آشنایی با مشاهیر معماری جهان

mohandes_javan

عضو جدید
فرانک گهری

فرانک گهری

زندگی نامه فرانک گهری

فرانک اون گهری در ۲۸ فوریه ۱۹۲۹ در تورنتو کانادا متولد شد. نام مذهبی اش ابراهیم بود و محض خنده او را ماهی ( (fish صدا می کردند. بلافاصله پس از جنگ دوم جهانی کانادا را ترک کرد و با خانواده اش در لوس آنجلس اقامت گزید، آن هم نه در یک خانه ی ویلایی واقع در حومه سرسبز شهر که در مرکز شهری با تراکم جمعیت بالا و خطرناک.
در کالیفرنیا نام خانوادگی اش را از گلدبرگ تغییر داد و تا اندازه ای با محیط سینمایی درخشان هالیوود آشنا گردید. در سال ۱۹۵۲ در سن ۲۳ سالگی همچون اردکی بیرون از آب است. در این هنگام خانم آنیتاسنایدر با درآمدی معمولی برای تامین مخارج زندگی مستقل خویش با او آشنا گردید و ازدواج کرد و در یافتن مسیری برای زیستن با فروتنی به کمک وی شتافت. بدین طریق گهری توفیق یافت که در دانشگاه کالیفرنیای جنوبی ثبت نام نماید. او در ابتدا هنر را انتخاب نمود سپس با تغییر رشته تحصیلی در سال ۱۹۵۴ در معماری فارغ التحصیل شد. کمی بعد، حین خدمت سربازی در جورجیا پروژه هایی را مطابق الگوهای معمار معروف به نام رایت طرح کرد و آثار کوچکی را با استفاده از باقی مانده ابزار ساده ای که طی دوران نوجوانی اش در مصالح فروشی پدر بزرگش می فروخت به مرحله اجرا رسانید. اینک همکاری با ویکتور گروئن را آزموده بود کسی که با ورود به لوس آنجلس مشی خبرگانی از وین را چون شیندلر و نیترا تعقیب می کرد.
گروئن که در دفتر معماری آبرومند و معتبر خود عملیات اجرایی صدها طرح را برنامه ریزی نموده است به معمار جوان پیشنهاد می کند که پس از دوران سربازی معماران دهه پنجاه را در زمینه شهرسازی مورد مطالعه و بررسی عمیق قرار دهد.
گهری ۲۷ ساله پدر دو دختر در دانشکده طراحی هاروارد است در نوستون کاری نمی یابد. در سال ۱۹۵۸ به دفتر گروئن باز می گردد. کار دو سال ادامه می یابد اما برای گذر از حالت سکون وشرایطی که دورنمای پیشرفتی اندک را نشان می دهد به همراه تمامی اعضا خانواده به پاریس نقل مکان می نماید.
برای یک سال نزد معمار آندره موند کار می کند و مدتی را نیز در سفر می گذراند. با آخرین دو اثر لوکوربوزیه آشنا می شود. لاتورت و مخصوصا رون شام که همراه با کلیساهای رومنی فرانسوی و آلمانی به مجموعه درسهای فراگرفته اش وارد می شوند. بازگشت او به لوس آنجلس تحولی بزرگ به شمار می آید. در سال ۱۹۶۲ یک دفتر معماری به نام خودش باز می کند. کارهایش تقریبا به زودی قابل توجه و با کیفیت عالی می شوند. ساختمانها در شروع از مشخصه های کلیدی سبک معماری رایت برخوردارند هر چند که در آنها نشانه هایی از آثار برادران گرین و شیندلر نیز مشاهده می شوند. مغازه ها، تفکیک زمین ها، پروژه های مسکونی، دفاتر و تاترهای سرباز که تقریبا مشتمل بر سی طرح اجرا شده می باشند. کوششی که به نحوی شایان مورد استقبال گروه حرفه ای آمریکا واقع شد چنانکه در سال ۱۹۷۴ در شمار اعضای AIA قرار گرفت. به موازات فعالیت در پروژه های کارفرمایان دولتی و خصوصی فرصت هایی نیز برای تهیه طرح های فضاهای نمایشگاهی و هنری به وجود آمد که به دو نمونه از طرحهای دفتر کار محل سکونت اشاره می شود : دانزیگر Danziger به مثابه مینیمم احجام بسته در شهر و دیوس Davis نمایان گر درکی دینامیکی از فرم ذوزنقه.
در شروع سالهای ۷۰ با استفاده از کارتن فشرده مبل ساخت. عملی که در آن هنگام فقط می توانست بر حضور بستر درونی آزادی برای تجزیه طرحی رادیکال دلالت نماید.مدتی کوتاه در موسسه معماری کالیفرنیا جنوبی SCI تدریس نمود جایی که در پراکندگی شهر منطقه ای لوس آنجلس دارای نیروی پیش برنده خواهد شد اما نقش استادی اش جنبه فرعی و موقتی دارد و قریحه های گفتاری او مسحور کننده نیستند.
با وجود جا افتادگی دفتر کارش که تعداد همکارانش به ۲۰ می رسد ” زندگی خصوصی اش چندان خوب نیست ” و میلتون و کس لر هنرمند روان کاو شخصیتی که گهری را مجذوب خویش ساخته احتمالا یاری اش می کند مفهوم چگونگی مبارزه زندگی در سطحی بالاتر را دریابد. در سال ۱۹۷۶ در پی ده سال جدایی از آنیتا با برتا ایزابل ( Bertha Isabel ) ازدواج می کند و در سال ۱۹۷۸ اجرای خانه ای را که برای زندگی جدید تدارک دیده اند به پایان می رساند.
خاطره اش زنده شد. شایستگی خانه مزبور در بازگشت به گذشته بیش از یک قرن پیش است. فراخوانی خانه سرخ که جوانی به نام وب ( Webb ) برای ویلیام از ارزشهای افزایی در کارهای دستی و بعد به قراری ارتباط با صنعت و به کارکرد گرایی باوهاوس ره خواهد یافت. در خانه برشمرده که در ناحیه ویلایی حومه شهر قرار دارد برای نخستین بار و به طور ریشه ای با جدا سازی میان اشراف و مردم و فاصله فرهنگ امتیازمند و عام و تقسیم بندی طبقات فرهیخته تحصیل کرده و معمولی مبارزه می شود.
طراح به یک پی ریزی دوباره می نگرد. یک ” پایه صفر ” که از نظر نیرو و شدت قابل مقایسه است با لویی کان ( Louis Kahn ) در سی سال پیش در رم.هر دو گر چه گر چه در شرایطی کاملا متفاوت به سر می برند در آستانه پنجاه سالگی از معماری سوداگر فاصله می گیرند تا بدین وسیله برای تحقیقی دلیرانه به معماری به مثابه هنر وصل گردند آن هم نه از نوعی که امروزه در شبکه دام های ” خود ” مرسوم است. ویژگی سفرهای خلاق در گهری برابری معادله ” معماری نو = خانه نو ” را به اثبات رسانیده است.



برگرفته از کتاب : گهری معماری پسماندها



نوشته آنتونیو سجو
ترجمه دکتر حسین ماهوتی پور
 

mohandes_javan

عضو جدید
زاها حدید 1

زاها حدید 1

زندگی نامه زاها حدید

زاها حديد در سال ۱۹۵۰ در بغداد در خانواده‌اي روشنفكر و مسلمان متولد شد. او تحصيلات دوران ابتدايي را در يكي از ديرهاي كاتوليك فرانسوي‌زبان بغداد سپري كرد. پس از آن، به‌سبب جوّ فرهنگي خانواده، با حمايت والدينش و روابط گسترده‌شان به آرزوي ايام كودكي‌اش تحقق بخشيد و بعد از گذراندن دورة رياضيات در دانشگاه امريكايي بيروت (۱۹۶۸ـ۱۹۷۱) به مدرسة معماري AA۱ لندن رفت و بدين ترتيب وارد دنياي مردانة معماري شد. او دربارة ايام كودكي‌اش چنين مي‌گويد: «من يك عرب عراقي‌ام و هرگز نمي‌توانم روزهاي زيبايي را كه در وطن داشتم از ذهنم بيرون كنم. كودكي من در آنجا در ميان منابع سرشار انساني و تاريخي به رويا شبيه است. مدرسة ما لابه‌لاي علفزارها و در دل طبيعتي سبز بود كه امروز از آن فقط خرابه‌هايي برجاست… شهر بغداد در آن ايام پر از آدم‌هاي عجيب با مليت‌ها و مذاهب مختلف بود و پرورش در اين محيط پر از تجربه‌هاي متفاوت شانس بزرگي براي من بود.» پدر زاها، محمد، فردي فعال در زمينة اقتصاد و پيشرو در حزب سوسيال‌دموكرات عراق بود. او فارغ‌التحصيل مدرسة LSE۲ بود. مادرش شاغل نبود ولي زن فعال و پويايي بود كه طراحي را به زاهاي كوچك آموخت. زاها در اين خانوادة فرهنگي بورژوا با تمكن نسبي مالي رشد يافت، چنانكه هر دو برادرش هم براي ادامة تحصيلات به كمبريج رفتند. كهن‌ترين خاطره‌اي كه زاها را در دنياي كودكانه‌اش به خانه‌سازي و طراحي دكور براي عروسك‌هايش تشويق كرده بود، خاطرة بازسازي خانة عمه‌اش به‌دست يكي از دوستان معمار پدرش بود.


اتفاق شاخص ديگر در همان ايام، سفري بود كه طي آن پدرش او را براي بازديد از بازمانده‌هاي تاريخي شهرهاي سومري به شمال عراق برد: «تصاوير آن ابنيه و ويرانه‌هاي كهن هرگز از ذهنم خارج نشد. شايد همين‌ها باعث شد كه فضا و پلان‌هاي شهري را هميشه در معماري‌ام مد نظر داشته باشم.» تاريخ معماري با شكل‌گيري نخستين شهرها و رواج مفهوم مدنيت آغاز مي‌شود. عراق امروزي نيز مهد تاريخ و مدنيت است. پس عجيب نيست كه معماري در رگ و خون زاها حديد جاري است. «هر بار با شنيدن اسم عراق در گوشه و كنار قلبم به‌درد مي‌آيد.» چرا كه كار معمار ساختن است و نه مشاهدة‌ تخريب. و اين وضعيت روبه‌ نابودي وطنش او را رنج مي‌دهد. از عراق چيز زيادي برجاي نمانده است. اين سرزمين مجروح بايد درمان شود و اصلي‌ترين مراكزي كه به آنها نياز دارد ـ خانه، بيمارستان و مدرسه ـ در آن ساخته شود. حديد مي‌خواهد همان‌طور كه با ساختن يك ساختمان براي دانشگاه امريكايي بيروت دينش را به لبنان (كه مدتي در آنجا زيسته و تحصيل كرده بود) ادا كرد، براي زادگاهش هم مفيد واقع شود و اساسي‌ترين نيازهايش را برآورده كند، آن هم درست در زماني كه جهان از او توقع ساخت آسمان‌خراش‌ها و سالن‌هاي كنسرت را دارد.
زاها حديد پس از فراغت از تحصيل و اخذ مدرك ديپلم در زمينة معماري (۱۹۷۷) به دفتر معماري OMA۳ پيوست و به همكاري با الا زنگليس۴ و نيز رم كولهاس۵، شخصيت برجستة هايپرمدرنيسم، كه استاد او نيز بود، پرداخت. دعوت اين دو معمار از حديد جوان به‌عنوان يك همكار به او اعتمادبه‌نفس و شجاعت خارق‌العاده‌اي بخشيد. در ۱۹۸۰، حديد OMA را ترك كرد و دفتر شخصي خود را بنا نهاد و همچنين به تدريس در مدرسة معماري AA (كه خود زماني محصل آن بود) پرداخت. او در هاروارد، دانشگاه شيكاگو و دانشگاه هامبورگ نيز به تدريس پرداخت. حديد عنوان CBE۶ را به‌دليل خدماتش به معماري دريافت كرد و در سال ۲۰۰۴ به‌عنوان نخستين زن معمار توانست جايزة پريتزكر را به مبلغ صد هزار دلار از آنِ خود كند. مراسم اهداي اين جايزه، كه معادل نوبل در معماري است، هرساله در گوشه‌اي از جهان به منظور اداي دين و احترام به ساختمان‌هاي تاريخي و حتي معاصر برگزار مي‌شود. زاها حديد سخنراني‌هاي متعددي در سراسر اروپا و امريكا انجام داده است و عضو هيئت تحريرية دايره‌المعارف بريتانيكا نيز هست. او در سال ۲۰۰۶ موفق به اخذ درجة افتخاري از دانشگاه امريكايي بيروت شد و درحال‌حاضر پرفسور دانشگاه هنرهاي كاربردي وين است.
 

mohandes_javan

عضو جدید
زاها حدید 2

زاها حدید 2

زندگی نامه زاها حدید






حيطة گستردة فعاليت‌هاي زاها حديد مشتمل بر معماري، طراحي داخلي، طراحي صحنه و اشيا، ايستگاه‌هاي قطار، هتل‌ها، موزه‌ها و مجموعه‌هاي صنعتي، فرهنگي و ورزشي است. فهرست پروژه‌هاي او به شرح زير است. ـ ايستگاه آتش‌نشاني در شهري در مرز سوئيس و آلمان (۱۹۹۰ـ۱۹۹۴)| ـ پل مسكوني لندن روي رودخانة تِمز (۱۹۹۶) ـ مركز هنر معاصر رزنتال در سين سيناتي امريكا (۱۹۹۸) ـ مركز علمي فائنو در ولفسبورگ آلمان (۱۹۹۹ـ۲۰۰۵) ـ ترمينال تراموا و پاركينگ اتومبيل در استراسبورگ فرانسه (۲۰۰۱) ـ بنايي براي پيست اسكي برگيزِل در اينسبروك اتريش (۲۰۰۲) ـ ساختمان ب.ام‌.و. در لايپزيك آلمان (۲۰۰۵) ـ ساختماني براي مجموعة مراكز درماني سرطان مگي در اسكاتلند (۲۰۰۶) ـ موزة هنر معاصر در كاگلياري ايتاليا (۲۰۰۷) ـ آسمان‌خراشي در مارسي (۲۰۰۷ـ۲۰۰۹) ـ پلي در زاراگوزاي اسپانيا (‏۲۰۰۸)‏‏ ـ ترمينال سالرنوي ايتاليا ـ كتابخانه‌اي براي دانشگاه سويل ـ دانشگاهي در مكزيك ـ پلي در ابوظبي ـ يك سالن اپرا در دبي ـ موزة امپرسيونيسم كوپنهاگن ـ موزة هنر جديد دانشگاه ميشيگان (۲۰۱۰) ـ دپارتمان هنر اسلامي لوور در پاريس (در دست ساخت) ـ مركز ورزشي المپيك آبي لندن (۲۰۱۲) ـ مجتمع هنرها در رم (در دست ساخت) همچنين تعدادي از طرح‌هاي او در مسابقات متعدد معماري برنده شده‌اند اما متأسفانه برخي از آنها به مرحلة ساخت نرسيده‌اند كه از آن جمله‌اند: ـ كلوپ پيك در هنگ‌كنگ كه در سال ۱۹۸۲ اولين جايزة بين‌المللي را نصيب او كرد. ـ سالن اپراي كارديف در ۱۹۹۹ زاها حديد، كه در دنيا شهرتي معادل «چهره‌هاي معروف» دارد، علاوه بر آثار چشمگيرش، به‌دليل ظاهر متفاوت و تأثيرگذارش هم مطرح است: زني درشت‌اندام در پوششي هميشه مشكي، با چشمان درشت شرقي كه وجهه‌اي دراماتيك به او مي‌بخشد. اطلاق عناويني چون «خانم خارق‌العاده۷» و «اژدها بانو۸» از سوي رسانه‌ها به وي نيز برداشتي از ظاهر متفاوت اوست. اما رفتار و شرم خاص آسيايي‌اش زني مهربان را معرفي مي‌كند كه كلام مختصرش با لهجة غليظ عربي او را دلنشين‌تر هم جلوه مي‌دهد.
زاها زني فعال است كه در عرصة مردانة معماري بسيار جسورانه رفتار مي‌كند؛ عرصه‌اي كه در آن زنان سنتاً به اوج و كمال نمي‌رسند. البته زنان بسياري دكتر يا وكيل‌اند و يا داراي مشاغلي سخت هستند كه مجبورند ساعات متمادي كار كنند اما در مورد معماري ـ به‌عنوان يك شغل ـ مشكل آنجاست كه لازمه‌اش يك‌جور پيوستگي و تداوم روند كاري است، چه براي مرد و چه براي زن. معماري فدا كردن صددرصد انرژي و وقت را مي‌طلبد. اين موضوع كه به اختلاط زندگي خصوصي و زندگي كاري منجر مي‌شود حضور در اين عرصه را براي زنان دشوار مي‌كند. و شايد مجرد بودن حديد در موفقيت او تأثيرگذار بوده است، گرچه او تمايلي به افشاي نكات ريز زندگي شخصي‌اش ندارد و مي‌خواهد همچنان آن را خصوصي نگاه دارد. جالب اينجاست كه همه‌جا هم، به‌سردي، فقط بحث از پروژه‌ها و آثار اوست. او عكس‌العمل رسانه‌ها در مقابل موفقيت‌هاي زنان را نادرست مي‌داند، چرا كه به اعتقادش آنها فقط وقت زيادي را صرف اتفاقات حاشيه‌اي، نحوة پوشش فرد و… مي‌كنند. اين براي يك زن موفق محدود كردن او صرفاً به مسائل ظاهري‌اش و نپرداختن به كنه فعاليت‌هاي اوست كه جاي تأسف دارد، مخصوصاً اگر اين نگاه از سوي جامعة زنان باشد. اينكه چگونه زني مسلمان از جهان سوم و خاورميانه ـ عراق، كشوري پر از محدوديت‌هاي حتي روزمره براي زنان ـ اين‌گونه در زمينه‌اي يكه‌تاز است كه مردان نقش‌آفرينان اصلي آن در طول تاريخ بوده‌اند، جاي تعمق بسيار دارد.
در طول تاريخ، زنان معمار بسياري فعال بوده‌اند اما در واقع هميشه به‌عنوان عضوي از گروه و يا همكاران همسرانشان به حساب مي‌آمده‌اند. مثال واضح اين مورد خانم دنيس اسكات براون۹ معمار، همسر رابرت ونتوري۱۰، معمار مشهور، است كه هرگز جدا از ساية ونتوري و به‌طور مستقل مطرح نشد. زنان به‌طور غريزي و طبيعي دوستدار و مولد زيبايي هستند. طبق اين تعريف، حديد خود را دشمن خويش به‌عنوان يك زن مي‌داند. چرا كه او سازه‌هايي زيبا طراحي نمي‌كند. براي او دارا بودن كيفيات اساسي و جوهري حركت مهم است. مثلاً، او منظرة برفي يك غروب را با كنتراست‌هاي شديد سفيد و سياه و انعكاس قرمز خونين زيبا مي‌داند، چرا كه كيفيت نور، حركت و نهايتاً زندگي را در خود دارد. با اين جسارت و نوآوري در ارائة مفاهيم و نگاه تازه به جهان، او نه‌تنها مرزهاي معماري، بلكه مرزهاي جنسيتي را هم درنورديده است. طرح‌ها و سازه‌هاي حديد بخصوص در دوران اولية‌ كارش ـ از حيث تمركز بر طراحي، پراكندگي قطعات، سادگي، و خلاصگي‌شان به همراه زواياي تند و خطوط پرحركت ـ مؤكداً از هنر و معماري انقلابي اوايل قرن اتحاد جماهير شوروي يعني كانستراكتيويسم و سوپره‌ماتيسم و نيز نقاشي‌هاي هندسي تأثير گرفته‌اند. كازيمير مالويچ۱۱، تئوريسين اصلي سوپره‌‌ماتيسم، در سال ۱۹۲۸ در بيان تئوري آن چنين مي‌گويد: «ما فقط زماني به درك فضا نايل مي‌شويم كه از زمين آزاد شويم. يعني، به شكلي، اصلي‌ترين نقطة گرانش از بين برود.» اين رهايي از جاذبة زمين، اصلي‌ترين ايده‌اي است كه در آثار حديد مي‌توان پي گرفت. اين نكته در طرحي كه براي كلوب پيك كشيده كاملاً مشهود است، چنانكه كل بنا به شكل هواپيمايي در حال صعود از زمين ترسيم شده است. نكتة جالب اين است كه در سال ۲۰۰۴ مراسم اهداي جايزة پريتزكر به حديد در شهر سن پترزبورگ روسيه برگزار شد؛ شهر زيبا و بااصالتي كه مالويچ در آن زيست و كار كرد.
 

mohandes_javan

عضو جدید
زاها حدید 3

زاها حدید 3

زندگی نامه زاها حدید






از حيث بازنمايي حركت و انرژي، مي‌توان قرابت‌هايي بين آثار حديد و نهضت فوتوريسم ايتاليا در اوايل قرن بيستم مشاهده كرد. چنانكه، به‌عنوان مثال، اومبرتو بوتچوني۱۲ هم متأثر از سرعت و تلاطم ماشين‌ها و زمانة جديد درصدد نمايش حركت بود. اما اگر بخواهيم واكاوي عميق‌تري در كنه تاريخ معماري كنيم، شايد حديد را هم‌سنخ‌تر با معماران باروك ايتاليا ببينيم تا كانستراكتيويست‌هايي كه در عكس‌العمل به استالين به سمت اشكال انتزاعي گرايش يافتند. چرا كه معماري باروك سرشار از حركت و انرژي است و قدرتي بالقوه و آمادة انفجار در ديوار ساختمان‌هايش نهان دارد؛ فضايي تئاتري كه جنب‌وجوش سرشارش كاملاً در تغاير با سكون و ايستايي رنسانسي است. اما در مجموع، به‌سبب ساختارشكني‌هاي فرمي، حديد همچون فرانك گهري۱۳ و دانيل ليبسكيند۱۴ معمار در زمرة معماران دكانستراكتيويست (در مقابل معماري مدرن، مثل تقابل معماري باروك عليه معماري رنسانس) قرار مي‌گيرد. با وجود تمامي معادل‌هاي تاريخي مذكور، آنچه زاها حديد را معماري معاصر ساخته است جريان «روح زمانة» هگلي در سازه‌هاي اوست. بدين‌گونه كه او معماري‌اي براي جهان پرشتاب و سيلاني امروز طرح مي‌كند و، برخلاف اكثر معماران بزرگ، سبكي كاملاً آزاد، رها و بدون تقيد و ارجاعي به معابد يونان و يا كاتدرال‌هاي گوتيك را در پيش مي‌گيرد، تا جايي كه ارجاعات معدود او را تاحدودي برخاسته از ناخودآگاهش تلقي مي‌كنند. چنانكه برخي منتقدان فرم‌هاي ارگانيك و دوراني جديد آثار او را ملهم از طبيعت پر از باتلاق‌هاي جنوب عراق مي‌دانند. حديد معماري است كه جسورانه به ستيز با جاذبه ـ بزرگ‌ترين دشمن معماري از بدو تاريخ تابه‌حال ـ مي‌پردازد. (گرچه او اين رهاسازي از تقيدها را در ساير حيطه‌ها هم اعمال كرده است). اين سازه‌ها گويي مجسمه‌هايي هستند كه قوانين گرانش را از ياد برده‌اند و به‌طرز خطرناكي نامطمئن و بي‌ثبات‌اند. انكار جاذبه اين تصور را به‌وجود مي‌آورد كه اين بناها، با ديوارهاي نازك، سقف‌هاي در حال پرواز و طبقات در حال فروريزي‌شان، تكيه بر باد دارند و گويي در حال برخاستن از زمين هستند، تا آنجا كه نمي‌توان به‌طور قاطع مشخص كرد كه خط افق كجاست، يعني از كجا زمين تمام مي‌شود و بنا آغاز مي‌شود. از اين درهم‌آميزي زمين و معماري با عنوان فرش شهري۱۵ ياد مي‌شود و همين عدم قطعيت يكي از پايه‌هاي اصلي هنر معاصر است. سازه‌هاي حسي و تهاجمي حديد انفجارهاي جسورانه‌اي در فضا محسوب مي‌شوند، چنانكه گويي هر آن آمادة انفجار از گوشه‌اي باشند. حديد بدين طريق توانست برداشت و تجربة ما را از فضا تغيير دهد.
به اعتقاد حديد، همراه با پيشرفت تكنولوژي، معماري هم حركت مي‌كند. اين همگامي به‌شدت يادآور نوستالژي اوايل قرن بيستم يعني زماني است كه معماري مدرن با تكنولوژي صنعتي متحد شد تا پيشرفتي اجتماعي را شكل دهد. پيشرفت تكنولوژيك باعث ايجاد حركت (به‌جاي سكون) در معماري مي‌شود، چنانكه ديوارهاي بنا متحرك مي‌شوند، اجزاي ساختمان آشپزخانه و… حركت مي‌كنند و ديگر هيچ قانون ثابتي براي قرارگيري حمام در جاي خاصي از خانه وجود ندارد. البته تفاوت سليقه‌ها همواره مطرح است. از اين روست كه جوامع مختلف گونه‌هاي متفاوتي از نوع زيست را تجربه مي‌كنند. هنوز افرادي روي زمين مي‌خوابند، درحالي‌كه عده‌اي ديگر تخت‌هاي بلند را ترجيح مي‌دهند. در جوامعي، خانه مجموعه‌اي از چندين فضاي تفكيك‌شدة متفاوت براي عملكردهاي گوناگون است، حال آنكه برخي فضاهاي باز بي‌هيچ حائل و ديواري را ترجيح مي‌دهند، مثل معماري دهة ۷۰ نيويورك كه مردم فضاهاي وسيع خالي را براي زندگي انتخاب مي‌كردند. معماري نبايد تحميل‌گر باشد بلكه بايد اين امكان را به همه بدهد تا بتوانند فضاي متناسب با علايق و عاداتشان را انتخاب كنند و براي حديد اين نكته حائز اهميت بسيار است كه مخاطبش همة قشرها باشند و نه‌فقط نخبگان جامعه. از اين رو، هدف او ساختن ساختمان‌هايي اجتماعي است كه از طريق آنها بتواند هيجان و چالش را به زندگي مردم عادي وارد كند. بهترين نمونه از اين دست بناي پيست اسكي برگيزل است. او ساختمان‌هايي مي‌سازد كه گرچه هريك چون جواهري مجزا و تنها در درخشش‌اند، همگي به يكديگر و فضاي اطراف شهري‌شان نيز متصل و مرتبط هستند. ايرادي كه او به معماري اكثر شهرهاي بزرگ وارد مي‌داند سرمايه‌گذاري نكردن براي «عمومي‌سازي» است، بدين معنا كه افراد فقير و ثروتمند نمي‌توانند در كنار هم زندگي كنند. در گذشته، فضاهاي عمومي به‌ صورت زيرزميني گسترش مي‌يافت و امروزه اين گسترش در ارتفاع رخ مي‌دهد و در واقع همين رشد عمودي مانع از تعامل سازه‌ها در بستر يك شهر است. از اين رو، هريك از سازه‌هاي حديد سعي در ايجاد تعامل و ارتباط با فضا و طبيعت اطراف خود دارند. براي او هر ساختمان جزئي از يك محيط شهري به‌حساب مي‌آيد كه در نهايت قرار است تمامي آنها با هم تركيبي متناسب داشته باشند. ساختمان‌هاي حديد تك‌نقطه‌اي نيستند و بايد از زواياي مختلف درك و ديده شوند. در واقع، او تعصب و دگماتيسم مدرنيسم را با فضا و در سطوح مختلف تركيب كرده و نهايتاً بناهايي را براي حركت و سيلان عرضه كرده است. او همچنين اين سنت را كه در ساختمان فقط از زواياي ۹۰ درجه استفاده شود كنار گذاشت و، در پي ساختِ ديوارهاي غيرعمودي، به طراحي مبلمان و وسايلي براي اين فضاهاي ناصاف و سيال با زواياي نامتعارف (با ديد معمارانه) پرداخت. شايد بتوان اين‌گونه معماري متحرك، سيال و غيرراكد را ـ كه مطلقاً محصوركنندة فضا در يك حجم نيست بلكه به شكل مايعات منجمد و خميري‌شكل است ـ منتسب به خصلت زنانة ضددگماتيسم و محصورگر مردانه دانست. به همين دليل هم سازه‌هايش به‌جاي القاي حس تملك، تصرف، استواري و تكيه بر زمين، سركشانه ميل به حركت در فضا دارند. زاها حديد به‌عنوان يك معمار و تئوريسين به بررسي طرح‌هاي شهرهاي مختلف مي‌پردازد. او علت حس شديد نوستالژيك مردم به شهرهايي چون پاريس را عدم تغيير آنها مي‌داند. پاريس قطعاً كمبودهاي بسياري دارد ولي براي قرون متمادي همواره محلي زيبا و خاطره‌انگيز بوده است. شكي نيست كه پاريس زيباست اما بدون انرژي. دقيقاً مثل ونيز كه هنگام برگزاري فستيوال فيلم و بي‌ينال زيباست، اما جاي رشد و ترقي ندارد. اين شهرهاي ساكن بايد به مدد معماري به جهان امروز مرتبط شوند. از آنجا كه زاها به ارتباط معماري با ساير حيطه‌هاي اجتماعي معتقد است، نسبت به تأثير منفي مسائل سياسي بر معماري نيويورك (بعد از ۱۱ سپتامبر) شديداً معترض است و در پاسخ به سؤال مجلة نيويوركي تايم اوت۱۶ كه چرا چاره‌اي معمارانه براي شهر نيويورك نمي‌انديشد، مي‌گويد كه مايل است برجي در نيويورك طراحي كند. نيويورك تاكنون هيچ بنايي از حديد نداشته است.
 

mohandes_javan

عضو جدید
زاها حدید 4

زاها حدید 4

زندگی نامه زاها حدید




گرچه موزة گوگنهايم ـ مقدس‌ترين معبد هنر و معماري ـ در سال ۲۰۰۶ نمايشگاه مرور بر آثار ۳۰ سالة او را در اين شهر به نمايش گذاشت كه در واقع بعد از فرانك گهري دومين نمايشگاه مرور بر آثار يك معمار در گوگنهايم بود. نمايش آثار طراحي، نقاشي، «معماري‌هاي كاغذي» و پيش‌طرح‌هاي معمارانة او در گالري‌هاي مارپيچي موزة گوگنهايم، اين ديناميك‌ترين موزة جهان كه هميشه ماية دردسر برگزاركنندگان نمايشگاه‌ها و ماية سرخوشي مخاطبان بوده است ـ وجه پويا و پرتحرك آثارش را بارزتر مي‌كند. طراحي چيده‌مان آثار نمايشگاه هم بر عهدة خود او بوده است. چنانكه سطوح سفيد و سياه ديوارهاي گالري‌ها حركت محيط را تشديد مي‌كرد. در واقع، سهم عظيمي از آثار اين نمايشگاه را نقاشي‌هاي او از ساختمان‌ها تشكيل مي‌داد كه وقتي او فقط ۳۰ سال داشت با همين نقاشي‌ها به شهرت رسيد. اين پيش‌طرح‌ها كه براي ساخت و يا سكونت بسيار سخت و ناممكن به‌نظر مي‌رسيدند تا سال‌ها به‌عنوان تنها آثار هنري حديد محسوب مي‌شدند و البته هنوز هم در مواردي كه به مرحلة ساخت نرسيده‌اند خود طرح‌ها، ماكت‌ها و مدل‌هاي ساخته‌شده معرفي‌كنندة آن آثار هستند. حديد گونه‌اي نقاشي چندپرسپكتيوي را ترسيم مي‌كند كه همانند طبيعت بيجان‌هاي پيكاسو ديدهاي متفاوتي از يك شيء واحد را در زواياي مختلف ارائه مي‌دهند. اين طرح‌هاي چندپرسپكتيوي امكان ساخت سازه‌هايي پويا و پرحركت را موجب مي‌شوند. اما حديد در آثار طراحي جوهري و مدادي‌اش ـ با حركات آزادانه‌تر و خطي‌تر ـ تا آنجا در بيانگري و القاي حس رهايي پيش مي‌رود كه مي‌توان اين خطوط قدرتمند را به هنرمند اكسپرسيوي چون ساي تومبلي۱۷ منسوب دانست. او در پيش‌طرح‌هاي آزمايشي‌اش خط افق را درهم مي‌ريزد و آن را به شكل قوسي از يك انحناي وسيع نمايش مي‌دهد كه فضاهاي مجاور بالا و پايين را به هم وصل مي‌كند. اخيراً، حديد با ارائة اثري با عنوان «خانة‌ ايده‌آل» در نمايشگاه مبلمان كلن ايدة عدم تفكيك بين رشته‌هاي هنري را با حضور در نقش يك طراح بارز كرده است. حيطة فعاليت‌هاي او در زمينة طراحي هم بسيار گسترده و نامحدود است، گرچه همگي اين طرح‌ها از «جهان ذهني» ‌زاها سرچشمه مي‌گيرند. او طراحي كارد و چنگال تا لوستر و ساير لوازم خانه را براي شركت‌هاي معروف و لوكسي همچون سوارفسكي۱۸، دوپون۱۹، ساوايا و موروني۲۰، و. ام. اف۲۱، ايوسن لورن۲۲، استبليشد و پسران۲۳ انجام داده است. همچنين طراحي داخلي گالري هيوارد لندن، سالن هزوين، سالن فيلارمونيك لوگزامبورگ و نيز طراحي صحنه براي تور جهاني گروه موسيقي پِت شاپ ‌بويز۲۴ در سال‌هاي ۱۹۹۹ـ۲۰۰۰ را هم برعهده داشته است. لوازم و اسباب خانه‌اي كه حديد براي زندگي معاصر طراحي مي‌كند خانگي و مطابق با فرم‌هاي سنتي نيستند. براي او چيدمان اين لوازم در سازه‌هاي موّاجش مهم است و اينكه اين وسايل چگونه مي‌توانند آن فضاهاي مايع را اشغال كنند. مثلاً، براي ديواري كه صاف نيست بايد مبلمان خاص طراحي شود: مبلي به شكل يك موج با تكيه‌گاهي مجزا. او در طراحي اين اشكال نرم و سيال كه گويي از فرم يخ‌هاي در حال ذوب شدن الهام گرفته‌اند حتي تاحدودي به بازيابي و احياي سبك‌هاي دهة ۵۰ هم نظر دارد. حديد توانمندي و قدرت بسيار خود در طراحي و اسكيس‌هاي دستي‌اش را با يك سيستم حرفه‌اي تكنولوژيك تركيب كرده و از آن در تحقق بخشيدن به ايده‌ها و روياهاي عجيب و غريبش، كه تا مدت‌ها غيرقابل ساخت به‌نظر مي‌آمدند، استفاده كرده است. در واقع، اين جسارت و مداومت او در تحقق بخشيدن به روياهايش زمينه را براي ديگراني كه ايده‌هاي نامعمول داشتند، فراهم كرد. حديد، با وجود تمام شهرت و محبوبيتش در دنياي معماري، منتقداني هم دارد. رابرت آدام، معمار سنتي انگليسي، آثار او را مطلقاً در زمرة آثار معماري و يا حتي ساختمان‌سازي نمي‌داند، بلكه آنها را مجسمه‌هاي آبستره‌اي مي‌بيند كه مي‌خواهند خود را به‌عنوان معماري مطرح كنند بي‌آنكه دليل خاصي براي ساختار جالب و عجيبشان داشته باشند. به اعتقاد امثال او، صرفاً با تكيه بر شهود و بدون هيچ‌گونه تئوري نمي‌توان به خلق فرم دست زد. اين‌گونه انتقادات در حالي مطرح است كه عده‌اي ديگر حديد را از تئوريك‌ترين معماران عصر حاضر مي‌دانند، عاملي كه نقش به‌سزايي در مطرح كردن او به‌عنوان معمار معاصر داشته است.
برگرفته شده از سایت http://www.zanan.co.ir
 

mohandes_javan

عضو جدید
نورمن فاستر 1

نورمن فاستر 1

زندگی نامه نورمن فاستر
۱۹۳۵ نورمن فاستر ، در اول ماه ژوئن در شهر منچستر متولد شد .
۱۹۵۳ پس از اتمام دوره متوسطه ، به صورت نيمه وقت و به عنوان منشی در تالار شهر منچستر شروع به کار کرد . سپس به خدمت سربازی رفت و در حين خدمت در نيروی هوايی ، در زمينه مهندسی الکترونيک مهارت يافت و اطلاعاتی در مورد هواپيما کسب کرد . در نهايت ، به دليل علاقه به هولپيماهای گلايدر به يک خلبان ماهر تبديل شد .
۱۹۵۵ پس از اتمام دوره دوساله سربازی ، در دفتر دو تن از معماران منچستر مشغول به کار شد .
۱۹۵۶ با ثبت نام در دانشگاه معماری منچستر ، به فراگیری دروس نسبتا سنتی ( در مقایسه با دروس و و رويکرد های متفاوت در انجمن معماران لندن و مدرسه ی معماری لیورپول ) پرداخت . با اين حال ، در اين سال ها توانست مهارت های منحصر به فردی در زمينه ی فنون ترسيم و ارائه به دست آورد .
۱۹۵۹ در اين سال يکی از ترسيم های او به عنوان يک کار درسی ، موفق به دريافت مدال نقره ای RIBA شد .
۱۹۶۱ او در اين سال ديپلم معماری و مجوز طراحی شهری خود را دريافت کرد . در همطن زمان ، مدال هی وود و مدال برنز انجمن معماران منچستر به وی اهدا شد . علاوه بر اين ، با قبولی در بورسيه ی تحصيلی انجمن ساختمان سازان ، به فلاوشيپ هنری نايل شد . پس از آن برای گذراندن دوره دو ساله ی تخصصی در دانشگاه ييل به آمريکا رفت . وی در آنجا تحت تاثير پل رادولف ، سرج چرمایف و وين سنت اسکالی قرار گرفت و در همين زمان با ريچارد راجرز ( که مانند خود او دانشجوی بورسيه بود ) و جيمز استرلينگ ( که برای مدت کوتاهی در همان مدرسه تدريس می کرد ) ملاقات کرد .
۱۹۶۲ فاستر مدرک فوق ليسانس معماری را با موفقيت دريآفت کرد . سپس گردش معماران را از سواحل شرقی ايالات متحده تا کاليفرنیا آغاز کرد و در اين سفر ، روند توسعه ی معماری مدرن را از فرانک لويد رايت تا چالز آيمز بررسی و دنبال کرد .
۱۹۶۳ پس از بازگشت به انگلستان با همکاری ريچارد راجرز ، گروه طراحی ” گروه ۴ ” را در لندن تشکيل داد . ديگر همکاران آنها در اين گروه عبارت بودند از : سور راجرز ، همسر ريچارد راجرز ، و جورجيا والتون که با راجرز در انجمن معماران لندن تحصیل کرده بود . مدتی بعد ، وندی چيزمن ( فارغ التحصیل مدرسه معماری بارتلت دانشگاه لندن که بعدها همسر فاستر شد ) نيز به آنها ملحق شد . البته از همان آغاز ، عضویت جورجیا بالتون ( که دفتر اصلی او در هامپ استید بود ) حالتی ظاهری داشت و تاثير چندانی بر رابطه آنها نداشت .
۱۹۶۴ در اين سال با وندی چيزمن ازدواج کرد که ثمره آن ، دو فرزند به نام های ” تی ” و ” کال ” است .
۱۹۶۶ در اين سال به عضويت انجمن معماران سلطنتی انگلستان در آمد .
۱۹۶۷ فاستر همراه با ” گروه ۴ ” ساختمانی را طراحی کرد که وی را به شهرت جهانی رساند . اين ساختمان ، کارخانه رليانس در سوئد بود که آخرين بنای ساخته شده توسط این گروه است زیرا اين گروه در همان سال منحل شد . سپس نورمن و وندی فاستر با هدف ايجاد يک مرکز برای طراحی و تحقيقات ، دفتر معماری فاستر و همکاران را تاسيس کردند . در اين دفتر در مجاورت باغ کوونت قرار داشت .
۱۹۶۸ در حین طراحی پروژه تئاتر ساموئل بکت ، با ريچارد باکمينيستر فولر آشنا شد که بعد ها ، تاثير عميقی در انديشه و کارهای فاستر گذاشت . آشنايی ، سر آغازی بود برای دوستی و همکاری طولانی پر ثمری که تا زمان مرگ اين استاد آمريکايی ( يعنی سال ۱۹۸۳ ) ادامه داشت .
۱۹۷۱ در اين ، دفتر معماری فاستر و همکاران به طبقه همکف ساختمانی در خيابان فيتزروی ( که فقط چند صد متر از برج اداره پست فاصله داشت ) منتقل شد. تجهيز و طراحی داخلی اين دفتر ، بستری بود برای بررسی و آزمايش مفاهیم و مصالحی که بعده ها هسته اصلی فلسفه کار فاستر را شکل داد .
۱۹۷۴ فاستر به عنوان نايب انجمن معماری انتخاب شد . شرکت او که قبلا با يک شرکت نروژی به نام ” شرکت خطوط کشتی رانی فرداولسن ” همکاری داشت ، دفتری در اوسلو تاسيس کرد و ابتدا کارهايی برای اين کار فرمای نروژی انجام داد ؛ سپس با کارفرماهای ديگر در نقاط مختلف کشور همکاری کرد .
۱۹۷۵ در اين سال ، ساخت دفترهای شرکت بيمه ويليس ، فابروداماس در ايپسوويچ به پايان رسيد و اين پروژه ، شرکت فاستر را به شهرت جهانی رساند .
۱۹۷۸ ساخت مرکز های هنرهای تجسمی سانز بوری ، آغاز مرحله ی مهم و درخشانی در زندگی حرفه ای او شد . پروژه های ارزشمند ديگری را برای او و همکارانش به ارمغان آورد .
۱۹۷۹ در اين سال شرکت بانکداری هنگ کنگ و شانگهای از وی دعوت کرد که همراه شش شرکت بين الملی ديگر ، در مسابقه ای محدود با موضوع طراحی دفتر مرکزی اين بانک شرکت کند . با انتخاب طرح فاست به عنوان طرح برگزيده ، اجرای اين پروژه به شرکت وی واگذار شد .
 

mohandes_javan

عضو جدید
نورمن فاستر 2

نورمن فاستر 2


زندگی نامه نورمن فاستر

فاستر در اين سال به عضويت انجمن معماران آمريکايی در آمد ، علاوه بر اين ، در همين سال دکترای افتخاری دانشگاه انجلیای شرقی به او اعطا شد . در بيست و چهارم ژوئن نيز ، در مراسم اهدا مدال طلای سال ۱۹۸۰ به جيمز استرلين سخنرانی کرد .
۱۹۸۱ در اين سال با شرکت در مسابقه محدود طراحی ورزشگاه سرپوشيده فراکفورت آمين ، جايزه طرح برگزيده را دريافت کرد . در همين زمان ، معماری او در يکی از برنامه های مستند هنری BBC معرفی شد و مورد بررسی قرار گرفت
.۱۹۸۲ در اين سال ، دفتر آنها به خيابان گریند پورتلند و در مجاورت دفتر های شرکت REBA منتقل شد . همچنين به عنوان يکی از اعضای هيئت علمی دانشکده صنعتی هنر لندن انتخاب شد .
۱۹۸۳ در اين سال ، فاستر بالاترين رتبه اين حرفه را از آن خود کرد و ” مدال طلای سلطنتی ” رشته معماری را دريافت نمود . اين مدال ، جايزه بين الملی ارزشمندی است که در سال ۱۸۴۸ ، ملکه ويکتوريا برای پيشرفت حرفه معماری در نظر گرفته بود . در مراسم اهدا این جايزه ، با کمينيستر فولر سخنرانی کرد . فاستر در اين سال به عضويت دانشگاه سلطنتی در آمد . پس از برگزاری يک مسابقه ی محدود با شرکت گروه منتخب معماران ، از فاستر برای طراحی مرکز جدیدی برای BBC در منطقه ی پورتلند دعوت شد . اين مرکز در مقابل کليسای آل سولز اثر جان ناش قرار دارد .
۱۹۸۴ در مسابقه محدودی که شورای شهر نايمز برای طراحی يک مدياتک و مرکز هنرهای معاصر در آن شهر برگزار کرد ، طرح فاستر برنده شد . در همين سال اتحاديه ی بين المللی معماران ، جايزه آگوست پره را به وی اهدا کرد .
۱۹۸۶ دانشگاه بت ، دکترای افتخاری علوم را به فاستر اعطا نمود . علاوه بر اين ، وی در مراسم بازگشايی بنایيادبود اريک ليونز در RIBA سخنرانی کرد. در همين سال ، دو نمايشگاه مهم از کارهای او برپاشد : يکی در انجمن معماران فرانسه در پاريس ( بازگشايی در ژانويه ) و ديگری در دانشگاه سلطنتی لندن ( بازگشايی در اکتبر ) . وی جايزه موسسه طراحی ژاپن را به خود اختصاص دا . شرکت او نيز در همين سال در مسابقه تغيير شکل و بازسازی يک سايت ۴۸ هکتاری در منطقه کينگزکراس در لندن برنده شد . اين پروژه ، در نوع خود بزرگترين و وسيع ترين طرح شهر سازی در اروپا است و شامل تفکيک طيف وسيعی از عملکردهای مختلف می باشد. از جمله اين عملکردها می توان به ايستگاه تونل راه آهن متصل به پارک بزرگ اشاره کرد که اطراف آن از ساختمانهای مسکونی و اداری پوشيده شده است . اين پروژه و پروژه ی چهارراه پاترنوستر ، آغاز مرحله جديدی از اجرای پروژه هايی در مقياس شهری بود . در سال بعد ، اين شرکت طرح های شهری مختلفی برای شهرهای زير طراحی و اجرا کرد: کمبريج ( ۱۹۸۹ ) ؛ نايمز، کانس و برلين ( ۱۹۹۰ ) ؛ گرينويچ ( ۱۹۹۱ ) ؛ روتردام ، لودن شيد و يوکوهاما ( ۱۹۹۲ ) ؛ بافت تاريخی چارترس ، کورفو و ليسبون ( ۱۹۹۳ ) . هم اکنون اين شرکت در حال انجام پروژه ای برای تغيير شکل و بازسازی قسمت وسيعی از مرکز شهر بارسلون است که مساحت سايت آن بيش از ۲۲۰ هکتار است .
۱۹۸۸ ظرفيت بالای اين شرکت باعث شد که بتواند به مجموعه ی وسيعی از برنامه ها و پروژه های کلان مقياس پاسخگو باشد . یکی از اين پروژه ها ، برج مخابرات بارسلون است که به منظور آماده سازی شهر برای مسابقات المپيک در نظر گرفته شده است . نمونه های ديگر اين پروژه ها ، مترو شهر بيلبائو ، پل دره گذری در منطقه ی رنس در فرانسه و ايستگاه زيرزمينی کاناری وارف در لندن ( ۱۹۹۱ ) است .
۱۹۸۹ اين مصادف بود با فوت زود هنگام وندی ( همسر نورمن ) که آغازفعاليت حرفه ای نورمن همراه او بود و پس ازهمکاری در” گروه ۴ ” ، يکی از موسسان دفتر معماری فاستر و همکاران بود .
۱۹۹۰ سازمان حفاظت از محيط زيست انگلستان ، ساختمان شرکت بيمه ويليس ، فابر و داماس در ايپسوويچ ( ۷۴-۱۹۷۳ ) را جزء ساختمان های ارزشمند ( از نظر تاريخی ، معماری و سازگاری با محيط زيست ) اعلام کرد و مدال معتمدين RIBA را به نورمن فاستر اعطا نمود . در همين سال ، فاستر عنوان ” سر ” گرفت . در اين زمان ، دفتر معماری فاستر و همکاران ( که از اين پس دفتر معماری سر نورمن فاستر و همکاران ناميده خواهد شد ) به ساختمان نوسازی در کيلومتر ۲۲ جاده ی هستار در نزديکی رودخانه تيمز نقل مکان کرد . در اين دفتر جديد ، تمام عملکرد های گوناگون مربوط به کارگاه ماکت سازی و مصالح ، بايگانی پرونده ها ، کتابخانه و آرشيو فيلم های ويدئويی و عکس ، همگی زير سقف گرد آمده اند .
۱۹۹۱ دانشگاه معماری فرانسه ، به وی مدال افتخار اعطا کرد . در همين سال ، چندين پروژه ی جديد و ارزشمند را به اتمام رساند ؛ از جمله فرودگاه استانزتد، مرکز تلويزيونی آی تی ان ، نگارخانه های ساکلر ( که ملکه اليزابت دوم آنها افتتاح کرد) و برج سده در توکيو که همه آنها علاوه بر دريافت جوايز متعدد ، مورد ستايش تمام جهان قرار گرفت . در مراسم بازگشايی ساختمان کرسنت وينگ ، مرکز هنر های تجسمی سانزبوری نمايشگاهی بر پا کرد که حاصل شش سال فعاليت حرفه ای فاستر را به نمايش گذاشت . در نمايشگاه دو سالانه ی ونيز ، غرفه ی بريتانيا نيز تعدادی از طرح های فاستر و پنج معمار ديگر انگليسی را به نمايش در آورد .
۱۹۹۲ دانشگاه و موسسه ی هنر و ادبيات آمريکا در نيويورک ، جايزه يادبود آرنولد برونر را به وی اعطا نمود . دانشگاه هامرسايد به او دکترای افتخاری داد. برپايی چندين نمايشگاه در شهرهای پاريس ، بوردوکس ، رنس و آرسن سنان ، بر ارزش و اعتبار فاستر در اروپا افزود . در همين سال ، وی در چندين مسابقه معماری برنده شد که مهمترين آنها عبارتند از : فرودگاه جديد هنگ کنگ ، پارک مشاغل برلين ، مجموعه تسهيلات المپيک در منچستر و قسمت الحاقی آن به موزه ی ماقبل تاريخ در پرووانس .
۱۹۹۳ وسعت پروژه ها و تعدد قراردادهای بين المللی باعث شد که اين شرکت ، دفتر هايی در شهر های برلين ، فرانکفورت ، هنگ کنگ ، نايمز و توکيو دایر کند . شرکت معماری سرنورمن فاستر و همکاران در آلمان ، در مسابقه طراحی پارلمان جديد برلين برنده شد . از ديگر موفقيت های وی در مسابقات معماری می توان به طرح موزه جنگ در هارتل پول و طرح مجموعه ی نمايشگاهی در ليسبون اشاره کرد .پروژه ی مرکز هنرهای معاصر در شهر نايمز فرانسه افتتاح شد . اين پروژه به دليل مشکلاتی که برای برگزاری مسابقه ( ۱۹۸۳) بوجود آمد ، با مدتی تاخير انجام شد . ولی اين مشکلات در ساخت مدرسه ی متوسطه شهر فرژو وجود نداشت . طراحی اين مدرسه ، در سال ۱۹۹۱ به مسابقه گذاشته شد . انجمن معماران آمريکايی نيز ، در همين سال مدال طلای خود را به سر نورمن فاستر اعطا نمود.
 

raha

مدیر بازنشسته
Luca beltrami

Luca beltrami

لوکا بلترامی Luca beltrami

معمار و تاریخ نویس ایتالیایی متولد نوامبر1854 درشهرمیلان که در اوت 1933 در شهر رم درگذشت . او دانشجو هنرهای تجسمی در دانشگاه هنر"brera " بود او یکی از اصلی ترین شاگردان کامیلیو بویتو camillo Boito " " بود . او در زمینه مرمت بسیارمشهور بود و بر مبنای تاریخ و مدارک موجود تصمیم می گرفت . " woven connettivo" ازبناهای ماندگاری است که دربافت خود مقدارکمی ازگذشته را حفظ نموده است .او در قبرستان "cemetery" میلان مدفون است .
کارهای اصلی :
1- سالن تئاتر میلان "Milano Teatro alla Scala di " : او به جزء این بخش اعظمی ازمیدانهای عمومی میلان را ازجنبه مقیاس شهری مورد بررسی قرار داده بود . در واقع او معتقد بود که مقیاس ساختمانهای بزرگ و مهم در سه طرف میدان نباید بیشتر از سالن تئاترباشد .

2- کاخ بلترامی"Palazzo Beltrami " درحال حاضر متعلق به یک بانک تجاری است که در مرکز حسابرسان عمومی میلان بوده و در میدان عمومی میلان واقع شده ، درست درکنارگالری " Vittorio Emanuele " می باشد . (1886)

3 - کاخ ""parmanente در میلان ازاو به یادگاری مانده است . (1886)

4- نمای کاخ "Palazzo Marino " که در میدان اصلی شهر است .(1892- 1888)

5 – کاخ جدید "Banca Commerciale " در میدان عمومی شهر واقع شده است . (1923-1927)

همچنین مرمت تعداد زیادی از بناهای قرون وسطی و دوره رنسانس را انجام داده است و ما آن تعداد که مشهورتر هستند را نام می بریم :
-مرمت کاخ "Castello Sforzesco " در میلان (1900-1890)
-مرمت قلعه : Soncino Rocca Sforzesca di "
یکی از بازسازی های او مرکزجدید باربری شهری" Corriere della Sera del " در"Solferino" است .
 

raha

مدیر بازنشسته
Camillo Boito

Camillo Boito

کامیلیو بیوتو Camillo Boito

یک معمار ایتالیایی ، مهندس و تاریخ نویس هنر که در شهر رم دراکتبر 1836 بدنیا آمد و در ژوئن 1914 در میلان از دنیا رفت .او در دانشگاه هنرهای تجسمی ونیز درس می داد ویک منتقد هنری مورد توجه و داستان نویس بود .او در "" padua محصل بود و در دانشگاه معماری ونیز تحصیل نمود . در زمان حضورش در آنجا کاملا تحت تاثیر Selvatico estense" " (یک معمار، سردمدار مطالعات برروی قرون وسطی در ایتالیا) بود. او تا سال 1856 و قبل از اینکه به "tuscany " نقل مکان کند دردانشگاه هنر معماری ، درس می داد .درطی کاروسیعش ، بسیاری از ساختمانهای قدیمی را مرمت نمود .خود او سعی می نمودکه نظرات متضاددیگرمعماران نظریه پرداز این امر را ( john Ruskin و Viollet - le - duc eugene) با کارهای خود تطبیق نماید .در سومین اجلاس مهندسان معمار و راه و ساختمان درسال 1883در رم عهدنامه ای برای آشتی بین ایده های ارائه شده توسط معماران تنظیم گردید که بعدها با نام " Restauro del Carta primera " مشهور گردید و در آن فرامینی برای مرمت نمودن بناها بود . در سخنرانی افتتاحی توجه حاضرین به هشت نکته دررابطه با مرمت بناهای یادبودی تاریخی جلب گردید :

1-تمایز ما بین بخش های جدید وقدیمی یک ساختمان مرمت شده وجود داشته باشد .

2-تفاوت درمصالح ساختمانی ما بین قسمتهای جدید و قدیمی وجود داشته باشد .

3-به عناصر تزیینی درساختار جدید دریک ساختمان تاریخی پرداخته نمی شود .

4-مواد مورد استفاده در مرمت ، باید از نزدیکی مکان مواد مورد استفاده در یک ساختمان تاریخی ، درطی فرآیند مرمت برداشته شوند .

5-در نوشته ها ازتاریخ ( یا نشانه های مرسوم در آن دوره ) درساختار جدید استعمال گردد .

6-لوحه توصیفی مربوط به کار مرمت ضمیمه بنای یادبود گردد.

7- ثبت و توصیف عکسهای مربوط به ادوار و مراحل مختلف مرمت انجام شود . این ثبت آمار بایستی که دربنای یادبود یا دریک مکان عمومی نزدیک باقی بماند و این شاید نیازی است که توسط گسترش این مواد جانشین قابل حل خواهد بود .

8-بد شکلی های بصری با مرمت کردن مرتفع شود . همیشه نگرانی هایی به منظور حفظ صحت درضوابط شناسایی مواد اصلی اولیه وجود داشت .درهمان زمان ، تصمیماتی برای علمی کردن علم مرمت و توسعه آن بوجود آمده بود .

اصول بیوتو ، درکشورهای زیادی پذیرفته شده والهام بخش قانونگذاری جدید درمرمت بناهای یادبود تاریخی است .کارهای اصلی :در واقع شاید بیشترین دلایل شهرت بیوتو مرمت کلیسا و برج ناقوس"santi Maria e Donato " در شهر مورانو" murano " می باشد که الهام گرفته از تئوریها و فنون ویولت لودوک " viollet - le - duc " می باشد.او همچنین بر روی بنای " porta Ticinese " در شهر میلان مابین سالهای 1858 -1856 کار کرده وکلیسای مشهور " Saint Anthony " در شهر " padua " در سال 1899 کار کرده است . از دیگر طرح های معمارانه او بیمارستان " gallarate " در شهر ایتالیایی" gallarate " و یک مدرسه در شهر میلان می باشد .از مشهورترین ساختمانهای او در شهر میلان " casa Di riposo per musicisti Giuseppe verdi " می باشد که در سال 99-1895 ساخته شد .این بنا یک آرامگاه برای موسیقی دان ایتالیایی " giuseppe Verdi " است که در زیرزمین آن دفن شده است .در سال1900 به تثبیت قانونهای حفاظت از بنای یادبود تاریخی ایتالیایی کمکهای زیادی کرد .او در سال 1914 در شهر میلان درگذشت .
 

raha

مدیر بازنشسته
Gustavo giovannoni

Gustavo giovannoni

گوستاو گیووانی Gustavo giovannoni

معمار ایتالیایی متولد سال 1873 در رم بوده و در سال 1947 نیز در رم درگذشته است .او از کامیلیو بیوتو پیروی می کرد . و در این راه بسیار پایداری نمود ، به مجرد اینکه با مدرک مهندسی راه وساختمان از دانشگاه رم در سال 1895 فارغ التحصیل شد سعی کرد تا در فعالیتهایش دو دستورالعمل رایجرا سازگاربکند :هم بصورت کار اجرائی حرفه ای و هم به صورت دانشگاهی ، پس او دستیاری استاد را در مدرسه ای مهندسی بعهده گرفت .درهمان اهدا به مطالعات تاریخی و هنری علاقه خاصی داشت مخصوصا مطالعات تاریخ معماری . حرفهGiovannoni" " در آنسوی که مطالعات تاریخی وحساس معماری ، مهندسی و شهرسازی خیلی فعالیت ها در زمینه آموزشی و مدیریت سازمانی را شروع می شود نمود .درکالج فنی عالی برای مهندس معماری در سال 1913 صاحب کرسی استادی گردید .مابین سالهای 1927 و 1935 در مدرسه معماری رم که پایه ای ترین و پر استعداد ترین مدرسه معماری در سراسر ایتالیا بود ( در شهر رم ) در زمینه مرمت بناهای تاریخی دارای کرسی استادی گردید . آموزگار و دانش آموزانش به مطالعه بر روی شهرهای جدید پرداخته و با دادن هدف به نقشه های عوارض زمین و تشکیلات و پهنه یک شهرسازی درست نظارتی کلی بر تمام فضای مورد نیاز جمعیت جوان بوجود آوردند .او در اعتلا و سازمان دهی فعالیت های فرهنگی بسیار فعال بود و از بنیانگذاران مطالعات بنیاد روم باستان بوده است . همچنین عضو شورا ی قانونگذاری بنیاد روم باستان" filologica " است و همکاری زیاد آموزشی را در آنجا شروع کرده و تاریخ جامعه رومی محلی را دوست دارد .این اولین مشارکتها در برنامه ریزی بوده که تعدادی از ساختمانها به فعالیت های تولیدی و ساختمانهای دیگر مسکونی تخصیص داده شدند .در سال 1921 علاقمند به همکاری با" Piacentini marcello " در معماری تزیینی و کارهای دستی گردید
 

raha

مدیر بازنشسته
William Morris

William Morris

ویلیام موریس William Morris

هنرمند ، نویسنده و سوسیالیست انگلیسی متولد سال 1834 و متوی در سال 1896 بوده است.او یکی ازموسس های اصلی هنر بریتانیایی و حرکت صنعتها ، یک پیشگام ازحرکت سوسیالیستی دربریتانیا ، و یک نویسنده شعر و داستان بود .او شاید بهترین طراح کاغذدیواری و ساختارهای نقشدار شناخته شده است .او در ملک خانوادگی خود در " Elm House " در شهر " Walthamstow " بدنیا آمد .او به تحصیل درکالج " Marlborough " پرداخت اما در سال 1851بعداز یک شورش دانشجویی آنجا را ترک کرد ، او به دانشکده "Exeter " در آکسفورد رفت و پذیرش در دانشگاه به مطالعه کردن پرداخت . او در این هنگام متاثر ازفعالیتهای هنری و نقدهای هنری عمومی معماری به نام" "john Ruskin بود . در دانشگاه" exeter " بودکه او بابیشترهمکارهای آتی خود که دوستان صمیمی بودند ، آشنا شد . " Dante Gabriel Rossetti " و " Edward Burne-Jones " و " Ford Madox Brown " و " Philip Webb " نام دوستانش بود .او همچنین همسر آینده خود را در آنجا بریا اولین بار ملاقات کرد . این دوستها یک حرکت هنری را با هم آغاز کردند . آنها تولید پرزرق وبرق صنعتی ( هنرتزیینی و معماری) توسط صنعتگرها را، افزایش داده و وارد پیشه های عام کردند .

اواز این فلسفه که هنر باید توسط همه افراد جامعه قابل انجام باشد ، حمایت می کردتا اینکه توسط سلسله مراتب متوسطهای هنری انجام شود و صنعتگران باید نزدیک به هنرمندان شوند .
 

raha

مدیر بازنشسته
John Ruskin

John Ruskin

جان راسکین John Ruskin

در سال1819 در جنوب لندن متولد شد و تا سال 1900زندگی کرد . او بزرگترین منتقد هنری و منتقد عام بود که اما بصورت یک نویسنده ، شاعر و هنرمند هم بخاطرآورده شده است و اما بیشترین مقالات او در زمینه هنر و معماری مربوط به دروه ویکتوریا و عصر ادواردی بر می گردد .او فرزند یک تاجر بود که شرکتهای چند ملیتی را تاسیس نموده بود . او در خانه آموزش های اولیه را دیده و سپس وارد دانشگاه آکسفورد شد بدون اینکه صلاحیت مناسب برای یک درجه آموزشی داشته باشد ولی با این همه او بر همه دانشجویان تاثیر گذاشت وقتی جایزه " newdigat " را برای شعری که سروده بود ، برد به علاقه های خود نزدیک شده بود .درنتیجه با وجود یک دوره طولانی بیماری جدی ، او توانست درجه دو از سه را دریافت دارد .اولین کار او " Serialised " درمجله معماری لندن در سالهای 7 -1836 ، زیر نظر "" Kata phusin ( شاعر و معمار یونانی که به طبیعت اهمیت زیادی داده و طرح آزمایشی ازکلبه ها ، ویلاها ، و محل سکونتهای دیگری طراحی می کرد که نسبت به محیط اطرافشان متعهد بوده و مصالح ساختشان از اطراف تهیه می کرد .بزودی بعدازآن ، درسال 1839 ، او ،درخلاصه مذاکرات ازجامعه هواشناسی اظهاراتش را روی حالت کنونی(آن زمان) علم هواشناسی منتشرکرد .

او در سال1843 بر کار اصلیش یعنی انتشاراولین نقد هنری بر کار نقاشان مدرن پرداخت و با امضای نا شناس "یک تحصیل کرده از آکسفورد " به بحث در مورد مناظر و آثار می پرداخت .مخصوصا نقدهای زیادی بر کارهای " J.M.W. Turner "( که او را استاد پیر دوره پست رنسانس می نامیدند ) انجام می داد .او کارهای نقاشی بی معنی "semi – abstract" که توسط " Turner " انجام شده بود با نقدهای بسیاری روبرو ساخت و محکوم کرد .بحث اصلی و مداوم راسکین این بود که عقاید ضد ترنری او که در تقابل با ایده های هنرمند برجسته دوره ویکتوریایی و استاد برتر آکادمی سلطنتی ، اصرار زیادی بر گذشته نگری دارد .این انتقادهای او همانند بیشتر منتقدان بر استاد بزرگ " ترنر " بود. منتقدانی چون"Gaspar Poussin " و " " Claude lorrainو "salvator Rosa " که از نقد آنها خیلی بحث انگیزتر بود ،زیرا آنها سعی در حفظ احترام ترنر در آن زمان بودند و محافظه کار بودند .

"Ruskin" در آنچه که نقد خود می دانست اهمیت ندادن به حقیقت طبیعت در کار ترنر بود . چنانچه ترنر ، منظره هایشان رادراطاق کارش بوجود می آورد ، تااین که به طبیعت برود .راسکین ، به نقاشهای مدرن مانند ترنر و معلم خصوصی او در ایام کودکی " James Duffield " نشان داد که درک خیلی عمیقتر از طبیعت است که حقیقت آب ، هوا ، سنگها وگیاهان را روشن می سازد .

راسکین سالهای آخر زندگی خود را در یک خانه بنام " brantwood " در سواحل " Coniston Water " که مربوط به دریاچه مرکزی انگلستان است گذراند . دستیارش " W. G. Collingwood " که نویسنده و هنرمند و باستانشناس است در نزدیکی او زندگی می کرد .
 

raha

مدیر بازنشسته
Karl friedrich Schinkel

Karl friedrich Schinkel

کارل فردریش شینکل Karl friedrich Schinkel

او متولد سال 1781بوده و در سال 1841 از دنیا می رود . او یک معمار آلمانی و نقاش بود که برجسته ترین معمار نئوکلاسیسم در پروس محسوب می گردد . شینکل در " neuruppin " از توابع " margraviate " در استان " brandenburg " متولد گردید و در یک حادثه فاجعه آمیز آتش سوزی در سن شش سالگی پدرش را گم کرد .او در طی سالهای ( 1772 - 1800 ) شاگرد friedrich Gilly" " و پدرش " David Gilly " در برلین بود که این دو دوستان خوبی برای هم بودند .بعداز اولین سفرش به ایتالیا در سال 1805 ، از آنجا به برلین بازگشت و شروع به کسب درآمد از طریق نقاشی نمود تا گذران زندگی نماید .او برای زمینه صحنه سالن اپرای " Wolfgang Amadeus Mozarts " و کنسرت گروه ارکستر " Königin der Nacht " که اجرای فلوت می کردند " Die Zauberflöte/The Magic Flute " پرده ای را با طرح گیاهان کوچک قدیمی نقاشی کرد .او وقتی که در نمایشگاه هنر سال 1810 در برلین نقاشی " Caspar David Friedrich " که نامش سرگردانی بالای دریا مه بود را مشاهده کرد ، دریافت که از طریق نقاشی به جائی نخواهد رسید پس بسوی معماری تمایل پیدا کرد . بعداز شکست ناپلئون بناپارت ، او درکمیسیون ساختمانی پروس نظارت می کرد . دراین جایگاه ، او هنوز مسئول تجدید نمای بناهای نه چندان چشمگیر شهر برلین نبود (که قرار بر جایگزینی آن به جای پروس که پایتخت آلمان بود) ، نشده بود . لکن همچنان مسئول اجرای پروژه پلهای پروسی از " rhineland " در غرب تا " Königsberg " در شرق قلمروپروس بود . سبک " schinkel " دربیشترین زمان تولید بناهایش ، مشخصا به دنبال هنر یونانی نبست به معماری امپراتوری رم باستان می باشد و او سعی داشت تا این که معماری رومی مجلل را به سبک سکونتگاههای فرانسوی که اخیرا ساخته شده اند را بهم پیوند بزند . (بدین گونه ، او یک طرفدار واقعی احیا هنر یونانی بود) .مشهورترین ساختمانهای بنا شده توسط او دراطراف برلین پیدا شده اند .این شامل بنای " " neue Wache که در سالهای 1818 -1816 بنا گردید ، همچنین" schauspielhaus" که در سالهای 1819 – 1821 در " gendarmenmarkt " ( به جای سالن تئاتر خراب شده در آتش سوزی سال 1817ساخته شدند) ، میشود .همچنین موزه " Altes Museum " (موزه قدیمی ، عکس دیدن ) در ایسلند که در سالهای 1830 -1823 ساخته شد .بعدها ، شینکل می خواست که از پیروی سبک کلاسیک خارج شود و رویهم رفته، نشاط سبک نئو گوتیک در کار بنای " Friedrichswerder Church " در سالهای 1831 -1824 بوجود آمد .ابتکاری ترین بنای ساخته شده بدست او به نام " bauakademie" در سالهای1832 - 1836 بوجود آمد که از تمامی سبکهای تاریخی گذشته اجتناب کرده وبه نظرمی رسد که او با انجام این کار اولین ساختمان سبک مدرنیسم در آلمان را با اشاره به شروع قرن بیستم بنا نموده است .بنای" " neues Schauspielhaus اگر چه در میان بناهای ساخته شده توسط نظریات معمارانه او آنقدر هم معروف نیست ولی از لحاظ مسائل ریز اجرائی به شدت قابل بررسی می باشد .که اجرای این نقشه های غیر قابل اجرای او ، البته خود را در تبدیل " Athenian Acropolis " به قصر سلطنتی پادشاه جدید یونان و احداث بنای" " Orianda Palaceدر شهر " Crimea " به خوبی نشان دادند . می توان حدس زد که وضعیت بسیار نابسامان سیاسی ساکنین فرانسه که تحت حمایت پادشاهی پروس بودند و مرگ زودهنگام شینکل چه نسبتی با هم دارد .و اینکه او از دیدار آلمان صنعتی شده مستقل در نیمه دوم قرن نوزدهم باز داشته شد .و هیچگاه نتوانست پتانسیل بالای طراحی خد را در زمان زندگی خویش در نمایشگاهی برپا دارد .
 

raha

مدیر بازنشسته
Sir George Gilbert Scott

Sir George Gilbert Scott

سر گئورگ گیلبرت اسکات Sir George Gilbert Scott

او متولد سال 1811در gawcott" " از توابع " Buckinghamshire " می باشد که در تاریخ 1878 در لندن درگذشت. او ابتدای طراحی معماری را از زندانها و کارخانجات شروع نمود ، اما بعدا" با وقتی سبک معماری گوتیک کلیسای های جامع فرانسه و کلیساها را مطالعه نمود ، خیلی متاثر ایده های " augustus Welby pugin " شد .او هسته اصلی معماری ویکتوریایی گوتیکی را نشان داد ومسئول تعداد بسیار زیادی از این نوع کارها بود . می توان گفت او با آفرینش ، مرمت و دگرسانی تعداد730 ساختمان ارتباط داشت .اولین کار او تبدیل یک پناهگاه یتیمان" Es*** " به مدرسه سلطنتی" Wanstead " بود .یک سال بعد او کلیسای " St Giles Church " را در " Camberwell " را در سالهای بین 3-1841 بنا کرد . مرمت کاری او از کار "Ely Cathedral " در سال 1847 و شامل " Westminster Abbey " (جایی که جائیکه طبق آمار او در 1849 با کار بر روی جبهه شمالی و نقطه عطف خانه ساخت ) او خیلی از کلیساهای جامع دیگر وکلیساها را مرمت نمود .برخی ازبهترین کارهایش " St Giles' Church " در " " camberwellمی باشد همچنین " The Albert Memorial " در " Kensington Gardens " و " " Midland Railway Terminus Hotel در " St Pancras " و دفتر خارجی" whitehall " که همگی در لندن می باشند .اسکات در لندن در سال 1878 فوت شده و او را در " Westminster Abbey " دفن کرده اند .پسر بزرگ او " Sir Giles Gilbert Scott " (1880-1960) که در سن 22 سالگی کلیسای جامع " "liverpool را که بزرگترین کلیسای جامع در بریتانیاست ، طراحی کرد . او کیوسکهای قرمز تلفن لندن و نیروگاه برق" battersea" را نیز طراحی کرده است .
 

raha

مدیر بازنشسته
Camillo sitte

Camillo sitte

کامیلوسیت Camillo sitte

او در سال 1843 در وین اتریش زاده شده و در سال 1903 در وین نیز درگذشت .او یک معمار معروف اتریشی که نقاش و برنامه ریزی شهری باتاثیرگذاری زیاد و قدرت برنامه ریزی توسعه ساختمانهای شهری و تدوین کننده آیین نامه شهرسازی دراروپا بود .او یک تاریخ شناس هنر و معمار بود .او در اطراف شهرهای اروپا سفرمی کرد و سعی می کردکه جنبه های ساخت شهرکهایی با احساس دلنوازی را مشخص نماید . معماری برای او یک فرآیند از فرهنگ سازی بود ." Sitte" درسال 1889 باانتشار کتاب"Der Städtebau nach seinen künstlerischen Grundsätzen " (اصول برنامه ریزی شهری طبق دیدگاههای هنری ) دغدغه های ذهنی خود را بیان نمود .کتاب او دارای عکس های خیلی زیادی است و این امر بیانگر نقش تجربه های ارزنده او در مسافرتهای دور اروپاست و در شهرسازی ما را به سمتی سوق می دهد که بدین گونه از یک روش عملی به روش برنامه ریزی های نظری و مطابق با زمان دست آزیم .سیت تاکید داشت که آفرینش یک سازه شهری نامنظم باید صورت بپذیرد و میدانهای وسیع و بناهای یادبود و عناصر زیبایی محیطی دیگر باید افزایش یابد . او در وین نشریات " lehranstalt " camillo Sitte و " gasse camillo Sitte " را تاسیس کرد و همچنین در سال 1904 مجله " Städtebau " را پایه ریزی کرد .Camillo sitte " " پسر معمار" Sitte franz "( 79 - 1808 ) بوده وهمچنین پدرمعمار" siegfried Sitte " ( 1876 - 1945 ) بود .

آثار و عقاید سیت در کتاب هایش بوجود آوردن یک نقد معمارانه نیست بلکه بیشتر نظریات او یک نقد زیبایی شناسی از اصول شهرسازی از پایان قرن نوزدهم می باشد .یک کتاب تئوری و قوانین برنامه ریزی شهری بیشتر ، یک تاثیر عمیق درمعماری دارد ، بطوریکه این دو با نظم و ارتباط عمیقی به هم پیچیده شده اند ( زیبایی و معماری شهری )این نظریه هم درزمان خودش بسیار موفق بود .مابین سالهای 1889 و 1922 این قوانین پنج بار تصحیح شده استو در سال 1902 به زبان فرانسوی ،ترجمه گردیده و درسال 1945 در نیویورک به زبان انگلیسی ترجمه گردید .برای سیت این آنقدر اهمیت ندارد که شکل ساختمانها یا تولیدشان به چه صورت انجام می پذیرد بلکه کیفیت خلاقیت ذاتی فضای شهری است که از مجموع همه اجزاء و قطعات کوچک مهمتر است .آتن و فضاهای قدیمی یونانی ، محوطه باز و صفه سکومانند زیاد دارد و مثالهای ممتاز بسیار خوبی از فضاهای شهری می توان در آنها یافت نمود .او یک طرح آزمایشی برای ساخت فضاهای شهری، میدانها ، بناهای یادبود، و مواجه زیبایی های زندگی و آفرینش شهرهای جدید با استفاده از قدیمیترین شهرهای گذشته ، ارائه نمود . عموما : سیت یک تحلیل مبنی بر حساسیت های زیبایی شناسی به دور از وضعیتهای تاریخی که منجر به تولید و ایجاد شکلهای هندسی می شود را انجام داد .شهرنشینی زایده زندگی امروز و مدرن انسان است و بدین گونه باید با قضاوت به احتیاجات امروز و زیبایی شناسی هرگونه طراحی شهری صورت پذیرد .نظم و سبک معماری وسواسی از میدانهای جدید ، مواجه ای بین بی نظمی باستانی شهرهای قرون وسطی و آنچه که ما برای زندگی جدید در نظر گرفته ایم خواهد بود . یک میدان باید از داخل اتاق دیده شود ، پس این حتما باید به شکل یک فضای باز باشد . کلیساها و بناهای یادبود منزوی و مواجه آنها با بناهای یادبود اولی ، حس انتقاد را به بیننده انتقال می دهد .برای مثال ازایتالیا ، اتریش و آلمان ، او یک نوع شناسی میدانها را تعریف می کند ، یک میدان باز به مانند سیستم زمانهای قدیمی . او ازنقطه نظر روانشناسی و ادراک ابعاد مابین بناهای یادبود و محیطشان شهرها را مطالعه می کرد ، تضادی بین شیوه او و شیوه خیابانهای گسترده خیلی زیاد و میدانهای مشخص و متقارن عمد برهم وجود داشت .او می ترسیدکه شهرنشینی و شهرسازی یک عمل یکدست تکنولوژیکی بدون حضور هنر بشود . او یک ضدیت مابین زیبایی بصری و امور عملی ساخت را گوشزد می کرد ، و بیان کرد که این باعث از کارافتادن هنرمندها و هنر در صنعت ساخت بناها خواهد شد .ایجاد ساختمان هایی همانند" acropole" نه تنها بخاطر منابع مالی امکان ساخت ندارد بلکه بدلیل فقدان فکرهای مولد و بنیادی هنری نیز می باشد .همچنین او بیان کردکه یک طراح شهری نباید نگران طرحهای کوچک شهری باشد . برای شهرها باید مراقب خیابانهای عمومی و ساختمانهای عمومی آنها بود ، درحالیکه در شهرهای قدیمی این اهمیت به ابتکار عمل خصوصی ، نیز بستگی داشته است .به عنوان مثال او در بیان تئوریهایش در انتهای کتاب خود یک طراحی مجدد برای میدان دایره ای شکل شهر وین نشان داده که یک خیابان دایره ای شکل دارد .نظریه های او برای افراد زیادی از شاگردانش ، کاملا نافذ بود، همانند معمارانی چون " karl Henrici " و " Fischer theodor " . اما اعمال و افکار مدرنیستها ،تئوری های او را رد می کردند و پیشگام همه آنهامعمار معروفی به نام "le Corbusier "بود که کلا افکار سیت را مردود دانسته است .

با این همه هنوز گاهی کارها و فعالیتهای او با نقدهایی به نام سیت بر اعمال و افکار مدرنیسم ها ، سایه می افکند . و عقاید او بریا دسته دیگری چون " post – modernist " که مخالف جدی مدرنسیتها هستند حائز اهمیت است .( در شصت سال گذشته )
 

raha

مدیر بازنشسته
giuseppe valadier

giuseppe valadier

ژوزپه والادیر giuseppe valadier

او متولد سال 1762در شهر رم بود و در سال 1839 نیز در رم درگذشت .او یک معمار، طراح ، برنمه ریز شهری و باستان شناس و اصلی ترین مرجع سبک نئو کلاسیزم در ایتالیا بود .والادیر فرزند یک طلاساز ایتالیایی " " Luigi ( 1785-1726 ) بود که در شهر رم بدنیا آمد . او همچنین گهگاهی طراحی برای جامهای نقره ای انجام می داد .همانند " York Chalice " که برای " Henry Cardinal York " در سال 1800 طراحی کرده است .همچنین میز بزرگ نهارخوری نقره ای برای " Monsignor Antonio Odescalchi " که در سال 1795 آنرا طراحی نموده است وهمچنین " Rospigliosi-Pallavicini service " که در سال 1803 کارآنرا شروع کرده بود در همان موقع او بر سایز کارگاههای نقره کاری رومی دیگر بصورت مستقیم و غیر مستقیم نظارت می کرد . والادیر همچنین مقداری اسباب و اثاثیه و مبلمان داخلی دیگر را طراحی نموده ، مانند لوسترهای کریستالی و صندوقچه های نقره ای برای اماکن مقدسه مانند " Santa Maria Maggiore " که به سفارش"Pope Pius IX " انجام گرفته بود . مثل ] عبارتنداز [ درکوهی راو صندوقچه متبرکات نقره ای برای آثار ازتقلب مقدس والادیر در رم و اطراف آن ( در ایالت " " papal ) کارهای زیادی انجام داده است ولی بیشتر افکار او بر روی کاغذ باقی ماند .او درسال1786 توسط " Pope Pius VI " لقب"official architetto camerale of the Papal States "را دریافت کرد .او در آکادمی " San Luca " معماری درس می داد و در زمینه باستان شناسی و مرمت بناهای تاریخی یک پیشگام بود .از جمله کارهای او " Milvian Bridge " در سال 1805 و " Arch of Titus " در رم در بین سالهای 1821-1819 می باشد .او به دنبال ردآثار باستانی " Via Flaminia " بود و در سال 1805 او شروع به مرمت آثاری از مجموعه بناهای " Giacomo Barozzi da Vignola's neglected Church of Sant'Andrea " آنجا پرداخت .این مجموعه متاثر از " Church of Santa Maria della Salute " در " Fiumicino " که در بندری که به تازگی برای رم تاسیس شده بود ، واقع گردیده بود .


منبع
 

mh.memar

عضو جدید
لودویگ میس فن در روهه:eek:
اطلاعات شخصی
نام لودویگ میس ون در روهه
تاریخ تولد ۲۷ مارس ۱۸۸۶
محل تولد آخن، نوردراین-وستفالن، آلمان
تاریخ مرگ ۱۷ اوت ۱۹۶۹
محل مرگ شیکاگو، ایلینوی، ایالات متحده
فعالیت
نام هنری میس
سبک(ها) مدرن
بین المللی
مینیمال
پروژه‌های معروف ساختمان سیگرام
خانه فارنس ورث
نمایشگاه بین المللی بارسلونا
جوایز مدال طلای سلطنتی (1959)
مدال طلای اِی آی اِی (۱۹۶۰)
مدال آزادی رییس جمهوری (1963)
وب گاه رسمی Mies van der Rohe Society
لودویگ میس فن در روهه (به آلمانی: Ludwig Mies van der Rohe) (۲۷ مارس ۱۸۸۶ - ۱۷ اوت ۱۹۶۹) معمار آلمانی-آمریکایی، و سومین مدیر باوهاوس از ۱۹۳۰ تا ۱۹۳۳ بود. همکاران، دانشجویان، نویسندگان و دیگران معمولاً او را توسط نام خانوادگی او یعنی میس مورد خطاب قرار می دادند.
لودویگ میس ون در روهه، در کنار والتر گروپیوس و لو کوربوزیه به عنوان استادان پیشرو در معماری مدرن شناخته می‌شوند. میس مانند بسیاری از معاصران خود به دنبال بنا نهادن یک سبک معماری ای بود که نمایانگر عصری جدید باشد درست مانند کاری که سبک های معماری کلاسیک و معماری گوتیک برای زمان خود انجام دادند.او یک سبک معماری قرن بیستمی تاثیر گذار را خلق کرد که دارای صراحت مفرط و سادگی بود. در ساختمان های کامل ساخته شده، او از مصالح جدید مانند فولاد صنعتی و صفحات شیشه ای برای تعریف فضاهای داخلی استفاده کرده است. او تلاش کرد که به سمت معماری ای برود که دارای حداقل چارچوب ساختمانی باشد و دارای یک تعادل در مقابل آزادی ضمنی جریان آزاد فضاهای باز باشد.[۱] او ساختمان های خود را معماری "پوست و استخوان ها" می نامید. او در جستجوی یک روش منطقی بود که باعث هدایت فرآیند خلاق طراحی معماری شود. او بخاطر استفاده از کلمات کوتاه کمتر بیشتر است[۲] و خداوند در جزییات است[۳] شهرت دارد. وی در آمریکا و بخصوص در موسسه فناوری ایلینوی آمریکا آثار مهمی از خود بر جای گذاشت.
اوایل دوره زندگی
میس در مغازهٔ حکاکی بر روی سنگ و چندین شرکت محلی طراحی داخلی کار می کرد و سپس به برلین رفت و به دفتر طراح داخلی برونو پاول پیوست. او حرفه معماری خود را به عنوان یک کار آموز در کارگاه پیتر بهرنس بین سال های 1908 تا 1912 میلادی شروع کرد، جایی که او در معرض نظریه های رایج معماری و فرهنگ مترقی آلمان قرار گرفت او همچنین در کنار والتر گروپیوس و لو کوربوزیه کار می کرد. او همچنین به عنوان مدیر پروژه های ساختمانی سفارت امپراطوری آلمان در سن پترزبورگ تحت نظر پیتر بهرنس کار می کرد.[۴] استعداد او به سرعت شناخته شد و او با توجه به عدم تحصیلات رسمی دانشگاهی شروع به قرارداد بستن به صورت مستقل کرد. او کم گو، مشاوره گر و ار لحاظ جسمانی با ابهت بود. لودویش میس به عنوان قسمتی از یک تبدیل سریع از پسر یک کاسب به یک معمار که با فرهنگ ممتاز برلین کار می کند، نام خانوادگی خود را تغییر داد و نام خانوادگی مادر خود (ون در روهه) را که تاثیرگذار تر بود برگزید. او کار مستقل و حرفه ای خود را با طراحی ساختمان های طبقات مرفه جامعه با سبک سنتی محلی آلمانی شروع کرد. او پهنِ متناسب[۵] را، نظم عناصر موزون را[۶] و توجه به رابطه سازه های ساخته شده توسط انسان با طبیعت را و ترکیب های سادهٔ حجم های مکعبی کارل فریدریش شینکل متعلق به سبک معماری نئو کلاسیک پروسی (Prussian Neo-Classical) در اوایل قرن 19 را، در صورتی که در آن قرن درنظر نگرفتن گلچین بودن و درهم ریختگی سبک معماری کلاسیک به دلیل این که با عصر مدرن نامربوط است رایج بود، را می پسندید.
از سنت گرایی به نوگرایی(مدرنیسم)
ساختمان Villa Tugendhat که برای Fritz Tugendhat و در سای 1930 ساخته شد، که در جمهوری چک امروزی قرار دارد
بعد از جنگ جهانی اول میس در حالی که هنوز کار طراحی خانه هایی با فرهنگ سنتی را انجام می داد، شروع به انجام به یک سری فعالیت‌های آزمایشی موازی در زمینه سبک بین‌المللی کرد و ملحق به همتاهای پیش قراول خود در یک جستجوی طولانی برای یک سبک جدید برای یک دموکراسی صنعتی جدید شد. نقاط ضعف سبک سنتی از اوایل قرن 19 میلادی توسط تئورسین‌های مترقی مورد حمله قرار گرفته بود. انتقاد افزاینده آن‌ها از سبک‌های تاریخی بعد از جنگ جهانی اول یک اعتبار قابل توجه بدست آورد که بیشتر به عنوان شکست در سبک رهبری سلطنتی اروپا در نظر گرفته می شد.
معنی و مفهوم
میس یک ماموریت مادام العمر و جاه طلبانه را دنبال می کرد، نه تنها برای ایجاد یک سبک معماری جدید بلکه برای ایجاد یک زبان معماری جدید که میتوانست عصر جدید فن آوری و تولید را به نمایش گزارد. او می دید که نیاز به یک معماری پرمعنی که هماهنگ با دورهٔ او باشد، وجود دارد، درست مانند معماری گوتیک در عصر روح گرایی (spiritualism). او یک فرآیند طراحی منظم را با استفاده از اندیشه‌های منطقی برای رسیدن به اهداف معنوی خود به کاربرد. او معتقد بود که پیکربندی و نظم هر جزء معماری باید کمک به یک بیان پیوسته (unified expression) کند. میس با دقت شروع به مطالعه فیلسوفان و اندیشمندان بزرگ گذشته و حال کرد تا بتواند درک خود را از کیفیت و طبیعت عصری که او در آن زندگی می‌کند را افزایش دهد. میس احتمالا بیشتر از هر پیشرو دیگری در زمینه نوگرایی(مدرنیسم) از فلسفه به عنوان پایهٔ کارهای خود استفاده کرده است. معماری میس با سطح بالایی از انتزاع ساخته می شد و توصیفات عمومی او از کارهایش فضای بیشتری را برای تفسیر باز میگذاشت. با این حال ساختمان‌های او در نظر یک فرد بسیار ساده و مستقیم می آید.
مهاجرت به ایالات متحده
ساختمان آی.بی.ام پلازا، شیکاگو، ایلینوی
موقیعت‌ها برای کار بعد از سال ۱۹۲۹ رو به کاهش نهاد، در اوایل دههٔ ۱۹۳۰ میس مدت کوتاهی را به عنوان آخرین مدیر باوهاوس که بی ثبات بود خدمت کرد البته به درخواست همکار و رقیب او والتر گروپیوس. بعد از ۱۹۳۳ فشار سیاسی حزب نازی میس را مجبور کرد تا مدرسه را که با بودجه دولت اداره می‌شد را ببندد. او در این سال‌ها ساختمان‌های بسیار کمی را ساخت (یکی از کارهای او آپارتمان فیلیپ جانسون در نیویورک بود). سبک او از طرف نازی‌ها به این عنوان که "آلمانی" نیست، رد می‌شد. او ناامید و ناراحت و البته با بی میلی وطن خود را در سال ۱۹۳۷ ترک کرد زیرا او میدید که فرصت‌های او برای ساختن ساختمان به صفر می‌رسند. او انجام یک ساختمان مسکونی در وایومینگ ایالات متحده را قبول کرد و بعد از آن یک پیشنهاد به عنوان رییس یک دانشکده معماری شدن در شیکاگو را.
حرفه او در ایالات متحده
میس در شیکاگو، ایلینوی ساکن شد جایی که او به عنوان رییس دانشکده معماری دانشگاهی که بعدها به موسسه فناوری ایلینوی تغییر نام داد، انتخاب شده بود. یکی از فواید قبول کردن این موقعیت آن بود که او می توانست کار طراحی ساختمان‌های جدید و همچنین نقشه کلی (master plan) محوطه دانشگاه را انجام دهد. تمام ساختمان‌های او که در دانشگاه انجام شده هم اکنون نیز پا برجا هستند.
 

mh.memar

عضو جدید
هاز هاوس
هاز هاوس ساختمانی پست مدرن در منطقه یک شهر وین است٬ اهمیت اصلی این ساختمان معماری در نوع خود خاص آن است که ۳ دوره زمانی(۳ دوره معماری) را در خود جای داده است٬ به ترتیب از چپ ساختمان به سبک معماری دوران میانی٬ مدرن و پست مدرن ساخته شده‌است که در مجموع ساختمانی پست مدرن محسوب می‌شود. فرش فروشی فیلیپ هاز و پسران، مکانی با شکوه با نمایی آهنین بود که مابین سال‌های ۱۸۶۶ و ۱۸۶۷ با طرحی(معماری ای) تاریخی ساخته شد و اولین صنف بزرگ در وین بود، معماران(آرشیتکت‌های) آن آگوست زیکارد زیکارسبورگ و ادوارد فن در نول بودند. این ساختمان بعد از جنگ جهانی دوم بین سال‌های ۱۹۵۱ تا ۱۹۵۳ بازسازی شد و بالاخره طرح ساختمان امروزی از سال ۱۹۸۵ آغاز گشت معماران این ساختما کارل اپل و ماکس فلرر هستند و این ساختمان در روز ۱۹ سپتامبر ۱۹۹۰ افتتاح شد.
 

mh.memar

عضو جدید
لوئی کان.:eek:
اطلاعات شخصی
نام لوئی کان
تاریخ تولد
محل تولد
ملیت آمریکا
لوئی ایزادور کان (۱۹۰۱-۱۹۷۴) معمار استونی-تبار آمریکایی بود. نام اصلی او «ایتزه-لیب اشموئیلوسکی» بود.
درچند موسسه دانشگاهی از جمله دانشگاه ییل، انستیتو تکنولوژی ماساچوست و دانشگاه پنسیلوانیا تدریس می‌کرد. او یکی از اعضاء اصلی تیم سیام بود. او در نیویورک به سال ۱۹۷۴ درگذشت.
بیوگرافی
تاریخ تولد او در جزیره کوره‌ ساره در استونی چندان روشن نیست. در ۱۹۰۵ با خانواده یهودی خود به آمریکا مهاجرت کرد. از ۱۹۲۰ تا ۱۹۲۴ در فیلادلفیا در دانشگاه پنسیلوانیا که شیوه آموزشی آن شبیه دانشسرای عالی ملی هنرهای زیبای پاریس بود تحصیل کرد. مدت چند سال با شرکت‌ها و دفترهای معماران حرفه‌ای همکاری داشت. بعد از چندین سفر طولانی به کشورهای اروپایی در سال ۱۹۳۷ به پنسیلوانیا رفت و در این شهر شرکتی دایر کرد . و بین سالهای ۵۷- ۱۹۴۷ در دانشگاه ییل تدریس می کرد . از سال ۱۹۵۰ تا ۱۹۵۱ به روم رفت و روی معماری روم تحقیق کرد و از سال ۶۱-۱۹۵۷ شروع به تدریس در دانشگاه پنسیلوانیا کرد .
معماری کان
زمان اجرای اولین ساختمان‌های کان به سال ۱۹۲۵ بر می گردد ولی تا اواسط دهه ۵۰ با اجرای چند اثر توجه آمریکا و جهان را به خود جلب کرد . در آثار کان تجریبات معماری مدرن ، الهامات کلاسیسم یونان و معماری قرون وسطی ، معماری اسلامی و حتی آکادمیسم قرن ۱۹ اروپا را می توان دید . در کل می توان گفت او در اکثریت کارها تحت تاثیر مکتب بوزار بود و از همین روست که در کارهای او یک نوع نگرشی به تاریخ است و به خاطر همین او را به پست مدرنهای تاریخ گرا نزدیک حس می کنیم . تعدادی از کارهای او در حد پروژه باقی مانده است ، پروژه‌ها در بالاترین حد و با پیچیدگی تمام طراحی شده اند ولی در زمان اجرا ، فرم‌ها با انتخاب مصالح مناسب و غالبا طبیعی و سنتی ساده می شوند . کان برخلاف استادان برجسته پیش از خود نه در پی توضیح است و نه اثبات نوشته‌ها ، و گفتارش با ابهام همراه است . در کارهای لوئی کان کاربرد دقیق مصالح و بیان قواعد استفاده از مصالح و تنوع استفاده کردن از مصالح مشهود است .
لوئی کان نخستین معمار آمریکائی روسی تبار بود که بعد از جنگ جهانی دوم برخاست و نیز اولین کسی بود که از مکتب جهانی " فرم تابع عملکرد است " برید . معماری کان نه در قالب معماری ارگانیک فرانک لوید رایت جای می گیرد و نه در قالب دیگر نهضت‌های معماری مدرن ، مثل مکتب معماری مدرن لوکوربوزیه و میس وندروهه . کان اغلب از فرم ، نور و روشنایی و از فضاهایی که عملکردی بر آنان متربت است ، صحبت می داشت . درباره نور و روشنایی نوشته است که : " نور و روشنایی حضور همه چیز را باعث می‌شود . اجسام از نور مشتق می شوند یا به تعبیری دیگر ، هر گاه نور مصرف شود جسم حاصل می آید . اجسام همان‌ها هستند که به سبب وجودشان سایه به وجود می آید و سایه به نور تعلق دارد . نور به جانب جسم حرکت می‌کند و جسم به جانب نور و این امر محیط و جو سازندگی را به وجود می آورد . فرم به خود می گوید : من باید چیزی بسازم. در آثار کان همواره احساسی یکسان از قدمت و تازگی موجود بود . پژوهشی شدید برای تمام چیزهایی که در قبال سازندگی آدمی در تمام زمانها ، زیبا و منطقی بود . این اندیشه که گذشته در حال حاضر ریشه دارد و پژوهش بدنبال حقیقت در جمله ای موجز و شاعرانه از خود کان مستتر است " آینده همان امروز است . "
گفتها و جملهای معروف
" لوکوربوزیه معلم من بود ولی این را خودش نمی دانست - تاثیر از کارهای بتن مسلح و عریان بودن ساختمان "
" سنتی بودن در معماری مانند سایر موارد به این معنا نیست که گذشته را دوباره تجدید کنیم ، بلکه باید از آن و با امکانات معاصر استفاده کنیم . "
" سبک متعلق به زمان است در حالی که جوهر هنرمند ابدی است . "
" ارزش ساختمان با کیفیت فضاهای معماری سنجیده می‌شود . "
" تکنولوژی شگفت انگیز است و باید بخشی انگیزه حرفه ای ما شود . اگر یک ساختمان بتواند به تکنولوژی الهام دهد بی اندازه با ارزش است . "
از جمله آثار او
مجلس ملی بنگلادش در داکا ۱۹۶۲
موسسه اداری در احمد آباد - هند - ۱۹۶۳

موزه ملی کیمبل ۷۲-۱۹۶۶
بیمارستان مرکز ایوب در داکا ۱۹۶۳
گالری هنری دانشگاه یل ۵۴-۱۹۵۰
بنای یادبود شش میلیون یهودی ۶۹-۱۹۶۷
ساختمان آزمایشگاههای پزشکی دیچاردز، پنسیلوانیا ۶۱-۱۹۵۷
توسعه شهر سازی محله عباس آباد تهران با مشارکت کنزوتانگه
 

mh.memar

عضو جدید
مهندس هوشنگ سيحون، معمار و طراح
• متولد سال ۱۲۹۹ تهران
• فارغ التحصيل دانشكده هنرهاى زيباى دانشگاه تهران
• دانش آموخته دانشكده هنرهاى زيباى پاريس (بوزار) در معمارى
• رئيس دانشكده هنرهاى زيباى دانشگاه تهران يك دوره
• تدريس معمارى در دانشكده هنرهاى زيباى دانشگاه تهران
• عضو انجمن شوراى ملى باستان شناسى، شوراى عالى شهرسازى، شوراى مركزى تمام دانشگاه هاى ايران و كميته بين المللى «ايكوموس» (وابسته به يونسكو) پيش ازانقلاب
• چاپ ۳ كتاب « معمارى سيحون»، «نگاهى به ايران (نقاشى هاى سياه قلم) و (نيم قرن آثار معمارى و نقاشى سيحون)»
• برگزارى نمايشگاهى مشترك با« پابلوپيكاسو » و « سالوادور دالى» در «ماساچوست» آمريكا ۱۹۷۲
• شهروند افتخارى فرانسه
• تهيه فيلمى درباره آرامگاه بوعلى سينا به كارگردانى اميرشمخانى
• داراى نمايشگاه دائمى در كلكسيون دانشگاههاى هاروارد، ام آى تى، دانشگاه واشنگتن و بركلى
• طراح و اجراى تعدادى از مهم ترين بناهاى يادبودى و صنعتى و شخصى درايران مانند آرامگاه بوعلى سينا (همدان)، مقبره عمرخيام نيشابور، مقبره و موزه نادرشاه (مشهد)، مقبره كمال الملك، بانك سپه تهران و...
محمد شمخانى: تظاهرات معمارى مدرن و معاصر ايران آنقدر پراكنده و پوسته پوسته است كه خيلى راحت نمى توان به صورت بندى آن پرداخت و از دوره يا دوره هاى مشخص سخن گفت. با استناد به همين آثار و آفرينه هاى جسته و گريخته و با نيت و درك و دريافتى تاريخى و تقويمى از اين خط سير نامنظم، اما كسانى آمده اند و آن را به ادوارى كوتاه برگردانده اند و تفسيرى از آن ارائه داده اند. به مدد چنين تفاسيرى است كه مى توان مهندس» هوشنگ سيحون «را يكى از سرآمدان معمارى معاصر ايران و يكى از هنرمندانى دانست كه در دوره اى خاص خوب درخشيده است.
دوره اى را كه سيحون درآن به آفرينش بناهاى يادبودى و يادواره اى مى پردازد، مهندس« نادر اردلان »در دانشنامه ايرانيكا، دوران « پيدايش نمادهايى از يك هويت ملى روزافزون» مى نامد و بناهاى خلق شده درآن را كه« تصاوير گذشته اى افتخارآميز مانند آرامگاههاى نوبنياد يا بازسازى شده دانشمندان، شاعران و قهرمانان ملى » و... به شمار مى آمدند « اغلب كوچك و با طرح هايى هنرمندانه »و اجراهايى خوب برمى شمارد كه « گواه تحصيلات طراحان ايرانى در پاريس قبل ازجنگ » جهانى دوم به حساب مى آيد.
نخستين اثرى كه مهندس سيحون ازخود به جا گذاشته ، آرامگاه بوعلى سيناى همدان است كه طرح آن در ۲۵سالگى و هنگام تحصيل در دانشكده هنرهاى زيباى پاريس (بوزار) ارائه مى دهد و درمسابقه اى كه « انجمن آثار ملى» آن زمان به مناسبت بزرگداشت هزاره بوعلى سينا از سوى يونسكو برپا مى كند، جايزه اول را به دست مى آورد. جايزه اى كه ساختن مقبره بوعلى سينا بود و ساختمانى كه در ۲۸ سالگى او آغاز و در سى سالگى اش به پايان رسيد. وقتى سال گذشته و در يك گفت وگوى اختصاصى از مهندس سيحون پرسيدم كه : « چطور آن همه عبارت پراكنده ونمادها و نمودهاى تاريخى هم روزگار را دريك ساختار پلى فونيك گنجانديد، كه در نهايت از آن يك صداى اركسترال و هماهنگ به چشم و گوش بيننده برسد؟» اوپاسخ داد: «آرامگاه بوعلى تنها يك آرامگاه يا مقبره نيست، بلكه آرامگاه يا مقبره جزئى ازكل است كه يادبود بوعلى است.
من خواسته ام با عوامل و عناصر معمارى چه از نظر شكلى وچه از نظر عددى ، از راه نماد و سمبل، شخصيت بوعلى را بيان كنم. و اين موضوع در ايران يا ساير جاها معمول نبوده است. شكى نيست كه براى هماهنگ كردن اين عناصر ممارست و پيگيرى ومطالعه فراوان لازم است كه در موقع خود سعى كرده ام كوتاهى نكنم. پس با يك نوع دانش فراگير در تركيب و تلفيق اين عناصر كوشش خود را به كار برده ام تا چيزى به دست بيايد كه در برابر ديد شما است. اين را هم بگويم كه در تمام كارهايم جزئيات ، هر قدر بى اهميت ،از ذهن من دور نبوده و به فراموشى سپرده نشده است ».
در اين گفت وگوى طولانى كه قرار بود در كتابى بيايد مهندس سيحون در پاسخ به پرسشى كه از او درباره توصيف چشم انداز كلى آثار نوستالژيك اش مى كنم، چنين مى گويد:« بارها و بارها به هنرجويان خودم كه در حقيقت ياران هنرى من هستند گفته ام: ما از دو هزار و پانصد سال پيش تا به امروز پيشكسوتانى داشته ايم كه براى ما بى اندازه گرامى و محترمند. رسالت، به ما حكم مى كند كه امروز كارهايى را كه در عالم معمارى وهنر از هر نوع انجام مى دهيم عميقاً در جايگاهى باشند كه درمقابل اين پيشكسوتان خجل و شرمنده نباشيم. بنابراين با تمام وجود وعشق بى پايان دست به كار شويم تابه نتيجه مطلوب برسيم. به اين كارها كه نام برديد(آرامگاه بوعلى سينا، خيام، كمال الملك، نادرشاه و...) با خاطراتى پر از شور و هيجان نگاه مى كنم و به نظرم مى رسد كه چقدر نگفته ها دارم كه بايدگفته مى شد و افسوس كه نيمه كاره ماند. در پديد آوردن اين كارها هدفم ابداً تقليدگذشته نبوده است، بلكه روح و جان ايران مطرح بوده است كه با ابزار امروزى بايد شكل مى گرفت وخودنمايى مى كرد.»
او همچنين به اين پرسش كه « اگر مى خواستيد با همان روحيه به معمارى بپردازيد و مجبور به ترك ايران نمى شديد، پروژه بعدى تان چه بود وچه مى توانست باشد؟ » چنين پاسخ مى دهد:« در پاسخ اين سؤال بايد بگويم كه موضوع يا پروژه خاصى مورد توجهم نيست. اما آنقدر ايده ها و حجم ها و شكلهاى متعدد در ذهنم مى جوشد و در حركت است كه گفتنى نيست و متأسفم چرا امكان پياده كردن آنها روى خاك كشورم مقدور نيست. حيف و صدحيف.»
اين اواخر و بعد از دو دهه سكوت و سردرگمى، پيشنهادهايى دوباره به مهندس سيحون شد كه به ايران بازگردد و به طراحى و اجراى آثار مونومنتال ديگرى بپردازد كه او هرگز قبول نكرد و فكر كردن به ايران در غربت را به كلنجار رفتن درخاك كشورش ترجيح داد. يكى از آن پروژه هايى كه خود من واسطه پيشنهاد آن به اين مهندس ارجمند شدم، پيشنهاد طراحى موزه اى با روحيه ساختمانى آرامگاه بوعلى سينا در همدان بود كه پذيرفت و اجراى آن را مشروط به نظارت من بر حسن اجراى طرح كرد، كه اين بار پيشنهاددهندگان نپذيرفتند و بهانه آوردند!
وقتى از مهندس سيحون پرسيدم كه« آيا هنوز خودتان را به لحاظ عاطفى يك شهروند ايرانى مى دانيد يا نه؟ و آيا هنوز تحولات فرهنگى و هنرى و اجتماعى اين كشور برايتان مهم و جالب هست يا نه؟ »او در پاسخ به اين آخرين پرسش ام چنين مى گويد:« افتخار مى كنم كه ايرانى هستم و افتخار مى كنم كه درموقع تولد، ايران عزيز به من اين امكان را داده است كه پايم را روى خاك مقدسش بگذارم. هيچ گله اى از هيچ كس ندارم و مى دانم بى مهرى ها قطعاً از روى عدم آگاهى نسبت به درون و ضمير من بوده است.
تمام تحولات فرهنگى و هنرى و اجتماعى كشورم دقيقاً مورد توجهم مى باشند. كوچكترين تصرف، كوچكترين ناملايمتى، كوچكترين خرابى نسبت به آثار ايران آنچنان تأثير نامطلوبى در قلبم مى گذارد كه قادر به بيان آن نيستم.
بعضى دخل و تصرفات در آثار اصفهان و يزد و ساير شهرها كه پر از شاهكارها هستند شديداً مرا متأثر و متأسف مى كند. به طورى كه حس مى كنم يك قسمت از وجود ايرانم را مجروح كرده اند و زخم زده اند. به هر حال خودم را فدايى آن سرزمين مى دانم و برايش آرزوى پيشرفت و بارورى دارم. »
يك بخشى از شهرت مهندس سيحون هم به نقاشى ها و به ويژه طراحى هاى او برمى گردد. نقاشى هايى كه به نوعى از مينياتور آغاز شده و در نهايت نيز بدان رسيده است. ماجراى اين « فرگشت » را من در نقدى بر آثار او آورده ام و اينجا مجال پرداختن به آن نيست. يكى از مهمترين رويدادها در زندگى هنرى مهندس سيحون كه دائم روى آن تأكيد مى شود، نمايشگاه هاى مشترك سيحون و پابلو پيكاسو غول هنر قرن بيستم است. در نخستين نمايشگاه مشترك اين دو هنرمند كه در سالهاى دهه پنجاه در تهران و در گالرى دولتى« مهرشاه » برگزار مى شود، تنها يك بشقاب سراميك خريدارى شده از آثار پيكاسو به نمايش درمى آيد و باقى آثار مربوط و متعلق به سيحون است. برگزارى چنين نمايشگاه به اصطلاح مشتركى و آن هم با چنين عنوانى شايد در تاريخ هنر جهان بى سابقه بوده باشد! داستان نمايشگاههاى مشترك سيحون وپيكاسو به همان نمايشگاه معروف ختم نمى شود و بار ديگر در ماساچوست آمريكا و اين بار با همراهى آثارى از سالوادور دالى برگزار مى شود. در اين نمايشگاه انگار برخى از منتقدان آمريكايى چنان كه مى گويند از كلاف هاى سردرگم سيحون و بافه هاى خط او استقبال مى كنند و از آنها به عنوان آثارى با ارزش و به ياد ماندنى ياد مى كنند.
و اما مهندس هوشنگ سيحون در سال ۱۲۹۹ و در خانواده اى اهل موسيقى به دنيا مى آيد.
پدر بزرگ او« ميرزا عبدالله » بنيانگذار موسيقى سنتى و معروف به پدر موسيقى سنتى ايران بوده است و مادرش (مولود خانم) از نوازندگان تار و سه تار و معلم زنده ياد« احد عبادى »كه دايى سيحون به حساب مى آيد. او بعد از راهيابى به دانشكده هنرهاى زيباى دانشگاه تهران استعداد خود را از نقاشى به معمارى توسعه مى دهد و به دعوت « آندره گدار» (رئيس اداره باستان شناسى وقت ايران) براى ادامه تحصيل راهى پاريس و دانشكده هنرهاى زيباى پاريس (بوزار) مى شود و حدود ۳ سال تحت تعليم « اوتلو زاوارونى » به تكميل دانش معمارى خود مى پردازد و در سال ۱۹۴۹ به درجه دكتراى هنر مى رسد.
مهندس سيحون بعداز طراحى و اجراى آرامگاه بوعلى سينا (همدان ) پروژه هاى زيادى را طراحى و اجرا مى كند كه از جمله آنها مى توان به مقبره عمرخيام (نيشابور)، مقبره كمال الملك (نيشابور)، مقبره و موزه نادرشاه افشار (مشهد)، مجلس شوراى ملى ، موزه توس (مقبره فردوسى )، كارخانه نخ ريسى كوروس اخوان، كارخانه آرد مرشدى ، سازمان نقشه بردارى كل كشور ، بانك سپه (توپخانه )، مجتمع آموزشى ياغچى آباد ، سينما آسيا، سينما سانترال ، كارخانه كانادادراى (زمزم فعلى ) در تهران و اهواز ، كارخانه يخ سازى كورس اخوان و حدود ۱۵۰ خانه و ويلاى خصوصى براى شخصيت هاى مشهور آن زمان اشاره كرد كه تقريباً همه به اقتضاى كانسپتى كه داشته اند از مصالح ساده و مقاوم محلى تشكيل شده اند و آموزه هاى كلاسيك بوزار پاريس در آنها پياده شده است.
سيحون همچنين در طول آن سالها عضو شوراى ملى باستان شناسى ، شوراى عالى شهرسازى، شوراى مركزى تمام دانشگاههاى ايران و كميته بين المللى « ايكوموس» (Icomos) بوده و به مدت ۱۵ سال مسؤوليت مرمت تمام بناهاى تاريخى ايران را برعهده داشته است.
از ديگر مسؤوليت هاى مهم اين معمار و مهندس ايرانى، يكى هم رياست دانشكده هنرهاى زيباى دانشگاه تهران در يك دوره و سالها تدريس معمارى دراين دانشكده بوده است كه در آن دوره شاگردان به نسبت موفقى تربيت مى شود.
مهندس هوشنگ سيحون بيش از دو دهه است كه در ونكوور (كانادا) زندگى مى كند و در آنجا به طراحى و نقاشى و تعليم هنر مشغول است و هر از گاهى بزرگداشتى از سوى برخى مجامع خصوصى و دولتى و دانشگاهى خارج از كشور براى او برگزار مى شود.
 

H.SHafiee

عضو جدید
کاربر ممتاز
مشاهیر بزرگ معماری

مشاهیر بزرگ معماری

مشاهیر بزرگ معماری

ریچارد میر- پست مدرنیسم سفید

ریچارد میر متولد 1934 نیو جرسی در دانشگاه کرنل در رشته معماری تحصیل کرد. ریچارد میر ملقب به شوالیه سفید پست مدرنیسم پیش از تاسیس دفتر کار خود در نیویورک در سال 1963 ، با سام و مارسل بروئر همکاری می کرد.وی ابتدا در زمینه ساختنمان سازی برای طبقه مرفه فعالیت کرد همچنین مطالعات وسیعی در زمینه ساختمان های عمومی انجام داد و در سال 1969 ، به عضویت گروه پنج نیویورک در آمد.


سفیدهای گروه پنج ( ریچارد میر، پیتر آیزمن ، مایکل گریوز ، جان هجداک ، چارلز گواتمی) برای مخالفت با ونتوری و گریز دوره سفید ، قهرمانان ، رایت ، گروپیوس ، تراگنی و به خصوص لوکوربوزیه را احیا کردند ، اما مسائلی از زیبایی شناسی را در خود به کار بردند که خالی از هر گونه تعهد و تعصب اجتماعی بود.
میر در کارهایش همواره رنگ سفید بکار می برد و از همین رو گروه آنان به نام مستعار معماران سپید نامیده می شوند .در میان معماران هم عصر خودش به مفاهیم فرهنگی بیش از پیش وفادار و متعهد بود و به نحوی هوشمندانه فضاهای عمومی و خصوصی را در بافت شهری آشتی داد از همین رو لحن فرهنگی معماری او بسیار صادقانه است.
خانه های کاملا سفید میر ، در زمینه ای از فضای سبز با لایه بندیهای افقی و عمودی به چشم می خورد.
مزیت کارهای میر در اجتماعی این است که ساختمانهای او ، به سرعت قابل شناسایی است.
 

H.SHafiee

عضو جدید
کاربر ممتاز
مشاهیر بزرگ معماری

مشاهیر بزرگ معماری

زاها حدید

زها ( زاها ) حدید در تاریخ ۳۱ اکتبر ۱۹۵۰ در بغداد به دنیا آمده است. ایشان مدرک ریاضیات خود را از دانشکاه آمریکایی بیروت اخذ کرد و سپس برای تحصیل در مدرسه معماری (AA)راهی لندن شد. زاها حدید (Zaha Hadid) که در حال حاضر تبعه و شهروند انگلستان می باشد از سال ۱۹۷۲ در انجمن معماری لندن (Architectural Association in London) به تحصیل در رشته معماری پرداخت و در سال ۱۹۷۷ موفق به دریافت مدرک خود گردید. او پس از اتمام تحصیلات، به دفتر معماری متروپولیتن (Office for Metropolitan Architecture) پیوست و به همراه همکاران خود در OMA، رم کولهاس (Rem Koolhaas) و الیا زنگلیس (Elia Zenghelis)، به تدریس در مدرسه معماری AA پرداخت و بعدها تا سال ۱۹۸۷، آتلیه شخصی اش را در مدرسه AA سرپرستی نمود.
زاها حدید اخیراً عهده دار کرسی استادی کنزو تانگه (Kenzo Tange) در مدرسه طراحی دانشگاه هاروارد، و کرسی استادی سالیوان در دانشگاه ایلی نویز (Illinois)، مدرسه معماری شیکاگو، گردید و قبلاً نیز به عنوان استاد میهمان در دانشگاه هنر هامبورگ (Hochschule für Bildende Künste)، مدرسه معماری نولتن (Knolton)، استودیوی اوهایو و کارشناسان ارشد (Ohio and the Masters) در دانشگاه کلمبیا، نیویورک، تدریس نموده است. علاوه بر این، او عضو افتخاری آکادمی هنر و ادبیات آمریکا و همکار انستیتوی معماری آمریکا می باشد. وی در حال حاضر استاد دانشگاه هنرهای کاربردی وین در اتریش و دستیار درس طراحی معماری ائرو ساآرینن (Eero Saarinen) در ترم بهار ۲۰۰۴ دانشگاه ییل (Yale)، نیوهون (New Haven)، است.
حدید معماری است که پیوسته مرزهای معماری و طراحی شهری را گسترش می دهد. او در کارهایش با بهره گیری از مفاهیم فضایی جدیدی که تقویت کننده مناظر شهری موجود هستند، زیبایی شناسی نظری ای (غیرعملی) را پیگیری و تجربه می کند که تمام زمینه های طراحی از طراحی شهری تا طراحی داخلی و مبلمان را در برمی گیرد. با اینکه شهرت زاها حدید بیشتر بخاطر اصلی ترین کارهای ساخته شده اش می باشد، اما علایق و دل مشغولی های عمده او مستلزم اشتغال همزمان وی به فعالیت حرفه ای، تدریس و پژوهش است.
حدید اساس معماری را در نحوه فکر کردن به آن می داند. طرح های ساختمانی حدید که به صورت نقاشی عرضه می شوند، در ٢٥ سال گذشته، نقش مهمی در تحول معماری معاصر داشته اند. این آثار در موزه ها و گالری های معروف جهان از جمله موزه گوگنهایم و موزه هنرهای مدرن نیویورک به نمایش درآمده و بخشی از کلکسیون دائمی آنهاست.
زاها حدید با شرکت در مسابقات متعدد طراحی معماری، ایده ها و افکار نوینی را به معرض نمایش گذاشته است که این امر نشان دهنده رویکرد آوانگارد و پیشروی وی در طراحی معماری می باشد. اکثریت پروژه های مختلف او که تاکنون اجرا شده اند و یا در حال حاضر در دفتر وی بر روی آنها کار می شود، حاصل شرکت در این مسابقات هستند.
طرح های بدیع او برای ایجاد فضاهای معماری سال ها با تحسینی توأم با تردید روبرو بود. اما امروزه که جهان آمادگی بیشتری برای پذیرش و ایجاد بناهای پیچیده دارد، این طرح ها نیز با استقبال بیشتری روبرو شده است. او در کار خود از حرکت، ایجاد فضاهای خالی و فرم های کشیده افقی استفاده می کند و در زمینه طراحی مبلمان و معماری داخلی، طرح های نمایشگاهی و تجهیزات و لوازم صحنه نمایش نیز کارهای زیادی را انجام داده است.
زاها حدید تا به حال بخاطر طراحی پروژه های مختلف، چندین جایزه معماری دریافت نموده است و در سال ۲۰۰۴ نیز به عنوان برنده جایزه معماری پریتزکر، مهم ترین جایزه جهان در زمینه معماری، انتخاب گردید. او نخستینی زنی است که طی ۲۸ سال برگزاری جایزه پریتزکر، موفق به دریافت این جایزه معتبر بین المللی شده است. جایزه صدهزار دلاری پریتزکر طی مراسمی در روز ٣١ ماه مه همان سال در موزه آرمیتاژ در شهر سن پترزبورگ روسیه به این معمار عراقی ـ انگلیسی، اعطا گردید.
مشهورترین پروژه های ساخته شده زاها حدید عبارتند از:
۱ـ ایستگاه آتش نشانی Vitra، Weil am Rhein، آلمان (۱۹۹۳)
۲ـ ساختمان نمایشگاهی Lfone، Weil am Rhein، آلمان (۱۹۹۹)
۳ـ منطقه ذهن (Mind Zone) در گنبد هزاره، گرینویچ، لندن، انگلستان (۱۹۹۹)
۴ـ پارک سوار هونهایم شمالی، استراسبورگ، فرانسه (۲۰۰۱)
۵ـ جایگاه اسکی پرش Bergisel، Innsbruck، اتریش (۲۰۰۲)
۶ـ مرکز هنرهای معاصر Rosenthal، سین سیناتی، اوهایو، ایالات متحده (۲۰۰۳)
۷- مرکز مگی در بیمارستان ویکتوریا (۲۰۰۶)، کرکالدی، اسکاتلند
۸- ایستگاه قطار سریع السیر ناپل (۲۰۰۶)، ناپل، ایتالیا
۹- ساختمان مرکزی ب ام و (۲۰۰۵)، لیپزیگ، آلمان
۱۰- ترن هوایی (۲۰۰۷) اینسبورگ، اطریش
۱۱- مرکز علمی فائنو (۲۰۰۵)، وولفسبرگ، آلمان
۱۲- سکوی پرش اسکی برگیسل (۲۰۰۲)، اینسبورگ، اطریش
در حال حاضر نیز در دفتر زاها حدید بر روی پروژه های متنوعی کار می شود:
۱ـ مرکز ملی هنرهای معاصر (MAXXI)، رم، ایتالیا
۲ـ موزه گوگنهایم، Taichung، تایوان
۳ـ طرح کلی ناحیه Zorrozaurre، بیلبائو، اسپانیا
۴ـ توسعه مرکز هنرهای Price Tower، Bartlesville، ایالات متحده
۵ـ مرکز فرهنگی ـ ورزشی Herault، مون پلیه، فرانسه
 

H.SHafiee

عضو جدید
کاربر ممتاز
مشاهیر بزرگ معماری

مشاهیر بزرگ معماری

نورمن فاستر

نورمن فاستر ، در اول ماه ژوئن در شهر منچستر متولد شد . 1953 پس از اتمام دوره متوسطه ، به صورت نيمه وقت و به عنوان منشی در تالار شهر منچستر شروع به کار کرد . سپس به خدمت سربازی رفت و در حين خدمت در نيروی هوايی ، در زمينه مهندسی الکترونيک مهارت يافت و اطلاعاتی در مورد هواپيما کسب کرد . در نهايت ، به دليل علاقه به هولپيماهای گلايدر به يک خلبان ماهر تبديل شد . 1955 پس از اتمام دوره دوساله سربازی ، در دفتر دو تن از معماران منچستر مشغول به کار شد
1956 با ثبت نام در دانشگاه معماری منچستر ، به فراگیری دروس نسبتا سنتی ( در مقایسه با دروس و و رويکرد های متفاوت در انجمن معماران لندن و مدرسه ی معماری لیورپول ) پرداخت . با اين حال ، در اين سال ها توانست مهارت های منحصر به فردی در زمينه ی فنون ترسيم و ارائه به دست آورد
او در اين سال ديپلم معماری و مجوز طراحی شهری خود را دريافت کرد . در همطن زمان ، مدال هی وود و مدال برنز انجمن معماران منچستر به وی اهدا شد . علاوه بر اين ، با قبولی در بورسيه ی تحصيلی انجمن ساختمان سازان ، به فلاوشيپ هنری نايل شد . پس از آن برای گذراندن دوره دو ساله ی تخصصی در دانشگاه ييل به آمريکا رفت . وی در آنجا تحت تاثير پل رادولف ، سرج چرمایف و وين سنت اسکالی قرار گرفت و در همين زمان با ريچارد راجرز ( که مانند خود او دانشجوی بورسيه بود ) و جيمز استرلينگ ( که برای مدت کوتاهی در همان مدرسه تدريس می کرد ) ملاقات کرد . 1962 فاستر مدرک فوق ليسانس معماری را با موفقيت دريآفت کرد . سپس گردش معماران را از سواحل شرقی ايالات متحده تا کاليفرنیا آغاز کرد و در اين سفر ، روند توسعه ی معماری مدرن را از فرانک لويد رايت تا چالز آيمز بررسی و دنبال کرد . 1963
پس از بازگشت به انگلستان با همکاری ريچارد راجرز ، گروه طراحی " گروه 4 " را در لندن تشکيل داد . ديگر همکاران آنها در اين گروه عبارت بودند از : سور راجرز ، همسر ريچارد راجرز ، و جورجيا والتون که با راجرز در انجمن معماران لندن تحصیل کرده بود . مدتی بعد ، وندی چيزمن ( فارغ التحصیل مدرسه معماری بارتلت دانشگاه لندن که بعدها همسر فاستر شد ) نيز به آنها ملحق شد . البته از همان آغاز ، عضویت جورجیا بالتون ( که دفتر اصلی او در هامپ استید بود ) حالتی ظاهری داشت و تاثير چندانی بر رابطه آنها نداشت
1964 در اين سال با وندی چيزمن ازدواج کرد که ثمره آن ، دو فرزند به نام های " تی " و " کال " است . 1966 در اين سال به عضويت انجمن معماران سلطنتی انگلستان در آمد
1967 فاستر همراه با " گروه 4 " ساختمانی را طراحی کرد که وی را به شهرت جهانی رساند . اين ساختمان ، کارخانه رليانس در سوئد بود که آخرين بنای ساخته شده توسط این گروه است زیرا اين گروه در همان سال منحل شد . سپس نورمن و وندی فاستر با هدف ايجاد يک مرکز برای طراحی و تحقيقات ، دفتر معماری فاستر و همکاران را تاسيس کردند . در اين دفتر در مجاورت باغ کوونت قرار داشت
1968 در حین طراحی پروژه تئاتر ساموئل بکت ، با ريچارد باکمينيستر فولر آشنا شد که بعد ها ، تاثير عميقی در انديشه و کارهای فاستر گذاشت . آشنايی ، سر آغازی بود برای دوستی و همکاری طولانی پر ثمری که تا زمان مرگ اين استاد آمريکايی ( يعنی سال 1983 ) ادامه داشت . 1971
در اين ، دفتر معماری فاستر و همکاران به طبقه همکف ساختمانی در خيابان فيتزروی ( که فقط چند صد متر از برج اداره پست فاصله داشت ) منتقل شد. تجهيز و طراحی داخلی اين دفتر ، بستری بود برای بررسی و آزمايش مفاهیم و مصالحی که بعده ها هسته اصلی فلسفه کار فاستر را شکل داد . 1974
فاستر به عنوان نايب انجمن معماری انتخاب شد . شرکت او که قبلا با يک شرکت نروژی به نام " شرکت خطوط کشتی رانی فرداولسن " همکاری داشت ، دفتری در اوسلو تاسيس کرد و ابتدا کارهايی برای اين کار فرمای نروژی انجام داد ؛ سپس با کارفرماهای ديگر در نقاط مختلف کشور همکاری کرد
1975 در اين سال ، ساخت دفترهای شرکت بيمه ويليس ، فابروداماس در ايپسوويچ به پايان رسيد و اين پروژه ، شرکت فاستر را به شهرت جهانی رساند
1978 ساخت مرکز های هنرهای تجسمی سانز بوری ، آغاز مرحله ی مهم و درخشانی در زندگی حرفه ای او شد . پروژه های ارزشمند ديگری را برای او و همکارانش به ارمغان آورد
1979 در اين سال شرکت بانکداری هنگ کنگ و شانگهای از وی دعوت کرد که همراه شش شرکت بين الملی ديگر ، در مسابقه ای محدود با موضوع طراحی دفتر مرکزی اين بانک شرکت کند . با انتخاب طرح فاست به عنوان طرح برگزيده ، اجرای اين پروژه به شرکت وی واگذار شد
1980 فاستر در اين سال به عضويت انجمن معماران آمريکايی در آمد ، علاوه بر اين ، در همين سال دکترای افتخاری دانشگاه انجلیای شرقی به او اعطا شد . در بيست و چهارم ژوئن نيز ، در مراسم اهدا مدال طلای سال 1980 به جيمز استرلين سخنرانی کرد
1981 در اين سال با شرکت در مسابقه محدود طراحی ورزشگاه سرپوشيده فراکفورت آمين ، جايزه طرح برگزيده را دريافت کرد . در همين زمان ، معماری او در يکی از برنامه های مستند هنری Bbc معرفی شد و مورد بررسی قرار گرفت . 1982
در اين سال ، دفتر آنها به خيابان گریند پورتلند و در مجاورت دفتر های شرکت Reba منتقل شد . همچنين به عنوان يکی از اعضای هيئت علمی دانشکده صنعتی هنر لندن انتخاب شد .
1983 در اين سال ، فاستر بالاترين رتبه اين حرفه را از آن خود کرد و " مدال طلای سلطنتی " رشته معماری را دريافت نمود . اين مدال ، جايزه بين الملی ارزشمندی است که در سال 1848 ، ملکه ويکتوريا برای پيشرفت حرفه معماری در نظر گرفته بود . در مراسم اهدا این جايزه ، با کمينيستر فولر سخنرانی کرد . فاستر در اين سال به عضويت دانشگاه سلطنتی در آمد . پس از برگزاری يک مسابقه ی محدود با شرکت گروه منتخب معماران ، از فاستر برای طراحی مرکز جدیدی برای Bbc در منطقه ی پورتلند دعوت شد . اين مرکز در مقابل کليسای آل سولز اثر جان ناش قرار دارد .
1984 در مسابقه محدودی که شورای شهر نايمز برای طراحی يک مدياتک و مرکز هنرهای معاصر در آن شهر برگزار کرد ، طرح فاستر برنده شد . در همين سال اتحاديه ی بين المللی معماران ، جايزه آگوست پره را به وی اهدا کرد .

1986 دانشگاه بت ، دکترای افتخاری علوم را به فاستر اعطا نمود. در همين سال ، دو نمايشگاه مهم از کارهای او برپاشد : يکی در انجمن معماران فرانسه در پاريس ( بازگشايی در ژانويه ) و ديگری در دانشگاه سلطنتی لندن ( بازگشايی در اکتبر ) . وی جايزه موسسه طراحی ژاپن را به خود اختصاص دا . شرکت او نيز در همين سال در مسابقه تغيير شکل و بازسازی يک سايت 48 هکتاری در منطقه کينگزکراس در لندن برنده شد . اين پروژه ، در نوع خود بزرگترين و وسيع ترين طرح شهر سازی در اروپا است و شامل تفکيک طيف وسيعی از عملکردهای مختلف می باشد. از جمله اين عملکردها می توان به ايستگاه تونل راه آهن متصل به پارک بزرگ اشاره کرد که اطراف آن از ساختمانهای مسکونی و اداری پوشيده شده است . اين پروژه و پروژه ی چهارراه پاترنوستر ، آغاز مرحله جديدی از اجرای پروژه هايی در مقياس شهری بود . در سال بعد ، اين شرکت طرح های شهری مختلفی برای شهرهای زير طراحی و اجرا کرد: کمبريج ( 1989 ) ؛ نايمز، کانس و برلين ( 1990 ) ؛ گرينويچ ( 1991 ) ؛ روتردام ، لودن شيد و يوکوهاما ( 1992 ) ؛ بافت تاريخی چارترس ، کورفو و ليسبون ( 1993 ) . هم اکنون اين شرکت در حال انجام پروژه ای برای تغيير شکل و بازسازی قسمت وسيعی از مرکز شهر بارسلون است که مساحت سايت آن بيش از 220 هکتار است .
1988 ظرفيت بالای اين شرکت باعث شد که بتواند به مجموعه ی وسيعی از برنامه ها و پروژه های کلان مقياس پاسخگو باشد . یکی از اين پروژه ها ، برج مخابرات بارسلون است که به منظور آماده سازی شهر برای مسابقات المپيک در نظر گرفته شده است . نمونه های ديگر اين پروژه ها ، مترو شهر بيلبائو ، پل دره گذری در منطقه ی رنس در فرانسه و ايستگاه زيرزمينی کاناری وارف در لندن ( 1991 ) است . 1989 اين مصادف بود با فوت زود هنگام وندی ( همسر نورمن ) که آغازفعاليت حرفه ای نورمن همراه او بود و پس ازهمکاری در" گروه 4 " ، يکی از موسسان دفتر معماری فاستر و همکاران بود . 1990 سازمان حفاظت از محيط زيست انگلستان ، ساختمان شرکت بيمه ويليس ، فابر و داماس در ايپسوويچ ( 74-1973 ) را جزء ساختمان های ارزشمند ( از نظر تاريخی ، معماری و سازگاری با محيط زيست ) اعلام کرد و مدال معتمدين Riba را به نورمن فاستر اعطا نمود . در همين سال ، فاستر عنوان " سر " گرفت . در اين زمان ، دفتر معماری فاستر و همکاران ( که از اين پس دفتر معماری سر نورمن فاستر و همکاران ناميده خواهد شد ) به ساختمان نوسازی در کيلومتر 22 جاده ی هستار در نزديکی رودخانه تيمز نقل مکان کرد . در اين دفتر جديد ، تمام عملکرد های گوناگون مربوط به کارگاه ماکت سازی و مصالح ، بايگانی پرونده ها ، کتابخانه و آرشيو فيلم های ويدئويی و عکس ، همگی زير سقف گرد آمده اند .
1991 دانشگاه معماری فرانسه ، به وی مدال افتخار اعطا کرد . در همين سال ، چندين پروژه ی جديد و ارزشمند را به اتمام رساند ؛ از جمله فرودگاه استانزتد، مرکز تلويزيونی آی تی ان ، نگارخانه های ساکلر ( که ملکه اليزابت دوم آنها افتتاح کرد) و برج سده در توکيو که همه آنها علاوه بر دريافت جوايز متعدد ، مورد ستايش تمام جهان قرار گرفت . در مراسم بازگشايی ساختمان کرسنت وينگ ، مرکز هنر های تجسمی سانزبوری نمايشگاهی بر پا کرد که حاصل شش سال فعاليت حرفه ای فاستر را به نمايش گذاشت . در نمايشگاه دو سالانه ی ونيز ، غرفه ی بريتانيا نيز تعدادی از طرح های فاستر و پنج معمار ديگر انگليسی را به نمايش در آورد .
1992 دانشگاه و موسسه ی هنر و ادبيات آمريکا در نيويورک ، جايزه يادبود آرنولد برونر را به وی اعطا نمود . دانشگاه هامرسايد به او دکترای افتخاری داد. برپايی چندين نمايشگاه در شهرهای پاريس ، بوردوکس ، رنس و آرسن سنان ، بر ارزش و اعتبار فاستر در اروپا افزود . در همين سال ، وی در چندين مسابقه معماری برنده شد که مهمترين آنها عبارتند از : فرودگاه جديد هنگ کنگ ، پارک مشاغل برلين ، مجموعه تسهيلات المپيک در منچستر و قسمت الحاقی آن به موزه ی ماقبل تاريخ در پرووانس .
1993 وسعت پروژه ها و تعدد قراردادهای بين المللی باعث شد که اين شرکت ، دفتر هايی در شهر های برلين ، فرانکفورت ، هنگ کنگ ، نايمز و توکيو دایر کند . شرکت معماری سرنورمن فاستر و همکاران در آلمان ، در مسابقه طراحی پارلمان جديد برلين برنده شد . از ديگر موفقيت های وی در مسابقات معماری می توان به طرح موزه جنگ در هارتل پول و طرح مجموعه ی نمايشگاهی در ليسبون اشاره کرد . پروژه ی مرکز هنرهای معاصر در شهر نايمز فرانسه افتتاح شد . اين پروژه به دليل مشکلاتی که برای برگزاری مسابقه ( 1983) بوجود آمد ، با مدتی تاخير انجام شد . ولی اين مشکلات در ساخت مدرسه ی متوسطه شهر فرژو وجود نداشت . طراحی اين مدرسه ، در سال 1991 به مسابقه گذاشته شد . انجمن معماران آمريکايی نيز ، در همين سال مدال طلای خود را به سر نورمن فاستر اعطا نمود .

 

abolfaZZzl

عضو جدید
کاربر ممتاز
خبرنگار،فیلم نامه نویس و معمار هلندی



رم کولهاس متولد سال ۱۹۴۴ رتردام هلند است. بین سالهای ۱۹۵۲ تا ۱۹۵۶ در اندونزی مقیم بود و سپس به عنوان خبرنگار و فیلم نامه نویس در آمستردام ساکن شد. پس از آن به لندن رفت و به تحصیل معماری در مدرسه AA پرداخت. در سال ۱۹۷۲ با کسب بورس تحصیلی عازم ایالات متحده شد و در آنجا اقامت گزید. وی در آمریکا شیفته نیویورک شد و با چاپ کتاب “هذیان نیویورک ((Delirious New york)” در سال ۱۹۹۸ به زودی مشهور گشت. حدود بیست سال بعد کولهاس با کتاب “کوچک،متوسط،بزرگ،کلان (S.M.L.XL)” )نشان داد که ایده اصلی مدرنیسم با معماری و شهرسازی مدرن در تضاد است و برای حل مسائل امروز باید با توجه به واقعیت که وی آن را “رئالیسم نو” مینامد، روح اصلی مدرنیسم را احیاء کرد.

تفکرات :

  • کولهاس از معمارانی می باشد که در زمان پی ریزی تفکرات مکتب فولدینگ شروع به کار و فعالیت حرفه ای خود کرده است. شفافیت بصری، استفاده از سطوح شیشه ای بزرگ به کارگیری فرم های خالص از ویژگی های کارهای اولیه او (نظیر خانه دو دوست) می باشد که بیشتر تحت تاثیر آثار میس وندروهه بوده است.
  • موضوعاتی که کولهاس با پیوستگی شایان توجه به آنها میپردازد، از یک واحد مسکونی تا شهر و کلانشهر توسعه مییابند. برای او معماری و شهر باهم عجین هستند. او معتقد است که بدون داشتن ایده ای از شهر، فعالیت در زمینه معماری یک تجربه ناکامل باقی میماند. بدین ترتیب وی با ارائه نظریات خود در باب شهرسازی، شهر آرمانی سه میلیون نفره، Plan Voision و شهر تابان لوکوربوزیه را که همگی بر اساس سیاست “تخریب از بن” طراحی شده اند رد میکند.
  • کولهاس نه صرفا یک معمار بلکه مهمتر از آن یک نظریه پرداز نیز می باشد که کار خود را با باز تعریف مفاهیم مدرنیته شروع کرده است.
کارها :





















برج تلویزیون پکن cctv:


برج تلویزیون پکن


برج تلویزیون پکن






کتابخانه مرکزی سیاتل



ویلا دال
کاشکی همون چند صفحه اولم عین این یکی معرفی پروژهاو عکسا بود.ممنون.
 

abolfaZZzl

عضو جدید
کاربر ممتاز
I.M.Pei

I.M.Pei

بيوگرافي
يئو مينگ پي در سال 1917 در شهر كنتون كشور چين متولد شد . وي در سن 18 سالگي چين را به منظور ادامه تحصيل در رشته معماري به مقصد آمريكا ترك گفت.
او در سال 1940 مدرك ليسانس خود را از دانشگاه ام .آي . تي ( مؤسسه تكنولوژي ماساچوست ) دريافت كرد . پي تا زمان فارغ التحصيلي موفق به دريافت مدال آلفا روچي ، مدال برتر جهانگردي ام .آي اي (انجمن معماران آمريكايي) گرديد . در سال 1942 در مدرسه معماري هاروارد ثبت نام كرد و به خاطر علاقه اي كه به ايجاد فرمهاي انتزاعي و استفاده از مصالحي نظير سنگ بتون ، شيشه و فولاد داشت به شاگردي والتر گروپيوس در آمد .
شش ماه بعد او داوطلب خدمت در كميته تحقيقات ملي در پرينستون شد . پي در سال 1944 تحصيلات ليسانس خود را پايان داد و همزمان با تحصيلات فوق در دانشكده ابتدا به عنوان استاد يار و سپس به عنوان دانشيار مشغول به كار شد ( 48 – 1945 ) وي بين سالهــاي 1942 تــا 1945 به عــنوان يك طراح اصـلي براي شركت
Ston and Webster
شروع به كار نمود و در سال 1946 آغاز به فعاليت در شركت هيواشر در بوستون نمود . در سال 1951 پي جايزه برتر ويل رايت را دريافت كرد . آي . ام . پي در سال 1945 تبعه آمريكا شد .
در سال 1948 ، ويليام زكندورف ، از پي براي قبول پست جديد سرپرست معماري شركت توسعه ساختماني كه شامل تعداد زيادي پروژه هاي معماري و طراحي در آمريكاي شمالي در مقياس بزرگ بود دعوت كرد .
در سال 1958 شركت ساختماني آي . ام . پي و همكاران را تشكيل داد كه بعد ها در سال 1966 به آي . ام . پي و شركا تبديل شد . و در سال 1989 به شركت ساختماني پي . كب . فريد و همكاران مبدل گرديد در سال 1968 جايزه
بهترين شركت ساختماني معماري را از انجمن معماران امريكايي دريافت كردند ، كه بالاترين درجه افتخاري اعطا شده توسط اين مؤسسه به فعاليت معماران بود .
در اواخر سال 1990 بعد از گذشت بيش 4 دهه فعاليت ، پي به منظور دنبال كردن پروژه هاي شخصي و كوچك تر مورد علاقه اش از شركت باز نشسته شد
.
اما همكاري پي با شركت به عنوان يك طراح ، برروي تعدادي از پروژه هاي مهم در حال پيشرفت ادامه پيدا كرد .
سبك شخصي معماري پي در اوايل دهه 60 و با طراحي مركز ملي تحقيقات جوي در كوههاي راكي شكوفا شد .
شناخت ملي و مردمي پي در سال 1964 وقتي حاصل شد كه ژاكلين كندي آي. ام .پي را براي طراحي كتابخانه جان اف كندي در بوستون انتخاب كرد
پروژهاي مهم ديگري دنبال شد كه بر جسته ترين آنها ساختمان ايست بيلدينگ ،گالري ملي هنر درواشينگتن در سال 1979 بود كه بوسيله انجمن معماران امريكايي به عنوان 10 ساختمان برتر در ايالات متحده انتخاب شد .
در سال 1983 رئيس جمهور فرانسوا ميتران به پي براي توسعه و مدر نيزه كردن موزه لوور ماموريت داد .
لوور تا 10 سال بعد از تكميل به عنوان بزرگترين موزه جهان شناخته مي شد . آي . ام . پي با پروژه هايي نظير هال موزه راك اندرال در كلويلند ايالت اوهايو و موزه ميهو خارج از كيوتو در ژاپن و دوازده موزه بين المللي ديگر نقش هدايت كننده اي را در تبديل و دگرگوني موزه باستاني و سنتي كه مكاني براي استفاده قشر خاصي از مردم بود . به مؤسسه اجتماعي ، آموزشي ، فرهنگي و مردمي در مركز زندگي مدرن ايفا كرد.
بازگشت پي به ساخت فضاهاي عمومي كه شامل طيف وسيعي از بنا ها نظير مدارس ، كليسا ها ، مراكز خدمات شهرداري ، بيمارستانها ، كتابخانه ها و مراكز هنري بود منجر به ساخت مركز سمفوني مورتون . اچ . مير سون در دالاس شد كه يكي از سالنهاي كنسرت منحصر به فرد در جهان در حال حاضر مي باشد .
در سال 1982 پي ، هتل فراگرانت هيل را كامل كرد اين پروژه در چين انجام شد و تلاشي بود كه پي براي شناساندن مفهوم معماري فراتر از سر پناه انجام داد .
پي در حالي كه تكنولوژي پيشرفته غرب را به ريشه هاي تكنيك و مصالح ساختماني بومي و محلي پيوند مي داد در حال ايجاد يك زبان معماري جديد بود او علاوه بر پروژه هاي سازماني اش
پروژه هاي وسيع ساختماني –تجاري و تر كيبات چند منظوره در مقياس بزرگ را دنبال مي كرد . كه مهمترين آنها بانك 70 طبقه برج چين در هنگ كنگ بود كه بدعت و نوآوري اين برج و نيز سيستم ساختاري مركب اقتصادي آن نتايج مهمي را براي ساخت ساختمانهاي بلند مرتبه در آينده به بار آورد عضويت پي در كميته تحقيقاتي
هار وارد و موزه هنر مترو پليتن مدركي است به علاقه شديد او به هنر و تحصيل .
او همچنين در نيروي ويژه اي . آي . اي در بخش از پارلمان ايالات متحده مشغول به كار شد
.
در بين پاداش ها و جوايز علمي اعطا شده به وي 16 درجه دكتراي افتخاري وجود دارد كه از سوي مؤسسه هاي مهم آموزشي نظير دانشگاه هار وارد ، دانشگاه برلين، دانشگاه نيويورك دانشگاه كارنج ملون ،دانشگاه كلمبيا، دانشگاه آمريكايي پاريس و دانشگاه چيني هنگ كنگ به او اعطا شده است .
پي عضو انجمن معماران آمريكايي و نيز مؤسسه سلطنتي معماران انگليسي است . او همچنين در انجمن هاي آكادمي آموزشي ، هنر و علوم آمريكا و آكادمي ملي طراحي و آكادمي هنر و فرهنگ آمريكا انتخاب شد. در 4 جولاي 1986 در مراسم صدمين سال ياد بود مجسمه آزادي ، او يكي از دوازده معمار خارجي تبعه آمريكا بود كه مدال آزادي را از رئيس جمهور رونالد ريگان دريافت كرد .
در سال 1933 پي به درجه افسري نائل گرديد همچنين در همين سال به عنوان عضو افتخاري آكادمي هنر لندن انتخاب شد .
در بين درجات افتخاري تخصصي اعطا شده به پي ، جايزه آرنولد برانر از مؤسسه علمي هنر و فرهنگ در سال 1963 ، مدال افتخاري انجمن معماران آمريكايي در سال 1963 و مدال ياد بود توماس جفرسون در سال 1976 براي نقش مهمي كه در زمينه معماري ايفا كرده بود را مي توان نام برد .
در سال 1979 او مدال طلاي معماري را از آكادمي آمريكايي هنر و فرهنگ و مدال طلاي انجمن معماران امريكايي ( بالاترين درجه افتخاري معماري در ايالات متحده ) را دريافت كرد .
دو سال بعد درسال 1981 موفق به دريافت جايزه افتخاري هنر و فرهنگ شهردار نيو يورگ و مدال طلاي آلفا روچي ( برادري حرفه اي معماران ) و مدال طلاي افتخاري از باشگاه هنر ملي و مدال طلاي آكادمي معماران فرانسه گرديد .
در سال 1983 پي موفق به دريافت جايزه معماري پرتيز كر شد و از اين جايزه صد هزار دلاري براي اختصاص دادن به بورسيه دانشجويي معماران چيني جهت تحصيل در ايالات متحده به شرط بازگشت آنها به چين براي پرداختن به حرفه معماري استفاده كرد .
در سال 1988 مدال ملي هنر را دريافت كرد در سالهاي بعد ، موسسه هنري ژاپن به او به خاطر كارهاي بزرگي كه در زمينه معماري انجام داد جايزه اعطا كرد .
در سال 1990 پي مدال طلاي يو سي ال اي را دريافت كرد كه به دنبال آن در سال 1991 جايزه برتر سال 2000 و اولين جايزه برتر مؤسسه گولبرت رادريافت نمود .
در سال 1993 او مفتخر به دريافت مدال معروف آزادي از سوي رئيس جمهوري جورج بوش گرديد .

در سال 1994 موفق به دريافت جايزة امباسادور از سوي مؤسسه ملي هنر و جايزه جرو سالم به خاطر فرهنگ و ادب و هنر از سوي آكادمي هنر و طراحي بزالل شد.
در سال 1996 موفق به دريافت مدال ژاكلين كندي اوناسيس از سوي جامعه هنري نيويورك و جايزه رئيس جمهور از سوي انجمن معماران آمريكايي نيويورك گرديد .
از بين تعداد زيادي درجات افتخاري ، پي جايزه دانشگاه بران را در سال 1997 و مدال ادوارد مك راول را در سال 1998 و بي زد كالچرپريز را در سال 1999 دريافت كرد.
 

rozario

عضو جدید
1. راب کریر
زندگی نامه راب کریر
راب کریر در سال 1938 درگرون ماخر لوکزامبورگ متولد شد.کریر در يك محيط صنعت گر بزرگ شد؛ وی معتقد است محل زندگیش در دوران كودكي( بافت قديم شهر به سبک قرون وسطی) بر نگرش هایش در زمینه شهرسازی بی تاثیر نبوده است. کریر به دلیل علاقه به معماری و شهرسازی در سال 1959 در دانشگاه فنی مونیخ شروع به تحصیل در رشته معماری نمود.پس از فارغ التحصیلی به عنوان کمک استاد در دانشگاه های برلین و اشتوتگارت و در دانشگاه پلی تکنیک لوسان سوئد به عنوان استاد مدعو تدریس نمود. سپس در فاصله سالهای 1976 تا1998 استاد دانشگاه تکنولوژی وین بوده و همزمان با آن در دفاتر معماری وین نیز فعالیت می نمود. از سال 1993 دفتر کاری با همکاری کریستف کوهل در برلین پایه گزاری نمود.کریر همچنین در سال 1996 به عنوان استاد مدعو در دانشگاه یئل آمریکا مشغول به تدریس شد.وی علاوه بر معماری، طراحی شهری و نظریه پردازی به عنوان مجسمه ساز و نقاش جسور نیز شهرت دارد.
از راب کریر در برهه های زمانی مختلف با عناوین متفاوتی یاد شده است؛ در و در
*سال های 1980 از او به عنوان یک پست مدرن سپس به عنوان مروج نهضت نوشهرسازی دهه 1990 به صورت یک نوسنت گرا و اخیرا به صورت معمار نامدرن یاد می شود
راب کریر امروز نیز د دفتر کار خود در برلین با همراهی کریستوفر کوهل به فعالیت های شهرسازی و معماری می پردازد.

- اندیشه ها و فعالیت های راب کریر
راب کریر با رویکردهایش در خصوص نوع فضاهای شهری( منبعث از شهرهای سنتی) و قلمروهای عمومی شهرت دارد وی به تجدید ساختار شهرهای معاصر تحت تاثیر ساختار شهرهای پیش از انقلاب صنعتی گرایش دارد؛ این گرایش وی در مورد طراحی شهری مرکز شهر اشتوتگارت کاملا آشکار است.
کریر طراحی شهری را که پس از جنگ جهانی دوم رواج یافت و با ساختمانها به عنوان اجزایی جدا از بافت شهر برخورد نمود، مخالفت می نماید؛ طرح های دهه های پنجاه و شصت را فاقد تداوم و تفاوت های کیفی مستلزم فضا های شهری دانسته و رشد شتابان شهرهای در این دوره را یکی از عوامل فرسایش تدریجی فضای شهری عنوان می کند. وی معتقد است ساختمان ها شکل دهنده فضا هستند، بنابراین با رجوع به روش های سنتی ترکیبات فضایی، می باید با ساختمان ها به عنوان اجزایی از بافت شهر و تعریف کننده فضا های شهری برخورد نمود.
وی حامی توسعه هایی است که بر پایه فرم،الگوی خیابان ها،گونه شناسی و معماری شهرهای سنتی اروپایی صورت می گیرد.طرح های کریر تاکید بسیاری بر تاریخ محلی،تاکید بر بافت فضایی و هماهنگی با محیط ساخته شده موجود دارد.
نظریات و اندیشه های کریر در زمیه شهرسازی و معماری در کتبی که از وی منتشر شده، تجلی یافته است. اولین آشنایی جامعه شهرساز با راب کریر به صورت رسمی از طریق کتاب فضا های شهری (1975) صورت گرفت.کتاب بر معماری وی در 1982 و نیز تناسبات در معماری را در سال 1988 به انتشار رساند. وی همچنین در سال 1989 کتابی با عنوان پروژه های شهری در سالهای 1968-1982 را نیز چاپ نمود.برخی از تالیفات کریر مانند به همراهی همکارش کوهل تجلی یافت.
*ساختن شهر
فعالیت های کریر در حوزه های معماری وشهرسازی در نقاط مختلفی از اروپا و به خصوص در هلند نمود یافته اند.از تجربه های حرفه ای کریر در حوزه شهرسازی می توان به طرح شهرهای جدید(شهر جدیدجودیشری در لوکزامبورگ،شهر جدید بیندرورف(1996)،شهر جدید بروکپولد نزدیک آمستردام مبتنی بر تجارب نوشهرسازی) طرح بازسازی شهری(محله استاتسولز در برلین،طراحی و نوسازی بخش هایی از شهر اشتوتگارت) طرح های موردی مانند طراحی مراکز (1993)،
*شهری، فضا ها و میادین شهری، مجموعه های مسکونی (طراحی مرکز دولتی برلین توسعه فضاها مسکونی در متندر آمستردام 1995-2006) اشاره نمود.
شهرسازی از نگاه راب کریر
راب کریر، همان گونه که در بخش قبل اشاره شد، با دیدی نقادانه به شهری که در نتیجه افکار غالب دهه های پیشین شکل یافته بود، می اندیشد. به نظر وی شهرهای انسان مدار سنتی در اروپا دراثر دو واقعه قرن بیستم یعنی جنگ و مدرنیسم از بین رفتند؛ شهرهای امروزین که جایگزین شهرهای پیشین شدند هیچ سنخیتی با انسان و خصوصیات روحی وکالبدی او ندارند .
فضاهاي
*كرير در تالیف کتاب فضای شهری(1975) شکل شناسی شهری را هدف اصلی خود قرار داد و در نظر داشت نحوة شکل‌گیری فضا ها را از معدود فرم ها و نحوة ترکیبات امکان‌پذیر از آنها را توضیح دهد . با وجود اینکه توجه اصلی كرير به کالبد فضا و عناصر گونه شناسي فضای شهری بود، اما وي به رابطة فضای کالبدی و اجتماعی و تأثیر پايه هاي اجتماعی ـ فرهنگی در کار طراحی شهری نیز توجه نمود و و بر این عقیده بود که سبک های مختلف در تاریخ همواره با ساختار اجتماعی حاکم، هویت یافته اند؛ بنابراین درک روابط اجتماعی و تاثیر آنها در طراحی حائز اهمیت است .
 

M A S III

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
استیون هال

استیون هال

استیون هال (Steven Holl) معمار برجسته آمریکایی است. وی همکنون استاد دانشگاه کلمبیا در ایالات متحده آمریکا است.
متولد 1947 م در شهر واشنگتن ایالات متحده امریکا می باشد

ایشان در سال 1968 از دانشگاه واشنگتن فارغ التحصیل شد.استیون هال تحصیلات خود را در مقطع فوق لیسانس در رم ایتالیا کامل کرد(1970). ودر سال 1976عضو انجمن دانشکده معماری لندن شد . سپس در همان سال به نیویورک بازگشت و شغل مستقلش را تاسیس کرد.)

در نیویورک شرکتی برای خود تاسیس کرد که به شکل حلوا ماهی می باشد .
از آن هم به طور ملی و هم برای ماوراء دریاها استفاده می شد در این شرکت انواع کارهای عمومی و خصوصی انجام گرفته می شد.

این شرکت از لحاظ بین المللی با جوایز متعددی شناخته شده بود.دراین جا نمایشگاه ها و موزه ها وانواع زیادی از پروژه های مختلف طراحی شد و بر کیفیت ومزیت شرکت افزود.

در فوریه سال 1980 در تالار دانشکده ییل یک نمایشگاه معماری بر پا کرد. و کارهای خود را به معرض دید عموم گذاشت.

از سال 1981 تا 1989 در دانشکده های معماری و شهرسازی به عنوان استادیار مشغول به کار بود .

پس از یک سری مطالعات شهری به طراحی کردن با مقیاس کوچک پی برد و کار خود را در زمینه طراحی با مقیاس کوچک آغاز کرد .

پیشتر در زمینه آپارتمان مشغول به طراحی شده بود . بعد ها طرح زدن برای پروژه های دیگر(موزه – نمایشگاه – دانشکده – پروژه های دولتی – و... ) را نیز آغاز کرد. که تحولی در زمشاهده پیوست 96235ندگی وی محسوب می شود .

در 1986 جایزه ای برای پروژه مجموعه سالن نمایش در نیویورک دریافت کرداستیون هال به عنوان یکی از موثرترین و اصیل ترین معماران حاضر در تمام دنیا محسوب میشود. او در مسابقه های معماری متعددی برنده شده است که شامل: موزه هنرمعاصردرهلسینسکی( (contemporaryوخانه ماسوهاری در ژاپن و معبد ایگناتوس در دانشگاه سیاتل و موسسه علمی (Cranbrook)در Bloomfied hillsمیشوند.
 

65640

عضو جدید
پیتر آیزنمن

پیتر آیزنمن

پیتر آیزنمن:
به نظرم پیتر آیزنمن مهم ترین معمار نیمه دوم قرن 20 است. اگر لوکوربوزیه را مهمترین معمار نیمه اول قرن20 بدانیم. اوایل سبک لیت مدرن داشت و کم کم به جنبشدیکانستراکشن روی آورد سپس به جنبش فولدینگ. بعد به معماری نواری
Stration روی آورد و سپس معماری پرش کیهانی یا معماریکه به تعبیر چارلز جنکز از علوم روز دنیا بهره می گیرد، نظر او را به خود جلب کردو همچنان به کار ادامه می دهد.
او دکترای معماری دارد. یکی از مهم ترین کارهای او تاسیس موسسه پژوهشی
IAUS درآمریکا است که موسسه ایست برای مطالعات معماری و شهرسازی و مجلهای در آمریکا با نام اپوزیشن (مخالفان) چاپ کرد، که 10-15 سال منتشر شد و معمارانصاحب نظر در آن مقاله می دادند. رم کولهاس از طریق مجله و موسسه آیزنمن حمایت ومطرح شد.
آیزنمن خانه هایی طراحی کرد که با شماره نام گذاری شده بودند: 1، 2، 3، 4، 6، ...،.10 در تحلیلی می گویند او از شماره های سمفونی ها در موسیقی استفاده کرد. درپروژه های اولیه اش از حجم و فرم مکعب شروع می کرد. در یک فرآیند طراحی متحول میشد و شکل می گرفت. او اصالت را به فرآیند طراحی می دهد، نه به محصول نهایی. به همیندلیل وقتی شروع به کار می کرد نمی دانست در پایان به چه چیزی می رسد.
خانه شماره 1 بر اساس اندیشه های لوکوربوزیه ساخته شد. در خانه شماره 2 او بحثی رامطرح می کند تحت عنوان
BLURING یاتارشدن: «شفافیت ویژگی اصلی معماری مدرن»بود. اما در معماری پست مدرن ویژگی اصلیابهام یا تار شدن یا کدر شدن است. یعنی انسان به نوعی بعد از 2 جنگ جهانی و بحرانانرژی سرخورده شده، به همین دلیل شفافیت کم کم کدر می شود. او سعی کرد به نوعیکارهایش را مبهم کند. او در این خانه از ساختار مربع 9 قسمتی را الهام گرفته- اینساختار بسیار ارزشمند است درمعماری کلاسیک (ساختار کوشک های 8 بهشت بر اساس اینمربع 9 قسمتی است )
اولین شبکه را در یک طبقه می گیرد. در طبقه فوقانی این شبکه را می چرخاند و ردواقع نوعی ابهام به وجود می آورد. درخانه شماره 3 فرآیند طراحی به خوبی مشاهده میشود. ابتدا یک مکعب بعد به 3 و سپس به 9 تکه آن را تقسیم می کند. تعدادی دیوار درنظر می گیرد و از آن حجم اولیه به یک حجم جدید می رسد.
به دلیل استفاده از صفحات افقی در کارهای او منتقدین نام معماری مقوایی را بر آننهادند. یعنی نوعی معماری سبک است. و او هم از این نام استقبال کرد. یکی ازمهمترین خانه های او خانه شماره 6 است. او در این خانه چند نوآوری و ساختار شکنیایجاد کرده است. مثلا مفهوم پله را تغییر می دهد. یک پله سبز رنگ و یک پله به رنگقرمز طراحی کرده. پله سبز به طبقه اول می رود، اما پله قرمز مسدود است و به سقف برمی خورد. او عملکرد پله را تغییر می دهد. می تواند سکویی برای نشستن، محلی برایبازی بچه ها یا تندیسی در فضای داخلی باشد، اما از عملکردش تهی شده است. در اینپروژه شکافی در برنه سقف و کف ایجاد کرده تا در اتاق خواب اصلی نتوانند یک تخت دونفره قرار دهند و دو تخت یک نفره قرار بدهند. او در همه پروژهایش ساختارهای وضعموجود را می شکند. در معماری او معتقد بود فرم می تواند ضعیف باشد و نه همیشه قوی.
در مجموع ویژگیهای جنبش لیت مدرن (جدول فصل 4 کتاب "از زمان و معماری"خوانده شود) عبارتند از: سطح به صورت ناخود آگاه، واقع بین، هر فرمی که حاصل آید،اواخر نظام سرمایه داری، هنرمند تحت فشار، پر زرق و برق، تکنیکی شیک و تکنیکیپیشرفته، سادگی پیچیده، ابهام آمیز، فرم تندیس گون، ساختمان به مانند تزئینات، ضدتمثیل و استعاره و ...



371634023625348810000201014218812.jpg371634023624497247500201049217242.jpg

371634023627245841250201024215842.jpg37163402362822662250020102216622.jpg


مرجع:سایت اتوود
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
بالا