کام نگاه
- شروع کننده موضوع nadernorozi
- تاریخ شروع
در باد می وزی که پریشان ترم کنی
ابری شدم ، نخواه که باران ترم کنی
احرام بسته بودمت از ابتدای عشق
می خواستی چقدر مسلمان ترم کنی؟
هی سنگ می زنی که دلم دورتر شود
اصلا بعید نیست که شیطان ترم کنی
در هر رگم نیاز تو تزریق میشود
در هر رگم... همیشه که بی جان ترم کنی
تو التهاب یک هیجانی عجیب نیست!
از اینکه پیش آمده ویران ترم کنی
من گیج حرف عقربه هایی که میدوند
تو تیک .. تیک .. تیک .. که حیران ترم کنی!
با تو نیستم ، به خودت نگیر ، اصلا تو یکی نخوان ...
دارم با خودم زمزمه می کنم ، با خودم حرف می زنم ...
...
دلگیرم از آدم هایی که می آیند و می روند و پشت سرشان را هم نگاه نمی کنند ...
نمی بینند که پشت سرشان به جای کاسه ی آب ، اشک ریخته می شود ...
به جای خداحافظی ، بغض می کنند ...!
از تو دلگیر نیستم ، رفتن حق آدم هاست !! با خودم حرف می زنم ...
دارم با خودم زمزمه می کنم ، با خودم حرف می زنم ...
...
دلگیرم از آدم هایی که می آیند و می روند و پشت سرشان را هم نگاه نمی کنند ...
نمی بینند که پشت سرشان به جای کاسه ی آب ، اشک ریخته می شود ...
به جای خداحافظی ، بغض می کنند ...!
از تو دلگیر نیستم ، رفتن حق آدم هاست !! با خودم حرف می زنم ...
این شعرها دیگر برای هیچ‌کس نیست
نه! در دلم انگار جای هیچ‌کس نیست
آنقدر تنهایم که حتی دردهایم
دیگر شبیه دردهای هیچ‌کس نیست
حتی نفس‌های مرا از من گرفتند
دیگر شبیه دردهای هیچ‌کس نیست
حتی نفس‌های مرا از من گرفتند
من مرده‌ام در من هوای هیچ‌کس نیست
دنیای مرموزی‌ست ما باید بدانیم
که هیچ‌کس این‌جا برای هیچ‌کس نیست
دنیای مرموزی‌ست ما باید بدانیم
که هیچ‌کس این‌جا برای هیچ‌کس نیست
باید خدا هم با خودش روراست باشد
وقتی که می‌داند خدای هیچ‌کس نیست
وقتی که می‌داند خدای هیچ‌کس نیست
من میروم هرچند میدانم که دیگر
پشت سرم حتی دعای هیچ‌کس نیست
خاطرات را باید سطل سطل از زندگی بیرون كشید...
خاطرات نه سر دارند،نه ته!!!
بی هوا می آیند تا خفه ات كنند...
میرسند گاهی وسط یك فكر،گاهی وسط یك خیابون...
وگاهی حتی وسط یك صحبت سردت میكنند؛رگ خوابت را بلدند!
زمینت میزنند...
خاطرات تمام نمیشوند،تمامت میكنند...!!!
اورا دوست داشتم و دارم . میخواهم ببینمش . هیچ کس اورا نمیشناسد و همه اورا با شخص دیگری اشتباه میگیرند . یک غریبه . هیچ نام و نشانی حقیقی از او ندارم . هنوز هم قولم را به او فراموش نکردم ، و آرزو دارم آن روزها باز هم برگردد . در واقعیت باهم نبودیم ، جسم هایمان از هم دور بود ….. صدها متر ، ولی قلب هایمان باز هم جدا نمیشد . نمیدانم شاید من دیگر در قلب او نباشم ولی او همیشه در قلب من است ، قلب من همیشه در پی او میگردد ، پی لحظه ای که او به من فکر کند . ولی آیا هنوز من را به یاد می آورد ؟ خودم خوب بیادش میاورم هر وقت دوبار اسمش را زیر زمزمه میکنم بغض گلویم را میگیرد و برای سومی بار اشک ها گاهی آرام و گاهی تند از چشمانم جاری میشوند ، از چیزهای اطرافم شعر میگویم ولی همه در برگه های پاره پاره ی قلبم باقی میماند ، هروقت به یاد برگی میفتم که دردست گرفتم و در حالی که اشک میریختم … شاید اگر کسی آنجا بود دلش برای من میسوخت ، ولی من به دلسوزی احتیاج ندارم به مرهم قلبم احتیاج دارم ، به عشق او ، به عشق یک غریبه . مرهمی که تکمه های پاره پاره ی قلبم را بهم بچسباند ، مرهمی که اسم او را دوباره روی قلبم حک کند . سه باره ، چهار باره .. میدانم درد دارد ، ولی تحمل میکنم ، نام عشقم را دوست دارم . تا به حال به کسی نگفتم که عاشقش هستم ، شاید تقصیر من بود ، به خاطر شرایطی پوچ و بی معنی دل نازک ، مهربان و زیبایش را شکستم ، کاری کردم ، حرفی را زدم که اگر او به من میزد از زندگی نا امید میشدم و حال عذاب وجدان تمام وجودم را فراگرفته . عاشقش بودم ، هستم ، …. ولی نمیدانم ، آیا عاشقش میمانم ؟ من عشق اورا یکسال با خودش و هشت ماه بدون او در قلب نگه داشتم ، آیا باز هم میتوانم ؟ آیا در آینده نام اورا میاورم ؟ شاید اسمش را از یاد ببرم ، یاد اولین عشق واقعیم ، کسی که به این مدت زیاد به پایش ایستادم . نمیدانم آیا همچنان که من عاشق او هستم او هم عاشق من است ؟ آیا اوهم من را یاد میکند ؟ حتما گاهی میگوید من کسی را میشناختم ، دختر … من ادامه اش را میگویم ، خودم میدانم چه کار کردم . قلب خودم را شکستم ولی از شکستن قلب او مطمئن نیستم و از این میترسم : اگر او مرا دوست نداشته باشد ، یا در آن زمان دوست نداشته ، من از بین میروم ، در این دوران تاریکی ، گاهی فکر میکنم بدون او زندگی برای من پوچ و بی معنی است . دیگر نمیتوانم گرمی کلام او را از راهی دور حس کنم و از هشت ماه پیش من به یک دختر غرغرو و منزوی تبدیل شدم . شاید اسمش درد و دل باشد و شاید همان غرغر کردن ، و شاید زودرنج شدن . این دمین مصیبت زندگی من بود ، جدای از غریبه ای آشنا که قلب روح و جانم به او تعلق داشت . ولی آیا باز هم قلب روح و جان م را در بدن خواهم داشت ؟ یا تا ابد مانند دیوانه ها به دنبال او میگردم ؟ دنبال جایی که اسمی از او شنیده شود . دنبال جایی که کسی بداند من عاشقش بودم ولی رازی است بن من ، او ، قلبهایمان و شما . کاش میشد اسم زیبایش را برای شما بنویسم ! کاش میشد اورا فراموش کنم ولی هربار که میخواهم فراموشش کنم بیشتر عاشقش میشوم . بیشتر نامش را به خاطر می آورم ، داشتم فراموشش میکردم ولی با شنیدن نام عشق یک عاشق دوباره به یادش میفتم ولی حال من یک عاشقم و او یک فراری . دلم برایش تنگ شده . دوست دارم قلبش را با جان و روحم لمس کنم، با نوشته هایم صدایش کنم و در هر حال عاشقش بمانم . دوستش داشتم ، میخواهم عاشقش بمانم ، مانند کودکی لجباز صدها بار تکرار میکنم ، میخواهم عاشقش بمانم . عاشق حرف ها و دلداریهایش ، دست نامرئی و قلب پاکش . از نظر من قلبش پاک است ، حداقل پاک تر از قلب من . قلبی زیبا ، سرخ . امیدوارم حتی ترکی موی هم در قلبش ایجاد نشود ، و ای کاش او هم برای من چنین دعایی بکند ولی در هر حال دعایش مستجاب نشده است چون قلب من چند تکه شده و یکی از تکه ها در کنار کسی میگذراند . کنار او . کاش دوباره قلب من به قلب او برسد . دستهایمان در دست هم و قلبهایمان جدا نشدنی . کاش باز هم شوخی هایش میان گریه هایم به چشم بخورد . کاش بازم از زندگی شومم برای او تعریف میکردم . کاش بازهم،مدتها منتظرش میماندم . کاش بازهم با او بودم . .کاش عاشقش بودم. کاش هردو بودیم.
دلت شماره چنده؟
1یکی دلش به صد دل بنده
2. یکی صد دل, به یه دل می بنده
3.یکی یه دل , به یه دل می بنده و تا اخر پایبنده
4.یکی نمی دونه دلش به کی بنده
5.یکی هر بار به یکی دل می بنده
6.یکی دل می بنده که بخنده..
7.یکی هم دلش اکبنده , مونده به کی دل ببنده
8. یکی هم دلش شکسته و منتظره یه بنده
حالا تو دلت شماره چنده؟
1یکی دلش به صد دل بنده
2. یکی صد دل, به یه دل می بنده
3.یکی یه دل , به یه دل می بنده و تا اخر پایبنده
4.یکی نمی دونه دلش به کی بنده
5.یکی هر بار به یکی دل می بنده
6.یکی دل می بنده که بخنده..
7.یکی هم دلش اکبنده , مونده به کی دل ببنده
8. یکی هم دلش شکسته و منتظره یه بنده
حالا تو دلت شماره چنده؟
به من بگــــــــــو
کجاهـای این زمین نفــس کشــــــــــیده ای
یا در کجاهای این آسمان بـــــــــوده ای
تــا به دنبالِ عِطر تنتـــــــــ
نفسهایتــــــــــ
در همان جاهـــا آواره شـــــــــــــوم
یا در خواب و خیالـــــــــم
رویـــاهـایـــم را
به هوایــــت سوی دهم . . . !
[SIZE=-0][SIZE=-0][SIZE=-0][SIZE=-0][SIZE=-0][SIZE=-0][SIZE=-0][SIZE=-0][SIZE=-0][SIZE=-0][SIZE=-0][SIZE=-0][SIZE=-0][SIZE=-0][SIZE=-0][SIZE=-0]
[/SIZE][/SIZE][/SIZE][/SIZE][/SIZE][/SIZE][/SIZE][/SIZE][/SIZE][/SIZE][/SIZE][/SIZE][/SIZE][/SIZE][/SIZE][/SIZE]
کجاهـای این زمین نفــس کشــــــــــیده ای
یا در کجاهای این آسمان بـــــــــوده ای
تــا به دنبالِ عِطر تنتـــــــــ
نفسهایتــــــــــ
در همان جاهـــا آواره شـــــــــــــوم
یا در خواب و خیالـــــــــم
رویـــاهـایـــم را
به هوایــــت سوی دهم . . . !
[SIZE=-0][SIZE=-0][SIZE=-0][SIZE=-0][SIZE=-0][SIZE=-0][SIZE=-0][SIZE=-0][SIZE=-0][SIZE=-0][SIZE=-0][SIZE=-0][SIZE=-0][SIZE=-0][SIZE=-0][SIZE=-0]
[/SIZE][/SIZE][/SIZE][/SIZE][/SIZE][/SIZE][/SIZE][/SIZE][/SIZE][/SIZE][/SIZE][/SIZE][/SIZE][/SIZE][/SIZE][/SIZE]
وقتی تو نیستی
تمام دنیا هم که جمع باشند
انگار یک چیز دنیا کم است
آنقدر کم که
تمام هستی زیر سوال می رود
[SIZE=-0][SIZE=-0][SIZE=-0][SIZE=-0][SIZE=-0][SIZE=-0][SIZE=-0][SIZE=-0][SIZE=-0][SIZE=-0][SIZE=-0][SIZE=-0][SIZE=-0][SIZE=-0][SIZE=-0][SIZE=-0]
[/SIZE][/SIZE][/SIZE][/SIZE][/SIZE][/SIZE][/SIZE][/SIZE][/SIZE][/SIZE][/SIZE][/SIZE][/SIZE][/SIZE][/SIZE][/SIZE]
تمام دنیا هم که جمع باشند
انگار یک چیز دنیا کم است
آنقدر کم که
تمام هستی زیر سوال می رود
[SIZE=-0][SIZE=-0][SIZE=-0][SIZE=-0][SIZE=-0][SIZE=-0][SIZE=-0][SIZE=-0][SIZE=-0][SIZE=-0][SIZE=-0][SIZE=-0][SIZE=-0][SIZE=-0][SIZE=-0][SIZE=-0]
[/SIZE][/SIZE][/SIZE][/SIZE][/SIZE][/SIZE][/SIZE][/SIZE][/SIZE][/SIZE][/SIZE][/SIZE][/SIZE][/SIZE][/SIZE][/SIZE][SIZE=-0][SIZE=-0][SIZE=-0][SIZE=-0][SIZE=-0][SIZE=-0][SIZE=-0][SIZE=-0]
[/SIZE][/SIZE][/SIZE][/SIZE][/SIZE][/SIZE][/SIZE][/SIZE]
[/SIZE][/SIZE][/SIZE][/SIZE][/SIZE][/SIZE][/SIZE][/SIZE]
