دلم گاهی...
یک کلبه میخواهد
کلبه چوبی کنار دریا
شاید هم وسط جنگل
دلم بوی چوب باران خورده ی
نم گرفته میخواهد
دلم یک دنیا سکوت میخواهد
یک دنیا آرامش میخواهد.
موج می زند
بر کلافگی خیابان
حضور خسته ی آفتاب
شهر پر از ماهی هایی ست
که تا ارتفاع هزارپا از سطح دریا
در آکواریوم آرزوهایشان
برج می سازند
یک نفر در خیابان فریاد می زند
باید در ابرها شنا کرد!
بعضی موقعه ها آدم میشه تنها دلخوشی یه نفر اگر اون دلخوشیه شما بودی خیلی مراقب باشید چون اون آدم از همه بریده و رو شما بعنوان تکیه گاه چه در فضای مجازی چه در فضای حقیقی حساب کشیده...
احساس میکنم علیرضای چند وقت قبل نیستی!

واکنش ها: ALIREZA.F.1988