مديتيشن

gordafarin

عضو جدید
کاربر ممتاز
مديتيشن چيست؟

مديتيشن در فرهنگ لغت تحت عنوان مراقبه ، تفكر و تامل (انديشيدن)آمده است. در ژاپن ذن (zen) ،در چين ،چن (chen) و در هند و مكتب يوگا جزو دهياناست.
1-خواستگاه اصلي
مديتيشن يك تمرين ذهني است. انسان بعنوان اشرف مخلوقات از عالي ترين سطوح امكانات خلقت يعني «شعور متعال » برخوردارست.
هستي با ويژگي آفرينش دروني ،نظم و تكامل ذاتي نشانگر وجود ذي شعوري است وانسان تجربه گر و مدرك اين شعور است. شعور و آگاهي از خصوصيت ، ماهيت و توان خاصي برخوردار است و همواره ميل به بازشناسي و باز نمائي تمامي امكانات خود دارد و بدينسان انسان در همه زمان ها و مكان ها بطرزي غريب ميل به درونگري ، بازگشت به طبيعت خود و بالاخره اين بازشناسي و بازنمائي دارد.
مديتيشن روشي است كه به اين خواستگاه پاسخ مي دهد و آن را ارضائ مي كند.
هر نيروئي ميل به حركت در مسير و گرايش ذاتي خود دارد و صد البته نيز ميل به شكوفائي و باروري استعدادها و پتانسيل هاي دروني ؛ در كتاب يوگا سوتره هاي پتنجلي (اولين دست نوشته درباره دانش پنهاني يوگا كه حدودا 2 قرن پيش از ميلاد به رشته تحرير در آمد 9مي خوانيم:

« يوگاس چيتاوريتي نيرودا » فصل اول آيه 2
«يوگا، عبارت است از بازداشتن و متوقف ساختن آگاهي از پذيرش قالبهاي بسته و شكل هاي گوناگون».
در ترجمه آقاي پاشائي از انتشارات فراوان مي خوانيم :يوگا؛فرونشاندن جان (آگاهي) است در خاموشي . داريوش شايگان در اديا، مكتب هاي فلسفي هد مي نويسد:يوگا؛يعني حذف مراتب ذهني و انقطاع تموجات حس باطن.
«جان (آگاهي) چون بيارامد، ما، در گوهر خويش بياراميم كه دانستگي است وبيكران است.» فصل اول آيه 2
«هركه جلال خود را ديده باشد هر گونه آشفتگي درباره سرشت آن نزد اوناپديد مي شود.» فصل چهارم آيه 25
«آن گاه به راستي جان (آگاهي ) آغاز مي كند كه خود را جدا از كنش ؛تجربه كند وبه طبع به سري روشن شدگي كشيده مي شود.» فصل چهارم آيه 26
در يوگا مرحله كمال يافتگي و نهاي (مرحله هشتم يوگا)صمدي (samadhi) است. در اين مرحله شخص پس از تمركز يافتن و بعد مديتيشن مكرر ، ذهن اش خالي وخاموش مي شود. وحالت وحدت گونه وجود وشعور هستي راتجربه مي كند.
علت كثرت ماده ، قوانين طبيعت است كه هادي تكامل است.
(يوگا سوترا آيه 14)
3-فكر-آگاهي
فكر يك موضوع مشخص است ، يك جزء است ، مثلا هويت شما. شما فكر مي كنيد آقا يا خانم X هستيد، اهل فلان ملت ايد، داراي بهمان فرهنگ بومي مي باشيد، تحصيل ، پست و همه يك ويژگي ظاهري در زندگي حقيقي تان است. اينها جنبه كثرت ،نسبي ومحدوديت زندگي و وجود شماست.
اما حوزه اي ديگر به سمت بينهايت درون شما وجود دارد. آن آگاهي كيهاني است. در اين حوزه شما يك انسان،يك وجود و از اين هم بالاتر متصل به كل «هستي » هستيد.
در حوزه آگاهي ، فرديت و هويت شما محو و غايب مي شود. تجربه اي از اين دست باعث مي شود دانستگي هايتان محدود و گاها انحرافي بنظر رسد. شما از اين دانستگي جزئي رهائي مي يابيد و آزاد مي گرديد.
"بالاترين مرحله تكامل ، آگاهي كيهاني است" (ماهاريشي كتاب مراقبه)
آنگاه كه وجه عقلي مغز ساكت و خموش است. وجه الهام گيري آن فوق العاده هشيار مي شودو براي بيشتر مردم حتي روشنفكران ، اين وجه هشياري ، تجربه كاملا تازه اي است. ولي دانشمندان از طريق پژوهشهاي خود به اشراق و مكاشفه مسقيما آشنا هستند . زيرا هر كشف نويني از چنين بارقه غير كلامي و ناگهاني سرچشمه مي گيرد.

وجوهات مشترك روشهاي مديتيشن
1- انتخاب يك وسيله براي معطوف سازي توجه و حواس.

 

andarhekayat

عضو جدید
مديتيشن ويپاسانا

مديتيشن ويپاسانا

با سلام خدمت دوست گرامي

مبناي تمامي مديتيشن ها تعمق كردن در وجود خود مي باشد . و اينكه تماما در يك محل مربع اجرا مي شود . نماز يكي از بهترين مديتيشن هاست .

بهر روي اگر دوستان و شما مايل بوديد ، يكي از بهترين روشهاي مديتيشن را به نام ويپاسانا ( بمعني رسيدن خالص شدن ) ، توضيح خواهم داد .


really happy for all people
خوشحالي واقعي نثار همه باد
 

gordafarin

عضو جدید
کاربر ممتاز
اندر حكايت عزيز منتظر نوشته شما هستيم;)
اقاي ابراهيم زاده چه جوري هر كار لايتش ميكنم نميشه!!شما اگه به حالت كپي روش كليك كني قابل خوندن !!!
 
آخرین ویرایش:

andarhekayat

عضو جدید
مديتيشن ويپاسانا

مديتيشن ويپاسانا








vipassana


دیباچه‌

از بین‌ انواع‌ گوناگون‌ مراقبه‌ در دنیای‌ امروز، روش‌ ویپاسانا كه‌ توسط‌ اسن‌. ان‌. گویانكا آموزش‌ داده‌ می‌شود بی‌ همتاست‌. این‌ روش‌ راهی‌ ساده‌ و منطقی‌ برای‌ رسیدن‌ به‌ آرامش‌ راستین‌ ذهن‌ و یك‌ زندگی‌ سعادتمند و پر بار است‌. ویپاسانا كه‌ مدتها در میان‌ جامعة‌ بودائیان‌ برمه‌ حفظ‌ شده‌ است‌، خود هیچ‌ گونه‌ ماهیت‌ فرقه‌ گرایانه‌ای‌ ندارد و مردم‌ با هر عقیده‌، عوام‌ و زمینه‌ای‌ می‌توانند آن‌ را بپذیرند و به‌ كار گیرند.
اس‌ - ان‌ - گویانكا كارخانه‌ دار و رهبر جامعه‌ هندیهای‌ برمه‌ بوده‌ است‌. وی‌ كه‌ در یك‌ خانوادة‌ مذهبی‌ هندو متولد شده‌، از اوان‌ جوانی‌ به‌ سردردهای‌ میگرنی‌ شدید مبتلا بوده‌ است‌. جستجویش‌ برای‌ راه‌ علاج‌، به‌ آشنایی‌اش‌ با ساجی‌ أوباكین‌ در سال‌ 1955 میلادی‌ انجامید، كسی‌ كه‌ كار عامش‌ بعنوان‌ یك‌ كارمند عالی‌ رتبة‌ دولتی‌ را با كار خصوصیش‌ به‌ عنوان‌ یك‌ آموزگار مراقبه‌ تلفیق‌ كرده‌ بود. آقای‌ گویانكا در جریان‌ آموختن‌ ویپاسانا از أوباكین‌، به‌ مجموعه‌ اصولی‌ دست‌ یافت‌ كه‌ از تسكین‌ علائم‌ بیماریهای‌ جسمی‌ فراتر رفت‌ و از سدهای‌ فرهنگی‌ و مذهبی‌ گذشت‌. ویپاسانا به‌ تدریج‌، در طی‌ سالها تمرین‌ و مطالعه‌ با راهنمایی‌ معلمش‌، زندگی‌ او را متحول‌ ساخت‌.
در سال‌ 1969 میلادی‌، اوباكین‌ به‌ آقای‌ گویانكا اختیار داد كه‌ یك‌ تعلیم‌ دهندة‌ مراقبه‌ ویپاسانا باشد. در آن‌ سال‌، او به‌ هند آمد و در آنجا شروع‌ به‌ آموختن‌ ویپاسانا كرد، این‌ روش‌ را در سرزمین‌ مبدأش‌ باز شناساند. در كشوری‌ كه‌ مذهب‌ و كاست‌ (طبقات‌ مختلف‌ مردم‌ در مذهب‌ هندو) همچنان‌ آن‌ را به‌ شدت‌ پاره‌ پاره‌ كرده‌ است‌، دوره‌های‌ آموزشی‌ آقای‌ گویانكا هزاران‌ نفر را با هر زمینه‌ به‌ خود جذب‌ كرده‌ است‌.
هزاران‌ غربی‌ نیز در دوره‌های‌ ویپاسانا شركت‌ جسته‌، مجذوب‌ ماهیت‌ عملی‌ این‌ تكنیك‌ شده‌اند. آقای‌ گویانكا روش‌ ویپاسانا را صرفاً به‌ عنوان‌ خدمتی‌ به‌ بشریت‌ و كمك‌ رسانی‌ به‌ كسانی‌ كه‌ محتاج‌ كمك‌ اند ترویج‌ می‌كند.
معرفی‌
همة‌ انسانها، عادت‌ كرده‌اند فرض‌ كنند كه‌ دنیای‌ واقعی‌، خارج‌ از وجود است‌، و زندگی‌ كردن‌ یعنی‌ تماس‌ داشتن‌ با واقعیت‌ بیرونی‌، از طریق‌ كسب‌ درون‌ - داده‌های‌، ذهنی‌ و جسمی‌، از خارج‌.
اكثر ما، هرگز به‌ این‌ فكر نیافتاده‌ایم‌ كه‌ تماس‌های‌ بیرونی‌ را به‌ منظور دیدن‌ آنچه‌ كه‌ در درونمان‌ می‌گذرد، بگسلیم‌. فكر انجام‌ چنین‌ كاری‌ شاید بدان‌ می‌ماند كه‌ ساعتها را به‌ خیره‌ شدن‌ به‌ تصویری‌ ثابت‌ بر صفحة‌ یك‌ تلویزیون‌ بگذاریم‌. ترجیح‌ می‌دهیم‌ به‌ جای‌ كشف‌ اعماق‌ پنهان‌ درونمان‌، به‌ كشف‌ بخش‌ تاریك‌ ماه‌ یا ته‌ اقیانوس‌ بپردازیم‌.
اما در حقیقت‌، جهان‌ تنها زمانی‌ برای‌ ما وجود دارد كه‌ آنرا با ذهن‌ و جسم‌ خود تجربه‌ كنیم‌. جهان‌ جای‌ دیگری‌ نیست‌ و همیشه‌ اینجا و اكنون‌ است‌. با كشف‌ اینجا و اكنون‌ در خویش‌ می‌توانیم‌ دنیا را كشف‌ كنیم‌. اگر دنیای‌ درون‌ خود را مورد كاوش‌ قرار ندهیم‌، هرگز نمی‌توانیم‌ به‌ واقعیت‌ پی‌ ببریم‌ - و تنها از باورهایمان‌ یا برداشتهای‌ عقلانی‌ ما نسبت‌ به‌ آن‌، با خبر می‌مانیم‌. اما با بررسی‌ خویشتن‌، می‌توانیم‌ به‌ طور مستقیم‌ واقعیت‌ را بشناسیم‌ و یاد بگیریم‌ كه‌ به‌ طرزی‌ خلاق‌ و مثبت‌ با آن‌ سر كنیم‌.
یك‌ شیوه‌ برای‌ كشف‌ دنیای‌ درون‌، مراقبة‌ ویپاسانا به‌ روش‌ اس‌ - ان‌ - گویانكا است‌. شیوه‌ای‌ عملی‌ برای‌ بررسی‌ واقعیت‌ ذهن‌ و جسم‌ خویش‌، آشكار كردن‌ و حل‌ كردن‌ همة‌ مشكلات‌ پنهان‌ در آن‌، و نمایان‌ ساختن‌ توانایی‌ بالقوة‌ بلا استفاده‌ و هدایت‌ این‌ توانایی‌ در جهت‌ صلاح‌ خود و صلاح‌ دیگران‌. در زبان‌ باستان‌ پآلی‌ هند، ویپاسانا به‌ معنی‌ «بصیرت‌» است‌ كه‌ جوهر تعالیم‌ بودا بود، یعنی‌ تجربة‌ واقعی‌ حقایقی‌ كه‌ او از آن‌ سخن‌ می‌گفت‌.
ویپاسانا روشی‌ است‌ كه‌ در سادگی‌اش‌ و دور بودنش‌ از هر گونه‌ تعصب‌، و بالاتر از همه‌ نتایجی‌ كه‌ بدست‌ می‌دهد، فوق‌ العاده‌ است‌.
در طی‌ دورة‌ 11 روزة‌ ویپاسانا، سه‌ روز و نیم‌ نخست‌، شركت‌ كنندگان‌ به‌ تمرین‌ تمركز ذهنی‌ می‌پرازند. این‌ تمرین‌، مقدمه‌ای‌ بر روش‌ ویپاسانای‌ اصل‌ است‌، كه‌ در چهارمین‌ روز دورة‌ آموزش‌، معرفی‌ می‌شود. مراحل‌ بعدی‌ روش‌ ویپاسانا در هر روز معرفی‌ می‌شود، طوریكه‌ در پایان‌ دورة‌ آموزش‌ كل‌ روش‌ به‌ طور عمده‌ ارائه‌ گردیده‌ است‌. در روز دهم‌ به‌ سكوت‌ خاتمه‌ داده‌ می‌شود، و مراقبه‌ گران‌ به‌ حالت‌ برونگریانه‌تری‌ در زندگی‌، باز می‌گردند. دورة‌ آموزشی‌ در صبح‌ روز یازدهم‌ خاتمه‌ می‌پذیرد.
روش‌ ویپاسانا در دوره‌های‌ آموزشی‌ ده‌ روزه‌ تعلیم‌ داده‌ می‌شود كه‌ شركت‌ در آن‌ برای‌ هر فردی‌ ك‌ جداً مایل‌ باشد آن‌ را فراگیر و از نظر جسمی‌ و ذهنی‌ مناسب‌ انجام‌ آن‌ باشد، امكان‌پذیر است‌، در طی‌ این‌ ده‌ روزه‌ شركت‌ كنندگان‌ در محوطة‌ مقر آموزش‌ می‌مانند و هیچ‌ تماسی‌ با دنیای‌ خارج‌ ندارند. آنها از
خواندن‌ و نوشتن‌ پرهیز می‌كنند، و همة‌ اعمال‌ مذهبی‌ و غیره‌ را موقتاً متوقف‌ ساخته‌، و دقیقاً بر مبنای‌ آموزشهای‌ داده‌ شده‌ عمل‌ می‌كنند. در تمام‌ دورة‌ آموزش‌، از یك‌ قانون‌ اساسی‌ اخلاقی‌ تبعیت‌ می‌كنند كه‌ شامل‌ تجرد و پرهیز از همة‌ مسكرات‌ و مخدرات‌ است‌. همچنین‌ در نه‌ روز نخست‌ دورة‌ آموزش‌ سكوت‌ را در بین‌ خود حفظ‌ می‌كنند، هر چند كه‌ آزادانه‌ از مشكلات‌ مراقبه‌ با معلم‌ و از مشكلات‌ مادی‌ با مدیر مسئول‌، گفتگو كنند. مدیتیشن‌ ویپاسانا روشی‌ است‌ برای‌ مشاهدة‌ واقعیت‌ از هر زاویه‌. به‌ جای‌ یك‌ تصویر ذهنی‌ به‌ دقت‌ اصلاح‌ شده‌، مراقبه‌ گر با تمامی‌ حقیقت‌ سانسور نشده‌ مواجه‌ می‌شود، جنبه‌های‌ خاصی‌ از این‌ حقیقت‌ را به‌ سختی‌ می‌توان‌ پذیرفت‌.
با سپری‌ كردن‌ دورة‌ ده‌ روزه‌، مراقبه‌ گر ذهن‌ را از بعضی‌ تنش‌ها راحت‌ می‌كند، و از سلامت‌ روانی‌ عظیم‌تری‌ برخوردار می‌شود. روند ویپاسانا تغییراتی‌ عمیق‌ در درون‌ ایجاد كرده‌ و تغییراتی‌ كه‌ بعد از اتمام‌ دوره‌ پا بر جا می‌ماند. مراقبه‌ گر در می‌یابد كه‌ در طی‌ دوره‌، هر آنچه‌ كه‌ از قدرت‌ روانی‌ به‌ دست‌ آمده‌ و هر آنچه‌ آموخته‌ شده‌ است‌، می‌تواند به‌ نفع‌ خود و دیگران‌، در زندگی‌ روزمره‌ به‌ كار گرفته‌ شود، زندگی‌ سازگارتر، پربارتر و شادتر می‌شود.
25 قرن‌ پیش‌ در شمال‌ هند مردی‌ تصمیم‌ گرفت‌ بر روی‌ مشكل‌ رنج‌ بشر تحقیق‌ كند. بعد از سالها جستجو و آزمودن‌ روش‌های‌ گوناگون‌، راهی‌ را كشف‌ كرد تا به‌ واقعیت‌ ماهیت‌ وجودش‌ بصریت‌ حاصل‌ كند و رهایی‌ راستین‌ از رنج‌ را تجربه‌ كند.
او كه‌ خود به‌ والاترین‌ هدف‌ آزادی‌ یعنی‌ رهایی‌ از بدبختی‌ و كشمكش‌ درونی‌ رسیده‌ بود بقیة‌ عمر خود را وقف‌ كمك‌ به‌ دیگران‌ كرد كه‌ مانند او عمل‌ كنند و به‌ آنها راه‌ آزاد ساختن‌ خود را نشان‌ داد.
این‌ شخص‌ سیدداتا گوتاما معروف‌ به‌ بودا بود. بودا به‌ معنی‌ آنكه‌ به‌ فرزانگی‌ رسیدن‌. او هرگز ادعا نكرد كه‌ غیر بشر است‌. خصوصیات‌ ویژه‌ای‌ هم‌ كه‌ داشت‌، خصوصاً بشری‌ ممتاز بوده‌ كه‌ او آنها را به‌ حد كمال‌ رساند. بنابراین‌، مرحله‌ای‌ كه‌ او رسید در دسترس‌ هر انسانی‌ است‌ كه‌ مانند او عمل‌ كند.
بودا هیچ‌ نوع‌ مذهب‌، فلسفه‌ یا نظام‌ اعتقادی‌ را آموزش‌ نداده‌ است‌. وی‌ تعالیمش‌ را دامما به‌ معنی‌ قانون‌ طبیعت‌ نامید. دامما راهی‌ است‌ كه‌ هر انسانی‌ می‌تواند آنرا دنبال‌ كند. بودا این‌ راه‌ را، طریق‌ شریف‌ هشتگانه‌ نامید، كه‌ به‌ معنی‌ روشی‌ با هشت‌ قسمت‌ بهم‌ مربوط‌ می‌باشد. شریف‌ بدان‌ مفهوم‌ كه‌ هر كس‌ بر این‌ راه‌ گام‌ زند، به‌ فردی‌ قدسی‌ و با قلبی‌ شریف‌ كه‌ از رنج‌ رها شده‌، تبدیل‌ می‌شود. این‌ راه‌، راه‌ بصیرت‌ به‌ ذات‌ واقعیت‌ است‌، راه‌ درك‌ حقیقت‌، برای‌ حال‌ مشكلاتمان‌، باید موقعیت‌ خود را آن‌ طور كه‌ واقعاً هست‌ ببینیم‌ .باید بیاموزیم‌ كه‌ واقعیت‌ ظاهری‌ و سطحی‌ را تشخیص‌ دهیم‌ و نیز از ورای‌ ظواهر طوری‌ نفوذ كنیم‌ كه‌ حقایق‌ ظریف‌تر و بعد حقیقت‌ نهایی‌ را درك‌ كنیم‌ و در نهایت‌ حقیقت‌ رهایی‌ از رنج‌ را تجربه‌ كنیم‌. بر این‌ حقیقت‌ رهایی‌، هر اسمی‌ هم‌ كه‌ بگذاریم‌، خواه‌ نیببآنا، یا بهشت‌، و یا هر چیز دیگر، اهمیتی‌ ندارد. موضوع‌ مهم‌، تجربة‌ آن‌ است‌.
تنها راه‌ تجربة‌ مستقیم‌ حقیقت‌، نگریستن‌ به‌ درون‌ و كاوش‌ خویش‌ است‌. در تمام‌ طول‌ زندگی‌، عادت‌ كرده‌ایم‌ كه‌ بیرون‌ را نگاه‌ كنیم‌.همیشه‌ به‌ آنچه‌ در بیرون‌ اتفاق‌ می‌افتد و آنچه‌ دیگران‌ انجام‌ می‌دهند، علاقه‌ بیشتری‌ داشته‌ایم‌. بندریت‌ تلاش‌ می‌كنیم‌ تا خویشتن‌ را، ساختار جسمانی‌ و ذهنی‌ خود را، اعمال‌ خود را و واقعیت‌ خود را مورد بررسی‌ قرار دهیم‌. از این‌ رو، برای‌ خودمان‌ ناشناخته‌ مانده‌ایم‌. نمی‌دانیم‌ كه‌ این‌ نادانی‌ نسبت‌ به‌ خود، تا چه‌ حد زیانبار است‌، و تا چه‌ حد ما به‌ صورت‌ بردگان‌ نیروهایی‌ كه‌ در درونمان‌ هستند و از آنها آگاهی‌ نداریم‌، باقی‌ می‌مانیم‌.
بودا هم‌ چنانكه‌ جسم‌ را مورد بررسی‌ قرار داد، ذهن‌ را نیز بررسی‌ كرد و دریافت‌ كه‌ به‌ عبارتی‌ كلی‌ و جامع‌ از 4 فرایند تشكیل‌ شده‌:
1- دانستگی‌ 2- ادراك‌ 3- احساس‌ 4- واكنش‌
اوّلین‌ فرایند دانستگی‌ است‌، كه‌ بخش‌ گیرندة‌ ذهن‌ است‌، یعنی‌ عمل‌ آگاه‌ بودن‌ یا شناخت‌ متمایز نشده‌. این‌ فرایند، صرفاً وقوع‌ هر پدیده‌ را ثبت‌ می‌كند و بخش‌ گیرندة‌ هر درون‌ - داد جسمی‌ یا ذهنی‌ است‌ و داده‌های‌ خام‌ تجربه‌ را بدون‌ بر چسب‌ زدن‌ یا ارزشگزاری‌ در نظر می‌گیرد.
دومین‌ فرایند ذهنی‌ ادراك‌ یا عمل‌ بازشناسی‌ است‌. این‌ بخش‌ از ذهن‌ هر آنچه‌ را كه‌ دانستگی‌ ثبت‌ كرده‌ است‌، مورد شناسایی‌ قرار می‌دهد. داده‌های‌ خام‌ را تشخیص‌ می‌دهد و بر چسب‌ می‌زند و مقوله‌ بندی‌ و ارزشگزاری‌ می‌كند، چه‌ مثبت‌ و چه‌ منفی‌ باشند.
بخش‌ سوم‌ ذهن‌، احساس‌ است‌. در واقع‌ به‌ محض‌ آنكه‌ درون‌ - دادی‌ دریافت‌ شد، احساس‌ بروز می‌كند. به‌ علامت‌ آنكه‌ چیزی‌ در حال‌ رنج‌ دادن‌ است‌. مادام‌ كه‌ درون‌ - داد مورد ارزشیابی‌ قرار نگرفته‌، احساس‌ خنثی‌ می‌ماند. اما وقتی‌ ارزشی‌ به‌ دادة‌ وارد شده‌ نسبت‌ داده‌ شود، احساس‌ بسته‌ به‌ ارزشیابی‌ مفروض‌، خوشایند یا ناخوشایند می‌شود.
بخش‌ چهارم‌ ذهن‌، واكنش‌ است‌. اگر احساس‌ خوشایند باشد تمایلی‌ بوجود می‌آید تا آن‌ تجربه‌ را طولانی‌ و شدیدتر كند. اگر ناخوشایند باشد، تمایل‌ بر آن‌ است‌ كه‌ آن‌ احساس‌ را متوقف‌ كند و پس‌ بزند. ذهن‌ با خوش‌ آمدن‌ یا بد آمدن‌ واكنش‌ نشان‌ می‌دهد. در زبان‌ پالی‌ باستان‌ هند واكنش‌ سانكارا نامیده‌ می‌شده‌، یعنی‌ واكنش‌ كوركورانة‌ ذهن‌.
دو جنبة‌ مهم‌ در ویپاسانا وجود دارد:
1- آگاهی‌ Awareness از احساسات‌ درشت‌ و ملایم‌
2- تعادل‌ ذهن‌ Eguanlimty
توسط‌ مشاهدة‌ تنفس‌ و احساسات‌ می‌توان‌ ناخالصی‌های‌ درون‌ ذهن‌ را مشاهده‌ نمود.
ناخالصی‌های‌ ذهن‌ را می‌توان‌ با سه‌ اصل‌ زیر از بین‌ برد.
1- Sila
2- Samadhi
3- Pania
1- سیلا ( Sila ): تمرین‌ اخلاقی‌ است‌ و خودداری‌ از هر عمل‌ زیانبار مربوط‌ به‌ جسم‌ و گفتار. سیلا دارای‌ 5 اصل‌ است‌:
1- خودداری‌ از كشتن‌ هر گونه‌ موجود زنده‌.
2- خودداری‌ از دزدی‌
3- خودداری‌ از خلاف‌ جنسی‌
4- خودداری‌ از دروغ‌ گفتن‌.
5- خودداری‌ از مسكرات‌ و مخدرات‌
2- سمادی‌ Samadhi : یعنی‌ تمرین‌ تمركز، و پرورش‌ قابلیت‌ اینكه‌ شخص‌ فرآیندهای‌ ذهنی‌ است‌ را آگاهانه‌ هدایت‌ و كنترل‌ كند.
3- پانیا (Panna) : فرزانگی‌ است‌ و پروراندن‌ بینشی‌ تطهیر كننده‌ نسبت‌ به‌ ماهیت‌ خویشتن‌.​

یك‌ ذهن‌ پاك‌ دارای‌ مشخصات‌ زیر است‌:
1- مستقل‌ Detached
2- سرشار از عشق‌ Full of Love
3- شفقت‌ Compassion
4- حسن‌ نیت‌ Good Will
5- شادمانی‌ Joy
6- تعادل‌ ذهن‌ EQuanimity​

 

gordafarin

عضو جدید
کاربر ممتاز
اندحكايت عزيز مرسي از سريع الفعل بودنت;)
به نظر من بايد اين روزا كه كارا بيشتر شده و برنامه هاي زندگي پيچيده تر انسان بيشتر به تمركز حواس احتياج داره ولي خودش رو از اين مباحث دور ميكنه نميدونم چرا!!البته بعضيا
 

andarhekayat

عضو جدید
تعمق ( مديتيشن ) سواي تمركز ( كانسن تريشن )

تعمق ( مديتيشن ) سواي تمركز ( كانسن تريشن )

با سلام مجدد

دوست خوبم فرق بسياري بين تمركز و تعمق وجود دارد .

تمركز در لايه اول ذهن كارايي دارد و زود گذر است . در صورتيكه تعمق در لايه سوم ذهن يعني ضمير ناخود آگاه شخص ، كار دارد و ماندگار است .


پيروز باشي
 

gordafarin

عضو جدید
کاربر ممتاز
لطفا اگه مايليد در اين زمينه اطلاعات خودتون رو در اختيار ما هم قرار بدين
با تشكر
 

andarhekayat

عضو جدید
ويپاسانا ( به بصيرت رسيدن )

ويپاسانا ( به بصيرت رسيدن )

چشم دوست عزيز

ادامه مطالب را سلسله وار خدمتتان ارائه مي دهم اميدوارم كه مثمر ثمر باشد .

هــدف‌
آفرینش‌، هر ماهییت‌ داشته‌ باشد، مرگ‌ نیز همان‌ ماهیت‌ را دارد. تجربة‌ این‌ واقعیت‌ جوهر تعلیمات‌ بودا بود. ذهن‌ و جسم‌ صرفاً كلافی‌ از فرآیندها هستید كه‌ دائماً ایجاد و نابود میشوند. رنج‌ و بدبختی‌ ما موقعی‌ ظاهر میشود كه‌ ما نسبت‌ به‌ این‌ فرایندها و آنچه‌ در واقع‌ فانی‌ و بی‌ بنیاد است‌ دلبستگی‌ پیدا كنیم‌ .
اگر بتوانیم‌ ماهیت‌ بی‌داوم‌ این‌ فرایندها را بی‌واسطه‌ درك‌ كنیم‌. دلبستگی‌ مابه‌ آنها از بین‌ می‌رود، كاری‌ كه‌ مراقبه‌ گران‌ بر عهده‌ میگیرند نیز چنین‌ است‌: یعنی‌ درك‌ ماهیت‌ ناپایدار خویش‌ به‌ صورت مشاهدة‌ احساسهای‌ درونی‌ كه‌ دائماً در حال‌ تغییرند. مراقبه‌گران‌، هر گاه‌ احساس‌ رخ‌ می‌نماید، واكنشی‌ بروز نمی‌دهند و می‌گذارند كه‌ آن‌ احساس‌ ظاهر شود و بعد از بین‌ برود. آنها با انجام‌ اینكار می‌گذارند كه‌ قیود و شروط‌ دیرینة‌ ذهن‌ به‌ سطح‌ خود آگاه‌ بیاید و بعد از بین‌ برود. وقتی‌ قید و بندها و شرایط‌ ذهنی‌ قبلی‌ و دلبستگی‌ یافتن‌ از بین‌ بروند، رنج‌ از بین‌ می‌رود و نور رهایی‌ را تجریه‌ می‌كنیم‌. این‌ كاری‌ است‌ طولانی‌ كه‌ به‌ كاربرد مستمر نیاز دارد. ثمرات‌ آن‌ در هر قدم‌ از مسیر ظاهر میشود. امّا برای‌ رسیدن‌ بدان‌ لازم‌ است‌ مكرراً كوشش‌ كرد. تنها با كار صبورانه‌، مستمر و مداوم‌ است‌ كه‌ مراقبه‌گر می‌تواند بسوی‌ هدف‌ پیش‌ رود.
رخنه‌ كردن‌ در حقیقت‌ نمایی‌: پیشرفت‌ شخص‌ در طی‌ این‌ روش‌ (طریق‌). سه‌ مرحله‌ دارد:
اوّلین‌ مرحله‌ صرفاً آموختن‌ روش‌ است‌ و این‌ كه‌ چرا و چگونه‌ انجام‌ می‌پذیرد دوّمین‌ مرحله‌، به‌ اجراء گذاشتن‌ (این‌) روش‌ است‌. سومین‌ مرحله‌، نفوذ كردن‌ در درون‌ است‌، و استفاده‌ از آن‌ روش‌ به‌ منظور رخنه‌ كردن‌ به‌ عمق‌ واقعیت‌ شخص‌ و از آنجا پیش‌ رفتن‌ به‌ سوی‌ هدف‌ نهایی‌ كه‌ همانا آزادی‌ از رنج‌ و بدبختی‌ است‌ .
بودا وجود جهان‌ ظاهری‌ (صور) اشكال‌ ـ رنگها، مزه‌ها، بوها، دردها، لذّتها، اندیشه‌ها و عواطف‌ انسانها، چه‌ خود و چه‌ دیگران‌ را انكار نكرد، بلكه‌ تنها اذعان‌ داشت‌ كه‌ اینها واقعیت‌ نهایی‌ نیستند.
با نگاهی‌ معمولی‌، ما تنها الگوهایی‌ از ابعاد بزرگ‌ را ادراك‌ می‌كنیم‌، كه‌ پدیده‌های‌ ظریف‌تر در آنها، سازمان‌ یافته‌اند. با دیدن‌ الگوها، و نه‌ اجزای‌ تشكیل‌ دهندة‌ آنها، ما در وهلة‌ اوّل‌ تنها از تفاوتهای‌ ین‌ الگوها آگاه‌ میشویم‌ و از اینرو نمایزهایی‌ قائل‌ میشویم‌، برچسب‌ می‌زنیم‌، سلیقه‌ها و پیش‌ دارویهایی‌ را پیش‌ می‌كشیم‌ و شروع‌ به‌ روند خوش‌ آمدن‌ و یابد آمدن‌ یعنی‌ همان‌ روندی‌ كه‌ منجر به‌ اشتیاق‌ و بیزاری‌ میشود.
برای‌ خلاص‌ شدن‌ از عادات‌ اشتیاق‌ و بیزاری‌، نه‌ تنها باید دیدی‌ گسترده‌ داشت‌، بلكه‌ باید عمق‌ چیزها را دید و پدیده‌های‌ زمینه‌سازی‌ كه‌ تشكیل‌ دهندة‌ واقعیت‌ ظاهری‌ هستند را درك‌ كرد، این‌ دقیقاً همان‌ چیزی‌ است‌ كه‌ مدیتیشن‌ و یپاسانا برای‌ ما مسیر می‌سازد.
هر نوع‌ كاوش‌ خویش‌، طبعاً از بارزترین‌ و مشخص‌ترین‌ جبنه‌های‌ ما شروع‌ میشود: مانند: قسمت‌های‌ مختلف‌ بدن‌، اعضاء و اندامهای‌ گوناگون‌. با بررسی‌ دقیق‌تر پی‌ می‌بریم‌ كه‌ بعضی‌ از قسمت‌های‌ بدن‌ جامدند، بعضی‌ مایع‌اند، گروهی‌ دیگر در تحرك‌اند و گروهی‌ در سكون‌. شاید دریابیم‌ كه‌ دمای‌ بدن‌ ما با دمای‌ محیط‌ اطراف‌ فرق‌ دارد. شاید همة‌ این‌ مشاهدات‌ كمك‌ كنند تا به‌ آگاهی‌ عظیم‌تری‌ از خویشتن‌ دست‌ یابیم‌، امّا این‌ مشاهدات‌ همچنان‌ نتیجة‌ برسی‌ واقعیت‌ ظاهری‌ در شكل‌ یا قالبی‌ مركب‌ هستند.
بنابراین‌ تمایزات‌، اعمال‌ سلیقه‌ها و پیش‌ داوریها و اشتیاق‌ و بیزاری‌ پا برجا می‌مانند. ما بعنوان‌ مراقبه‌ گر، با تمرین‌ آگاهی‌ از احساسهای‌ درونی‌، جلوتر می‌رویم‌. مطمئناً این‌ كار واقعیت‌ ظریف‌تری‌ كه‌ قبلاً نسبت‌ به‌ آن‌ ناآگاه‌ بودیم‌ را آشكار می‌سازد.
در ابتدا از انوع‌ متفاوت‌ احساسها در قسمت‌های‌ مختلف‌ بدن‌ آگاه‌ می‌شویم‌ یعنی‌ احساسهایی‌ كه‌ انگار بروز می‌كنند، مدتی‌ می‌مانند و عاقبت‌ از بین‌ می‌روند. هر چند كه‌ ما به‌ ورای‌ سطح‌ ظاهری‌ رفته‌ایم‌، امّا همچنان‌ در حال‌ مشاهدة‌ الگوهای‌ منسجم‌ در واقعیت‌ ظاهری‌ هستیم‌، بدین‌ دلیل‌ هنوز از تمایز (قایل‌ شدن‌ از اشتیاق‌ و بیزاری‌ خلاص‌ نشده‌ایم‌.
اگر بطور جّدی‌ مراقبه‌ را ادامه‌ دهیم‌، دیر یا زود به‌ مرحله‌ای‌ می‌رسیم‌ كه‌ در آن‌ ماهیت‌ احساسها متحول‌ میشود. اكنون‌ از نوع‌ یكنواختی‌ از احساسها جزئی‌ در سراسر بدن‌ آگاه‌ میشویم‌ كه‌ با سرعتی‌ عظیم‌ بوجود می‌آیند و از بین‌ می‌روند ما به‌ ورای‌ (عمق‌) الگوی‌ منسجم‌ نفوذ كرده‌ایم‌ تا پدیده‌های‌ زمینه‌ساز آنها را درك‌ كنیم‌، یعنی‌ همان‌ ذرات‌ فرا اتمی‌ كه‌ تمام‌ مواد از آنها ساخته‌ شده‌اند. ما بطور مستقیم‌ ماهیت‌ ناپایدار این‌ ذرات‌ كه‌ دائماً ایجاد و نابود می‌شوند. را تجربه‌ می‌كنیم‌.
حالا هر آنچه‌ را كه‌ در درون‌ خود می‌بینم‌، چه‌ خون‌ باشد و چه‌ استخوان‌، چه‌ جامد چه‌ مایع‌ یا گاز، چه‌ زشت‌ یا زیبا، صرفاً در حكم‌ توده‌ای‌ از ارتعاشات‌ تفكیك‌ناپذیر، درك‌ می‌كنیم‌. در نهایت‌ روند ایجاد و تفكیك‌ و بر چسب‌ زدن‌ متوقف‌ می‌شود. و ما در چهار چوب‌ جسم‌ خویش‌ واقعی‌ نهایی‌ را در مورد ماده‌ تجربه‌ كرده‌ایم‌: یعنی‌ اینكه‌ این‌ جسم‌ بطور مداوم‌ در سیلان‌ و (حركت‌) است‌ و پدید می‌آید و نابود میشود.
بطور مشابه‌، می‌توان‌ به‌ واقعیت‌ ظاهری‌ فراینده‌ای‌ ذهنی‌ نیز تا سطح‌ نهانی‌تر نفوذ كرد. مثلاً لحظه‌ای‌ از خوش‌ آمدن‌ یا بدآمدن‌ بر پایة‌ قید وبندها و شرایط‌ ذهنی‌ گذشتة‌ شخص‌ بروز میكند. ذهن‌ در لحظة‌ بعدی‌ عمل‌ واكنش‌ خوش‌ آمدن‌ و یا بد آمدن‌ را تكرار می‌كند و لحظه‌ به‌ لحظه‌ آن‌ را تقویت‌ می‌كند تا آنكه‌ به‌ شكل‌ اشتیاق‌ یا بیزاری‌ ظاهر شود. ما تنها از واكنش‌ تقویت‌ شده‌ آگاهیم‌. توسط‌ این‌ اداراك‌ سطحی‌ ما بین‌ خوشایند یاناخوشایند، خوب‌ و بد و مطلوب‌ و نامطلوب‌ قایل‌ به‌ تمایز و شناسایی‌ می‌شویم‌. امّا مسئله‌ مربوط‌ به‌ واقعیت‌ ظاهری‌ مادی‌، در مورد عواطف‌ تقویت‌ شده‌ نیز صادق‌ است‌، وقتی‌ شروع‌ كنیم‌ كه‌ این‌ عواطف‌ را با مشاهدة‌ احساسهای‌ درونی‌ مورد مشاهده‌ قرار دهیم‌. سرانجام‌ از بین‌ می‌روند. همانطور كه‌ ماده‌ چیزی‌ به‌ جز موجهایی‌ كوچك‌ از ذرات‌ فرا اتمی‌ نیست‌، عواطف‌ قوی‌ نیز ظاهراً شكل‌ استحكام‌ یافته‌ای‌ است‌ از خوش‌ آمدن‌ و بدآمدن‌ آنی‌، واكنش‌های‌ آنی‌ نسبت‌ به‌ احساسها، وقتی‌ عواطف‌ پر قدرت‌ به‌ اشكال‌ ظریف‌ ترشان‌ تغییر یابند، دیگر هیچ‌ قدرت‌ مسلطی‌ ندارند.
با مشاهده‌ احساسهای‌ پر قدرت‌ مختلف‌ در بخشهای‌ متفاوت‌، بدن‌ به‌ آگاهی‌ از احساسهای‌ ظریف‌تر با ماهیتی‌ یكسان‌ آنهادست‌ می‌یابیم‌ كه‌ دائماً بر سراسر ساختار جسمانی‌، بوجود آمده‌اند و نابود میشوند. به‌ خاطر آنكه‌ این‌ احساسها با سرعت‌ عظیم‌ پدید می‌آیند و نابود می‌شوند. ممكن‌ است‌ بصورت‌ سیلانی‌ از ارتعاشات‌ و جریانی‌ كه‌ در سراسر بدن‌ حركت‌ می‌كند و به‌ تجربه‌ درآیند. توجه‌ خود رابه‌ هر جایی‌ از این‌ ساختار جسمانی‌ كه‌ متمركز كنیم‌ فقط‌ از ایجاد شدن‌ و نابودشان‌ آگاه‌ می‌شویم‌. هر زمان‌ كه‌ اندیشه‌ای‌ در ذهن‌ پدید آید، ما از احساسهای‌ جسمانی‌ توأم‌ با آن‌ آگاه‌ میشویم‌ كه‌ بوجود می‌آیند و از بین‌ می‌روند. جمود ظاهری‌ جسم‌ و ذهن‌ نابود میشود و ما واقعیت‌ نهایی‌ ماده‌، ذهن‌ و صورت‌ بندیهای‌ ذهنی‌ را تجربه‌ می‌كنیم‌: تنها و تنها ارتعاشات‌، نواسانات‌، كه‌ با سرعتی‌ زیاد پدید آمده‌ و نابود میشوند.
طبق‌ گفتة‌ آنكه‌ این‌ حقیقت‌ را تجربه‌ كرد:
تمام‌ عالم‌ مشتعل‌ است‌، تمام‌ عالم‌ در حال‌ دود شدن‌ است‌.
تمام‌ عالم‌ در سوختن‌ است‌، تمام‌ عامل‌ در ارتعاش‌ است‌.
برای‌ رسیدن‌ به‌ مرحلة‌ اضمحلال‌ (Disolution) بانگا، مراقبه‌گر تنها باید آگاهی‌ و تعادل‌ ذهن‌ داشته‌ باشد و. همانطور كه‌ یك‌ دانشمند با افزودن‌ درجة‌ درشت‌ نمایی‌ میكروسكوپی‌ می‌تواند پدیده‌های‌ ریزتر را مشاهده‌ كند، شخص‌ با پرورش‌ آگاهی‌ و تعادل‌ و توازن‌ ذهنی‌، توانایی‌ مشاهدة‌ واقعیات‌ ظریف‌تر درونی‌ را افزون‌ می‌سازد.
وقتی‌ این‌ تجربه‌ حاصل‌ شود مطمئناً بسیار خوشایند است‌. تمام‌ دردها و آلام‌ از بین‌ رفته‌اند و تمام‌ منطق‌ بدون‌ احساس‌ ناپدید میشوند. شخص‌ احساس‌ آرامش‌، شادمانی‌ و سرور میكند.
بودا این‌ احساس‌ را چنین‌ توصیف‌ كرد:
هر گاه‌ انسان‌ پدید آمدن‌ و نابودی‌ فرایندهای‌ جسمی‌ ـذهنی‌ را تجربه‌ كند، از سرور و شعف‌ بهره‌مند می‌شود. و به‌ بی‌مرگی‌ آنگونه‌ كه‌ فرزانه‌ای‌ دریافته‌ می‌رسد.
با پیشرفت‌ در این‌ روش‌، هنگامی‌ كه‌ استحكام‌ ظاهری‌ ذهن‌ و جسم‌ از میان‌ برود.
پدید آمدن‌ سرور حتمی‌ است‌. شعف‌ حالت‌ خوشایندی‌ است‌ و شاید گمان‌ بر این‌ هدف‌ نهایی‌ همین‌ است‌. ولی‌ شعف‌ تنها به‌ منزلة‌ ایستگاهی‌ در مسیر است‌. از این‌ نقطه‌ به‌ سوی‌ تحربة‌ حقیقت‌ نهایی‌ موجود در ماورای‌ ذهن‌ و مادة‌ پیش‌ می‌رویم‌ تا به‌ رهایی‌ كامل‌ از رنج‌ دست‌ یابیم‌.
وقتی‌ كه‌ خود به‌ مدیتیشن‌ بپردازیم‌. معنی‌ این‌ سخنان‌ بودا برایمان‌ كاملاً روشن‌ می‌شود. با رخنه‌ كردن‌ از واقعیت‌ ظاهری‌ و رسیدن‌ به‌ واقعیت‌ ریز، از جریان‌ ارتعاشات‌ در سراسر بدن‌ از لذت‌ می‌بریم‌. سپس‌ بطور ناگهانی‌ این‌ جریان‌ ناپدید می‌شود. دوباره‌ احساسهای‌ ناخوشایند و شدیدی‌ را در بعضی‌ قسمتهای‌ بدن‌ را تجربه‌ می‌كنیم‌ و شاید در دیگر قسمتها هیچ‌ احساسی‌ را نداشته‌ باشیم‌. دوباره‌ عواطف‌ شدیدی‌ را در ذهن‌ تجربه‌ می‌كنیم‌ .
اگر بنا را بر آن‌ بگذاریم‌ كه‌ به‌ این‌ حالت‌ تازه‌ نفرت‌ بورزیم‌ و به‌ خاطر بازگشت‌ آن‌ جریان‌، ارتعاشات‌، اشتیاق‌ نشان‌ دهیم‌، ویپاسانا را درك‌ نكرده‌ایم‌. و آنرا تبدیل‌ به‌ بازی‌ كرده‌ایم‌ كه‌ در آن‌ هدف‌ رسیدن‌ به‌ تجربیات‌ خوشایند و پرهیز كردن‌ از تجربیات‌ ناخوشایند با تفوق‌ یافتن‌ بر آنها ست‌. این‌ همان‌ بازی‌ است‌ كه‌ ما در سراسر عمر خود بازی‌ كرده‌ایم‌: گردش‌ بی‌وقفه‌ (كشش‌ و رانش‌ گریز)، جذب‌ و دفع‌ كه‌ تنها به‌ بدبختی‌ می‌انجامد.
امّا با رشد فرزانگی‌ به‌ این‌ تشخیص‌ می‌رسیم‌ كه‌ بازگشت‌ احساسهای‌ بارز، حتی‌ بعد از تجربة‌ اضمحلال‌ آنها، نشانة‌ پس‌ روی‌ نیست‌، بلكه‌ پیشرفت‌ را می‌رساند. ما ویپاسانا را به‌ هدف‌ تجربة‌ نوع‌ بخصوصی‌ از احساس‌ انجام‌ نمی‌دهیم‌، بلكه‌ به‌ این‌ منظور انجام‌ می‌دهیم‌ كه‌ ذهن‌ را از تمامی‌ قیود و شرایط‌ آزاد كنیم‌. اگر به‌ هر نوع‌ احساس‌ واكنش‌ نشان‌ دهیم‌، رنج‌ خود را افزون‌ كرده‌ایم‌ .
اگر متوازن‌ و متعادل‌ بمانیم‌، اجازه‌ داده‌ایم‌ كه‌ بعضی‌ از این‌ قیود و شرایط‌ از بین‌ بروند و آن‌ احساس‌ وسیله‌ای‌ می‌شود برای‌ آزاد ساختن‌ ما از رنج‌. با مشاهدة‌ احساسهای‌ ناخوشایند، بدون‌ آنكه‌ به‌ آنها واكنش‌ نشان‌ دهیم‌ بیزاری‌ را ریشه‌ كن‌ می‌سازیم‌ و با مشاهدة‌ احساسهای‌ خوشایند، بدون‌ واكنش‌ نشان‌ دادن‌ به‌ آنها،اشتیاق‌ ورزیدن‌ را ریشه‌ كن‌ می‌سازیم‌ .
و با مشاهدة‌ احساسهای‌ خنثی‌ بدون‌ ابراز واكنش‌، نادانی‌ را ریشه‌ كن‌ می‌سازیم‌. بنابراین‌ هیچ‌ احساس‌ و هیچ‌ تجربه‌ای‌ فی‌نفسه‌ خوب‌ یا بد نیست‌، خوب‌ آن‌ است‌ كه‌ شخص‌ متوازن‌ و متعادل‌ بماند و بد آنست‌ كه‌ شخص‌ تعادل‌ و توازن‌ ذهن‌ خود را از كف‌ بدهد.
با چنین‌ دركی‌، ما هر احساسی‌ را در حكم‌ ابزاری‌ برای‌ ریشه‌ كن‌ كردن‌ قیود و شرایط‌ به‌ كار می‌بریم‌. این‌ مرحله‌ای‌ است‌ تحت‌ عنوان‌ سانگارا اویككا Oyekka یعنی‌ تعادل‌ ذهن‌ در مقابل‌ تمام‌ قیود و شرایط‌ كه‌به‌ تدریج‌ به‌ حقیقت‌ نهائی‌ رهایی‌ می‌انجامد: به‌ نیببانا (Nibbana) یا بهشت‌ درونی‌ .
 

andarhekayat

عضو جدید



تربیت‌ تمركز Concentration
با عمل‌ به‌ سیلاه‌ می‌كوشیم‌ گفتار و اعمال‌ جسمانی‌ خود را كنترل‌ كنیم‌. امّا علت‌ رنج‌، در اعمال‌ ذهنی‌ است‌. صرف‌ باز داشتن‌ كردار و گفتارمان‌ بی‌ فایده‌ است‌، اگر ذهن‌ همچنان‌ در اشتیاق‌ و بیزاری‌، در اعمال‌ زیانبار ذهنی‌، دست‌ و پا بزند. بدین‌ سان‌ در حالیكه‌ با خود در جنگ‌ باشیم‌، هرگز نمی‌توانیم‌ شادمان‌ باشیم‌. دیر یا زود، اشتیاق‌ و بیزاری‌ فوران‌ می‌كنند و ما سیلا را زیر پا می‌گذاریم‌ و به‌ خود و دیگران‌ زیان‌ می‌رسانیم‌. از لحاظ‌ عقلانی‌ شخص‌ ممكن‌ است‌ در یابد كه‌ ارتكاب‌ اعمال‌ زیانبار و نادرست‌ است‌، در كل‌، در طی‌ هزاران‌ سال‌، همة‌ مذاهب‌ دربارة‌ اهمیت‌ اخلاقیات‌ سخن‌ گفته‌اند. امّا وقتی‌ وسوسه‌ بروز كند، ذهن‌ را مغلوب‌ كرده‌ و شخص‌ سیلا یعنی‌ اخلاقیات‌ را زیر پا می‌گذارد. یك‌ شخص‌ الكلی‌ ممكن‌ است‌ به‌ خوبی‌ اطلاع‌ داشته‌ باشد كه‌ نباید بنوشد چون‌ الكل‌ برایش‌ زیانبار است‌. اما باز وقتی‌ اشتیاق‌ بروز كرد به‌ الكل‌ پنا آورده‌ و مست‌ می‌شود و نمی‌تواند جلوی‌ خود را بگیرد، چون‌ هیچ‌ كنترلی‌ بر روی‌ ذهن‌ خود ندارد. امّا وقتی‌ شخص‌ یاد بگیرد كه‌ دست‌ از انجام‌ اعمال‌ ذهنی‌ زیانبار بر دارد، خودداری‌ از گفتار و كردار زیانبار ساده‌ می‌شود. از آنجا كه‌ مشكل‌ در دهن‌ ریشه‌ دارد، باید در سطح‌ ذهنی‌ با آن‌ مقابله‌ كنیم‌. بدین‌ منظور باید به‌ انجام‌ باوانا (یعنی‌ پرورش‌ ذهنی‌) یا مراقبه‌ گردن‌ نهیم‌.
باوانا یا پرورش‌ ذهن‌ یا مراقبه‌ شامل‌ دو قسمت‌ است‌:
1- سامآدی‌ (تربیت‌ تمركز) - پانیا (تربیت‌ فرزانگی‌)
عمل‌ به‌ پاوانا یا پرورش‌ ذهن‌، با تمركز آغاز میشود، كه‌ دومین‌ بخش‌ از طریق‌ شریف‌ هشتگانه‌ است‌. آموختن‌ این‌ عمل‌ سودمند به‌ منظور به‌ كنترل‌ در آوردن‌ فرایندهای‌ ذهنی‌ و مسلط‌ شدن‌ بر ذهن‌ خود است‌. سه‌ بخش‌ از طریق‌ شریف‌ هشتگانه‌ در این‌ قسمت‌ قرار می‌گیرند.
1- تلاش‌ در دست‌ و نیك‌
2- آگاهی‌ درست‌ و نیك‌
3- تمركز درست‌ و نیك‌
تلاش‌ درست‌: تلاش‌ نیك‌ اوّلین‌ گام‌ در عمل‌ به‌ باوانا یا پرورش‌ ذهن‌ یا مراقبه‌ است‌. ذهن‌ به‌ سهولت‌ مغلوب‌ نادانی‌ میشود و به‌ سهولت‌ تحت‌ نفوذ اشتیاق‌ یا بیزاری‌ قرار می‌گیرد. ما باید به‌ طریقی‌ ذهن‌ را تقویت‌ كنیم‌ طوریكه‌ با ثبات‌ و پا بر جا شود، ذهنی‌ كه‌ چون‌ ابزاری‌ سودمند برای‌ كشف‌ ماهیت‌ خویشتن‌ در ظریف‌ترین‌ سطح‌ عمل‌ كند تا بتوان‌ قیود و شروط‌ ذهنی‌ خود را آشكار و سپس‌ بر طرف‌ كرد.
مناسب‌ترین‌ روش‌ كشف‌ واقعیت‌ درونی‌، همان‌ روشی‌ كه‌ بودا خود انجام‌ می‌داد، روش‌ آناپاناساتی‌ یعنی‌ آگاهی‌ از تنفس‌.
تنفس‌، موضوع‌ است‌ برای‌ تمركز كه‌ به‌ سهولت‌ در اختیار همه‌ قرار دارد، زیرا همة‌ ما از لحظة‌ تولد تا هنگام‌ مرگ‌، نفس‌ می‌كشیم‌، با روی‌ گرداندن‌ از دنیای‌ برون‌ به‌ دنیای‌ درون‌، در می‌یابیم‌ كه‌ آشكارترین‌ فعالیت‌، عمل‌ نفس‌ كشیدن‌ است‌، پس‌ توجه‌ خود را به‌ این‌ موضوع‌ معطوف‌ می‌سازیم‌: هوایی‌ كه‌ از بینی‌ وارد و خارج‌ می‌شود. این‌ موضوع‌، تمرین‌ تنفسی‌ نیست‌! بلكه‌ تمرین‌ آگاهی‌ است‌. سعی‌ در این‌ نیست‌ كه‌ تنفس‌ را كنترل‌ كنیم‌، بلكه‌ سعی‌ در آن‌ است‌ كه‌ نسبت‌ به‌ تنفس‌ به‌ همان‌ شكل‌ طبیعی‌اش‌، آگاه‌ بمانیم‌: تنفسی‌ بلند مدت‌ یا كوتاه‌ مدت‌، سنگین‌ یا سبك‌، عمیق‌ یا سطحی‌، ناآرام‌ و یا آرام‌، تا جایی‌ كه‌ ممكن‌ است‌ شخص‌ باید توجه‌ خود را بر تنفس‌ معطوف‌ دارد بدون‌ آنكه‌ بگذارد هیچ‌ نوع‌ انحراف‌ زنجیرة‌ آگاهی‌ را قطع‌ كند.
هنگام‌ مدیتیشن‌ در می‌یابیم‌ كه‌ اینكار تا چه‌ اندازه‌ دشوار است‌. به‌ محض‌ آنكه‌ تلاش‌ می‌كنیم‌ ذهن‌ را بر تنفس‌ متمركز كنیم‌، به‌ فكر دردی‌ در ساق‌ پا می‌افتیم‌. به‌ محض‌ آنكه‌ تلاش‌ می‌كنیم‌ تمامی‌ افكار منحرف‌ كننده‌ را سركوب‌ كنیم‌، هزار فكر و خیال‌ به‌ مغزمان‌ خطور می‌كند: مانند، خاطرات‌، نقشه‌ها، امیدها، ترس‌ها و غیره‌. یكی‌ از اینها توجه‌ ما را جلب‌ می‌كند و بعد از مدتی‌ می‌فهمیم‌ كه‌ ملاً از توجه‌ به‌ تنفس‌ غافل‌ مانده‌ایم‌. دوباره‌ با قصدی‌ تازه‌ شروع‌ می‌كنیم‌، و باز بعد از مدتی‌ كوتاه‌ پی‌ می‌بریم‌ كه‌ ذهن‌ بدون‌ آنكه‌ متوجه‌ باشیم‌ از دستمان‌ گریخته‌ است‌. در اینجا چه‌ كسی‌ تحت‌ كنترل‌ است‌؟ به‌ محض‌ آنكه‌ شخص‌ شروع‌ به‌ تمرین‌ كند، بزودی‌ آشكار مشود كه‌ در حقیقت‌ ذهن‌ خارج‌ از كنترول‌ است‌. ذهن‌ مدام‌ از این‌ فكر به‌ آن‌ فكر می‌پرد، و از واقعیت‌ می‌گریزد.
این‌ عادتی‌ است‌ كه‌ با ذهن‌ عجین‌ شده‌ است‌، عادتی‌ كه‌ در تمام‌ عمر بر قرار است‌. امّا وقتی‌ شروع‌ به‌ كاوش‌ ماهیت‌ حقیقی‌ خود كنیم‌، این‌ گریز ذهنی‌ باید متوقف‌ گردد. ما باید الگوی‌ عادتی‌ ذهن‌ را تغییر دهیم‌ و یاد بگیریم‌ كه‌ در واقعیت‌ بمانیم‌. با تلاش‌ برای‌ متمركز كردن‌ توجه‌ خود بر تنفس‌ شروع‌ می‌كنیم‌. وقتی‌ متوجه‌ شدیم‌ كه‌ ذهن‌ برای‌ خودش‌ پرسه‌ می‌زند با صبر و آرامش‌، آنرا سر جایش‌ بر می‌گردانیم‌. ولی‌ موفق‌ نمی‌شویم‌ و دوباره‌ و دوباره‌، تلاش‌ می‌كنیم‌، بدون‌ دلسردی‌ - بدون‌ تنش‌، و در حال‌ تبسم‌ این‌ تمرین‌ را تكرار می‌كنیم‌ و در كل‌ عادت‌ یك‌ عمر، در عرض‌ چند دقیقه‌ عوض‌ نمی‌شود. این‌ كار نیازمند تمرین‌ مداوم‌ و مكرر و نیز شكیبایی‌ و آرامش‌ است‌.

آگاهی‌ درست‌: مشاهده‌ تنفس‌، وسیله‌ای‌ است‌ برای‌ عمل‌ به‌ آگاهی‌ نیك‌. رنج‌ ما ریشه‌ از نادانی‌ دارد. ما واكنش‌ نشان‌ می‌دهیم‌ از آن‌ رو كه‌ نمی‌دانیم‌ چه‌ می‌كنیم‌، از آن‌ رو كه‌ از واقعیت‌ خویش‌ بی‌ خیریم‌. ذهن‌ اكثر اوقات‌ را، غرق‌ در اوهام‌ و خیالات‌ و با زنده‌ كردن‌ تجربه‌های‌ خوشایند و ناخوشایند و در پیش‌بینی‌ آینده‌ با شوق‌ یا ترس‌، سپری‌ می‌كند، در حالی‌ كه‌ ما غرق‌ این‌ اشتیاقها و بیزاریها هستیم‌، از آنچه‌ اكنون‌ در حال‌ وقوع‌ است‌ و از آنچه‌ اكنون‌ در حال‌ انجام‌ آن‌ هستیم‌ ناآگاهیم‌.
پرورش‌ دادن‌ آگاهی‌ از تنفس‌ آن‌ است‌ كه‌ ما خواستار تجربة‌ واقعیت‌ نهایی‌ هستیم‌. تمركز بر تنفس‌ می‌تواند ما را یاری‌ دهد تا هر آنچه‌ را از خویشتن‌ نمی‌دانیم‌ كشف‌ كنیم‌ و هر آنچه‌ را ناخودآگاه‌ است‌ به‌ ضمیر خودآگاه‌ خود وارد كنیم‌. آگاهی‌ از تنفس‌، همچون‌ پلی‌ بین‌ ذهن‌ خود آگاه‌ و ناخودآگاه‌ عمل‌ می‌كند. ما نمی‌توانیم‌ اراده‌ كنیم‌ كه‌ به‌ شكلی‌ خاص‌ نفس‌ بكشیم‌ و تنفس‌ را كنترول‌ كنیم‌. حتی‌ می‌توانیم‌ برای‌ مدتی‌ نفس‌ نكشیم‌ و با این‌ همه‌ وقتی‌ دست‌ از تلاش‌ در كنترل‌ آن‌ بر می‌داریم‌، تنفس‌ بدون‌ وقفه‌ ادامه‌ می‌یابد.
در آن‌ لحظه‌ كه‌ ذهن‌ به‌ تمامی‌ بر تنفس‌ متمركز است‌، از اشتیاق‌، از بیزاری‌ و از نادانی‌ آزاد است‌. آن‌ لحظة‌ پالایش‌، هر چقدر هم‌ كه‌ مختصر و كوتاه‌ باشد، بسیار قوی‌ و قدرتمند است‌ زیرا به‌ مصاف‌ تمامی‌ قیدی‌ و شرطی‌ شدنهای‌ گذشته‌ می‌رود. تمامی‌ این‌ واكنشهای‌ توده‌ و جسم‌ شده‌ در هم‌ می‌ریزند و خود را به‌ شكل‌ مشكلات‌ مختلف‌، چه‌ جسمی‌ و چه‌ روانی‌ ظاهر می‌سازند، مشكلاتی‌ كه‌ مانع‌ تلاش‌ شخص‌ برای‌ پرورش‌ آگاهی‌ می‌شوند.
ممكن‌ است‌ بخاطر پیشرفت‌ ناشكیبا شویم‌ كه‌ شكلی‌ از اشتیاق‌ است‌، یا اینكه‌ ممكن‌ است‌ بیزاری‌ به‌ شكل‌ خشم‌ و افسردگی‌ ظاهر شود چون‌ پیشرفت‌ به‌ نظر كُند می‌آید. گاهی‌ دستخوش‌ رخوت‌ می‌شویم‌ و به‌ محض‌ آنكه‌ به‌ مراقبه‌ می‌نشینیم‌ به‌ چرت‌ زدن‌ می‌افتیم‌. گاهی‌ چنان‌ آشفته‌ و پریشانیم‌ كه‌ از ناراحتی‌ به‌ خود می‌پیچیم‌ و یا برای‌ ترك‌ مدیتیشن‌ عذری‌ پیدا می‌كنیم‌ و گاهی‌ شك‌ و تردید در تمایل‌ به‌ انجام‌ مدیتیشن‌ رخنه‌ می‌كند: مانند:
تردیدهای‌ وسواسی‌ و غیرمنطقی‌ در مورد معلم‌ یا كسی‌ كه‌ آموزش‌ میدهد و یا در مورد قابلیت‌ خویشتن‌ در انجام‌ مدیتیشن‌ و یا نوع‌ آموزش‌. وقتی‌ ما یكباره‌ با این‌ مشكلات‌ رو به‌ رو شدیم‌ ممكن‌ است‌ به‌ فكر بیافتیم‌ كه‌ اصلاً قید مراقبه‌ را بزنیم‌.
در چنین‌ لحظه‌ای‌ و موقعیتی‌ باید درك‌ كنیم‌ كه‌ این‌ موانع‌، تنها به‌ واسطة‌ واكنش‌ نسبت‌ به‌ توفیق‌ ما در تمرین‌ آگاهی‌ از تنفس‌ بروز كرده‌ است‌.
اگر ما پشتكاری‌ به‌ خرج‌ دهیم‌، موانع‌ نیز به‌ تدریج‌ از بین‌ می‌روند و وقتی‌ چنین‌ شد، كار آسانتر می‌شود، زیرا حتی‌ در این‌ مرحلة‌ اوّلین‌ تمرین‌، لایه‌ هایی‌ از قید و شرطی‌ شدنها از سطح‌ ذهن‌ پاك‌ می‌شوند. بدینسان‌، چنانكه‌ به‌ آگاهی‌ از تنفس‌ عمل‌ كنیم‌، شروع‌ به‌ پاكیزه‌سازی‌ ذهن‌ كرده‌ و بسوی‌ آزادی‌ پیش‌ می‌رویم‌.
تمركز درست‌ :
متمركز شدن‌ بر تنفس‌، باعث‌ پرورش‌ آگاهی‌ از لحظه‌ حال‌ می‌شود. تمركز درست‌، حفظ‌ این‌ آگاهی‌ از لحظه‌ای‌ به‌ لحظه‌ای‌ دیگر تا طولانی‌ترین‌ حد كه‌ ممكن‌ است‌.
در اعمال‌ روزمرة‌ زندگی‌ نیز تمركز مورد نیاز است‌ امّا این‌ تمركز لزوماً مانند تمركز نیك‌ نیست‌. شخص‌ ممكن‌ است‌ بر ارضاء هوسی‌ نفسانی‌ و یا مقابله‌ با ترس‌ تمركز كند. یك‌ گربه‌، شش‌ دانگ‌ حواسش‌ را بر یك‌ سوراخ‌ موش‌ متمركز می‌كند و آماده‌ است‌ به‌ محض‌ آنكه‌ موش‌ بیرون‌ بیاید آنرا بگیرد. و یا یك‌ بچه‌ هنگام‌ شب‌ در رختخواب‌ با ترس‌ و وحشت‌ به‌ تاریك‌ترین‌ گوشه‌های‌ اتاق‌ خیره‌ می‌شود و در خیال‌ خود هیولاهای‌ پنهان‌ در آن‌ سایه‌ها را تصور می‌كند. هیچكدام‌ از اینها تمركز درست‌، تمركز نیك‌، یعنی‌ تمركزی‌ كه‌ بتواند برای‌ رهایی‌ به‌ كار آید، نیست‌. سامادی‌ یا تربیت‌ تمركز باید موضوع‌ تمركزی‌ داشته‌ باشد كه‌ از هر گونه‌ اشتیاق‌ بیزاری‌ و توهم‌ به‌ دور باشد.
در تمرین‌ آگاهی‌ از تنفس‌، شخص‌ در می‌یابد كه‌ حفظ‌ آگاهی‌ ناگسستنی‌، تا چه‌ حد دشوار است‌. علی‌رغم‌ تصمیم‌ قاطع‌ گرفتن‌ به‌ حفظ‌ تمركز بر تنفس‌، باز به‌ طریقی‌ بی‌ آنكه‌ شخص‌ متوجه‌ باشد، تمركز از دستش‌ می‌گریزد. ما پی‌ می‌بریم‌ شبیه‌ به‌ شخص‌ مستی‌ هستیم‌ كه‌ سعی‌ می‌كند در مسیر مستقیم‌ راه‌ برود، و همچنان‌ از این‌ طرف‌ به‌ آن‌ طرف‌ تلوتلو می‌خورد. در حقیقت‌ ما با توهمات‌ و نادانی‌ خود مست‌ شده‌ایم‌، بنابراین‌ از گذشته‌ به‌ آینده‌ و از اشتیاق‌ به‌ بیزاری‌ در حال‌ تلوتلو خوردن‌ هستیم‌. نمی‌توانیم‌ در راه‌ مستقیم‌ آگاهی‌ پایدار، خود را نگاه‌ داریم‌.
به‌ عنوان‌ یك‌ شخصی‌ كه‌ مدیتیشن‌ می‌كند عاقلانه‌ آن‌ است‌ كه‌ هنگام‌ مواجهه‌ به‌ این‌ مشكلات‌، افسرده‌ و دلسرد نشویم‌ و بجای‌ آن‌ بفهمیم‌ كه‌ تغییر عادت‌های‌ روانی‌ كه‌ طی‌ سالها با ما عجین‌ شده‌اند، زمان‌ می‌برد. این‌ كار تنها با كار مكرر، متداوم‌، صبورانه‌ و پا بر جا شدنی‌ است‌. وظیفة‌ ما صرفاً آن‌ است‌ كه‌ به‌ محض‌ آنكه‌ متوجه‌ شدیم‌ حواس‌ ما پرت‌ شده‌، آنرا دوباره‌ به‌ تنفس‌ خود معطوف‌ كنیم‌. اگر بتوانیم‌ چنین‌ كنیم‌، گام‌ مهمی‌ در جهت‌ تغییر راههای‌ فرار ذهن‌ برداشته‌ایم‌. و با تمرین‌ مكرر، توجه‌ دوباره‌ به‌ عمل‌ تنفس‌، سریع‌تر و سریع‌تر می‌شود. به‌ تدریج‌ دوره‌های‌ حواس‌ پرتی‌ كوتاهتر می‌شوند و دوره‌های‌ آگاهی‌ پایدار یا سامادی‌ یا تربیت‌ تمركز طولانی‌تر می‌شوند.
با قوی‌تر شدن‌ تمركز، ما به‌ احساس‌ آرامش‌، شادی‌ و سرشار بودن‌ از انرژی‌ دست‌ می‌یابیم‌. به‌ تدریج‌ تنفس‌ تغییر می‌كند و ملایم‌، منظم‌، سبك‌ و كم‌ عمق‌ می‌شود. گاهی‌ ممكن‌ است‌ چنین‌ بنظر رسد كه‌ تنفس‌ بالكل‌ قطع‌ شده‌ است‌. در واقع‌، با آرام‌ شدن‌ ذهن‌، جسم‌ نیز آرام‌ شده‌ و سوخت‌ و ساز بدن‌ نیز كُند می‌شود، طوری‌ كه‌ به‌ اكسیژن‌ كمتری‌ نیاز خواهد داشت‌.
در این‌ مرحله‌، كسانی‌ كه‌ به‌ تمرین‌ آگاهی‌ از تنفس‌ می‌پردازند ممكن‌ است‌ تجربیات‌ غیر معمول‌ گوناگونی‌ را داشته‌ باشند. مثلاً دیدن‌ نور و یا صحنه‌هایی‌ با چشم‌ بسته‌ و یا شنیدن‌ اصواتی‌ غیر عادی‌. تمام‌ این‌ به‌ اصطلاح‌ تجربیات‌ فرا حسی‌ و یا Extra-Sensory كه‌ صرفاً نشانگر آن‌ هستند كه‌ ذهن‌ به‌ سطح‌ متعالی‌ شده‌ای‌ از تمركز دست‌ یافته‌ است‌. این‌ پدیده‌ها فی‌نفسه‌ هیچ‌ اهمیتی‌ ندارند و نباید بدانها توجه‌ شود. موضوع‌ آگاهی‌ همچنان‌ تنفس‌ است‌ و سایر چیزها مایة‌ انحراف‌ ذهن‌ هستند. شخص‌ نباید منتظر چنین‌ تجربیاتی‌ باشد، این‌ تجربیات‌ برای‌ بعضی‌ رخ‌ می‌دهد و برای‌ بعضی‌ رخ‌ نمی‌دهد. تمام‌ این‌ تجربیات‌ فرا حسی‌ صرفاً علامت‌ راهنمای‌ (Direction) پیشرفت‌ در مسیر مدیتیشن‌ هستند. كسانیكه‌ به‌ دامما یا قانون‌ طبیعت‌ می‌پردازند تجربیات‌ غیر معمول‌ فرا حسی‌ بی‌شماری‌ را در راه‌ خواهند داشت‌ و آنها بدنبال‌ چنین‌ تجربیاتی‌ نیستند بلكه‌ در جستجوی‌ بصیرت‌ نسبت‌ به‌ ماهیت‌ خود هستند تا بتوانند از رنج‌ها رهایی‌ یابند. پس‌ ما تنها به‌ متمركز شدن‌ به‌ تنفس‌ ادامه‌ می‌دهیم‌.
همچنانكه‌ ذهن‌ متمركزتر می‌شود، تنفس‌ ظریف‌تر شده‌ و دنبال‌ كردن‌ آن‌ دشوارتر شود، بنابراین‌ باز تلاش‌ عظیم‌تری‌ برای‌ متمركز ماندن‌ لازم‌ می‌شود. بدینسان‌ ما به‌ حساس‌ كردن‌ ذهن‌ و به‌ حساس‌ كردن‌ تمركز ادامه‌ می‌دهیم‌ تا از آن‌ ابزاری‌ بسازیم‌ كه‌ در واقعیت‌ ظاهری‌ رخنه‌ كند و ظریف‌ترین‌ واقعیت‌ درون‌ به‌ مشاهده‌ در آید.
روشهای‌ بسیاری‌ برای‌ پرورش‌ تمركز وجود دارند. ممكن‌ است‌ به‌ شخص‌ یاد بدهند كه‌ با تكرار واژه‌ای‌ بر آن‌ تمركز كند و یا بر تصویری‌ متمركز شود یا حتی‌ عمل‌ جسمی‌ مشخصی‌ را بارها و بارها انجام‌ دهد. در انجام‌ چنین‌ مواردی‌، شخص‌ در موضوع‌ تمركز جذب‌ می‌شود و به‌ حالت‌ خلسه‌ (Trance) دست‌ می‌یابد. گر چه‌ این‌ حالت‌ مادام‌ كه‌ دوام‌ یابد بسیار خوشایند است‌ امّا وقتی‌ به‌ آخر می‌رسد، شخص‌ خود را در همان‌ زندگی‌ معمولش‌ و با همان‌ مشكلات‌ قبلی‌ اش‌ می‌بیند. این‌ نوع‌ روشهای‌ پرورش‌ تمركز با ایجاد لایه‌ای‌ از آرامش‌ و شادی‌ در سطح‌ ذهن‌ عمل‌ می‌كنند، امّا در عمق‌ ذهن‌ قید و شرطی‌ شدنهای‌ همچنان‌ دست‌ نخورده‌ می‌مانند.
موضوعات‌ به‌ كار رفته‌ برای‌ تمركز در چنین‌ روشهایی‌ هیچ‌ ارتباطی‌ با واقعیت‌ لحظه‌ به‌ لحظة‌ شخص‌ ندارد. مسرتی‌ كه‌ شخص‌ بدست‌ می‌آورد، برای‌ آنكه‌ خود به‌ خود از عمق‌ ذهنی‌ پاك‌ برخیزد، چیزی‌ است‌ تحمیلی‌ كه‌ به‌ عمد ایجاد شده‌ است‌.
سامادی‌ نیك‌ (تربیت‌ تمركز نیك‌) نمی‌تواند نوعی‌ مستی‌ روحانی‌ (Spiritual Intoxication) باشد و باید از هر توهمی‌ آزاد باشد.

ناپایداری‌، ترك‌ منّیت‌ (خودخواهی‌) رنج‌
با مداومت‌ در مراقبه‌، خیلی‌ زود به‌ یك‌ واقعیت‌ اساسی‌ پی‌ می‌بریم‌:
احساسهای‌ ما پیوسته‌ در حال‌ تغییر و تحول‌اند. در هر لحظه‌ * در هر نقطه‌ از بدن‌، احساسی‌ تولید می‌شود و هر احساس‌ نشانه‌ای‌ از یك‌ تغییر است‌. تغییرات‌ لحظه‌ به‌ لحظه‌، در هر بخش‌ از بدن‌، به‌ شكل‌ واكنش‌های‌ الكتریكی‌، مغناطیسی‌ و زیست‌ شیمیایی‌ رخ‌ می‌دهد. در هر لحظه‌ و حتی‌ با سرعتی‌ بیشتر، فرایندهای‌ ذهنی‌ تغییر می‌كنند و در تغییرات‌ جسمانی‌ نمایان‌ می‌یابند. واقعیت‌ ذهن‌ و ماده‌ (جسم‌) چنین‌ است‌: واقعیتی‌ تغییر و ناپایدار یعنی‌ آنیچچا ، در هر لحظه‌، ذرات‌ فرا اتمی‌ كه‌ بدن‌ از آنها تشكیل‌ یافته‌، بوجود آمده‌ و نابود می‌شوند. در هر لحظه‌، عملكردهای‌ ذهنی‌ یكی‌ پس‌ از دیگری‌ پدیدار شده‌ و ناپدید می‌شوند. هر گونه‌ تلاش‌ برای‌ حفظ‌ چیزی‌ مثل‌ " این‌ منم‌"، "خودم‌ هستم‌"، "این‌ به‌ من‌ تعلق‌ دارد"، لاجرم‌ شخص‌ را افسرده‌ می‌سازد، زیرا دیر یا زود، یا این‌ چیز كه‌ شخص‌ بدان‌ چنگ‌ زده‌ نابود می‌شود و یا این‌ من‌ (Ego) سپری‌ می‌شود. و دلبستگی‌ به‌ چیزی‌ كه‌ ناپایدار، بی‌دوام‌، خیالی‌ و خارج‌ از كنترل‌ شخص‌ است‌، یعنی‌ رنج‌ Dukkha ما به‌ تمامی‌ این‌ مطالب‌، نه‌ به‌ واسطة‌ گفتة‌ شخص‌ دیگر، بلكه‌ بدین‌ علت‌ پی‌ می‌بریم‌ كه‌ آنرا با مشاهدة‌ احساسات‌ درون‌ بدن‌، تجربه‌ می‌كنیم‌.

 

gordafarin

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلام اندرحكايت عزيز:
با تشكر از ارسال مقالات يك سوالي داشتم وقتي انسان به تزكيه نفس خودش ميپردازه بايد جسم رو هم كه منطبق با روحش و هم خونه اونه بهش توجه كنه من جايي ميخوندم(از گفته هاي اقاي علي فرهمند نژاد كه قبلا مقالاتشونو در اينترنت منتشر ميكردن)گفته بودن ايشون بايد از خوردن گوشت و قند سفيد فكر ميكنم و قبل از تمركز از خوردن چاي (حداقل 30 دقيقه قبل) خودداري كرد و... ميخواستم ببينم شما اطلاعي در اين مورد دارين ؟من يك چند روز گوشت نخوردم هر چيزي كه مواد قندي داشت و حتي چاي كه اينقدر دوست دارم چون شك داشتم نسكافه و قهوه هم لب نزدم برام تجربه خوبي بود كه اعتماد به نفسم و در مقابل غذا حفظ كرده بودم اما چون ورزش ميكردم انرژي كم مياوردم و به ناچار مجدد به برنامه غذايي معموليم برگشتم
اما بايد اعتراف كنم در اين چند روز فوق العاده احساس سبكي ميكردم شما چه پيشنهادي داري?
با تشكر
شريف
 

andarhekayat

عضو جدید
جوابيه

جوابيه

سلام دوست خوبم

درست مي گويي . در اين دوره كوتاه 11 روزه شما از خوردن بعضي از چيزها صرف نظر كرد و فقط در روز و در تايم استراحت نوشيدن ليموناد مناسب مي باشد ، بعد از دوره 11 روزه اتوماتيك شما كلي از مسايل مربوط به غذا را بطور مطلوب مديريت خواهيد كرد .

يك مثال از داستانهاي بودا :

در زماني يك وزير خيلي دانا وجود داشت در دربار يك حاكم كه تنها ايراد آن وزير اين بود كه شرب خمر داشت و در مواقعي كه كشور نياز به تصميمات مهمي از اين وزير داشت بر اثر اين امر تصميمات دير موقع يا اشتباهي مي گرفت كه باعث آسيب رسيدن به آن كشور مي شد .
روزي از روزگار اين وزير از جايي مي گذشت كه تعدادي انسان در كوشه تمرين مراقبه مي كردند . جويايي روش و كار آنها شد . گفتند كه طي فلان مدت اين افراد براي خالص سازي ذهن خود اين كارها را انجام ميدهند و فلان كارها را انجام نمي دهند . برايش اين قضايا جالب بنظر رسيد . پرسيد اين مي توان تمام كارهايي را كه شما مي گوييد انجام دهم ولي شرب خمر نيز داشته باشم . جواب شنيد كه در اين مدت استفاده نكن بعد از آن هر آنچه خواستي انجام بده . بعد از گذراندن اين دوره اين وزير لايق و باهوش ولي دائم الخمر ديگر هوس رفتن به سمت اين مقوله را نداشت . چون به خلوص ذهني رسيده بود كه تميز خوب بد برايش سهل و آسان تر شده بود .

ببخشيد من مختصر اين داستان را نوشتم . اگر ايرادي بود ببخشيد . هدف اداي مطلب بود . كه انشا الله حاصل شود .

نور باشيد
 

andarhekayat

عضو جدید



تعادل‌ ذهن‌ (Equanimity) : پس‌ چگونه‌ شخص‌ خود را ناسعادتمند نسازد؟ چگونه‌ شخص‌ بدون‌ رنج‌ زندگی‌ كند؟ صرفاً با مشاهده‌ بدون‌ واكنش‌ نشان‌ دادن‌: بجای‌ تلاش‌ در حفظ‌ یك‌ تجربه‌ و پرهیز از تجربة‌ دیگر، بجای‌ به‌ خواندن‌ این‌ یك‌ و از خود راندن‌ آن‌ یك‌، شخص‌ صرفاً هر پدیده‌ را بطور عینی‌، با ذهنی‌ متعادل‌ و متوازن‌ مورد بررسی‌ قرار می‌دهد. این‌ موضوع‌ به‌ نظر ساده‌ می‌رسد، امّا وقتی‌ به‌ قصد یك‌ ساعت‌ مراقبه‌ می‌نشینیم‌ و بعداً از گذشت‌ ده‌ دقیقه‌ دردی‌ را در زانو احساس‌ می‌كنیم‌، چه‌ باید كرد؟ فوراً دچار بیزاری‌ از درد می‌شویم‌ و می‌خواهیم‌ درد از بین‌ برود. امّا درد از بین‌ نمی‌رود، در عوض‌ هر چه‌ از درد بیزارتر می‌شویم‌، درد شدیدتر می‌شود. درد جسمانی‌ به‌ درد ذهنی‌ تبدیل‌ می‌شود و اضطرابی‌ عظیم‌ ایجاد می‌كند. اگر بتوانیم‌ یاد بگیریم‌ كه‌ برای‌ یك‌ لحظه‌ فقط‌ درد جسمانی‌ را مورد مشاهده‌ قرار دهیم‌، و حتی‌ اگر بطور موقت‌ بتوانیم‌ از این‌ و هم‌ و خیال‌ كه‌ این‌ درد مال‌ ماست‌ و ماد درد را احساس‌ می‌كنیم‌ خارج‌ شویم‌، آنگاه‌ پی‌ می‌بریم‌ كه‌ خود آن‌ درد در حال‌ تغییر است‌ و تا ابد باقی‌ نمی‌ماند و هر لحظه‌ تغییر می‌یابد، نابود می‌شود و دوباره‌ آغاز می‌شود و باز تغییر می‌یابد. وقتی‌ این‌ موضوع‌ را با تجربة‌ شخصی‌ درك‌ كنیم‌، پی‌ می‌بریم‌ كه‌ این‌ درد دیگر قادر نیست‌ بر ما چیره‌ شود و ما را كنترل‌ كند. شاید به‌ سرعت‌ از بین‌ برود و شاید هم‌ نه‌، امّا این‌ موضوع‌ اهمیتی‌ ندارد. دیگر از آن‌ درد رنج‌ نمی‌بریم‌ زیرا می‌توانیم‌ آن‌ را جدا از خود مشاهده‌ كنیم‌.
راه‌ رهایی‌ (Liberation) :
با پرورش‌ آگاهی‌ و تعادل‌ ذهن‌، می‌توان‌ خود را از رنج‌ رها ساخت‌. رنج‌ به‌ خاطر نادانی‌ و آگاه‌ نبودن‌ شخص‌ از ماهیت‌ وجودش‌ آغاز میشود. در ظلمت‌ این‌ نادانی‌، ذهن‌ به‌ هر احساس‌ ما خوش‌ آمدن‌ و بدآمدن‌، اشتیاق‌ و بیزاری‌ واكنش‌ نشان‌ می‌دهد. هر یك‌ از این‌ واكنشها در زمان‌ حال‌ باعث‌ رنج‌ میشود و زنجیره‌ای‌ از حوادث‌ را ب‌ حركت‌ در می‌آورد كه‌ در آینده‌ هم‌ چیزی‌ جز رنج‌ به‌ همراه‌ ندارد. علت‌ رنج‌ عبارتست‌ از كامما یا كردار ذهنی‌، یعنی‌ واكنش‌ كوركورانه‌ اشتیاق‌ و بیزاری‌ یا سانكآرا (واكنش‌ كوركورانه‌ ذهن‌). وقتی‌ ذهن‌ از احساس‌ آگاهی‌ دارد، امّا متعادل‌ باقی‌ بماند، هیچ‌ واكنشی‌ در كار نخواهد بود، و هیچ‌ علتی‌ كه‌ باعث‌ رنج‌ باشد در كار نخواهد بود. و به‌ خاطر خویشتن‌ از ایجاد رنج‌ دست‌ كشیده‌ایم‌. بودا گفت‌ :
همة‌ سانكآراها (واكنش‌ها) ناپایدارند.
وقتی‌ این‌ موضوع‌ را با بصیرتی‌ راستین‌ درك‌ كنیم‌.
آنگاه‌ از رنج‌ جدا می‌شویم‌.
این‌ است‌ راه‌ پالایش‌ ذهن‌.
در اینجا واژه‌ سانكارا معنای‌ گسترده‌ای‌ دارد. واكنش‌ كوركورانه‌ ذهن‌، سانكارا نامیده‌ می‌شود. امّا نتیجه‌ این‌ واكنش‌ و ثمره‌ و نتیجه‌ای‌ كه‌ می‌دهد نیز سانكارا نامیده‌ می‌شود، دانه‌ و میوه‌ای‌ كه‌ می‌دهد به‌ هم‌ مربوطند. دانه‌ هر چه‌ كه‌ باشد میوه‌اش‌ همان‌ است‌. در نهایت‌ هر چه‌ در زندگی‌ با آن‌ روبرو می‌شویم‌ نتیجه‌ واكنش‌های‌ ذهنی‌ ماست‌. بنابراین‌ در مفهوم‌ فراگیر، سانكارا به‌ معنای‌ هر چیز در این‌ جهان‌ مشروط‌ است‌ و هرچه‌ خلق‌ شده‌ و شكل‌ گرفته‌ و به‌ تركیب‌ در آمده‌است‌. از اینرو "همة‌ مخلوقات‌ ناپدارند"، وقتی‌ شخص‌ از طریق‌ انجام‌ ویپاسانا - باوانا یا تربیت‌ فرزانگی‌ پرورش‌ بصیرت‌، این‌ حقیقت‌ را با خردی‌ تجربی‌ مشاهده‌ كند، آنگاه‌ رنج‌ ناپدید می‌شود، زیرا شخص‌ از آنچه‌ علت‌ رنج‌ است‌ روی‌ می‌گرداند. یعنی‌ عادت‌ ابراز اشتیاق‌ و بیزاری‌ را ترك‌ می‌كند، این‌ است‌ راه‌ رهایی‌.
تمام‌ سعی‌ ما بر آن‌ است‌ كه‌ بیاموزیم‌ كه‌ چگونه‌ واكنش‌ نشان‌ ندهیم‌ و سانكآرای‌ جدید ایجاد نكنیم‌. احساس‌ پدیدار می‌شود، خوش‌ آمدن‌ و یا بد آمدن‌ از آنجا می‌شود. چنانچه‌ از این‌ لحظة‌ گذرا ناآگاه‌ باشیم‌. با تكرار و تشدید تبدیل‌ به‌ اشتیاق‌ و بیزاری‌ می‌شود و هیجان‌ پرقدرتی‌ را ایجاد می‌كند كه‌ در نهایت‌ بر ذهن‌ خود آگاه‌ چیره‌ می‌شود و ما دستخوش‌ آن‌ هیجان‌ می‌شویم‌ و تمام‌ قوه‌ قضاوت‌ ما كنار رانده‌ می‌شود، نتیجه‌ آن‌ می‌شود كه‌ خود در بند گفتار و كردار نادرست‌ می‌بینیم‌ و به‌ خود و دیگران‌ زیان‌ می‌رسانیم‌. و به‌ خاطر یك‌ لحظه‌ واكنش‌ كوركورانه‌ برای‌ خودمان‌ بدبختی‌ می‌آفرینیم‌ و در زمان‌ حال‌ و آینده‌ رنج‌ می‌بریم‌. امّا اگر از نقطه‌ای‌ كه‌ فرایند واكنش‌ از آن‌جا آغاز می‌شود آگاه‌ باشیم‌ و به‌ عبارت‌ دیگر اگر از احساس‌ آگاه‌ باشیم‌، اختیار آنرا داریم‌ كه‌ اجازه‌ ندهیم‌ هیچ‌ واكنشی‌ بروز كند و یا تقویت‌ شود.
احساس‌ را بدون‌ واكنش‌ نشان‌ دادن‌، چه‌ خوش‌ آمدن‌ و چه‌ بد آمدن‌، مورد مشاهده‌ قرار می‌دهیم‌. آن‌ احساس‌ دیگر فرصت‌ نمی‌یابد كه‌ به‌ اشتیاق‌ یا بیزاری‌، به‌ هیجانی‌ قدرمند كه‌ ما را مغلوب‌ كند تبدیل‌ شود. فقط‌ پدید می‌آید و از بین‌ می‌رود. در این‌ حالت‌ ذهن‌ متعادل‌ و آرام‌ باقی‌ می‌ماند. در زمان‌ حال‌ به‌ سعادت‌ دست‌ می‌یابیم‌، و از آنچه‌ كه‌ واكنش‌ نشان‌ نداده‌ایم‌ می‌توانیم‌ سعادت‌ آتی‌ را پیش‌ بینی‌ كنیم‌.
توانایی‌ واكنش‌ نشان‌ ندادن‌ بسیار ارزشمند است‌. وقتی‌ از احساس‌ها درونی‌ بدن‌ آگاه‌ باشیم‌ و در عین‌ حال‌ تعادل‌ ذهن‌ خود را حفظ‌ كنیم‌، ذهن‌ در چنان‌ لحظاتی‌ آزاد است‌. شاید در ابتدا، در جریان‌ مدیتیشن‌ این‌ حالت‌ تنها برای‌ چند لحظه‌ باشد و در سایر اوقات‌ ذهن‌ همچنان‌ در عادت‌ دیرینة‌ واكنش‌ به‌ احساسها، و چنبرة‌ (تسلط‌) دیرینة‌ اشتیاق‌ و بیزاری‌ و بدبختی‌ غوطه‌ور باشد.
امّا با تمرین‌ مكرر این‌ معدود لحظه‌های‌ كوتاه‌ تبدیل‌ به‌ ثانیه‌ها و بعد دقیقه‌ها می‌شود تا آنكه‌ عادت‌ دیرینة‌ واكنش‌ نشان‌ دادن‌ شكسته‌ می‌شود، و ذهن‌ دائماً در آرامش‌ باقی‌ می‌ماند، چنین‌ است‌ كه‌ رنج‌ متوقف‌ می‌شود. چنین‌ است‌ كه‌ به‌ ایجاد بدبختی‌ برای‌ خودمان‌ پایان‌ دهیم‌.
دامما : راه‌ زندگی‌ و یك‌ هنر زندگی‌ كردن‌ است‌ به‌ ما می‌آموزد كه‌ چگونه‌ در وجودمان‌ بطور آرامشی‌ و توازنی‌ زندگی‌ كنیم‌ و چطور هم‌ برای‌ خودمان‌ و دیگران‌ آرامش‌ و توازون‌ را بوجود آوریم‌.
دامما نمی‌تواند برای‌ سازمان‌ و یا انجمن‌ خاصی‌ و یا مذهب‌ و كشور خاصی‌ محدود باشد. دامما برای‌ همة‌ انسانها است‌ كسانیكه‌ در رنج‌ و عذاب‌ زندگی‌ هستند.
دورة‌ سه‌ روز Anapana (دم‌ و باز دم‌) برای‌ بچه‌ها :
1- تمركز فكر در درس‌
2- پیشرفت‌ در فهم‌ و درك‌ مطالب‌
3- پیشرفت‌ در بیان‌
4- آگاهی‌ و توجه‌ بیشتر
5- فارغ‌ شدن‌ از ترس‌ و نگرانی‌
6- پیشرفت‌ در انجام‌ حركات‌ ورزشی‌ و دیگر فعالیت‌ها و توسعة‌ اعتماد بنفس‌
7- غوطه‌ورشدن‌ در اشتیاق‌، غوطه‌ور شدن‌ در بیزاری‌ و تنفر است‌.
غوطه‌ ور شدن‌ در تنفر، غوطه‌ ور شدن‌ در پریشانی‌، رنجوری‌ و غمزدگی‌ است‌.
اشتیاق‌ همیشه‌ برای‌ احساسات‌ ظریف‌تر و عمیق‌تر است‌.
بیزاری‌ همیشه‌ برای‌ احساسات‌ درشت‌ و ضخیم‌ است‌.

تكرار تمرین‌ ویپاسانا راز و رمز پیروزی‌ است‌.
 
آخرین ویرایش:

nedamiraftab

عضو جدید
درخواست راهنمایی

درخواست راهنمایی

سلام دوست عزیز
من مطلبی روکه در مورد مراقبه ویپاسانا نوشته بودین خوندم .از اونجا که خیلی علاقمند به شرکت در دوره ویپاسانا هستم میخواستم بدونم که ایا این دوره در ایران هم برگزار می شه و اگه می شه چطور می شه ادرس و شماره تلفن اون مرکز رو بدست اورد.در ضمن من در مورد این مراقبه مطالعه کرده بودم حتی کتاب هنر زندگی رو هم خوندم.
با تشکر
 

Similar threads

بالا