محلّل!!!

mehdipesse

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
می ‌گویند یکی از بزرگان نجف عیال را سه طلاقه کرده بود، دیگر امکان
>> رجوع نداشت، باید محلّلی پیدا می ‌کرد تا خاتون را به عقد خویش درآورد و
>> پس از همبستری، او را طلاق دهد، کاری بس دشوارو پر مخاطره بود، باید کسی
>> می‌یافت که نه خاتون به او دل بندد و نه او به خاتون!
>>
>> شیخ سردرگریبان به دنبال چاره بود، خاتون جوان و زیبا و گل اندام بود،
>> نکند محلّل جا خوش کند و خاتون را رها نسازد، یا خاتون محلّل را بر شیخ
>> ترجیح دهد! دراین اندیشه بود که صدای انکر الاصوات آب‌حوضی در کوچه
>> پیچید، صدا را به سرش انداخته بود که : " آب حوض می کشیم " خودش از
>> صدایش نتراشیده ترو نخراشیده تر بود، کچل و لوچ و پیس، با قدی کوتاه و
>> چشمانی تنگ ودهانی دریده، دون مایه و بی‌فرهنگ، با پایی لنگ، ازمال دنیا
>> سطلی داشت و یک لولهنگ، آب حوض می کشید، نگاه به اوکفاره داشت و دیدنش
>> درخواب صدقه، شیخ چون ارشمیدس فریاد کرد که یافتم، یافتم و سربرهنه به
>> کوچه پرید، دیگر آب‌حوضی نمی‌دید، او واسطه وصال بود، دراوجمال
>> یارمی‌دید، او را به اندرون دعوت کرد و راز خویش با او در میان گذاشت،
>> گفت :" همیشه تو آب ما می کشی و اینک ما، همیشه یک درهم می ستاندی و اینک
>> صد دینار، اما حواست باشد که زود کارت را بکنی و بروی!"
>> آب‌حوضی انگار در عرش پرواز می کرد، خانه شیخ را یکی‌ازقصرهای بهشت
>> می‌دید که درغرفه های آن حوریان منتظرند، او که عمری‌عزب بود و معذب و
>> دست درآغوش خویش‌داشت، با خود گفت :" صد دینار هم ندهی در خدمتم! " اما
>> به شیخ گفت:" شما بر من ولایت دارید، امرامر شماست"
>> القصه، برای اولین بار بود که دلی از عزا در‌آورد و کامروا با صد سکه
>> دینار طلا از خانه شیخ بیرون آمد، سبکبال شده بود، انگار بر بال ملائک
>> قدم می گذاشت، برعمررفته افسوس می خورد و می گفت: " عجب کسب پر منفعتی!"
>> فردا صبح شیخ با صدای آب‌حوضی بیدار شد، از همیشه سحرخیزترشده بود و
>> صدایش رساتر، اما چیز دیگری می گفت، او داد می زد: " من یطلب محلّل؟ " "
>> چه کسی محلّل می خواهد؟" شیخ بیرون آمد و گفت: " این چه بی‌آبرویی است
>> که راه انداخته‌ای؟" آب‌حوضی – ببخشید محلّل– پاسخ داد:"راستش دیدم کارش
>> راحتترودرآمدش بیشتراست، شغلم راعوض کردم! این حکایت روزگار ماست، علماء
>> همه جورش را با این ملت تجربه کرده بودند، 24 سال کابینه در اختیار
>> روحانیت بود، جابجایی سید و شیخ و سید هم جواب نمی داد، سه روحانی این
>> عروس را در کابین خویش داشتند و اینک محلّلی لازم بود با شرایط کذا و
>> کذا! باید آنقدر زشت باشد و زشتی کند که ملت نه تنها دل بر او نبندد که
>> از ترس او به دامان داماد قبل پناه برد، قدرش را بداند و اورا بر روی سر
>> بنشاند، و از سویی کسی باشد که اگر خواست جا خوش کند، زورمان به او برسد
>> و دمش را بگیریم و بیرون بیاندازیمش!
>> اما امروز محلل جا خوش کرده است و با بزک و دوزک، با دروغ و فریب و با
>> خرج کردن از کیسه شیخ می خواهد دردل خاتون جا بازکند، تازه همکاران سابق
>> را هم دعوت کرده است که بیایید، این شغل راحتتر‌وپرمنفعت تراست وبرای دور
>> بعدهم محلّل‌ها صف کشیده اند. بیچاره خاتون!!
 

mina jojo

عضو جدید
کاربر ممتاز
:surprised:
باحال بود اما اين كه خاتونو دوست داشت چرا 3 بار طلاقش داد:(
 

jonny depp

عضو جدید
کاربر ممتاز
خاتون چه گاگول بوده
یعنی حاظر بوده برای رسیدن به شیخی که 3 طلاقش کرده با یه اب حوضی باشه:surprised:
 

mehdipesse

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
بالا