كوي دوست
- شروع کننده موضوع محـسن ز
- تاریخ شروع
[FONT=Georgia, Times New Roman, Times, Serif]نشستم به بخت خودم گریه کردم[/FONT]
[FONT=Georgia, Times New Roman, Times, Serif]دوباره به حال بدم گریه کردم[/FONT]
[FONT=Georgia, Times New Roman, Times, Serif]عجب روزگاری ٬ عجب سرنوشتی[/FONT]
[FONT=Georgia, Times New Roman, Times, Serif]به بخت بد و روزگار خودم گریه کردم[/FONT]
[FONT=Georgia, Times New Roman, Times, Serif]ملک بودم و آدمی گشته ام[/FONT]
[FONT=Georgia, Times New Roman, Times, Serif]و من زین که " آدم " شدم گریه کردم[/FONT]
[FONT=Georgia, Times New Roman, Times, Serif]دروغ و دورویی ٬ وفا را ؟ نجویی[/FONT]
[FONT=Georgia, Times New Roman, Times, Serif]چه دردی چه زخمی باز هم گریه کردم[/FONT]
[FONT=Georgia, Times New Roman, Times, Serif]تنفر ز مهر و خیانت به پاکی[/FONT]
[FONT=Georgia, Times New Roman, Times, Serif]من اما به حال دلم گریه کردم[/FONT]
[FONT=Georgia, Times New Roman, Times, Serif]کجا شد مروت چه شد سادگی؟[/FONT]
[FONT=Georgia, Times New Roman, Times, Serif]ندانم چرا باز هم گریه کردم؟[/FONT]
[FONT=Georgia, Times New Roman, Times, Serif]نشستم ٬شکستم ز نیرنگ یاران[/FONT]
[FONT=Georgia, Times New Roman, Times, Serif]چو دیدم جفا با دلم ٬ گریه کردم[/FONT]
[FONT=Georgia, Times New Roman, Times, Serif]پناه غمی اشک ! فریاد غم[/FONT]
[FONT=Georgia, Times New Roman, Times, Serif]ز دست دل و بار غم گریه کردم[/FONT]
به به افشین اقای گلمونم که اینجاست ..
سلام محسنی ..خوبی ؟؟
سلام محسنی ..خوبی ؟؟
تكراري هست ولي دوستش دارم
تكراري هست ولي دوستش دارم
سر كلاس ادبيات استاد ازم خواست كه فعل رفتن را صرف كنم من شروع كردم با صداي بلند:
رفتم ... رفتي ... رفت ...
و ... سكوت مي كنم استاد با صداي بلند مي گويد ادامه بده و من ادامه مي دهم:
رفت ... رفت ... رفت ... رفت و دلم شكست غم تو دلم نشست رفت و دلم بمرد شور از دلم ببرد
اين را مي گويم و مي خندم و مي گويم:
خنده ي تلخ من از گريه غم انگيز تر است كارم از گريه گذشتس به آن مي خندم
تكراري هست ولي دوستش دارم
سر كلاس ادبيات استاد ازم خواست كه فعل رفتن را صرف كنم من شروع كردم با صداي بلند:
رفتم ... رفتي ... رفت ...
و ... سكوت مي كنم استاد با صداي بلند مي گويد ادامه بده و من ادامه مي دهم:
رفت ... رفت ... رفت ... رفت و دلم شكست غم تو دلم نشست رفت و دلم بمرد شور از دلم ببرد
اين را مي گويم و مي خندم و مي گويم:
خنده ي تلخ من از گريه غم انگيز تر است كارم از گريه گذشتس به آن مي خندم
سلام دوستِ عزیز:
ممنون از لطفتون.
اشک در چشمان من طوفان غم دارد ولی
خنده بر لب میزنم تا کس نداند راز من
خنده بر لب میزنم تا کس نداند راز من
آتشِ دوست اگر در دلِ ما خانه نداشت
عمرِ بی حاصلِ ما این همه افسانه نداشت
عمرِ بی حاصلِ ما این همه افسانه نداشت
سلام دوستای خوبم ...
خوبین ؟...
روز مهندس و خدمت مهندسین گل تبریک میگم ...
تو دعاهاتون این شبا من و هم یاد کنید ...
خوبین ؟...
روز مهندس و خدمت مهندسین گل تبریک میگم ...
تو دعاهاتون این شبا من و هم یاد کنید ...
سلام دوستای خوبم ...
خوبین ؟...
روز مهندس و خدمت مهندسین گل تبریک میگم ...
تو دعاهاتون این شبا من و هم یاد کنید ...
سلام دوست من؟ بر شما هم مبارک باشه
محتاجیم به دعا شما هم ما را فراموش نکن
كوله بار آرزوهات روي دوشت
تا كجاها رفتي با پاي پياده
رفتي و به هر چي خواستي نرسيدي
متاسفم برات اي دل ساده
دل به هر كي دادي از سادگي دادي
زندگيتو پاي دلدادگي دادي
هرجا كه ديدي چراغي پرفروغه
تا بهش رسيدي فهميدي دروغه
عاشق و خسته و غمگين و پريشون
دل بي كس دلكه بي سر و سامون
دل زخمي دل تنها و تكيده
دل گريون منو اي دل گريون
كوله بار آرزوهاتو كي دزديد
دل ديوونه به گريه هات كي خنديد
عاشق و خسته و غمگين و پريشون
دل بي كس دلكه بي سرو سامون
تورو با هول و ولا تنها گذاشتن
اونا كه لياقت عشقو نداشتن
تك و تنهايي و با پاي پياده متاسفم برات اي دل ساده
تا كجاها رفتي با پاي پياده
رفتي و به هر چي خواستي نرسيدي
متاسفم برات اي دل ساده
دل به هر كي دادي از سادگي دادي
زندگيتو پاي دلدادگي دادي
هرجا كه ديدي چراغي پرفروغه
تا بهش رسيدي فهميدي دروغه
عاشق و خسته و غمگين و پريشون
دل بي كس دلكه بي سر و سامون
دل زخمي دل تنها و تكيده
دل گريون منو اي دل گريون
كوله بار آرزوهاتو كي دزديد
دل ديوونه به گريه هات كي خنديد
عاشق و خسته و غمگين و پريشون
دل بي كس دلكه بي سرو سامون
تورو با هول و ولا تنها گذاشتن
اونا كه لياقت عشقو نداشتن
تك و تنهايي و با پاي پياده متاسفم برات اي دل ساده
ممنون خوبم
شما چه طور هستي خوش ميگذره
خواهش ميكنم شما لطف داريد
ممنون باران از تبريك شماسلام دوستای خوبم ...
خوبین ؟...
روز مهندس و خدمت مهندسین گل تبریک میگم ...
تو دعاهاتون این شبا من و هم یاد کنید ...
اگه خدا ما رو قابل بدونه حتما دعا مي كنيم
هنگامی که تو میگویی باد به شرق می وزد
من می گویم : اری به شرق می وزد
زیرا نمی خواهم بدانی اندیشه من در بند باد نیست
بلکه در بند دریاست
می خواهم در دریا تنها باشم
تو نمی توانی اندیشه های دریایی من را دریابی
من نمی خواهم که دریابی ....
من می گویم : اری به شرق می وزد
زیرا نمی خواهم بدانی اندیشه من در بند باد نیست
بلکه در بند دریاست
می خواهم در دریا تنها باشم
تو نمی توانی اندیشه های دریایی من را دریابی
من نمی خواهم که دریابی ....
من ربودم موزه و طشت و نمد
تو سيه دل مدرك و حكم وسند
دزد جاهل گر يكي ابريق برد
دزد عارف دفتر و تحقيق برد
ديده هاي عقل اگر بينا شود
خود فروشان را زودتر رسوا شود
دزد زر بستند و دزد دين رهيد
شحنه ما را ديد و قاضي را نديد
من به راه خود نديدم چاه را
تو بديدي كج نكردي راه را
ميزدي خود پشت پا بر راستي
راستي از ديگران مي خواستي
ديگر اي گندم نماي جو فروش
با رداي عجب عيب خود مپوش
چيره دستان مي ربايند آنچه هست
مي برند آنگه زدزد كاه دست
در دل ما حرص آلايش فزود
نيت پاكان چرا آلوده بود
دزد اگر شب گرم يغما كردن است
دزدي حكام روز روشن است
حاجت ار ما را زراه راست برد
ديو قاضي را به هر جا خواست برد
پروين اعتصامي
تو سيه دل مدرك و حكم وسند
دزد جاهل گر يكي ابريق برد
دزد عارف دفتر و تحقيق برد
ديده هاي عقل اگر بينا شود
خود فروشان را زودتر رسوا شود
دزد زر بستند و دزد دين رهيد
شحنه ما را ديد و قاضي را نديد
من به راه خود نديدم چاه را
تو بديدي كج نكردي راه را
ميزدي خود پشت پا بر راستي
راستي از ديگران مي خواستي
ديگر اي گندم نماي جو فروش
با رداي عجب عيب خود مپوش
چيره دستان مي ربايند آنچه هست
مي برند آنگه زدزد كاه دست
در دل ما حرص آلايش فزود
نيت پاكان چرا آلوده بود
دزد اگر شب گرم يغما كردن است
دزدي حكام روز روشن است
حاجت ار ما را زراه راست برد
ديو قاضي را به هر جا خواست برد
پروين اعتصامي
اگر به خانه من آمدی
برای من چراغ بیاور ای مهربان
و یک دریچه که از آن به ازدحام کوچه خوشبخت بنگرم ....
برای من چراغ بیاور ای مهربان
و یک دریچه که از آن به ازدحام کوچه خوشبخت بنگرم ....
منم سرگشته‌ی حیرانت ای دوست
کنم یک باره جان قربانت ای دوست
تنـــی نـــاسـازِ شـوق وصـل کـویت
دهم سر بر سـر پیمانت ای دوست
T.bita
عضو جدید
روزگارم سرد است مثل پاييزم ... آسماني دارم که در آن سرخ به اندازه ي دل, خونين است ... و اتاقي که در آن پنجره ها خاموشند ... نيست نوري که تلنگر بزند بر شيشه ... زندگي در گذر است ...و هوا رنگ به رنگ ... هر کجا مينگرم گل حسرت ز زمين ميرويد... دلم از سنگيني اين کوه به تنگ امده است و هم از غربت ماه ... خوش به حال سهراب ... سيب را مي فهميد واژه ها را مي شست چتر ها را مي بست زير باران مي رفت ....................................
سلاممممممممممممم به دوستای گل مهندس. روزتون مبارککککک
سلام خوبی؟ مرسی روز شما هم مبارک
مي نويسم .....
چون مي دانم هيچ گاه نوشته هايم را نمي خواني
حرف نمي زنم ....
چون مي دانم هيچ گاه حرف هايم را نمي فهمي
نگاهت نمي كنم ......
چون تو اصلاً نگاهم را نمي بيني
صدايت نمي زنم .....
زيرا اشك هاي من براي تو بي فايده است
فقط مي خندم ......
چون تو در هر صورت مي گويي من ديوانه ام
میدوني وقتي خدا داشت بدرقه ات مي کرد بهت چي گفت ؟
جايي که ميري مردمي داره که مي شکننت نکنه غصه بخوري من همه جا باهاتم . تو تنها نيستي . توکوله بارت عشق ميزارم که بگذري، قلب ميزارم که جا بدي، اشک ميدم که همراهيت کنه، ومرگ که بدوني برميگردي پيشم
چون مي دانم هيچ گاه نوشته هايم را نمي خواني
حرف نمي زنم ....
چون مي دانم هيچ گاه حرف هايم را نمي فهمي
نگاهت نمي كنم ......
چون تو اصلاً نگاهم را نمي بيني
صدايت نمي زنم .....
زيرا اشك هاي من براي تو بي فايده است
فقط مي خندم ......
چون تو در هر صورت مي گويي من ديوانه ام
میدوني وقتي خدا داشت بدرقه ات مي کرد بهت چي گفت ؟
جايي که ميري مردمي داره که مي شکننت نکنه غصه بخوري من همه جا باهاتم . تو تنها نيستي . توکوله بارت عشق ميزارم که بگذري، قلب ميزارم که جا بدي، اشک ميدم که همراهيت کنه، ومرگ که بدوني برميگردي پيشم
خوب كاري مي كني مگر تو به فكر من گوشه نشين باشي
نرفتي هند
حالا من یه چیز گفتم شما چرا باور میکنی؟من برم هند چیکار؟مامانم نمیذاره همین جنوب خودمون روبرم!
پاشم برم هند؟
بابا میای باهاش حرف بزنی منم با بچه ها برم جنوب؟
اره بابا ميدونم نميري خواستم ببينم چقدر شاهرخ رو دوست داري
جنوب مي خواي بري چكار
حالا كجاش ميخواي بري
ببينم خوبه اون موقع ميام حرف ميزنم
Similar threads
| Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
|---|---|---|---|---|
|
عضویت در گروه دوست داران حافظ | ادبیات | 0 | |
|
بهترین شعری رو که دوست داری چیه؟ | ادبیات | 3656 |