ترانهيي که نخواهم سرود
من
هرگز
خفتهست روي لبانم.
ترانهيي
که نخواهم سرود من هرگز!
بالاي پيچک
کرم شبتابي بود
و ماه نيش ميزد
با نور خود بر آب.
چنين شد پس که من ديدم به رؤيا
ترانهيي را
که نخواهم سرود من هرگز!...
در ميان ترجمههايي که شاملو از شاعران بزرگ جهان داشتهاست. هيچکدام به اندازه اشعار "لورکا" و بعد "مارگوت بيکل" مرا نگرفته است.
شعرهاي اين دو شاعر براي من بسان يک سنفوني بوده اند که نه تنها تکرار ناشدني بودهاند؛ بلکه پس از هربار گوش دادنشان، نکتهاي جديد را برايم به ارمغان آورده اند.
به پاس قدرداني از اين شاعر، بر آن شدم محملي جدا برايش برپا کنم...در فصلهاي بعد، با برگههايي از زندگينامه و شعرش ميزبان خواهم شد.
فدريکو گارسيا لورکا درخشانترين چهرهي شعر اسپانيا و در همان حال يکي از نامدارترين شاعران جهان است. شهرتي که نه تنها از شعر پر مايهي او، که از زندگي پر شور و مرگ جنايت بارش نيز به همان اندازه آب ميخورد.
من
هرگز
خفتهست روي لبانم.
ترانهيي
که نخواهم سرود من هرگز!
بالاي پيچک
کرم شبتابي بود
و ماه نيش ميزد
با نور خود بر آب.
چنين شد پس که من ديدم به رؤيا
ترانهيي را
که نخواهم سرود من هرگز!...

در ميان ترجمههايي که شاملو از شاعران بزرگ جهان داشتهاست. هيچکدام به اندازه اشعار "لورکا" و بعد "مارگوت بيکل" مرا نگرفته است.
شعرهاي اين دو شاعر براي من بسان يک سنفوني بوده اند که نه تنها تکرار ناشدني بودهاند؛ بلکه پس از هربار گوش دادنشان، نکتهاي جديد را برايم به ارمغان آورده اند.
به پاس قدرداني از اين شاعر، بر آن شدم محملي جدا برايش برپا کنم...در فصلهاي بعد، با برگههايي از زندگينامه و شعرش ميزبان خواهم شد.
فدريکو گارسيا لورکا درخشانترين چهرهي شعر اسپانيا و در همان حال يکي از نامدارترين شاعران جهان است. شهرتي که نه تنها از شعر پر مايهي او، که از زندگي پر شور و مرگ جنايت بارش نيز به همان اندازه آب ميخورد.