sohrabibroker
عضو جدید
ایندفعه را ببخشش"گناه داره "خيلي جواب بدي دادي![]()


حالا چی شده مگه؟
ایندفعه را ببخشش"گناه داره "خيلي جواب بدي دادي![]()
من هنوز چمدونم و نبستم که..تازه فردا باید برا یونی ماکت بسازم..نسازم دیگه یعنی ایا؟خدا را چه دیدی "شاید همین فردا راهی شدیم![]()
این یونی کی بید؟من هنوز چمدونم و نبستم که..تازه فردا باید برا یونی ماکت بسازم..نسازم دیگه یعنی ایا؟![]()
مردم فرانسه با وجودى که ٣٥ ساعت در هفته کار ميکنند امّا از آمريکائيها و انگليسيها مولّدترند . آلمانيها ساعت کار هفتگى را به 28/8 ساعت تقليل دادهاند
در ایران مردم 48 ساعت در هفته سر کار حظور می یابند و ........ 60 دقیقه کار می کنند!!
(البته شده که خود من در هفته بیشتر از 100 ساعت کار کنم !!!)
خیلیه 100 ساعت!!!
[جناب eder در چه زمینه ای فعالی؟
قربان خجالتمون ندید "می خواید من هم بیام براتون بخونم "شاید بیشتر لذت بردید "صدام هم بدک نیستاخوندن این مطلب برای من بیست دقیقه طول کشید . تازه کپیش هم کردم که بازم بخونم. چندین بار خوندم و هر بار بیشتر لذت بردم.
متاسفانه این دگمه ابزار تشکر من بازم رفته پی کارش. جبران میکنم.حتماآ
به صورت دستنویس میخوام 1000 باز ازت تشکر کنم. از اون دوستتون هم همینطور.
مرسی![]()
خواندن کل اين متن بيشتر از 3 دقيقه زمان شما را نخواهد گرفت، پس لطفا بخوانيد!
١٨ سال پيش من در شرکت سوئدى ولوو Volvo استخدام شدم. کار کردن در اين شرکت تجربه جالبى براى من به وجود آورده است. اينجا هر پروژهاى حداقل ٢ سال طول ميکشد تا نهايى شود، حتى اگر ايده ساده و واضحى باشد. اين قانون اينجاست. جهانى شدن ( Globalization) باعث شده است که همه ما در جستجوى نتايج فورى و آنى باشيم. و اين مشخصاً با حرکت کند سوئديها در تناقض است. آنها معمولاً تعداد زيادى جلسه برگزار ميکنند، بحث ميکنند، بحث ميکنند، بحث ميکنند و خيلى به آرامى کارى را پيش ميبرند. ولى در انتها، اين شيوه هميشه به نتايج بهترى ميانجامد. به عبارت ديگر:
1- سوئد در حدود 450000 کيلومتر مربع وسعت دارد.
2- سوئد حدود 9 ميليون جمعيت دارد.
3- استكهلم، پايتخت سوئد كه به پايتخت اسكانديناوي نيز مشهور است حدود 78000 نفر جمعيت دارد.
4- ولوو، اسکانيا، ساب، الکترولوکس و اريکسون برخى از شرکتهاى توليدى سوئد هستند.
اولين روزهايي كه در سوئد بودم، يکى از همکارانم هر روز صبح با ماشينش مرا از هتل برميداشت و به محل کار ميبرد. ماه سپتامبر بود و هوا کمى سرد و برفى. ما صبحها زود به کارخانه ميرسيديم و همکارم ماشينش را در نقطه دورى نسبت به ورودى ساختمان پارک ميکرد. در آن زمان، ٢٠٠٠ کارمند ولوو با ماشين شخصى به سر کار ميآمدند.
روز اول، من چيزى نگفتم، همين طور روز دوم و سوم. روز چهارم به همکارم گفتم: آيا جاى پارک ثابتى داري؟ چرا ماشينت را اين قدر دور از در ورودى پارک ميکنى در حالى که جلوتر هم جاى پارک هست؟
او در جواب گفت: براى اين که ما زود ميرسيم و وقت براى پيادهرفتن داريم. اين جاها را بايد براى کسانى بگذاريم که ديرتر ميرسند و احتياج به جاى پارکى نزديکتر به در ورودى دارند تا به موقع به سرکارشان برسند. تو اين طور فکر نميکني؟
" ميزان شرمندگى مرا خودتان حدس بزنيد! "
اين روزها، جنبشى در اروپا راه افتاده به نام غذاى آهسته ( Slow Food ). اين جنبش ميگويد که مردم بايد به آهستگى بخورند و بياشامند ، وقت کافى براى چشيدن غذايشان داشته باشند، و بدون هرگونه عجله و شتابى با افراد خانواده و دوستانشان وقت بگذرانند. غذاى آهسته در نقطه مقابل غذاى سريع (Fast Food) و الزاماتى که در سبک زندگى به همراه دارد قرار ميگيرد. غذاى آهسته پايه جنبش بزرگترى است که توسط مجله بيزنس طرح شده و يک "اروپاى آهسته" ناميده شده است. اين جنبش اساساً حس شتاب و ديوانگي به وجود آمده بر اثر نهضت جهانى شدن را زير سوال ميبرد. نهضتى که کميّت را جايگزين کيفيت در همه شئون زندگى ما کرده است.
مردم فرانسه با وجودى که ٣٥ ساعت در هفته کار ميکنند امّا از آمريکائيها و انگليسيها مولّدترند . آلمانيها ساعت کار هفتگى را به 28/8 ساعت تقليل دادهاند و مشاهده کردهاند که بهرهورى و قدرت توليدشان ٢٠% افزايش يافته است. اين گرايش به آهستگى و کندکردن جريان شتاب آلود زندگى، حتى نظر آمريکائيها را هم جلب کرده است.
البته اين گرايش به عدم شتاب، به معنى کمتر کار کردن يا بهرهورى کمتر نيست. بلکه به معنى انجام کارها با کيفيت، بهرهورى و کمال بيشتر، با توجه بيشتر به جزئيات و با استرس کمتر است. به معنى برقرارى مجدّد ارزشهاى خانوادگى و به دست آوردن زمان آزاد و فراغت بيشتر است. به معنى چسبيدن به حال در مقابل آينده نامعلوم و تعريف نشده است. به معنى بها دادن به يکى از اساسيترين ارزشهاى انسانى يعنى ساده زندگى کردن است.
هدف جنبش آهستگى، محيطهاى کارى کم تنشتر، شادتر و مولّدترى است که در آن، انسانها از انجام دادن کارى که چگونگى انجام دادنش را به خوبى بلدند، لذت ميبرند. اکنون زمان آن فرا رسيده است که توقف کنيم و درباره اين که چگونه شرکتها به توليد محصولاتى با کيفيت بهتر، در يک محيط آرامتر و بيشتاب و با بهرهورى بيشتر نياز دارند، فکر کنيم.
× بسيارى از ما زندگى خود را به دويدن در پشت سر زمان ميگذرانيم امّا تنها هنگامى به آن ميرسيم که بر اثر سکته قلبى يا در يک تصادف رانندگى به خاطر عجله براى سر وقت رسيدن به سر قرارى، بميريم.
× بسيارى از ما آنقدر نگران و مضطرب زندگى خود در آينده هستيم که زندگى خود در حال حاضر، يعنى تنها زمانى که واقعاً وجود دارد را فراموش ميکنيم.
× همه ما در سراسر جهان، زمان برابرى در اختيار داريم. هيچکس بيشتر يا کمتر ندارد. تفاوت در اين است که هر يک از ما با زمانى که در اختيار داريم چکار ميکنيم. ما نياز داريم که هر لحظه را زندگى کنيم. به گفته جان لنون، خواننده معروف: زندگى آن چيزى است که براى تو اتفاق ميافتد، در حالى که تو سرگرم برنامهريزيهاى ديگرى هستى.
* به شما به خاطر اين که تا پايان اين مطلب را خوانديد تبريک ميگوئيم. بسيارى هستند که براى هدر ندادن زمان، از وسط مطلب آن را رها ميکنند تا از قافله جهانى شدن عقب نمانند!
اصلا قبول ندارم "فوایدش خیلی بیشتر از معایبش هست "بهترین مدیران سوئد ی از خود ایران هستند"همینه سوئدی ها افسردن اینقدر که آرومند
یکی از دوستام 2سال پیش برای تخصص پدرش رفتن اونجا
وقتی اومدت ایران اومدن خونمون همشون به طرز عجیبی آرام شده بودن
خیلی خیلی اینگار افسردگی داشتن
میگفتن سوئد آدمو افسرده میکنه
این طور جاهایی برای ما ایرانی ها که هر روز با یه مشکل روبه روییم و جهانه سومیم باید تلاش کنیم فایده نداره به درد ژاپنی ها میخوره
کاشکی بهترین ایرانی های مدیر از خود سوئدی ها بودند.اصلا قبول ندارم "فوایدش خیلی بیشتر از معایبش هست "بهترین مدیران سوئد ی از خود ایران هستند"![]()
اصلا قبول ندارم "فوایدش خیلی بیشتر از معایبش هست "بهترین مدیران سوئد ی از خود ایران هستند"[/QUOTE
برای اونجا آره ولی برای ایران نه
اون ایرانی ها هم اینقدر اونجا بودن که تبدیل به یه شهروند سوئدی شدن برگردن ایران اصلا نمیتونن دوام بیارن
اون جا یکی مدیر شه همه پشتیبانش میشن اینجا همه علیهش
اصلا قبول ندارم "فوایدش خیلی بیشتر از معایبش هست "بهترین مدیران سوئد ی از خود ایران هستند"![]()
اخه مدیران اونجا مدیرن . مدیران ما همه چی هستند جز مدیر.اون جا یکی مدیر شه همه پشتیبانش میشن اینجا همه علیهش
مشکل "همینهاخه مدیران اونجا مدیرن . مدیران ما همه چی هستند جز مدیر.![]()
چرا نیستن؟یعنی سوئدی ها مدیرای خوبی نیستن![]()
جناب ایزدی"برات آستین بالا بزنیم؟خرمائي
باهوشيد و ميدانيد چه چيزي درست است. ميخواهيد همه چيز
را مطابق ميل خود كنيد كه گاهي ميتواند بدليل عدم توجه
به نظر ديگران مشكل ساز باشد. اما در مورد عشق صبور
هستيد. وقتي فرد مورد نظرتان را يافتيد برايتان دشوار
است فرد بهتري پيدا كنيد.
اینقدر صبور بودم که کسی برام پیدا نشده شاید از بی عرضگی خودم هست.
هه هه هه
هستی "ولی رو نمیکنی!!!بابا دم شما رو گرم
ما ماله این حرفا نیستیم
فکر می کنی.هستی "ولی رو نمیکنی!!!