خدایا خسته امرد پاهایم را پاک میکنم به کسی نگو روزی در این دنیا بودم...خدایا میشود استعفا بدهم
کم اورده ام...
ای دبستانی ترین احساس من
اولین روز دبستان بازگرد
کودکی های شاد و خندان بازگرد
بازگرد ای خاطرات کودکی
بر سوار اسب های چوبکی
خاطرات کودکی زیبا ترند
یادگاران کهن مانا ترند
درسهای سال اول ساده بود
آب را بابا به سارا داده بود
درس پند آموز روباه و خروس
روبه مکار و دزد چاپلوس
کاکلی گنجشککی باهوش بود
فیل نادانی برایش موش بود
روز مهمانی کوکب خانم است
سفره پر از بوی نان گندم است
با وجود سوز و سرمای شدید
ریز علی پیراهن از تن می درید
تا درون نیمکت جا می شدیم
ما پر از تصمیم کبری می شدیم
پاک کن هایی ز پاکی داشتیم
یک تراش سرخ لاکی داشتیم
کیفمان چفتی به رنگ زرد داشت
دوشمان از حلقه هایش درد داشت
گرمی دستانمان از آه بود
برگ دفترهامان به رنگ کاه بود
مانده در گوشم صدایی چون تگرگ
خش خش جاروی بابا روی برگ
همکلاسی های من یادم کنید
باز هم در کوچه فریادم کنید
همکلاسی های درس و رنج و کار
بچه های جامه های وصله دار
کاش هرگز زنگ تفریحی نبود
جمع بودن بود و تفریقی نبود
کاش می شد باز کوچک می شدیم
لااقل یک روز کودک می شدیم
یاد آن آموزگار ساده پوش
یاد آن گچ ها که بودش روی دوش
ای معلم ، هم نام و هم یادت به خیر
یاد درس آب و بابایت به خیر
ای دبستانی ترین احساس من
باز گرد این مشق ها را خط بزن
صبح هم ماجرای ساده ایست گنجشک ها بیخودی شلوغش میکنند...
زنها هرگز نمی گویندتورا دوست دارم...............زنها هرگز نمیگویند تو را دوست دارم!!!!!!!!
ولی وقتی از تو پرسیدند مرا دوست داری؟؟؟؟؟
بدان که درون قلب آنها جای گرفته ای . . .![]()
زمانیکه خاطره هایت
از امید هایت قویتر شدند،
پیر شدنت شروع میشود !
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
![]() |
جمله های زیبا | ادبیات | 4588 |