
از من گذشت و رفت
لعنت به این واژه‌ها که مثل هم خوانده میشوند...
از من گذشت و رفت
لعنت به این واژه‌ها که مثل هم خوانده میشوند...
وَ این روزهـآ مُــردَن چه خوب استـــ ..!
زِندِگــی ام رآ میفروشـَم ..
به هـَـر بَـهایـی که بخواهیـد..
به تـَکــ تومانــی..
نـَه.....به هیچ میفروشـَم..
کـه زِنـدِگــی هیچ استــــ ..!
آن را بخـَـر
بـُگــذار آرام گــیرَم
میخـواهـَم به دوزَخ رویـاهـایـَم بِــرَوَم..!
زِندِگــی ام رآ میفروشـَم ..
به هـَـر بَـهایـی که بخواهیـد..
به تـَکــ تومانــی..
نـَه.....به هیچ میفروشـَم..
کـه زِنـدِگــی هیچ استــــ ..!
آن را بخـَـر
بـُگــذار آرام گــیرَم
میخـواهـَم به دوزَخ رویـاهـایـَم بِــرَوَم..!