رباعی و دو بیتی

somi91

عضو جدید
شب تاریک و سنگستان و مو مست قدح از دست مو افتاد و نشکست

نگهدارنده‌اش نیکو نگهداشت وگرنه صد قدح نفتاده بشکست
 

somi91

عضو جدید
محبت آتشی در جانم افروخت که تا دامان محشر بایدم سوخت

عجب پیراهنی بهرم بریدی که خیاط اجل میبایدش دوخت
 

somi91

عضو جدید
خوشا آنانکه الله یارشان بیبحمد و قل هو الله کارشان بی
خوشا آنانکه دایم در نمازندبهشت جاودان بازارشان بی
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ای سایهٔ سنبلت سمن پرورده

یاقوت لبت در عدن پرورده


همچون لب خود مدام جان می‌پرور

زان راح که روحیست به تن پرورده


 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
گفتی که تو را شوم مدار اندیشه

دل خوش کن و بر صبر گمار اندیشه


کو صبر و چه دل، کنچه دلش می‌خوانند

یک قطرهٔ خون است و هزار اندیشه
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
آن جام طرب شکار بر دستم نه

وان ساغر چون نگار بر دستم نه


آن می‌که چو زنجیر بپیچد بر خود

دیوانه شدم بیار بر دستم نه
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
با شاهد شوخ شنگ و با بربط و نی

کنجی و فراغتی و یک شیشهٔ می


چون گرم شود ز باده ما را رگ و پی

منت نبریم یک جو از حاتم طی
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
قسام بهشت و دوزخ آن عقده گشای

ما را نگذارد که درآییم ز پای


تا کی بود این گرگ ربایی، بنمای

سرپنجهٔ دشمن افکن ای شیر خدای
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ای کاش که بخت سازگاری کردی

با جور زمانه یار یاری کردی


از دست جوانی‌ام چو بربود عنان

پیری چو رکاب پایداری کردی


 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
گر همچو من افتادهٔ این دام شوی

ای بس که خراب باده و جام شوی


ما عاشق و رند و مست و عالم سوزیم

با ما منشین اگر نه بدنام شوی


 

*** s.mahdi ***

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
قومي متفکرند اندر ره دين
قومي به گمان فتاده در راه يقين

مي‌ترسم از آن‌که بانگ آيد روزي
کاي بي‌خبران راه نه آن است و نه اين!

"حکيم خيام"
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
خورشید نشسته بر در چشمانت
زانو زده در برابر چشمانت
با بار ستاره ماه لنگر زده است
در ساحل سبز بندر چشمانت

*جلیل صفربیگی*
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ز ماجرای دل آتشین خود چون شمع
بسی حکایت ناگفته بر زبان دارم
ز دور عشق که چون ابر نوبهارگذشت
بیادگار، همین چشم خونفشان دارم- ورزی
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
دو چشمونِت پیاله پر ز می بی
دو زلفونِت خراجِ مُلكِ ری بی

همی وعده كری امروز و فردا
نمیدونُم كه فردای تو كی بی؟

*بابا طاهر*
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تن محنت کشی دیرم خدایا

دل با غم خوشی دیرم خدایا


زشوق مسکن و داد غریبی

به سینه آتشی دیرم خدایا


*بابا طاهر*
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
مبادا آسمان بی‌بال و بی پر
مبادا در زمین دیوار بی‌در

مبادا هیچ سقفی بی‌پرستو
مبادا هیچ بامی بی‌کبوتر



قیصر امین پور
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
اگر یار مرا دیدی به خلوت

بگو ای بی‌وفا ای بیمروت


گریبانم ز دستت چاک چاکو

نخواهم دوخت تا روز قیامت


بابا طاهر
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
کم نامه ی خاموش برایم بفرست
از حرف پرم گوش برایم بفرست
دارم خفه می شوم در این تنهایی
لطفاً کمی آغوش برایم بفرست

جلیل صفربیگی
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]هزار بادیه در راه و پای من لنگ است[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]و بخت با من مسکین همیشه در جنگ است[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]چگونه می رسدم کاروان به مقصودی[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]که راه پر زحرامی و جاده پر سنگ است[/FONT]
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]دوش اگر بر در میخانه گذر می کردی[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]میزدی ره ز می و مستی خمر آیینی[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]وگر از راه در صومعه رفتی می رفت[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]زاهد عابد از اندیشه ی هر آیینی[/FONT]
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
[h=2]عراقی[/h]
شوقی، که چو گل دل شکفاند، عشق است
ذهنی، که رموز عشق داند، عشق است

مهری، که تو را از تو رهاند، عشق است
لطفی، که تو را بدو رساند، عشق است


 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
امروز ترا دسترس فردا نیست

و اندیشه فردات بجز سودا نیست


ضایع مکن این دم ار دلت شیدا نیست

کاین باقی عمر را بها پیدا نیست


خیام
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
آن لطف که در شمایل اوست ببین
وآن خنده‌ی همچو پسته در پوست ببین
نی‌نی تو به حسن روی او ره نبری
در چشم من آی و صورت دوست ببین

"سعدي"
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
گفتم تو که ای ؟ گفت بلای جانت
گفتم که چرا ؟ گفت شدم خواهانت
گفتم من خسته ؟ گفت آنهم با من
گفتم چه کنی ؟ گفت کنم درمانت
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
تا جاده به زخم رفتن آراست مرا
یک سینه تپش نفس نفس کاست مرا
این بود تمام ماجرای من و او
می خواستمش ولی نمی خواست مرا



ایرج زبردست

 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
[h=2]http://www.iran-eng.../images/icons/icon1.png[/h] امروز تو را دسترس فردا نیست
و اندیشه فردات بجز سودا نیست

ضایع مکن این دم ار دلت شیدا نیست
کاین باقی عمر را بها پیدا نیست

خیام
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
بمیرم تا تو چشم تر نبینی
شرار آه پر آذر نبینی
چنان از آتش عشقت بسوزم
که از من رنگ خاکستر نبینی

"بابا طاهر"
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
داریم دلی صاف تراز سینه صبح

در پاکی و روشنی چو آیینه صبح


پیکار حسود با من امروزی نیست

خفاش بود دشمن دیرینه صبح

*رهی معیری*
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]هزار بادیه در راه و پای من لنگ است[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]و بخت با من مسکین همیشه در جنگ است[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]چگونه می رسدم کاروان به مقصودی[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]که راه پر زحرامی و جاده پر سنگ است[/FONT]
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]دوش اگر بر در میخانه گذر می کردی[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]میزدی ره ز می و مستی خمر آیینی[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]وگر از راه در صومعه رفتی می رفت[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]زاهد عابد از اندیشه ی هر آیینی[/FONT]
 
Similar threads

Similar threads

بالا