پرستش...

*vernal*

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلام....در مورد موضوع پرستش مطلب میخواستم....هر چی بیشتر بهتر.ممنون....
 

phalagh

مدیر بازنشسته
مفهوم پرستش چیست؟ و چرا باید خدائی پرستیده شود؟

مفهوم پرستش چیست؟ و چرا باید خدائی پرستیده شود؟

پاسخ را در سه محور بیان می کنیم:
1- مفهوم پرستش: مفهوم پرستش در زبان فارسی ، معادل مفهوم عبادت در زبان عربی است. برای این لفظ تعریف های متعدد شده است. نقطه مشترک در این تعریف ها : خضوع در مقابل موجودی که آن را برتر می دانیم. در برخی تعریف ها آمده خضوع در مقابل موجودی که مالک شأنی از شئون وجود و حیات می باشد. در برخی تعریف ها تصریح شده که این خضوع در صورتی که همراه با تقدیس باشد ، عبادت و پرستش محسوب می شود.
2- چرایی اصل پرستش: روان شناسان معتقدند که در وجود انسان گرایش هایی به صورت فطری قرار دارد که یکی از آنها گرایش به پرستش است. گرایش های دیگر ، حقیقت جویی ، زیبا طلبی و کمال خواهی است.
با این بیان روشن است که پرستش نه یک تکلیف ، بلکه یک نیاز ، بلکه یک حس و گرایش درونی است.
انسان موجودی است کمال طلب و نیازمند ، پس چون خود را در برابر منبعی بزرگ از قدرت ، عظمت، قداست ، کمال ببیند ، در برابر آن خضوع نموده و دست نیاز به سوی او دراز می کند. انسان در حال پرستش از وجود محدود خویش می خواهد پرواز کند و به حقیقتی پیوند یابد که در آنجا نقص و کاستی و فنا و محدودیت وجود ندارد. و عبادت و پرستش نشان دهندة یک "امکان" و یک "میل" در انسان است، امکان بیرون رفتن از امور مادّی و میل به پیوستن به افق بالاتر و وسیع تر.
3- با روشن شدن محور 1و2 روشن است که تنها موجودی که می تواند نیاز پرستش و حس پرستش انسان را پاسخگو باشد ، خدا است. زیرا پرستش خضوع به همراه تقدیس است و قدوس تنها او است. اوست که منبع بی پایان فیض و عظمت و قدرت و کمال و زیبایی است و پرستش انسان ، اتصال به این منبع بی پایان و ازلی فیض است و نیاز و گرایشی در درون است و چنانچه در ادیان توحیدی و دین اسلام به آن تکلیف شده ، برای رسیدن به آن منبع فیض است ، نه جلب سود و منفعت و نفعی برای خدا که او بی نیاز مطلق است.
در واقع تمام موجودات جهان دارای این حس هستند و انسان در این وادی و نیاز و حس تنها نیست. .قرآن می‌فرماید: «کلّ قد علم صلوته و تسبیحه؛(1) تمامی موجودات نماز و تسبیح خدا را می دانند». در جای دیگر می‌فرماید: «إنْ مِن شیء إلاّ یسبّح بحمده و لکن لا تفقهون تسبیحهم؛(2) هر موجودی با حمد، خدا را تسبیح و ستایش می‌گوید، لیکن شما تسبیح آنان را نمی فهمید ».



جمله ذرات عالم در نهان
با تو می گویند روزان وشبان


ماسمیعیم و بصیریم وهشیم
با شما نامحرمان ما خا موشیم


گر شما سوی جمادی می روید
محرم جان جمادان کی شوید

بنابراین ، همه عالم به صورت ناخودآگاه دارای حس پرستش هستند و خدا را ستایش و پرستش می کنند ، اما آنچه انسان را از سایر موجودات متمایز می کند پرستش اختیاری است که در سایه آگاهی ، ایمان و... تحقق می یابد.
شهید مطهرى (قده) در زمینه پرستش فطرى [3] سخنانى دارد که خلاصه آن این است: انسان دو نوع پرستش دارد، پرستش آگاهانه و پرستش ناآگاهانه (همان‏گونه که دو نوع خداشناسى دارد، خداشناسى آگاهانه و خداشناسى ناآگاهانه). عبادت ناآگاهانه مربوط به ضمیر ناخودآگاه انسان است. ایشان با بیان این شعر::
همچو میل کودکان با مادران سر میل خود نداند در لبان
توضیح می دهد: بچه‏اى که تازه متولد مى‏شود همان روزهاى اول و دوم که هنوز چشم‏هایش را نمى‏تواند باز کند و قطعا از مادر آگاهانه اطلاع ندارد، یعنى هنوز در ضمیرش از مادر تصویرى ندارد و نمى‏داند مادرى هم دارد، گرسنه‏اش که مى‏شود سرش و لب‏هایش را به این طرف و آن طرف حرکت مى‏دهد؛ این لب‏ها ناآگاهانه در جستجوى سینه مادر است. یعنى اگر از این کودک کسى توضیح بخواهد که دنبال چه چیز مى‏گردى؟ وى قادر به توضیح نیست، زیرا هنوز ذهنش از تصویرها و نقش‏ها مزین نشده است. حتى اگر بتواند حرف بزند باز هم نمى‏تواند این مطلب را بیان کند، اما ناآگاهانه به سوى چیزى که وجود دارد مى‏رود. [4]
انسان به حسب فطرت، کارهاى اخلاقى را شریف و شرافتمندانه مى‏داند و در این کارها یک نوع شرافت و عظمتى را تشخیص مى‏دهد و حس مى‏کند با انجام این کارها خودش را بزرگوار مى‏کند. بنابراین، عمق روح انسان، فطرت انسان، عمق قلب انسان، با یک شامه مخصوص، ناآگاهانه همین طور که خدا را مى‏شناسد، این قوانین خدا و رضاى خدا را نیز مى‏شناسد و کار را بالفطره در راه رضاى خدا انجام مى‏دهد، ولى خودش نمى‏داند که در راه رضاى خدا قدم بردارد. [5] البته «عبادت آگاهانه» نیز از فطرت انسان سرچشمه مى‏گیرد، فطرتى که به سطح ضمیر خودآگاه رسیده است. قرآن مى‏فرماید: «آیا با شما عهد نکردم اى فرزندان آدم که شیطان را نپرستید، که او دشمن آشکار است و اینکه مرا بپرستید، که این راه راست است». [6] نکته دیگر اینکه، کمال نمایى انسان تنها به وسیله عبادت آگاهانه بدست مى‏آید. عبادت ناآگاهانه، فقط برخى کمالات را نصیب انسان مى‏کند.


جهت آگاهی بیشتر مراجعه بفرمایید به : http://www.balagh.net/persian/akhlaq/maqalat/001/241.htm


پى نوشت‏ها:
1- نور (24) آیه 41.
2- اسراء (17) آیة 44
3- مقصود از عبادت فطرى در اینجا عبادتى است که انسان از روى سرشت و غریزه انسانى (هر چند ناآگاه) انجام مى‏دهد.
4- طهارت روح، 30 و 31 ( نقل از فلسفه اخلاق، ص 166).
5- همان، 31 تا 34 (نقل از فلسفه اخلاق،، ص 116، 127).
[103].6- یس، آیه 60 و 61.


منبع:http://www.pasokhgoo.ir/fa/node/3502
 

phalagh

مدیر بازنشسته
پرستش و نیایش از نظر ویلیام جیمز

پرستش و نیایش از نظر ویلیام جیمز

یکی از پایدارترین و قدیمی ترین تجلیات روح آدمی و یکی از اصیل ترین ابعاد وجود آدمی، حس نیایش و پرستش است. مطالعه آثار زندگی بشر نشان می دهد هر زمان و هر جا که بشر وجود داشته است، نیایش و پرستش هم وجود داشته است، چیزی که هست شکل کار و شخص معبود متفاوت شده است. از نظر مسلمات دینی و همچنین از نظر برخی علمای دین شناسی (مانند ماکس مولر) بشر ابتدا موحد و یگانه پرست بوده است و خدای واقعی خویش را می پرستیده است. پرستش بت یا ماه و یا ستاره و یا انسان از نوع انحرافهایی است که بعدا رخ داده است. یعنی چنین نبوده که بشر پرستش را از بت یا انسان یا مخلوقی دیگر آغاز کرده باشد و تدریجا با تکامل تمدن به پرستش خدای یگانه رسیده باشد. حس پرستش که احیانا از آن به حس دینی تعبیر می شود، در عموم افراد بشر وجود دارد.

" ویلیام جیمز " بنابر نقل " اقبال لاهوری " می گوید: انگیزه نیایش نتیجه ء ضروری این امر است که در عین اینکه در قوی ترین قسمت از خودهای اختیاری و عملی هر کس خودی از نوع اجتماعی است، با وجود این، مصاحب کامل خویش را تنها در جهان اندیشه (درون اندیشی) می تواند پیدا کند... اغلب مردم، خواه به صورت پیوسته و خواه به صورت تصادفی در دل خویش به آن رجوع می کنند. حقیرترین فرد بر روی زمین با این توجه عالی، خود را واقعی و باارزش احساس می کند " (احیای فکر دینی، ص. 105).
ویلیام جیمز " درباره ء عمومی بودن این حس در همه ء افراد چنین می گوید: احتمال دارد که مردمان از لحاظ درجه ء تأثیرپذیری از احساس یک ناظر درونی در وجودشان با یکدیگر اختلاف داشته باشند. برای بعضی از مردم بیش از بعضی دیگر این توجه، اساسی ترین قسمت خودآگاهی را تشکیل می دهد. آنان که بیشتر چنین هستند محتملا دینی ترند، ولی اطمینان دارم که حتی آن کسان هم که می گویند بکلی فاقد آنند خود را فریب می دهند و حقیقتا تا حدی دیندارند "..

ویلیام جیمز یک روانشناس تجربی و کسی است که روان شناسی را، مخصوصا روانشناسی دینی را، وارد مرحله تجربی و آزمایشی کرد. این مرد حدود چهل سال روی تجلیات روانی مذهبی روان ها آزمایش کرده؛ یعنی روان ها را از نظر مذهبی مورد معاینه و مطالعه قرار داده، آن هم نه به سبک استدلالی و قیاس بلکه به سبک تجربی و آزمایشی.
نتیجه ای که این روانشناس بزرگ جهان از حدود چهل سال آزمایش در روان انسان از نظر گرایشهای معنوی گرفته، این است که می گوید: در وجود انسان همچنان که یک سلسله گرایشها به طبیعت و ماده وجود دارد و اینها انسان را با طبیعت پیوند می زنند و ملاک پیوند و ارتباط انسان با طبیعت اند، یک سلسله گرایشهای دیگر وجود دارد که با حساب های مادی جور در نمی آید بلکه ضد حسابهای مربوط به پیوند انسان با طبیعت است، زیرا پیوند انسان با طبیعت برای این است که انسان از طبیعت و خارج وجود خودش بهره کشی کند و نفع ببرد، ولی این گرایش ها با این حرف ها جور در نمی آید.

انسان یک سلسله خواستها در این عالم دارد که با جنبه طبیعی و مادی وجود او سازگار نیست. و می گوید: اینها دلیلی است بر اینکه عالمی وجود دارد و این احساسها ما را با عالم دیگر پیوند می دهد. الهامهای معنوی و خدایی، خداجویی ها، نیکی جوییها، خیرجویی ها، معنویت جویی ها همیشه در بشر وجود داشته، و دارد و قابل مبارزه و جایگزینی نیست. انسان با غرایز طبیعی خودش یک سلسله نیازهایی را که با طبیعتش سازگار است برآورده می سازد, و با غرایز ماوراء مادی - به قول ویلیام جیمز- یک سلسله نیازهای دیگری را که ماوراء طبیعت مادی انسان است و با حقیقت غیرمادی او سازگار است رفع می نماید، وبه عبارت دیگر این غرایز، انسان را به ماوراء طبیعت مادی او پیوند می دهد برای اینکه یک سلسله نیازهای مصنوعی که در وی هست برطرف بشود.

ویلیام جیمز در کتاب دین و روان می گوید: دین همیشه نشانه هایی از چیزهایی داده است که عقل و علم بشر هرگز به آنجا راه نداشته است، اما همین نشانه ها سبب شده که عقل و علم به تحقیق پردازد و بالاخره به کشفیاتی نائل گردد. امروز مورد قبول علما است که بسیاری از مسائل علمی که بشر به آنها رسیده است محرک اولیه اش دین بوده است. این شخص در کتاب خود دین و روان می گوید: درست است که سرچشمه بسیاری از امیال درونی ما امور مادی طبیعی است، ولی بسیاری از آنها هم از دنیایی ماورای این دنیا سرچشمه می گیرد.
او همچنین می گوید: دلیل اینکه اصولا بسیاری از کارهای بشر با حسابهای مادی جور در نمی آید همین است، می گوید: من در هر امر " مذهبی " همیشه نوعی وقار و صمیمیت، وجد و لطف، محبت و ایثار می بینم، حالات روانی مذهبی خواصی دارد که آن خواص با هیچ حالت از حالات بشر تطبیق نمی کند.
می گوید: به همان دلیل که یک سلسله غرایز مادی ما را با این دنیا پیوند می دهد، غرایز معنوی هم ما را با دنیای دیگر پیوند می دهد. گاهی می گوید این فلسفه های که بشر به وجود آورده، یعنی فلسفه های ماورای طبیعی بمنزله ترجمه هایی است که انسان از زبان دیگری انجام داده باشد، یعنی اینهایی را که بشر خیال می کند در مسائل ماورای طبیعت با فکر و عقل خود بدان رسیده اینها در واقع ندای دل خود اوست، یعنی این هایی را که بشر خیال می کند در مسائل ماورای طبیعت با فکر و عقل خود بدان رسیده اینها در واقع ندای دل خود اوست. قلب او و دل او با زبان دیگری، با نور دیگری ، با روشنائی دیگری آنها را دریافته و بعد با زبان عقل به آنها شکل فلسفی داده است.

وی می گوید: دنیائی كه یك فكر مذهبی به ما عرضه می كند نه تنها همان دنیای مادی است كه قیافه آن عوض شده باشد بلكه در ساختمان آن عالم چیزهای بیشتری است از آنچه یك نفر مادی می تواند داشته باشد.
گذشته از همه این ها گرایش به سوی حقایق و واقعیاتی مقدس و قابل پرستش، در سرشت فرد فرد بشر هست. انسان كانون یك سلسله تمایلات و استعدادهای غیرمادی بالقوه است كه آماده پرورش است. تمایلات انسان منحصر به تمایلات مادی نیست و گرایشهای معنوی صرفا تلقینی و اكتسابی نیست. این حقیقتی است كه علم آن را تأیید می كند.
ویلیام جیمز می گوید: هر قدر انگیزه و محرك میلهای ما از این عالم سرچشمه گرفته باشد، غالب میلها و آرزوهای ما از عالم ماوراء طبیعت سرچشمه گرفته، چرا كه غالب آنها با حسابهای مادی جور در نمی آید. (دین و روان) این میلها چون وجود دارد باید پرورش یابد و اگر درست پرورش نیابد و مورد بهره برداری صحیح واقع نشود، در یك مسیر انحرافی واقع می شود و زیانهای غیرقابل تصوری به بار می آورد، همچنانكه بت پرستیها، انسان پرستیها، طبیعت پرستی ها و هزاران پرستشهای دیگر معلول همین جریان است.

منبع: http://www.tahoorkotob.com/docs/47b00d07517.php
 
Similar threads

Similar threads

بالا