نظرتون درباره این جمله که در مورده " مرگ " چیه؟

mitra212

عضو جدید

به خودم میگم:
دوره زمونه بدی شده ، تا زنده ای هیشکی قدرتو نمی دونه...
آدم باید بمیره تا عزیز بشه ...

لبخند تلخی میزنم... به فکر فرو میرم:
غصه نخور ، یه روز ما هم عزیز میشیم...!!!
خدا نکنه اینجوری عزیز شیم;)
 

mitra212

عضو جدید
سلام من تو این سایت تازه واردم تا هم مسلکامو پیدا کنم یه ذره طول می کشه.....
داشتم از این جا رد می شدم حیفم اومد نظرمو درمورد سوالتون نگم
دایی شهیدم تو وصیت نامش نوشته بود : مرگ تنها انتقالی است از دنیای فانی به جهان ابدی. و انچه برای انسان باقی می ماند اعمال خیری و نام نیکویی که از خود به جا می گذارد. جهان پهلوان
خدا دائیتونو بیامرزه و همین طور مارو....بچه های اینجا همشون دلاشون پاکه:gol:
 

mitra212

عضو جدید
از خدا می خوام قبل از این که کارم به جایی برسه که از مرگ بترسم منو از این دنیای پوچ و فانی ببره .می ترسم که نکونه با گذشت ایام از خدا دورتر بشم,البته هر روز بهش میگم که مواظبم باشه و هوامو داشته باشه ولی شیاطین در کمینند:(. هر وقت از خدا این دعا رو میکنم یهو یکی بهم میگه چطور دلت میاد پدرومادرت به عزات بشینن بعد دیگه چیزی واسه گفتن ندارم.از طرفی خودمم تحمل اینو ندارم که خدایی نکرده غم از دست دادن عزیزانم و بخورم:cry:,واسه همین گیر کردم !. حتی گاهی اوقات با خنده و بغزی تو گلو به مادرم میگم که اگه خدایی نکرده از پیشتون رفتم واسم گریه نکن چون من جایه بدی نمیرم و همیشه تو قلبتم
خدایا چنان کن سرانجام کار که تو خشنود باشیو ما رستگار
دوست خوبم اینو بدونین خوشبخت ترین آدما ها هم از زندگیشون راضی نیستن....این مفهوم واقعی انسان بودنه...به خاطر اینکه ذاتش دنباله نابت ترین چیزه که خداست...خواسته هاش از خدا بهانه ایی هستن برای رسیدن به اون...ولی خودشم اینو نمیدونه...به خاطر همین همیشه ناراضیه...هیچ وقت امیدتونو از دست ندین..اینو مطمئن باشین که زندگی همون جوری رقم میخوره که شما فکر میکنین..مطمئن باشین..البته اگه به فکرتون ایمان داشته باشین...مرگ به موقش می رسه:cry:
میترسم ازش
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
الهی آن کس که زندگانی وی تویی،او کی بمیرد؟
و آن کس که شغل وی تویی بی شغل کی بسر برد؟
ای یافته و یافتنی،نه جز از شناخت تو شادی نه جز از یافت تو زندگانی((از مناجات خواجه عبدا... انصاری))

به نظر من من باید خودمو دوست داشته باشم عاشق خودم باشم تا خدارا دوست داشته باشم بعد خلق خدا را


 

mitra212

عضو جدید
الهی آن کس که زندگانی وی تویی،او کی بمیرد؟
و آن کس که شغل وی تویی بی شغل کی بسر برد؟
ای یافته و یافتنی،نه جز از شناخت تو شادی نه جز از یافت تو زندگانی((از مناجات خواجه عبدا... انصاری))

به نظر من من باید خودمو دوست داشته باشم عاشق خودم باشم تا خدارا دوست داشته باشم بعد خلق خدا را


خوشحالم یکی پیدا شد ادامه شو نوشت..ممنونم
 

jahan pahlevan

عضو جدید
کاربر ممتاز
به انگشت عصا هر دم اشارت می کند پیری که مرگ اینجاست؟ یا این جاست؟ یا این جاست؟

امید وارم بتونم با پستام کمکی به جهان بینی افرادی که تو این تاپیک میان بکنم و همچنین از اونا چیز یاد بگیرم.

به نظر من اگه بشه در باره انواع مرگ و ارتباط ان با نوع زندگی کردن صحبت کنیم مفید تر باشه؟(البته این فقط یه پیشنهاده)/ مثلا نوعی از مرگ که آرزوی خود منه شهادته. راهی که آخر سعادته.
نوع دیگه مرگ ان فردی است که بعد 20 سال قهر با خدا سر سجاده می میره.
نوع دیگه مرگ حر بن ریاحی که از فرش به عرشه/ یا شیخ صنعان که از عرش به فرشه
امیدوارم آدمای دل پاک اینجا زندگی شون پر از عزت و سعادت باشه
 

mitra212

عضو جدید
به انگشت عصا هر دم اشارت می کند پیری که مرگ اینجاست؟ یا این جاست؟ یا این جاست؟

امید وارم بتونم با پستام کمکی به جهان بینی افرادی که تو این تاپیک میان بکنم و همچنین از اونا چیز یاد بگیرم.

به نظر من اگه بشه در باره انواع مرگ و ارتباط ان با نوع زندگی کردن صحبت کنیم مفید تر باشه؟(البته این فقط یه پیشنهاده)/ مثلا نوعی از مرگ که آرزوی خود منه شهادته. راهی که آخر سعادته.
نوع دیگه مرگ ان فردی است که بعد 20 سال قهر با خدا سر سجاده می میره.
نوع دیگه مرگ حر بن ریاحی که از فرش به عرشه/ یا شیخ صنعان که از عرش به فرشه
امیدوارم آدمای دل پاک اینجا زندگی شون پر از عزت و سعادت باشه
ممنونم از نظرتون خیلی هم خوبه...پست بذارین:gol:

فقط این اواتارتون یعنی چی؟!!
 

jahan pahlevan

عضو جدید
کاربر ممتاز
فقط این اواتارتون یعنی چی؟!![/QUOTE]

فکر کنم واضحه دانش آموزان با هزار امیدو ارزو می رن دانشگاه یه سری مطالب قلمبه سلمبه ولی جالب رو بهشون یاد می دن بعد یه هندونه به اسم مدرک می زارن زیر بغلشون وقتی میان بیرون افراد حاضر در صنعت همون شکلی کی نشون دادم می بیننشون.
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
برگرفته از کتاب مرگ(نویسنده موریس مترلینگ)
مرگ، پزشك بازپسيني است كه هنگام درماندگي پزشكان از درمان، به سراغ بيمار آمده و او را بهبودي ابدي مي‌بخشد.((موريس مترلينگ
بدون مرگ، زندگي اهميت و ارزشي نداشت. زيرا ترس از مرگ است كه زندگي را درنظر ما اينقدر لذت بخش و خواستني جلوه مي دهد.((موريس مترلينگ
به نظر من اگر مرگ در دنيا نبود، بشر به آن محتاج بود و مي بايست آن راخلق كند تا از چنگال كسالتهاي زندگي رهايي يابد. در حقيقت بسياري از ماپيش از مردن، مرده هستيم؛ براي اينكه همه چيز خود را از دست دادهايم.((موريس مترلينگ))


تمام اشتباههاي ما درباره مرگ ناشي از اين است كه فكر مي كنيم درد و رنجيكه ما قبل از مردن مي كشيم مربوط به مرگ است. در صورتي كه چنين نيست وتمام درد و رنجها مربوط به زندگي است. زندگي موجب درد و رنج مي شود و مرگ،پايان دردهاست.((موريس مترلينگ
 

jahan pahlevan

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلام من تو پست فبلی گفتم می خوام راجع به انواع مرگ بگم:
از یک روحانی شنیدم زمان یکی از خلفای عباسی که اومده بودن بارگاه امام حسین و باز سازی کنند هنگم کندن اطراف صحن ناگهان یه جنازه از خاک بیرون می کشن. میان موضوع رو به خلیفه می گن و خلیفه میگه برین مقتل روبخونید ببینید در این مکان نوشته آرامگاه کدوم یکی از یاران امام بوده تا میرن مقتل و بخونن یکی از کارگرها می بینه دستمالی به سر این فرد بسته شده همین که اونو باز می کنه میبینه که از سر اون جنازه داره خون جاری میشه بعد تا این قضیه رو میبینه سریع دسمال و به سر می بنده .وقتی مقتل خونده شد فهمیدن اون جنازه مربوط به حربن ریاحی بوده و خلیفه می دونست که وقتی حر مجروح شده و پیش امام برگشته امام تکه ای از عمامشون که برای پیمبر بوده به سر حر می بنده.
خلیفه دستور داد تا آن تکه پارچه را براش ببرن و خدمت کاران همان کردند و دیدند که از سر حر شدیدا خون می اید به خلیفه گفتند گفت دستاری دگرببندید، چنان کردند باز خون بند نیامد
چند بار این کار را تکرا ر کردند و خون بند نمی آمد مگر با همان پارچه سر انجام خلیفه رااضی شد تا تکه ی کوچکی از ان را برای تبرک نزد خود نگاه دارد.

ببخشید سرتونو درد اوردم هدفم از این داستان این بود که با توجه به زندگانی حر که همه ما اونو می دونیم این اتفاق غیر از این را نشان می دهد که افرادی که به حق ایمان بیارند خداوند چنان حلاوتی از ایمان را به آنها می دهد که در دنیا و آخرت خرگز به سمت گناه نروند، این دقیفا نشون می ده که انسان هایی مثل حر زنده می ماند تا به ما درس های زندگی بدهند.
لطفا حتما نظرتون رو بگید تا ببینم مقصودمو خوب رسوندم یا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

خدا کنه اون روزی که جنازمو مردم رو شونه می برن بگن که این حسینیه جهنمش نمی برن
 

sadaf2012

عضو جدید
یا این جمله افتادم.

همه دوست دارند که به بهشت بروند
ولی هیچکس دوست ندارد که بمیرد.

اگه مردن مساوی زندگیه دوباره نبودواگه مرگ مساوی دیگر نبودن ما بود دیگه بهشت رفتن چه معنی وحقیقتی داشت پس تازه اول یه زندگیه زیباست که اونجا پیش خدای مهربون داریم:gol::gol:
 

m4material

مدیر تالار مهندسی مواد و متالورژی
مدیر تالار
الهی : آن کس که زندگانی وی تویی، او کی بمیرد؟!




پ. ن. مناجات نامه خواجه عبدالله انصاری


الهي!
مشتاق ،‌كشته دوستي است،‌و كشته دوستي را ديدار تو كفن است.


با سلام به همگي دوستان عزيز و به خصوص به استارتر محترم تاپيك و ممنون از اينكه اين حقير رو هم به تاپيكتون دعوت كرديد

اول از همه تشكر ميكنم بابت تاپيكتون ولي متاسفانه سوالتون خيلي كليه! اگه منظورتون فقط نظر دادن در مورد اين تكه از الهي نامه پيرهرات است كه فكر كنم همون قطعه اي كه در ابتداي پستم گذاشتم كافي باشه،‌چون به نظرم جواب خواجه رو بايد با سخني از خودشون داد، همين اثر رو اشعار حافظ هم داراست و همچنين در مورد سعدي و مولانا كه به حق است كه جواب خودشون رو خودشون بدن.

اما اگر بحث سر مرگ است، به نظر بنده بايد خيلي جزئي بشه و شايد بهتر باشه سوالات رو موشكافانه تر مطرح كنيم و ادامه بديم
با اين وجود، وقتي صحبت از مرگ ميشه، انبوهي از سوالات و موضوعات از جلوي چشمانمان رد ميشن؛‌ مخصوصا در مقام عارفان، اولياءالله، انبيا و امثالهم اين موضوع مشهودتره!به راستي مرگ چيست؟دنياي پس از مرگ چيست؟ناله عارفان از دوري يار چيست؟به چه منظور از دوري محبوب به فغانند و منتظر وصل يار و اين وصل تنها در مرگ ميدانند؟مرگ از نظر شما چه مزه اي داره؟چه شد كه وقتي بر فرق مبارك حضرت علي (ع) ضربتي فرود آمد گفتند" فزت برب الكعبه"؟دليل اين همه سوز چيست؟عاقبت ما چه خواهد شد؟درد ما چيست؟و هزاران سوال ديگر كه به ذهن مي آيد و از طرفي موضوعاتي كه به مرگ پيوست ميشن،‌وقتي كه ميخواهيم در موردش صحبت كنيم، مانند خواب و رويا كه در قرآن برادر مرگ ياد شده!
با تمام اين تفاسير، تنها اسلامه كه به اين موضوعات جواب منطقي ،‌عقلاني و بر حق داده است و براي تك تكشون تفسيري. بحث در باب مرگ طولاني است و عقل اين حقير ناقص و مجال صحبت ناچيز.

از طرفي برخلاف شما، بنده برداشتي از مرگ از قطعه اي كه قرار داديد نمي كنم و معتقدم خواجه عبدالله نظرشون حياته! چه چيزي براي يك عارف دلسوخته بهتر از مرگ و رها شدن از قيد دنيوي و اين خود گوياي حيات ابديست. زندگاني شخصي كه خدا باشه، ديگه مرگي براي او نيست، بلكه عبور از اين دنيا براي وي به منزله حيات است و شايد بهتر باشد كه به جاي مرگ، در مورد حيات بحث شه كه چه كنيم حياتمون جاودانه شود!

الهي
تو آني كه از بنده ناسزا بيني، و به عقوبت نشتابي!
از بنده كفر مي شنوي،‌و نعمت از وي بازنگيري!
توبت و عفو بر وي عرضه مي كني، و به پيغام و خطاب خود، او را مي باز خواني!
وگر باز آيد وعده مغفرت مي دهي كه:
"ان ينتهو يغفرلهم ما قد سلف"
چون با دشمن بدكردار چنيني، چه گويم كه با دوستان نيكوكار چوني؟



بازم ممنونم از شما
موفق و سلامت وشاد باشيد
ياحق
 

mitra212

عضو جدید
الهي!
مشتاق ،‌كشته دوستي است،‌و كشته دوستي را ديدار تو كفن است.


با سلام به همگي دوستان عزيز و به خصوص به استارتر محترم تاپيك و ممنون از اينكه اين حقير رو هم به تاپيكتون دعوت كرديد

اول از همه تشكر ميكنم بابت تاپيكتون ولي متاسفانه سوالتون خيلي كليه! اگه منظورتون فقط نظر دادن در مورد اين تكه از الهي نامه پيرهرات است كه فكر كنم همون قطعه اي كه در ابتداي پستم گذاشتم كافي باشه،‌چون به نظرم جواب خواجه رو بايد با سخني از خودشون داد، همين اثر رو اشعار حافظ هم داراست و همچنين در مورد سعدي و مولانا كه به حق است كه جواب خودشون رو خودشون بدن.

اما اگر بحث سر مرگ است، به نظر بنده بايد خيلي جزئي بشه و شايد بهتر باشه سوالات رو موشكافانه تر مطرح كنيم و ادامه بديم
با اين وجود، وقتي صحبت از مرگ ميشه، انبوهي از سوالات و موضوعات از جلوي چشمانمان رد ميشن؛‌ مخصوصا در مقام عارفان، اولياءالله، انبيا و امثالهم اين موضوع مشهودتره!به راستي مرگ چيست؟دنياي پس از مرگ چيست؟ناله عارفان از دوري يار چيست؟به چه منظور از دوري محبوب به فغانند و منتظر وصل يار و اين وصل تنها در مرگ ميدانند؟مرگ از نظر شما چه مزه اي داره؟چه شد كه وقتي بر فرق مبارك حضرت علي (ع) ضربتي فرود آمد گفتند" فزت برب الكعبه"؟دليل اين همه سوز چيست؟عاقبت ما چه خواهد شد؟درد ما چيست؟و هزاران سوال ديگر كه به ذهن مي آيد و از طرفي موضوعاتي كه به مرگ پيوست ميشن،‌وقتي كه ميخواهيم در موردش صحبت كنيم، مانند خواب و رويا كه در قرآن برادر مرگ ياد شده!
با تمام اين تفاسير، تنها اسلامه كه به اين موضوعات جواب منطقي ،‌عقلاني و بر حق داده است و براي تك تكشون تفسيري. بحث در باب مرگ طولاني است و عقل اين حقير ناقص و مجال صحبت ناچيز.

از طرفي برخلاف شما، بنده برداشتي از مرگ از قطعه اي كه قرار داديد نمي كنم و معتقدم خواجه عبدالله نظرشون حياته! چه چيزي براي يك عارف دلسوخته بهتر از مرگ و رها شدن از قيد دنيوي و اين خود گوياي حيات ابديست. زندگاني شخصي كه خدا باشه، ديگه مرگي براي او نيست، بلكه عبور از اين دنيا براي وي به منزله حيات است و شايد بهتر باشد كه به جاي مرگ، در مورد حيات بحث شه كه چه كنيم حياتمون جاودانه شود!

الهي
تو آني كه از بنده ناسزا بيني، و به عقوبت نشتابي!
از بنده كفر مي شنوي،‌و نعمت از وي بازنگيري!
توبت و عفو بر وي عرضه مي كني، و به پيغام و خطاب خود، او را مي باز خواني!
وگر باز آيد وعده مغفرت مي دهي كه:
"ان ينتهو يغفرلهم ما قد سلف"
چون با دشمن بدكردار چنيني، چه گويم كه با دوستان نيكوكار چوني؟



بازم ممنونم از شما
موفق و سلامت وشاد باشيد
ياحق
ممنون که این همه وقت گذاشتین..
 

Similar threads

بالا