- مادربزرگم شبها توی قفسهی کتابخانه میخوابد.
- آب کتری اصلاً جوش نمیآید.
- گربههای کوچهمان برای هم کلاس میگذارند.
- پنجرهی اتاقم به اتاق برادرم باز میشود و برای خارج شدن از اتاق باید از در کمد بیرون بروم.
- سگ دوستم علاقهاش به جفتگیری با همه را از دست داده و شبها آواز سنتی تمرین میکند.
- توی آینه که لبخند میزنم یکی برایم سر تکان میدهد؛ یکی دیگر دم.
- مادرم هنگام دنبال کردن سریال مورد علاقهاش پشت به تلویزیون مینشیند؛ چون هفتهی پیش که سریال مورد علاقهاش را دنبال میکرده زمین خورده.
- اکثر دوستانم طلاق گرفتهاند اما هنوز زیر گوش هم پچپچ میکنند و به من میگویند: «زن بگیر!»
- گوشی همراهم نسبت به آنتن بیتفاوت شده ولی کاملاً سلیقهای گاهی جواب بعضیها را میدهد.
- پدرم هر شب به خواب پسر همسایهمان میرود و از او عذرخواهی میکند.
- مورچه همهجا را برداشته اما به علت آرتروز کمر سریع زمین گذاشته.
- برادرم روزی چندبار از دیدن انیمیشنهای خارجی پشمهاش میریزد و مجبوریم اتاقش را جارو برقی بکشیم.
- پیرزن همسایه هر روز به من پیشنهاد ازدواج میدهد.
- سرایدارمان دم در آپارتمان مهمانهایمان را چِخ میکند و میایستد به خندیدن.
- از آن بالا دائما کفتر میآید.
- کلاغهای کوچهمان جلو چشم همه با هم کشتی میگیرند.
- نه من و نه هیچیک از کسانی که میشناسم دیگر نمیتوانیم هولاهوپ بزنیم.
- نسکافهمان تمام شده.
- پیرمردی آفتابه به دست از میان هال خانهمان میگذرد اما جزمن کسی نمیبیندش.
- ارواح خبیث سرگردان و جنهای بو داده و بو نداده مرا که میبینند جیغ میکشند و یکدیگر را خیس میکنند.
- نمایشهای پانتومیم دیالوگ محور شدهاند.
- بچه خردههای کوچه برایم موچ میکشند.
- موشهای خیابان سم توی غذای کارگران شهرداری میریزند.
- پنلوپه کروز، نیکول کیدمن، مونیکا بلوچی و اسکارلت جوهانسون سر «من» گیس و گیس کشیها دارند.
- میخواهند زورکی به من جایزهی نوبل بدهند در حالی که پرینتر لازم دارم.
- بیشتر کفترها به پشت پرواز میکنند. و بسیاری مشکلات دیگر، اما خدا را شکر ماهوارهمان همهی کانالها را میگیرد!