از كدامين درد بنويسي و از كدامين روزنه ......

وضعیت
موضوع بسته شده است.

eksir

عضو جدید
کاربر ممتاز
گاهي براي نوشتن در مي ماني كه چه بنويسي و از كدامين سوي به تاريكي اين ظلمات هجوم آوري،

از كدامين درد بنويسي و از كدامين روزنه به اميد واري چشم دوزي

شرافت انسانيت به قلم حكم مي راند و تو را به نوشتن وا مي دارد و مينويسي.

هوا بس نا جوان مردانه سرد است ....و نا گاه سردت ميشود، گوئي سالهاست كه يخ زده اي.

چهره ات را در دستان ناتوانت مي گيري و تو را گريه فرا ميگيرد و بجاي همه نااميدان هاي هاي گريه ميكني

من از كجا مي ايم ؟؟ كه اين چنين به بوي شب آ غشته ام ..... آيا چه اتفاق؟؟؟؟

كاخيست بلند كه مي سوزد؟؟ يا خرمني كه مانده از كينه در آتش نفاق؟؟؟

وطن كجاست كه آواز دور اشناي تو چنين دور مي نمايد و يادت مي افتد كه تو ايراني هستي

( نه از رومم نه از زنگم) پس چگونه است كه ما به مرداب شبيه تر شده ايم تا جاري رود

ما ميشنويم و مي بينيم و چه نا جوان مردانه از كنارشان مي گذريم بي آنكه لختي با يستيم و انديشه كنيم...

زندگي نامه شقايق چيست ؟ رايت خون به دوش وقت سحر،،، زندگي را سپرده

در ره عشق با كف باد و هر چه بادا باد

گر بدين سان بايد زيست پاك .... من چه نا پاكم اگر ننشانم از ايمان خود چون كوه ياد گاري

جاودانه برتر از بي بقاي خاك،،، امروزه شرافت انساني افراد جامعه در خطر فرو پاشي است

به قول شهيدي اهل قلم گه مي گويد

اگر بيفسرد اين دست .... كدامين شاخه به اعماق آفتاب رها خواهد شد؟؟؟

اگر پژمرد اين چشم ...... كدامين ائينه بر قامت جهان مي تابد؟؟؟؟؟

پايدار باشيد
 
وضعیت
موضوع بسته شده است.
بالا