برای تو می نویسم

وضعیت
موضوع بسته شده است.

nazanin jamshidi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
روزی گمان میکردم تو برایم یک دوست ساده ای!

اما نه! انگار این دفعه با دفعه های قبل فرق می کند. اخر ماهی قلبم با دیدن تو در برکه وجودم بالا و پایین می پردو نفسم به شماره می افتد و دست و پایم بی اراده شروع می کنند به لرزیدن. اما با این حال ستاره های نگاهم میدرخشند و نورهای حجب و حیا را به صورتم می پاشند. و قرمزی گونه هایم از همیشه شفاف تر و دل ربا تر می شود!
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
همه جا به دنبال نگاهت می گردم

و دست خالی برمی گردم

باز آن روزهای دلتنگی سراغ لحظه هایم را میگیرد

و من بی صدا

گوشه ای می ایستم و می بینم

همه روزها و شبهایم در سکوت نبودنت فرو میرود

و هیچ کاری نمیتوانم برای دلم بکنم

باز زانوی غم بغل گرفتن و

اشک ریختن

و با تنهایی روزگار گذارندن در راه است

باز هم شعرهام بوی غم میگیرد

و چشمان ترم به دوردست خیره میشود

و من همچنان دنبال راهی هستم

برای درمان دلتنگی هایم...
 

هستی65

عضو جدید
به فرزند عزیزم!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!1

به فرزند عزیزم!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!1

فرزند عزیزم : آن زمان که مرا پیر و ازکار افتاده یافتی،اگر هنگام غذا خوردن لباس...هایم را کثیف کردم و یا نتوانستم لباسهایم را بپوشماگر صحبت هایم تکراری و خسته کننده است صبور باش و درکم کن یادت بیاور وقتی کوچک بودی مجبور میشدم روزی چند بار لباسهایت عوض کنم برای سرگرمی یا خواباندنت مجبور میشدم بارها و بارها داستانی را برایت تعریف کنم...وقتی نمیخواهم به حمام بروم مرا سرزنش و شرمنده نکنوقتی بی خبر از پیشرفتها و دنیای امروز سوالاتی میکنم،با تمسخر به من ننگروقتی برای ادای کلمات یا مطلبی حافظه م یاری نمیکند،فرصت بده و عصبانی نشووقتی پاهایم توان راه رفتن ندارند،دستانت را به من بده...همانگونه که تو اولین قدمهایت را کنار من برمیداشتی....زمانی که میگویم دیگر نمیخواهم زنده بمانم و میخواهم بمیرم،عصبانی نشو.. روزی خود میفهمیاز اینکه در کنارت و مزاحم تو هستم،خسته و عصبانی نشو یاریم کن همانگونه که من یاریت کردمکمک کن تا با نیرو و شکیبایی تو این راه را به پایان برسانمفرزند دلبندم،دوستت دارم
 

nazanin jamshidi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
:gol:فرشته ارزوهای من
ثانیه ها را دراغوش دقایق ها می فشارم
شب ها را به روزها پیوند میزنم
تاشاید بتوانم راحت تر این لحظات انتظار را تحمل کنم و تو را ببینم
:gol:
 

"Baran"

عضو جدید
من اگه خدا بودم...


اینقدر هوای دو نفره رو به رخ تک نفره ها نمیکشیدم...




Click here to view the original image of 700x700px.
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
برای دوست داشتن تو
بهانه عاشقی کافی نیست
باید در یک صبح گرم تابستانی
از کنار یک رود گذشت
خود را به صدای خسته آب سپرد
که در دور دست جامانده است
پلکهایم را خیس می کنم
از نم بجا مانده در یک سنگ
و همراه باد می روم
تا باور کنم
می توان مرد
و همچنان در مردمکهای خسته عشق باقی ماند
و آواز خسته جدایی را برای همیشه ترنم کرد
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز




نمی دانم چرا امشب واژه هایم خیس شده اند
مثل آسمانی که امشب می بارد....
و اینک باران
بر لبه ی پنجره ی احساسم می نشیند
و چشمانم را نوازش می دهد
تا شاید از لحظه های دلتنگی گذر کنم ..
 

mahsa.mahsa

عضو جدید
کاربر ممتاز
راست گفتی... که تابی نهایت همراهیم خواهی کرد...خیلی وقت است...درکوچه باغ تنهای هایم...
من وخاطراتت... باهم قدم میزنیم...
 

nazanin jamshidi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
:gol:عزیزترینم
من را در اغوشت جای بده
اجاز نده بیشتر از این در حسرت دستانت بمانم
:gol:
 
آخرین ویرایش:

mahsa.mahsa

عضو جدید
کاربر ممتاز
گلدانی که من با دستان خودم درست کردم را به قیمت بیشتری از گلدان گل فروش خریدی ازت پرسیدم چرا؟گلدان گل فروش زیباتر است گفتی زیبایی رایگان است.......................
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
روزهای بارانی را خیلی دوست دارم....
معلوم نمیشود منتظر تاکسی هستی یا آواره خیابان ها.....
بخار هوا ماله سرماست یا دود سیگار.....
روی گونه ات اشک هست یا دانه های باران...​

__________________
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

آن که ویران شــــــده از یار، مرا مـ ی فهمد
آن که تنها شــــ ده بسیار، مرا مـــ ی فهمد
چه بگویم که چنان از آن فـرو ریختـــــ ه ام
کــــــ ه فقط ریزش آوار مرا مــــ ی فهمــد

 

mahsa.mahsa

عضو جدید
کاربر ممتاز
ما بدهکاریم به یکدیگر و به تمام دوستت دارم های نا گفته ای که پشت دیوار غرورمان ماند و آنها را بلعیدیم تا نشان دهیم که منطقی هستیم​
 

mahsa.mahsa

عضو جدید
کاربر ممتاز
کاش می دانستیم روزگاری که به هم نزدیکیم چه بهایی دارد…
کاش می دانستیم که سفر یعنی چه…
و چرا مرغ مهاجر وقت پرواز به خود می لرزد
 

mahsa.mahsa

عضو جدید
کاربر ممتاز
دیشب خسته تر از هر روز بودم …
کاش میشد گوشه ای می نوشتم
“خدایا خیلی خسته ام” ، فردا صبح بیدارم نکن !!!
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
در نگاه تو چیست
نمیدانم ولی دلم را برای ابد با خود بردی
نمیدانم تا کی میتوانم نقش بازی کنم
نمیدانم چطور بغضم را وقتی نامت را میاورند باید فرو دهم
تنها میدانم دوستت داشتم، دارم تا ابد
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
مامی کلماتم را به خدا می دهم و هم صحبت

او می شوم

عشق، همان عشقِ اوست که مشتی خاک را بدل

به نور می کند...

تو مشتی نوری در دستان خداوند

تو بهانه ای، بهانه ی عشق، بهانه ی

سوختن...

تو از آن سوی خورشید آمده ای، از خاک

دستان خدا نور گرفته ای

تو از آینه ها و از لالاییِ الهی آمده ای

که نفس ات گرم نمی کند،می سوزاند...

کیستی تو؟ از کجا آغاز شده ای؟

تو از کدامین قصه آمده ای؟

پایان قصه ی من... تو کجایی؟

آنجا را نگاه کن

انتهای ابدیت را می گویم...

آنجا که خورشید هم رها می شود

آنجا که حصار ها می ایستند

آنجا که اسطوره های کهن می گریند

می دانم

پایان قصه، اشک است

اشک، دریاست...

تو دریایی و من تشنه ام

پایانی از این قشنگ تر دیده ای؟

تو در صبوری من

اشتیاقم را نمی بینی

بهانه سوختن من...

«خداوند در ما دمیده است و هر که خدا در او

بدمد عاشق می شود
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
زندان خیال تو دلم پوسید یه فکری کن...........

گلستان امید من همه خشکید یه فکر کن....

برای من یه فکری کن....

جدا ماندن جدا گشتن برای تو چقدر آسانه یه فکری کن....

ولی من بی تو میمیرم......

ولی با من چرا ای آشنا تر از همه با من........

منم بیمار عشق تو پرستارم یه فکری کن.....

غریب و بی کس و تنها تو رو دارم یه فکری کن....
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تیک.................. تاک...................تیک................... .....تاک.....................
آه هیچ گاه ندانستید چه وقت چگونه روید!
دیروز که آن همه التماستان کردم که " بایستید ...بایستید... شما را به خدا آرام تر..." دل سنگتان کجا به حالم سوخت؟!
و حال که او رفته حال که می خواهم صدای قدم های شما از بار سنگین این لحطه ها ی تنهایی کم کنند مانند سربازان لشگری شکست خورده اینگونه برای بر داشتن قدمی دیگر خسته اید!
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

اين دل گويه هاي غمينم را نثار چشمان تو ميكنم ، به تو اي شكسته پهلو گرفته از

هزار خاطره طوفاني! كه هنوز هم مسافر لحظه هاي ناب مني!

امشب به ياد تو ، در پرچين خاطراتمان نشسته ام

و آسمان قلبم را به لطافت باران يادت

ميهمان كرده ام !

امشب به ياد تو! بغض سكوت را ، در گلوي زنگار گرفته ام ، شكسته ام !

امشب به ياد تو ، با مداد قرمز آرزوهايم

طرحِ لبخند را بر لبان خشكيده ام ، كشيده ام !

امشب به ياد تو ،

در برهوت تنهائي ام نشسته ام

و چشمان منتظرم را به ميهماني باران نگاهت برده ام…

امشب به ياد تو،

تا صبح دم ، بر جاده بي قراريِ انتظار ايستاده ام

شايد كه بيائي ، شايد تو را ببينم!

…………..

ديشب به ياد تو ! زير باران نياز

تا سپيده دم ، گريستم و گريستم …
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز


چیزی ندارم که به تو تقدیم کنم

نه سکه ای

که مرا به خیابان شما برساند

نه پیراهنی

که اندازه دیوانگی ام باشد

اما می توانم

ابرها را یکی در میان بشمارم!

تا دلم کمتر برایت تنگ شود..
 

mahsa.mahsa

عضو جدید
کاربر ممتاز
رقصم گرفته بود
مثل درختکی در باد.
آنجا کسی نبود
غیر از من و خیال و تنهایی.
رقصم گرفته بود
پیرانه سر، دیوانه وار.
تنها،
تنها رقصیدم.
 

mahsa.mahsa

عضو جدید
کاربر ممتاز
چشمانم در آسمانبه جستجوی آخرین ستاره ی شب استو می روم به اوج ، کنار اوستاره ای که در سپهر آرزویگانه تقدیر من است
 

mahsa.mahsa

عضو جدید
کاربر ممتاز
از ديروزها به دنبالت دويدم و به اميد ديدارت به امروز رسيدم ولي افسوس...! افسوس که تو به فرداها سفر کردي
 

mahsa.mahsa

عضو جدید
کاربر ممتاز
نازنینم
عشقم را نه از روی جملات نامه هایم بلکه
از چشمانم بخوان .
کلمات ، عشق باشکوه مرا حقیرو کوچک میکنند .
برای فهمیدن معنی نگاهم دنبال کتاب ها نرو
جوابش را در قلبت خواهی یافت .
 

mahsa.mahsa

عضو جدید
کاربر ممتاز
زندگي دفتري از خاطرهاست ...
يک نفر در دل شب ، يک نفر در دل خاک ...
يک نفر همدم خوشبختي هاست ،
يک نفر همسفر سختي هاست ،
چشم تا باز کنيم عمرمان مي گذرد... ما همه همسفريم
 

mahsa.mahsa

عضو جدید
کاربر ممتاز
گذشت آن زمان کهنه دیدار رفت آن دقیقه های پر هیاهو
رفت آن حس دیدار
شکست آن لحظه زیبا
سکوت‌‌،سکوت،سکوت
و تو ...
چه ساده گذشتی از این همه احساس
و من...
سکوت‌‌،سکوت،سکوت
 
وضعیت
موضوع بسته شده است.
بالا