تحریفات اسامی اماکن و مناطق طبیعی آزربایجان،معزل بزرگ یا تهاجم فرهنگی!!

Tutulmaz

عضو جدید
کاربر ممتاز
اسامی مناطق و اماکن و هر نقطه ی آزربایجان در طی دهه های آخیر بارها تحریف شده و تغییر پیدا کرده است.گاهاً این موضوع تعمدی به نظر می رسد،از طرفی دیگر این سؤال پیش می آید که چرا نام اماکن و مناطق آزربایجان نباید برگرفته از اسامی بزرگان این خطه باشد!،در این تاپیک اسامی که در طی 80 سال اخیر و دورتر به طور ناشیانه تغییر پیدا کرده است را ذکر می کنیم.
 

Tutulmaz

عضو جدید
کاربر ممتاز
در میان شک و شبهاتی که در قالب عنوان این تاپیک آوردیم،شاید جای واژه ی "تحمیل" خالی تر از سایر حدسیات است.با این حال علت آن هر چه باشد کاری نیست،مهم دانستن اساس و پایه نام هایی ست که قدمت اسم،نشان از قدمت و تمدن مسمی ست.

در هر پست،یک نام بررسی می شود.



 

Sarp

مدیر بازنشسته
قوری گول= گرگان:confused::eek:
شراب خانا = شرفخانه
 

masisabz

عضو جدید
کاربر ممتاز
شراب خانا = شرفخانه

خواهش میکنم که معنی لغات رو اضافه کنین. یا مثلا اگه جای مکانی هست هم بگید. (خلاصه یه توضیحی هم برای اونایی که با اون کلمه آشنایی ندارن بدین. اینطوری جذابتر میشه. لطفا) مثلا الان این شراب خانا = شرفخانه یعنی چی؟
 

Tutulmaz

عضو جدید
کاربر ممتاز
نخستین نام که به آن خواهیم پرداخت،نام یکی از مناطقی ست در شرق تبریز، ابتدا به توضیحاتی که دانشنامه ی آزاد ویکی پدیا در باب آن داده است دقت کنید:

"

قَرَه‌چَمَن یا سیاه‌چَمَن یکی از روستاهای استان آذربایجان شرقی است که در دهستان عباس شرقی بخش تیکمه‌داش شهرستان بستان‌آباد واقع شده‌است.

این روستا مرکز دهستان عباس شرقی است و در سرشماری سال ۱۳۸۵ تعداد ۴۳۱ نفر (۱۲۳ خانوار) جمعیت داشت. در آن سال از این تعداد، ۲۵۲ نفر باسواد بودند.

علت نام‌گذاری آن را وجود چمنزارهای پرپشت و بزرگ در اطراف رودخانهٔ سیاه‌چمن می‌دانند که از میانهٔ روستا می‌گذرد. پلی سنگی بر روی این رود ساخته شده که دو سوی روستا را به هم می‌پیوندد. در شمال قره‌چمن کوهی به نام ساری‌پیر واقع شده‌است.



"


نام این منطقه به همراه هزاران اسامی بومی دیگر در طی 80 سال اخیر تحریف گشته است.اگرچه همچنان جزو معدود مناطقی ست که با نام اصلی آن(قارا چمن) شناخته می شود.

در مورد تبدیل "قارا چمن" به "سیاه چمن" هرگز نمی توانیم تعبیر به معادل سازی از زبانی به زبان دیگر کنیم چرا که در نقشه های جهانی و کتب تاریخی،این کار خلاف اصول عرف می باشد.و به عنوان تحریف و جعل اسامی شناخته شده است.

از طرفی تحریف "قارا" به "سیاه"، نشان از اوج ناکار بلدی و بی سوادی محرفان داشته است.چرا که "قارا" در ترکی بیش از 7 معنی متفاوت دارد به گونه ای که در فرهنگ های لغات، برای تمایز دادن معانی آنها حتی از سیمی کالون نیز استفاده نکرده اند! به چندی از این لغات اشاره کنیم:

Qara
سیاه،مشکی؛تند؛گرفته

Qara
خشکی،نقاط خشک زمین

Qara
بزرگ،عظیم،وسیع

Qara
خورشت،رویه

Qara
لکه؛شانتاژ؛تهمت

Qara
روستا نشین بی زمین

Qara
ساده،معمولی


  • صفحات 348 تا 349،فرهنگ ترکی آزربایجانی-فارسی،دکتر علی حسین زاده
  • صفحه ی 371،آزربایجان دیلینین اورفوقرافیا لؤغتی،پروفسورآغا موسی آخوندوف

تمامی این لغات، در اکثر کتب تاریخی ترکی دارای سند هستند، مشتقات زیادی از این 7 لغت مجزا در زبان ترکی کاربرد دارد،که برخی نام مناطق بسیار قدیمی مناطق ترک نشین می باشد.بسته به شرایط معنی"قارا" که در آن مورد مورد استعمال بوده استخراج می شود
.

مثال:

Qara-Ağac
نام یکی از قدیمی ترین محلات تبریز، محتملاً در این مورد نیز معنی بزرگ می دهد.

Qarayara
نام نوعی بیماری،سیاه زخم

Qarayonca
نوعی از یونجه که چند ساله می باشد،یونجه ی سیاه

Qarayanız
گندم گون

Qarayaxa
اصرار کننده،لجوج،پر رو،کسیکه از خواسته و تقاضای خود دست بر نمی دارد.

Qaratçı
چپاولگر،غارتگر

Qaranal
اسب بدون نعل،اسب نعل افتاده

Qaraman
مرد بزرگ،دلیر،پهلوان،قهرمان

Qaraçəmən
نام منطقه ای در آزربایجان، چمنزار وسیع،مرتع وسیع


تعداد این مثال ها بیش از 250 لعت اصیل ترکی ست که در ادامه ی همان صفحات دیکشنری و لغات ترکی آزربایجانی آورده شده است و ما تنها به چندین مورد بسنده کردیم.
بر اینکه زبان ترکی،پیوندی ست قبلاً توضیح داده ایم،در تمامی این 250 مثال،واژه ی "قارا" مستقل از "اک"(پسوند) می باشد.
مثال سبز رنگ،همان واژه ی مورد نظر ماست که به معنی،"چمنزار و مرتع وسیع" است،به عبارتی واژه ی "قارا" در این ترکیب، "وسعت" و "وسیع" معنی می دهد.که در تحریف،به اشتباه به "سیاه" معادل سازی کرده اند.که هرگز چمنی به رنگ سیاه ندیده ایم!


در لهجه ی تبریزی، بر خلاف لهجه ی اورمیه،زنگان،همدگان و اردبیل،در مواقعی A را اشتباهاً به صورت Ə تلفظ می کنند.

به عنوان مثال:

Qardaş
Qərdəş

Arx
Ərx

بر این عادت،"قارا چمن" در زبان محاوره تبریز و حومه، اشتباهاً "قره چمن"،تلفظ می شود.


این که چنین تحریفاتی(تعبیر قره چمن به سیاه چمن به جای چمنزار وسیع) حتی وارد دانشنامه ی آزادی چون ویکی پدیا می شود می توان گفت یک فاجعه ی عظیم است!
به متخصصان نیز هرگز اجازه ی ویرایش با اسناد معتبر داده نمی شود!

البته چنین مراجعی برای شخص من کاملاً فاقد اعتبار است،اما برای دوستان نیز شاید جالب باشد.


 
آخرین ویرایش:

terajedi21

عضو جدید
یکی از مشکلات بنیانی ماست!چرا باید قاری کورپوسی به نام پل قاری شناخته شود!؟باید عزیزانی که ترکی بلد نیستن ندونن که کورپو یا پی!پل نیست ما هم کیف کنیم!؟
 

Tutulmaz

عضو جدید
کاربر ممتاز
دوستان عزیز اگه بخواید هزاران واژه رو یکجا کپی کنم!
اما من بدون مقایسه ی علمی و دستوری و بدون مانور دادن روی یک واژه ی خاص با اسناد معتبر هرگز چنین نمی کنم.
چرا که قصد من قانع کردن یک کاربر عادی نیست، بلکه زیر سؤال بردن سایتهای کبیری چون ویکی پدیا ست! که نوع فارسی آن بی اعتبارترین آنست.
 

khosroshahiy

مدیر بازنشسته
تشكر از توتولماز عزير به خاطر استارت دوباره اين تايپيك:

در كتاب
ترك ها و ايران کاري از : مرکز تحقيقات مجتمع دانشگاهيان آذربايجاني(آبتام) به 61 مورد از تحريفات انجام شده روي اماكن اشاره كرده كه البته اين اسامي مهمترين تحريفات انجام يافته مي باشد:eek::eek::eek:
 

Tutulmaz

عضو جدید
کاربر ممتاز
تشكر از توتولماز عزير به خاطر استارت دوباره اين تايپيك:

در كتاب
ترك ها و ايران کاري از : مرکز تحقيقات مجتمع دانشگاهيان آذربايجاني(آبتام) به 61 مورد از تحريفات انجام شده روي اماكن اشاره كرده كه البته اين اسامي مهمترين تحريفات انجام يافته مي باشد:eek::eek::eek:


کتابش رو اینجا بزاری ممنون میشیم
ما هم استفاده کنیم
 

khosroshahiy

مدیر بازنشسته
کتابش رو اینجا بزاری ممنون میشیم
ما هم استفاده کنیم

شما كه خودت استادي:gol::gol:

قسمتهايي از كتابو بخش به بخش تو تايپيك معرفي زبان تركي(با يك كتاب) قرار مي دم

بخس مربوط به اسامي تحريف شده تو ايرانيمين ديلسيز باشي از همون كتاب:

http://www.www.www.iran-eng.ir/showthread.php/197031-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86%DB%8C%D9%85%DB%8C%D9%86-%D8%AF%DB%8C%D9%84-%D8%B3%DB%8C%D8%B2%D8%A8%D8%A7%D8%B4%DB%8C-%D8%A2%D8%B0%D8%B1%D8%A8%D8%A7%DB%8C%D8%AC%D8%A7%D9%86-(%D8%A7%D8%AF%D8%A7%D9%85%D9%87)-%D8%A7%D8%B2-%D9%BE%D8%B3%D8%AA-%D8%A7%D9%88%D9%84-%D8%AF%DB%8C%D8%AF%D9%86-%DA%A9%D9%86%DB%8C%D8%AF/page67
پست668

ليست كامل اسامي هم تو كتاب وارليخ دره سي جمع آوري شده اما اين كتابو من نتونستم پيدا كنم.
 

Tutulmaz

عضو جدید
کاربر ممتاز
کلمات بسیاری در ذهن داشتم،اما چون دوستان به نام"قارئ کؤرپؤسؤ" اشاره کردند من نیز در این پست،نام این منطقه ی تاریخی را آنالیز می کنم،قبل از اصل مطلب توضیحاتی به عنوان مقدمه لازم دانستم.

مقدمه:

چنانچه به بیش از یک زبان مسلط باشید،گاهاً به کلمات بسیار شبیه به هم برخورد می کنید،در این میان چندین حالت وجود دارد:

اگر زبان اول را "الف" و زبان دوم را "ب" تصور کنیم:


  1. کلمه از آن زبان"الف" می باشد و طی فرآیند هایی(که به آن اشاره نمی کنیم) بدون تحریف و به عینه وارد زبان"ب" شده است.
  2. کلمه از آن زبان "ب" می باشد و طی فرآیند هایی(که به آن اشاره نمی کنیم) بدون تحریف و به عینه وارد زبان"الف" شده است.
  3. کلمه از آن زبان"الف" می باشد و طی فرآیند هایی(که به آن اشاره نمی کنیم) با تحریف و به طور قابل لمسی وارد زبان"ب" شده است.
  4. کلمه از آن زبان "ب" می باشد و طی فرآیند هایی(که به آن اشاره نمی کنیم) با تحریف و به طور قابل لمسی وارد زبان"الف" شده است.
  5. کلمه از آن زبان"الف" می باشد و طی فرآیند هایی(که به آن اشاره نمی کنیم) با تحریف بسیار وارد زبان"ب" شده است.
  6. کلمه از آن زبان "ب" می باشد و طی فرآیند هایی(که به آن اشاره نمی کنیم) با تحریف بسیار وارد زبان"الف" شده است.
  7. کلمه ای دارای ظاهر یکسان بوده،ریشه مشترک ندارند و بدون اینکه از زبان"الف" وارد زبان "ب" شده باشد و یا برعکس.
  8. کلمه ای دارای ظاهر تقریباً یکسان بوده،ریشه مشترک ندارند و بدون اینکه از زبان"الف" وارد زبان "ب" شده باشد و یا برعکس.
  9. کلمه ای متعلق به یک ریشه بوده و در شاخه ها و گویش های متفاوت دچار تغییراتی شده باشد.

شاید حالت های دیگری نیز بتوان برای آن تعریف کرد،با این حال این 9 حالت برای مقدمه ی ما کفایت می کند برای هر کدام مثالی ملموس می آوریم:


الف=فارسی
ب=ترکی آزربایجانی
میز

الف=فارسی
ب=ترکی آزربایجانی
بوش قاب=بشقاب

الف=فارسی
ب=ترکی آزربایجانی
که
کی

الف=فارسی
ب=ترکی آزربایجانی
قوورولما
قورمه

الف=فارسی
ب=ترکی آزربایجانی
حضور ذهن ندارم(بعداً حتماً مثالی ارائه می دهم)

الف=فارسی
ب=ترکی آزربایجانی
حضور ذهن ندارم(بعداً حتماً مثالی ارائه می دهم)

الف=فارسی
ب=ترکی آزربایجانی
بار به عنوان کلمه ی فارسی در معنی مسؤلیت،سنگینی،محموله که معادل ترکی آن"یؤک" می باشد.
بار به عنوان کلمه ی ترکی آزربایجانی در معنی کپک نان،زنگ،چرک
تصادفی بودن این دو کلمه بوضوح مشخص است،البته اندک تفاوتی(در نظر غیر متخصصان) در مصوت دارند که از آن چشم پوشی کردیم.

الف=فارسی
ب=ترکی آزربایجانی
قآری،در معنی ارابه
قارئ،در معنی پیر

برای نوع نهم باید از زبان هایی مثال بزنیم که دارای ریشه ی یکسانی هستند و چون دو زبان ترکی آزربایجانی و فارسی اساساً جدا از هم هستند لذا یافتن مثالی از این دسته برای این دو زبان جدا دیوانگی ست.لغات مشابه شاخه های زبان ترکی مثال های وافری برای شماره 9 می باشد.


اکنون به اصل مطلب بازمی گردیم ابتدا به توضیحات ویکی پدیای فارسی،این غول محرف تاریخ،در باب"واژه ی قارئ کؤرپؤسؤ" دقت می کنیم:

"
پل قاری (قاری کؤرپوسی) یا پل چراغ یکی از پل‌های تاریخی و مشهور شهر تبریز می‌باشد. این پل در خیابان ثقةالاسلام و بر روی رودخانهٔ «مهران‌رود» واقع شده‌است.
این پل سرستون‌های کله قوچی خود و چراغ‌های قدیمی‌اش در اواخر قاجاریه ساخته شده است و ارتباط بین بازار بزرگ و بخش شمالی شهر شامل ششگلان و شتربان را برقرار می‌سازد و شامل هشت دهنه با قوس‌های مدور است‌.
گفته می‌شود بانی این پل پیرزنی بوده‌است که هزینهٔ احداث آن را برعهده گرفته‌است و از این‌رو این معبر را پل قاری (پل پیر) نامیده‌اند.

"

این نوع تحریف به خاطر وجود تشابهاتی میان"قآری" فارسی با "قارئ" ترکی ست.شاید دلیل انتخاب قآری به جای قارئ، برخلاف "قره چمن" تعمدی بوده و برای کمتر کردن حساسیت ها بوده است.حال اینکه ترکان از آن به "قارئ" و فارسان به "قآری" تعبیر کنند.

در مورد این دو کلمه بیشتر تحقیق کنیم:
اگر هر دو را به خط ترکی آزربایجانی بنویسیم متوجه دو تفاوت می شویم،


Qâri
Qarı


در ترکی آزرباجان، حرف Ââ وجود ندارد(آ،ا کشیده) و تمامی کلمات ترکی با Aa مشخص می شود(ا کوتاه)،مگر آنکه یک کلمه ی غیر ترکی را با خط ترکی بنویسند و یا تلفظ کنند.
در زبان فارسی مصوت وجود ندارد.

با این اوصاف تشابه ظاهری این دو کلمه از دو زبان مختلف از نوع هشتم می باشد.
اولی فارسی ست در معنی ارابه و دومی ترکی ست به معنی پیر.

به دو مثال دیگر توجه کنید:
Qarı
پیر زن،زن،همسر،حیله گر؛ پیر؛ قدیمی
Hunqarı

هونقارئ،هون پیر،نام اصلی کشور مجارستان



با این اوصاف این تحریف نیز کاملاً ناشیانه بوده و منظور معادل سازی نبوده است چرا که معادل فارسی"قارئ کؤرپؤسؤ" پل قدیمی یا پل پیر می شود.که به طور مفتضحی قآری فارسی جایگزین قارئ ترکی شده است.

علت اینکه قاری فارسی را به صورت قآری نشان دادیم جهت تمایز مصوت "ا" فارسی با مصوت"ا"ترکی بود.


همچنین کؤرپؤ به معنای پل می باشد که ترکیب پل ِ قدیمی(پیر) باید به صورت "قارئ کؤرپؤسؤ" باشد نه"قارئ کؤرپؤسی"!

چرا که در زبان ترکی،(در ترکیب واژه -پسوند)هماهنگی مصوتی اجازه ی ظهور مصوت İi پس از Üü نمی دهد و چنین اشتباهاتی در چنین سایتهای عظیم که یک سند علمی محسوب می شوند! واقعا دردآور است.و ملیون ها مطالب اساساً کذب بدون مرجع در چنین سایت هایی به راحتی برای همگان مشخص می شود.

Qarı Körpüsü
Qarı Körpüsi


دوستانی که با تاپیک دستور زبان ترکی آزربایجان آشنا هستند به قرارداد های ما کم و بیش عادت کرده اند،رنگ قرمز در اینجا نشان از گسستن هماهنگی مصوتی ست.
 
آخرین ویرایش:

simiar

عضو جدید
به طور کامل و با کنجکاوی پست هاتو خوندم و جالب بود.
چرا میگی به صورت تعمدی اسامی جایگزین شده؟!
از اینکه عبارت هایی مثل " به طور کاملاً مفتضحانه ، ... " به کار بردی تنفر و بیزاریت رو میشه احساس کرد:mad:؛
اگه ممکنه در این مورد با یه توضیح منو آگاه کن.
ضمناً توتولماز یعنی چی؟
 

Sarp

مدیر بازنشسته
به طور کامل و با کنجکاوی پست هاتو خوندم و جالب بود.
چرا میگی به صورت تعمدی اسامی جایگزین شده؟!
از اینکه عبارت هایی مثل " به طور کاملاً مفتضحانه ، ... " به کار بردی تنفر و بیزاریت رو میشه احساس کرد:mad:؛
اگه ممکنه در این مورد با یه توضیح منو آگاه کن.
ضمناً توتولماز یعنی چی؟
وقتی خلیج عربی تنفر ایجاد میکنه تغییر اسامی این همه شهر و رود و کوه و محله و روستا و . . .بیزاری نیاره ؟
توتولماز هم یعنی دست نیافتنی
 

simiar

عضو جدید
وقتی خلیج عربی تنفر ایجاد میکنه تغییر اسامی این همه شهر و رود و کوه و محله و روستا و . . .بیزاری نیاره ؟
توتولماز هم یعنی دست نیافتنی
اسمی که انتخاب کرده خیلی قشنگه.
آخه بیزاری ایرانیها از اعراب ریشه ی تاریخی داره و از اونجا سرچشمه میگیره، من میخوام توضیح بیشتری بشنوم.
مرسی
 

Tutulmaz

عضو جدید
کاربر ممتاز
پس از بررسی این دو اسم،احتمال اینکه تفکراتی حول این محور که چنین تحریفاتی بر حسب اتفاق بوده،در گردش خواهد بود.اما با ادامه ی روند تاپیک-بدون هیچ لغزش و انحرافی-شاهد اوضاع اسفناک تری خواهیم بود.چرا که تغییر صورت و تحریف به کل ِ اسامی نظیر: آزبایجان،تبریز،همدان،ارومیه،زنجان و اسامی مکان هایی که نشان از قدمت و حضور چندین هزار ساله ی ترکان آز در این منطقه داشته، ذهن ها را کنجکاو به یک مسأله مشترک می کند:

اینکه چرا تحریفات جهت دار تنها شامل این منطقه می شود!؟

فعلاً از پاسخ به این سؤال امتناع می ورزیم و در ادامه، نام مکان های دیگری را نیز بررسی می کنیم.

عملی کردن تحریفات اسامی مناطق این سرزمین، به یکباره نبوده و با برنامه ریزی های بلند مدت انجام شده است.که در این میان حساسیت ها بر تحریف اسامی نظیر "قارا چمن" ،بیشتر از تحریف اسامی نظیر " قارئ کؤرپؤسؤ" می باشد و تحریف "آجی چای" به تلخه رود بسیار حساس تر و مهم تر از "قارا چمن"می باشد.علت آن کاملاً مشخص است چرا که حوزه ی تأثیر یک رود بزرگ بسیار بیشتر از نام یک محله خواهد بود.

سخن اینست: در کجای دنیا معادل سازی و یا تحریف مناطق بومی عرف می باشد؟
پاسخ ها بسته به درک،آگاهی و اطلاعات و بومی بودن یا نبودن مخاطبان، گاهاً بسیار متفاوت خواهد بود و ما تعجیل بر این امر را جایز نمی دانیم چرا که تا زمانی که علت این تحریف به خصوص بر بومیان مشخص نشود، اسم اصل با صورت بدل آن آنچنان هم برای مخاطب، حساسیت زا نخواهد بود.

سومین اسم تحریف شده،نام مرتفع ترین منطقه آزربایجان می باشد.

Savalan


متشکل از دو واژه

Sav+Alan

بخش اول به نقش اسم و در معنی، سخن،الهام،صدا،وحی

این کلمه یک کلمه ی ترکی باستان است، در دیکشنری های 1000 سال اخیر ترکی وجود ندارد! و در دیکشنری های جدید به واژگان زیر تبدیل شده است،چنین تبدیلی طی فرآیند تکمیل زبان کاملاً طبیعی ست.
Söz,Sov,Səs

با این حال جزو کلماتی ست که به صورت اصطلاح به طور شفاهی به نسل امروز منتقل شده است،در زبان محاوره ی امروز کسی که از وی خبری نباشد به گونه ی زیر نقل می شود:
اگرچه تبدیل A به O ما را کمی محتاط می کند اما ترکیب آن با واژه ی Səs و مترادف بودن با آن به تمامی شاعبه ها پایان می دهد.

Səs-sovu yoxdur!
o


واژه ی "Sav" در کتاب ِ " مین ایلده ن بری تؤرک سؤزلری" صفحه ی 29،دیوان اللغات الترک محمود کاشغری به تصحیح اسماعیل هادی.

در ادامه ی لغات همان کتاب(=واژگان ترکی ماقبل از هزار سال) از ساوجئ به "پیغمبر" و "دادستان" تعبیر گشته است.در همان کتاب منابعی قدیمی و معتبر بر اینکه آن کوه(ساوالان)، محل سکنی چندی از پیامبران ،محلی بر دریافت وحی و الهام ایشان، آورده شده است که مشهورترین آنها زرتشت می باشد.


دومین واژه
Alan
می باشد، این واژه از دو منظر به دو معنی ست.

اگر کلمه به صورت یکپارچه باشد و در نقش اسم،به معنی زمین مسطح یا میدان می باشد که هرگز از کوه به زمین صاف تعبیر نشود.پس این موضع مردود است.


حالت دوم
Alan
خود از دو بخش تشکیل یافته است.

Al+an

بخش اول در نقش فعل(امر) از مصدر Almaq به معنی گرفتن،خریدن،برداشتن،بلند کردن،پسندیدن(ص 36 فرهنگ لغات ترکی دکتر علی حسین زاده)

بخش دوم، اک مجهول ساز

Alan در معنی گیرنده،خریدار،بردارنده،بلند کننده،پسند کننده

Savalan
الهام گیرنده،وحی گیرنده،خبر گیرنده


آنالیز ما تناقضی با دستور زبان ترکی و لغات آن نداشته و همسو با روایاتی ست که این محل(ساوالان) را از دیرگاه ،محل وحی بر پیامبران الهی دانسته اند.



این اسم مکان مقدس در اردبیل(آرتاوئل) به سبلان تحریف شده است!
Səbəlan

البته صورت صحیح آن Sabalan می باشد.
چرا که Sab صورت قدیمی تر Sav است.(
دیوان اللغات الترک محمود کاشغری به تصحیح اسماعیل هادی.)

این نوع تحریف محتملاً تعمدی نبوده است چرا که شکست مصوت ها در زبان محاوره طبیعی به نظر می رسد.در ویکی پارسی نیز فعلاً نقضی بر نام اصلی آن ندیده ایم.اگرچه اسامی قله های آن نامأنوس است.

توضیحات ویکی:

°۴۷٫۹۲شرقی °۳۸٫۲۵شمالی سبلان

جغرافیا ارتفاع ۴۸۱۱ متر مکان مشکین شهر ایران زمین‌شناسی گونه آتشفشانی مطبق آخرین فوران ناآشکار، احتمالاً دوران هولوسن مسیر شابیل، مشکین شهر

دریاچه دهانه سبلان


سبلان (تلفط نام در ترکی آذربایجانی: ساوالان، در تالشی: سفلون)، نام کوهی است مرتفع در شمال غرب کشور ایران و در استان اردبیل . نام این کوه از دو بخش "ساب" و "آلان" تشکیل شده است که به ترتیب به معنای "پیام" و "گیرنده" است یعنی "سبلان" به معنی "گیرنده پیام" است .
سبلان سومین قله بلند ایران و یک کوه آتشفشانی غیر فعال است. ارتفاع قله این کوه ۴۸۱۱ متر است و در بالای قله آن دریاچه کوچکی قرار دارد. سبلان به خاطر آبگرم‌های طبیعی دامنه کوه، طبیعت تابستانی زیبا و پیست اسکی معروف الوارس مورد توجه گردشگران می‌باشد.
در جبهه غربی قله سلطان و در کنار جانپناه سنگی به شکل عقاب به نام قارتال (در ترکی آذربایجانی به معنی عقاب) قراردارد که در طول زمان به نماد سبلان تبدیل شده‌است.این قطعه سنگ به شکل عقابی است که نشسته و سر را به جانب شرق چرخانده است.
کوه سبلان در شمال شرقی و در ۲۵ کیلومتری جنوب شرقی مشگین‌شهر واقع است. این کوه در طول جغرافیایی ۴۷ درجه و ۵۰ دقیقه شرقی و عرض جغرافیایی ۳۸درجه و ۱۷دقیقه شمالی قرار گرفته‌است. برای این کوه عظیم ۶۰ کیلومتر طول و ۴۵ کیلومتر پهنا تخمین می‌زنند و سطحی که به وسیله آن در آذربایجان قرار گرفته نزدیک به ۶۰۰۰ کیلومتر مربع است.
کوهستان سبلان به طور کلی سه قله معروف دارد قله بزرگ آن به سلطان مشهور است و دو قله دیگر آن به هرم و کسری مشهورند.
کوه سبلان از مجموعه‌ای از ارتفاعات متعدد تشکیل شده که به موازات ارسباران ولی اندکی در شرق آن کشیده شده‌است.
امتداد آن شرقی–غربی است و از شرق و شمال و جنوب کوهی به نام قوشه داغ آنرا به رشته کوه ارسباران متصل می‌کند. در جنوب آن کوه بُزقوش (بزغوش)، که از سمت جنوب غربی به کوهستان سهند مربوط است – کشیده شده‌است.
قسمت شرقی کوه سبلان به قله آتشفشان سبلان که در بلندای ۴۸۱۱ متری قرار دارد منتهی می‌شود. در قله آن دریاچه‌ای به چشم می‌خورد، تمام قله‌های سبلان در ایام سال پوشیده از یخ و برف‌های دائمی است.


 
آخرین ویرایش:

masisabz

عضو جدید
کاربر ممتاز
وقتی خلیج عربی تنفر ایجاد میکنه تغییر اسامی این همه شهر و رود و کوه و محله و روستا و . . .بیزاری نیاره ؟
توتولماز هم یعنی دست نیافتنی

توتولماز خیلی قشنگه، من معنیشو نمیدونستم. فکر میکردم خلاصه یه چیزایی هست!!

این اسمو آقای توتولماز، چه شایسته انتخاب کردن!! به نظر من واقعا به شخصیتشون میاد.
 

Tutulmaz

عضو جدید
کاربر ممتاز
اگر بقیه نیز با این شیوه قادر به اثبات هستند و یا می توانند ارجاع به رفرنس های علمی دهند،در تاپیک ما را یاری کنند،اگر چنین نمی توانند پس در مورد اسامی که پیشینه ی تاریخی آن برایشان مشخص و واضح است توضیحاتی بدهند تا ما به روند تاپیک اثبات کنیم.
 

Tutulmaz

عضو جدید
کاربر ممتاز
آزرشهر(آذر شهر)

در اینکه "آزر" یک کلمه ی ترکی ست قبلاً توضیح داده ایم،ولو در تاپیک های دیگر.
اما "شهر"یک واژه ی غیر ترکی ست.معادل ترکی آن "کند" می باشد.البته در محاوره، اکثراً به اشتباه "کند" را معادل"روستا" می دانند! حال آنکه روستا به ترکی"کؤی" می شود.

به معنی کلمه ی زیر دقت کنید:

Divar
دیوار(ص.175 آزربایجان اورفوقرافیا لؤغتی)

اینکه این کلمه در این کتاب آورده شده است،مرا قانع به ترکی بودن آن لغت نمی کند! چون جزو معدود لغاتی ست که ریشه آن برای من نامشخص است،پس نه ادعایی بر ترکی بودن آن دارم و نه غیر ترکی بودن آن.و در این مورد استثناً نقل قول کننده می باشم.

Hörgü
دیوار،بافت،طرز چیدن(ص 439 دیکشنری ترکی آزربایجان،دکتر حسین زاده)
بر خلاف کلمه ی قبلی بر ترکی بودن این واژه ایمان دارم،مصدر آن Hörmək و ریشه و سایر مشتقات آن نیز گواه بر این می دهد.

علت این توضیحات در باب نام اصلی "آزر شهر" می باشد.در منابعی چنین نوشته اند:


ویکی پدیا:

آذَرْشَهْرْ (توفارقان يا دِهْخوارْقانْ) یکی از شهرهای غربی استان آذربایجان شرقی و مرکز شهرستان آذرشهر است. کوهستان سهند در سمت شرقی آذرشهر قرار گرفته و از همین روی، این شهر از آب و هوای مناسبی برخوردار گشته‌است. همچنین دریاچهٔ ارومیه در غرب آذرشهر واقع شده و زمین‌های این منطقه مسطح و غیرقابل کشاورزی هستند و آب و هوای این منطقه نیز در تابستان‌ها بسیار گرم می‌شود. آبیاری مزارع و باغات موجود در پیرامون آذرشهر توسط رودخانهٔ آذرشهر و نیز کانال‌های زیرزمینی، چشمه‌های طبیعی و چاه‌های عمیق صورت می‌گیرد.

نام قدیم آذرشهر «دهخوارقان» بوده که در دورهٔ پهلوی به آذرشهر تغییر پیدا کرده‌است.
در این مرجع به دو مسأله دقت شود:


  • این تحریف همانند اکثر تحریف ها در زمان احمد کسروی پهلوی صورت پذرفته است!ایشان ظاهراً برای اثبات فرضیه ها و خیالاتشان از هیچ کوششی دریغ نورزیده اند.
  • نام قبلی "آذر شهر"نیز یک نام جعلی انتخاب شده است.(«دهخوارقان»)!
در ویکی، نخست هم واژه ی "توفارقان" و هم واژه ی "دهخوارگان" آورده شده است،اما به محض اینکه سخن از مراجع پهلوی ست تنها بحث"دهخوارگان"مطرح است،این یعنی در اسناد پهلوی،نام قبل از "آذر شهر" نیز تحریف شده است! و این شاید آینده نگری ایشان را نشان می دهد.که در صورت رد ادعای"آذر شهر"،اولین نامی که ورد زبانها می شود نام"دهخوارگان"باشد!

نام کهن آذر شهر توفارقان است که در کتابت قرن اخیر دهخوارقان نوشته می شود.به روایت مردم منطقه در روزگاران قدیم این منطقه به وسیله دیواری محافظت می شد که به علت جنگ میان ساکنین منطقه و افراد مهاجم ،دیوار به خون آغشته می شود و به توفارقان «دیوار خونین» معروف می گردد.توفارقان مرکب از دو کلمه «توفار»یعنی دیوار و «قان»به معنی خون است. در مورد ریشه نام توفارقان علاوه بر این روایت ،پنج نظریه وجود دارد.
دکترسلیم استاد دانشکده ادبیات وعلوم انسانی تبریزچنین نظریه می دهد:
ریشه واژه«دهخوارقان»در حقیقت مرکب از «ده+خوار+ق+ان»که اجمال شرحآن چنین است :
الف: «ده»که به معنای وسیعتری از قریه و زمانی به کشور یا منطقه وسیع اطلاق می شود.
ب: «خوار»سرزمین پست است که نزدیک به کوه می باشد سرزمین خوار یعنی پست و هموار و مسطح و هموار باشد .
ج: «ق»پسوند نسبت است .
د: «آن»پسوند نسبت است . بنا براین معنای لغوی ریشه نام «دهخوارقان»دشت متکی بر کوه یا دامنه کوه می باشد.
2- یاقوت حموی در کتاب «معجم البلدان»از دهخوارقان به نام «ده نخیر جان»یاد می کند و می نویسد.
«نخیر جان اسم خزانه دار کسری پادشاه ایران بود و این روستا به نام وی معروف شده است.»
3- قطران پادشاهی بود در دامنه کوه «پیر قطران»(این کوه امروزه نیز به این نام معروف است)که پسرش «خوارقان»بنای آذر شهر کنونی را که در اثر زلزله ویران شده بو د ،و ده به نام وی مشهور می گردد و «دهخوارقان»نام می گیرد.
4- در زمان حکومت مغولها که مراغه در عهد «هلاکو خان»به پایتختی انتخاب می شود این قصبه توسط خواهر «قاآن»رو به آبادانی می گذارد و ده خواهر قاآن (دهخوارقان)نام می گیرد.
5- در زمینه ی نام آذر شهر ،آقای حسین – م . گونئیلی نظر خود را چنین ابزار میدارند که: اسم این منطقه « دو خار خانلیغی » بوده است . یعنی ولایت خان دو خار . این اسم به مرور زمان در اثر استهمال،به شکلهای «دوخارخانلیق»،«دوخارخان»،«دوخارقان»،«توفارقان»در آمده است.
در سال 1316 بنا به وجود آتشکده و آذرکده در حومه این شهر ،که بزرگترین محرابه ی مورد تقدس ،در عهد اشکانیان و ساسانیان بوده است ،به تصویب فرهنگستان ایران نام این شهر به آذرشهر تغییر یافته است.
در این نقل قول 5 نظریه وجود دارد ولی اینکه چرا نظریه"دهخوارقان" در سایت ویکی پدیای فارسی نقش بر می بندد واقعاً مشکوک است!

تنها چیزی که به قطع یقین می توان گفت،نام این شهر قدیمی،آذر شهر نبوده است!

Tufarqan


اگر منظور طوفارقان(توفارقان) است،توضیح آن در بالا از نظر گذرانده شد،اما اینکه چرا Divarqan گفته نشده است،شاید تحریفی بوده است که در اثر لهجه بومیان به مرور زمان بوجود آمده است.به هر صورت نظری به قطع یقین نمی دهیم!


در مورد نظرات اخیر نظر استاد علوم انسانی دانشگاه تبریز بیشتر از هر نظر دیگر مرا به خود جلب کرد!
دکترسلیم استاد دانشکده ادبیات وعلوم انسانی تبریزچنین نظریه می دهد: ریشه واژه«دهخوارقان»در حقیقت مرکب از «ده+خوار+ق+ان»که اجمال شرحآن چنین است :
الف: «ده»که به معنای وسیعتری از قریه و زمانی به کشور یا منطقه وسیع اطلاق می شود.
ب: «خوار»سرزمین پست است که نزدیک به کوه می باشد سرزمین خوار یعنی پست و هموار و مسطح و هموار باشد .
ج: «ق»پسوند نسبت است .
د: «آن»پسوند نسبت است . بنا براین معنای لغوی ریشه نام «دهخوارقان»دشت متکی بر کوه یا دامنه کوه می باشد.
ایشان که مصمم هستند بر فارسی نشان دادن ریشه این سرزمین(آذر شهر) به چند نکته توجه فرمایند:


  • آزر شهر کنونی یکی از قدیمی ترین شهرهای تاریخ آزربایجان است و غیر ترکی بودن نام اصلی آن واقعاً دور از انتظار است.
  • معادل ترکی "ده"،"کؤی" می باشد پس لزومی نبود از واژه ی غیر فارسی استفاده شود.
  • در مورد همسطح دریا بودن این سرزمین صحبت کرده اند،و واژه ی "خوار" را به آن نسبت داده اند.اولاً واژه ی خوار بیشتر برای کوچک و حقیر شمردن موجود زنده بکار می رود نه برای یک خاک و شهر! که اگر قرار بر این است چرا سرزمین های هم سطح دریای خزر و غیره خوار ندارد!
  • در تمامی این تحریفات،اگرچه زیرکی و یا نادانی در کار باشد،از یک امر ساده لوحانه گذر کرده اند.و آن پسوند مکانی ساز ترکی آزبایجانی ست."قان"اگر به معنی خون و یا فهم نباشد پسوند مکانی ساز در اکثر سرزمین های بومی آزربایجان است.

علاوه بر "قان"،"گان"،"جان"نیز جزو این پسوند ها محسوب می شوند که به خودی خود معنی ندارند. نظیر آن در مناطق آزربایجان بسیار است:

ممقان
زنگان
آزربایجان
کؤرجان
اسفنجان
و...

متأسفانه مدارک و اسناد معتبر به اندازه ای نیست که شخص بنده نظری در باب نام اصلی "آذر شهر"دهم.
اگرچه درک "توفارقان"،یعنی مرکب از توفار(دیوار)+قان(خون) برای من کمی سخت است،چرا که ایرادات بسیاری می توانم بر آن بگیرم چرا که این نقل قول(ماجرای خونین شدن دیوار) باید در یک سند معتبر ثبت شده باشد.که لااقل من در اختیار ندارم.

اما بسیار معتبرتر از نظر"دهخوارقان" است!

لااقل شعرای قرن 17 میلادی که از این سرزمین ظهور کرده اند پسوند"توفارقانلئ" دارند،ولی کلمه ای به نام دهخوارقانی به قدمت توفارقان، ندیده ایم!.در ضمن اگر نام اصلی این سرزمین "دهخوارقان" بود پس مردم آن نیز فارس بودند،و برخلاف ترکان که به فارسی شعر سروده اند،پارسیان به ترکی شعری نسروده اند،چون بلد نبوده اند پس چگونه است شعرای این سرزمین ترک بوده اند!

گاهاً برای نظر راندن در باب یک مسأله،باید متخصص در چندین مسأله بود،پس یک دکتر ادبیات فارسی،بدون اینکه آشنا به الفبای زبان ترکی باشد شایسته است در ارائه فرضیات خود محتاط باشد.

AŞIQ ABBAS TUFARQANLI
XVII


آشئق عابباس توفارقانلئ
قرن 17 میلادی

اگر جمع بندی ها بر نام"توفارقان" باشد،و معنی دیوار خونین را نپذیریم، بسیار محتمل است که"قان" پسوند مکانی ساز می باشد.و ریشه نام این شهر تاریخی را باید در واژه قبل از "قان"جستجو کرد.
 
آخرین ویرایش:

Tutulmaz

عضو جدید
کاربر ممتاز
من منتظر اطلاعات و توضیح بیشتری هستم.
مرسی


اگه جواب بدم پای مسائل خیلی زیادی به تاپیک باز میشه، که تو هزاران هزار جلد کتاب هم جمع و جور شدنی نیست، آخر سرم نه شما قانع میشی نه من می تونم تو چارچوب تاپیک حرکت کنم.
 

Tutulmaz

عضو جدید
کاربر ممتاز
مثل اینکه دوستان ازسوال من برداشت خوبی نکردند! من واقعاً هدف خاصی ندارم و یا قصد بحث و جدل نداشتم ..

فقط دوست داشتم اطلاعاتی در این مورد داشته باشم. همین.

چند تا دوست ترک خوب دارم و تا حالا در این مورد چیزی نگفتند؛ حالا که جواب نمیدین ازشون می پرسم!!


همواره قرار بر این نیست که هر ترک همه چیز را در باب ترکان بداند،این در مورد تمامی اقوام برقرار است.این مسأله در مورد اقوامی که تاریخ و تمدن آنها در محلی به خصوص، در پاره ای از ابهام مانده است،موج می زند.
اما از پست اولتان فرض بر مجادله پنداشتم و تحقیق و ادامه ی تاپیک را به بحث بیهوده روا دانستم.
اکنون پاسخگوی مسائلی خواهم بود که شبه در میان است.

ابتدا چند مورد:


درجه معنی کلمه، غیر از چند‏معنایی (ظرفیت تعداد معانی برای یک کلمه واحد) و شیوه بیان مجازی (به کارگیری واژه در معنای غیرواژگانی آن) است.
آشنا نبودن به درجه معنی کلمه باعث سوء تفاهم می‌شود.


برداشت تنفر و بیزاری بر اثر بکار گیری واژه ی "افتضاح" یک برداشت اشتباه است.

در مورد بکاری گیری واژه ی افتضاح:

در این مورد،منظور از افتضاح،غلط بودن استنتاجی بوده است که بدیهی بودن آن واضح است ویا نوع تغییر و به اشتباه انداختن مخاطب، حالتی ساده و ناشیانه داشته است.


این لغت را در بکار گیری واژه ی " پل قآری" به جای "قارئ کؤرپؤسؤ"بکار بردم،
دلیل آن دو مورد بود:

اولاً در این مورد معادل سازی یک نام از زبانی به زبان دیگر مطرح نبود،چرا که معادل"قارئ کؤرپؤسؤ" از زبان ترکی آزربایجانی به فارسی همان طور که ذکر شد "پل قدیمی" می باشد.
ثانیاً در صورت تحریف نیز یک اسم نامفهوم برای مسمی انتخاب کرده اند.چرا که پل قاری در ابتدا یک واژه ی کاملاً بی معنی به نظر می رسد،

مورد اول را خوشبینانه مطرح کردیم.
مورد دوم که بحث ماست،نوعی تحریف اسامی ست که مسمی تاریخ بالایی دارد و نشان از سکونت اقوامی به خصوص است واین نوعی انحراف دادن افکار و مورخان آینده به سمت بیراهه است.چرا که پس از چند صد سال به خاطر نامأنوس بودن واژه ی "پل قاری" مطمئناً تحریفات طبیعی(گویش بومیان) نیز بر آن افزوده شده و اصل واژه ی به فراموشی سپرده خواهد شد.

البته اگرچه در اثر ارتباطات این سخت است،اما غیر ممکن نیز نیست چرا که مراجع ضد و نقیض به مانند ویکی پدیا و چندین لغات نامه ی معتبر! همگی راه را بر تحریف موجودیت قومی خاص هموار نموده است.



واژه ی مفتضح را در باب "پل قآری" بکار بردیم چرا که نوع معادل سازی یا تحریف آن ناشیانه بوده است.و هر دو حالت به بن بست می رسد.

اما در مورد واژه ی "سبلان"هرگز واژه ی افتضاح را بکار نبردیم چرا که تغییر نام آنرا طبیعی حدس زدیم.(با توضیحات مربوطه در پست مخصوص ساوالان)


در مورد تعمدی بودن تحریفات اسامی.
همانگونه که قبلاً توضیح داده شد،قدمت ثبت اسمی بخصوص در کتب تواریخ،نشان از قدمت مسمی در نتیجه قدمت مرتبطان مسمی ست.پس با تغییر یا تحریف چنین اسامی، تضادی بین تخمین صحیح قدمت اسم و مسمی بوجود می آید که قدمت حضور قومی به خصوص را زیر سؤال می برد.

به عنوان مثال در اکثر کتب تاریخ ادبیات آزربایجان،شعرای بنامی با پسوند"توفارقان" آورده شده است.با قدمت بیشتر از 400 سال ولی تغییر چنین نامی به آذر شهر و اختراع نامی من درآوردی(دهخوارگان)، اصل و نصب وارثان اصلی آذر شهر کنونی را زیر سؤال می برد و آیندگان با یافتن کتب ادیبانی با پسوند "توفارقان" هرگز نسبیتی میان خود و ادیبان به حق خود قائل نمی شوند،در واقع نمی توانند قائل شوند.

این بحث بسیار مفصل تر از آنی ست که انتظار دارید،در صورت ادامه،سؤالات را یک به یک بپرسید.تا پاسخ دهم.
 

Similar threads

بالا