تربیت تمركز Concentration
با عمل به سیلاه میكوشیم گفتار و اعمال جسمانی خود را كنترل كنیم. امّا علت رنج، در اعمال ذهنی است. صرف باز داشتن كردار و گفتارمان بی فایده است، اگر ذهن همچنان در اشتیاق و بیزاری، در اعمال زیانبار ذهنی، دست و پا بزند. بدین سان در حالیكه با خود در جنگ باشیم، هرگز نمیتوانیم شادمان باشیم. دیر یا زود، اشتیاق و بیزاری فوران میكنند و ما سیلا را زیر پا میگذاریم و به خود و دیگران زیان میرسانیم. از لحاظ عقلانی شخص ممكن است در یابد كه ارتكاب اعمال زیانبار و نادرست است، در كل، در طی هزاران سال، همة مذاهب دربارة اهمیت اخلاقیات سخن گفتهاند. امّا وقتی وسوسه بروز كند، ذهن را مغلوب كرده و شخص سیلا یعنی اخلاقیات را زیر پا میگذارد. یك شخص الكلی ممكن است به خوبی اطلاع داشته باشد كه نباید بنوشد چون الكل برایش زیانبار است. اما باز وقتی اشتیاق بروز كرد به الكل پنا آورده و مست میشود و نمیتواند جلوی خود را بگیرد، چون هیچ كنترلی بر روی ذهن خود ندارد. امّا وقتی شخص یاد بگیرد كه دست از انجام اعمال ذهنی زیانبار بر دارد، خودداری از گفتار و كردار زیانبار ساده میشود. از آنجا كه مشكل در دهن ریشه دارد، باید در سطح ذهنی با آن مقابله كنیم. بدین منظور باید به انجام باوانا (یعنی پرورش ذهنی) یا مراقبه گردن نهیم.
باوانا یا پرورش ذهن یا مراقبه شامل دو قسمت است:
1- سامآدی (تربیت تمركز) - پانیا (تربیت فرزانگی)
عمل به پاوانا یا پرورش ذهن، با تمركز آغاز میشود، كه دومین بخش از طریق شریف هشتگانه است. آموختن این عمل سودمند به منظور به كنترل در آوردن فرایندهای ذهنی و مسلط شدن بر ذهن خود است. سه بخش از طریق شریف هشتگانه در این قسمت قرار میگیرند.
1- تلاش در دست و نیك
2- آگاهی درست و نیك
3- تمركز درست و نیك
تلاش درست: تلاش نیك اوّلین گام در عمل به باوانا یا پرورش ذهن یا مراقبه است. ذهن به سهولت مغلوب نادانی میشود و به سهولت تحت نفوذ اشتیاق یا بیزاری قرار میگیرد. ما باید به طریقی ذهن را تقویت كنیم طوریكه با ثبات و پا بر جا شود، ذهنی كه چون ابزاری سودمند برای كشف ماهیت خویشتن در ظریفترین سطح عمل كند تا بتوان قیود و شروط ذهنی خود را آشكار و سپس بر طرف كرد.
مناسبترین روش كشف واقعیت درونی، همان روشی كه بودا خود انجام میداد، روش آناپاناساتی یعنی آگاهی از تنفس.
تنفس، موضوع است برای تمركز كه به سهولت در اختیار همه قرار دارد، زیرا همة ما از لحظة تولد تا هنگام مرگ، نفس میكشیم، با روی گرداندن از دنیای برون به دنیای درون، در مییابیم كه آشكارترین فعالیت، عمل نفس كشیدن است، پس توجه خود را به این موضوع معطوف میسازیم: هوایی كه از بینی وارد و خارج میشود. این موضوع، تمرین تنفسی نیست! بلكه تمرین آگاهی است. سعی در این نیست كه تنفس را كنترل كنیم، بلكه سعی در آن است كه نسبت به تنفس به همان شكل طبیعیاش، آگاه بمانیم: تنفسی بلند مدت یا كوتاه مدت، سنگین یا سبك، عمیق یا سطحی، ناآرام و یا آرام، تا جایی كه ممكن است شخص باید توجه خود را بر تنفس معطوف دارد بدون آنكه بگذارد هیچ نوع انحراف زنجیرة آگاهی را قطع كند.
هنگام مدیتیشن در مییابیم كه اینكار تا چه اندازه دشوار است. به محض آنكه تلاش میكنیم ذهن را بر تنفس متمركز كنیم، به فكر دردی در ساق پا میافتیم. به محض آنكه تلاش میكنیم تمامی افكار منحرف كننده را سركوب كنیم، هزار فكر و خیال به مغزمان خطور میكند: مانند، خاطرات، نقشهها، امیدها، ترسها و غیره. یكی از اینها توجه ما را جلب میكند و بعد از مدتی میفهمیم كه ملاً از توجه به تنفس غافل ماندهایم. دوباره با قصدی تازه شروع میكنیم، و باز بعد از مدتی كوتاه پی میبریم كه ذهن بدون آنكه متوجه باشیم از دستمان گریخته است. در اینجا چه كسی تحت كنترل است؟ به محض آنكه شخص شروع به تمرین كند، بزودی آشكار مشود كه در حقیقت ذهن خارج از كنترول است. ذهن مدام از این فكر به آن فكر میپرد، و از واقعیت میگریزد.
این عادتی است كه با ذهن عجین شده است، عادتی كه در تمام عمر بر قرار است. امّا وقتی شروع به كاوش ماهیت حقیقی خود كنیم، این گریز ذهنی باید متوقف گردد. ما باید الگوی عادتی ذهن را تغییر دهیم و یاد بگیریم كه در واقعیت بمانیم. با تلاش برای متمركز كردن توجه خود بر تنفس شروع میكنیم. وقتی متوجه شدیم كه ذهن برای خودش پرسه میزند با صبر و آرامش، آنرا سر جایش بر میگردانیم. ولی موفق نمیشویم و دوباره و دوباره، تلاش میكنیم، بدون دلسردی - بدون تنش، و در حال تبسم این تمرین را تكرار میكنیم و در كل عادت یك عمر، در عرض چند دقیقه عوض نمیشود. این كار نیازمند تمرین مداوم و مكرر و نیز شكیبایی و آرامش است.
آگاهی درست: مشاهده تنفس، وسیلهای است برای عمل به آگاهی نیك. رنج ما ریشه از نادانی دارد. ما واكنش نشان میدهیم از آن رو كه نمیدانیم چه میكنیم، از آن رو كه از واقعیت خویش بی خیریم. ذهن اكثر اوقات را، غرق در اوهام و خیالات و با زنده كردن تجربههای خوشایند و ناخوشایند و در پیشبینی آینده با شوق یا ترس، سپری میكند، در حالی كه ما غرق این اشتیاقها و بیزاریها هستیم، از آنچه اكنون در حال وقوع است و از آنچه اكنون در حال انجام آن هستیم ناآگاهیم.
پرورش دادن آگاهی از تنفس آن است كه ما خواستار تجربة واقعیت نهایی هستیم. تمركز بر تنفس میتواند ما را یاری دهد تا هر آنچه را از خویشتن نمیدانیم كشف كنیم و هر آنچه را ناخودآگاه است به ضمیر خودآگاه خود وارد كنیم. آگاهی از تنفس، همچون پلی بین ذهن خود آگاه و ناخودآگاه عمل میكند. ما نمیتوانیم اراده كنیم كه به شكلی خاص نفس بكشیم و تنفس را كنترول كنیم. حتی میتوانیم برای مدتی نفس نكشیم و با این همه وقتی دست از تلاش در كنترل آن بر میداریم، تنفس بدون وقفه ادامه مییابد.
در آن لحظه كه ذهن به تمامی بر تنفس متمركز است، از اشتیاق، از بیزاری و از نادانی آزاد است. آن لحظة پالایش، هر چقدر هم كه مختصر و كوتاه باشد، بسیار قوی و قدرتمند است زیرا به مصاف تمامی قیدی و شرطی شدنهای گذشته میرود. تمامی این واكنشهای توده و جسم شده در هم میریزند و خود را به شكل مشكلات مختلف، چه جسمی و چه روانی ظاهر میسازند، مشكلاتی كه مانع تلاش شخص برای پرورش آگاهی میشوند.
ممكن است بخاطر پیشرفت ناشكیبا شویم كه شكلی از اشتیاق است، یا اینكه ممكن است بیزاری به شكل خشم و افسردگی ظاهر شود چون پیشرفت به نظر كُند میآید. گاهی دستخوش رخوت میشویم و به محض آنكه به مراقبه مینشینیم به چرت زدن میافتیم. گاهی چنان آشفته و پریشانیم كه از ناراحتی به خود میپیچیم و یا برای ترك مدیتیشن عذری پیدا میكنیم و گاهی شك و تردید در تمایل به انجام مدیتیشن رخنه میكند: مانند:
تردیدهای وسواسی و غیرمنطقی در مورد معلم یا كسی كه آموزش میدهد و یا در مورد قابلیت خویشتن در انجام مدیتیشن و یا نوع آموزش. وقتی ما یكباره با این مشكلات رو به رو شدیم ممكن است به فكر بیافتیم كه اصلاً قید مراقبه را بزنیم.
در چنین لحظهای و موقعیتی باید درك كنیم كه این موانع، تنها به واسطة واكنش نسبت به توفیق ما در تمرین آگاهی از تنفس بروز كرده است.
اگر ما پشتكاری به خرج دهیم، موانع نیز به تدریج از بین میروند و وقتی چنین شد، كار آسانتر میشود، زیرا حتی در این مرحلة اوّلین تمرین، لایه هایی از قید و شرطی شدنها از سطح ذهن پاك میشوند. بدینسان، چنانكه به آگاهی از تنفس عمل كنیم، شروع به پاكیزهسازی ذهن كرده و بسوی آزادی پیش میرویم.
تمركز درست :
متمركز شدن بر تنفس، باعث پرورش آگاهی از لحظه حال میشود. تمركز درست، حفظ این آگاهی از لحظهای به لحظهای دیگر تا طولانیترین حد كه ممكن است.
در اعمال روزمرة زندگی نیز تمركز مورد نیاز است امّا این تمركز لزوماً مانند تمركز نیك نیست. شخص ممكن است بر ارضاء هوسی نفسانی و یا مقابله با ترس تمركز كند. یك گربه، شش دانگ حواسش را بر یك سوراخ موش متمركز میكند و آماده است به محض آنكه موش بیرون بیاید آنرا بگیرد. و یا یك بچه هنگام شب در رختخواب با ترس و وحشت به تاریكترین گوشههای اتاق خیره میشود و در خیال خود هیولاهای پنهان در آن سایهها را تصور میكند. هیچكدام از اینها تمركز درست، تمركز نیك، یعنی تمركزی كه بتواند برای رهایی به كار آید، نیست. سامادی یا تربیت تمركز باید موضوع تمركزی داشته باشد كه از هر گونه اشتیاق بیزاری و توهم به دور باشد.
در تمرین آگاهی از تنفس، شخص در مییابد كه حفظ آگاهی ناگسستنی، تا چه حد دشوار است. علیرغم تصمیم قاطع گرفتن به حفظ تمركز بر تنفس، باز به طریقی بی آنكه شخص متوجه باشد، تمركز از دستش میگریزد. ما پی میبریم شبیه به شخص مستی هستیم كه سعی میكند در مسیر مستقیم راه برود، و همچنان از این طرف به آن طرف تلوتلو میخورد. در حقیقت ما با توهمات و نادانی خود مست شدهایم، بنابراین از گذشته به آینده و از اشتیاق به بیزاری در حال تلوتلو خوردن هستیم. نمیتوانیم در راه مستقیم آگاهی پایدار، خود را نگاه داریم.
به عنوان یك شخصی كه مدیتیشن میكند عاقلانه آن است كه هنگام مواجهه به این مشكلات، افسرده و دلسرد نشویم و بجای آن بفهمیم كه تغییر عادتهای روانی كه طی سالها با ما عجین شدهاند، زمان میبرد. این كار تنها با كار مكرر، متداوم، صبورانه و پا بر جا شدنی است. وظیفة ما صرفاً آن است كه به محض آنكه متوجه شدیم حواس ما پرت شده، آنرا دوباره به تنفس خود معطوف كنیم. اگر بتوانیم چنین كنیم، گام مهمی در جهت تغییر راههای فرار ذهن برداشتهایم. و با تمرین مكرر، توجه دوباره به عمل تنفس، سریعتر و سریعتر میشود. به تدریج دورههای حواس پرتی كوتاهتر میشوند و دورههای آگاهی پایدار یا سامادی یا تربیت تمركز طولانیتر میشوند.
با قویتر شدن تمركز، ما به احساس آرامش، شادی و سرشار بودن از انرژی دست مییابیم. به تدریج تنفس تغییر میكند و ملایم، منظم، سبك و كم عمق میشود. گاهی ممكن است چنین بنظر رسد كه تنفس بالكل قطع شده است. در واقع، با آرام شدن ذهن، جسم نیز آرام شده و سوخت و ساز بدن نیز كُند میشود، طوری كه به اكسیژن كمتری نیاز خواهد داشت.
در این مرحله، كسانی كه به تمرین آگاهی از تنفس میپردازند ممكن است تجربیات غیر معمول گوناگونی را داشته باشند. مثلاً دیدن نور و یا صحنههایی با چشم بسته و یا شنیدن اصواتی غیر عادی. تمام این به اصطلاح تجربیات فرا حسی و یا Extra-Sensory كه صرفاً نشانگر آن هستند كه ذهن به سطح متعالی شدهای از تمركز دست یافته است. این پدیدهها فینفسه هیچ اهمیتی ندارند و نباید بدانها توجه شود. موضوع آگاهی همچنان تنفس است و سایر چیزها مایة انحراف ذهن هستند. شخص نباید منتظر چنین تجربیاتی باشد، این تجربیات برای بعضی رخ میدهد و برای بعضی رخ نمیدهد. تمام این تجربیات فرا حسی صرفاً علامت راهنمای (Direction) پیشرفت در مسیر مدیتیشن هستند. كسانیكه به دامما یا قانون طبیعت میپردازند تجربیات غیر معمول فرا حسی بیشماری را در راه خواهند داشت و آنها بدنبال چنین تجربیاتی نیستند بلكه در جستجوی بصیرت نسبت به ماهیت خود هستند تا بتوانند از رنجها رهایی یابند. پس ما تنها به متمركز شدن به تنفس ادامه میدهیم.
همچنانكه ذهن متمركزتر میشود، تنفس ظریفتر شده و دنبال كردن آن دشوارتر شود، بنابراین باز تلاش عظیمتری برای متمركز ماندن لازم میشود. بدینسان ما به حساس كردن ذهن و به حساس كردن تمركز ادامه میدهیم تا از آن ابزاری بسازیم كه در واقعیت ظاهری رخنه كند و ظریفترین واقعیت درون به مشاهده در آید.
روشهای بسیاری برای پرورش تمركز وجود دارند. ممكن است به شخص یاد بدهند كه با تكرار واژهای بر آن تمركز كند و یا بر تصویری متمركز شود یا حتی عمل جسمی مشخصی را بارها و بارها انجام دهد. در انجام چنین مواردی، شخص در موضوع تمركز جذب میشود و به حالت خلسه (Trance) دست مییابد. گر چه این حالت مادام كه دوام یابد بسیار خوشایند است امّا وقتی به آخر میرسد، شخص خود را در همان زندگی معمولش و با همان مشكلات قبلی اش میبیند. این نوع روشهای پرورش تمركز با ایجاد لایهای از آرامش و شادی در سطح ذهن عمل میكنند، امّا در عمق ذهن قید و شرطی شدنهای همچنان دست نخورده میمانند.
موضوعات به كار رفته برای تمركز در چنین روشهایی هیچ ارتباطی با واقعیت لحظه به لحظة شخص ندارد. مسرتی كه شخص بدست میآورد، برای آنكه خود به خود از عمق ذهنی پاك برخیزد، چیزی است تحمیلی كه به عمد ایجاد شده است.
سامادی نیك (تربیت تمركز نیك) نمیتواند نوعی مستی روحانی (Spiritual Intoxication) باشد و باید از هر توهمی آزاد باشد.
ناپایداری، ترك منّیت (خودخواهی) رنج
با مداومت در مراقبه، خیلی زود به یك واقعیت اساسی پی میبریم:
احساسهای ما پیوسته در حال تغییر و تحولاند. در هر لحظه * در هر نقطه از بدن، احساسی تولید میشود و هر احساس نشانهای از یك تغییر است. تغییرات لحظه به لحظه، در هر بخش از بدن، به شكل واكنشهای الكتریكی، مغناطیسی و زیست شیمیایی رخ میدهد. در هر لحظه و حتی با سرعتی بیشتر، فرایندهای ذهنی تغییر میكنند و در تغییرات جسمانی نمایان مییابند. واقعیت ذهن و ماده (جسم) چنین است: واقعیتی تغییر و ناپایدار یعنی آنیچچا ، در هر لحظه، ذرات فرا اتمی كه بدن از آنها تشكیل یافته، بوجود آمده و نابود میشوند. در هر لحظه، عملكردهای ذهنی یكی پس از دیگری پدیدار شده و ناپدید میشوند. هر گونه تلاش برای حفظ چیزی مثل " این منم"، "خودم هستم"، "این به من تعلق دارد"، لاجرم شخص را افسرده میسازد، زیرا دیر یا زود، یا این چیز كه شخص بدان چنگ زده نابود میشود و یا این من (Ego) سپری میشود. و دلبستگی به چیزی كه ناپایدار، بیدوام، خیالی و خارج از كنترل شخص است، یعنی رنج Dukkha ما به تمامی این مطالب، نه به واسطة گفتة شخص دیگر، بلكه بدین علت پی میبریم كه آنرا با مشاهدة احساسات درون بدن، تجربه میكنیم.