یک جمله برای او که دوستش داشتید/دارید:

puyan khan

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

جمعی به تو مشغول و تو غایب ز میانه​


تا کی به تمنای وصال تو یگانه
اشکم شود از هر مژه چون سیل روانه
خواهد به سر آید، شب هجران تو یانه؟
ای تیر غمت را دل عشاق نشانه
جمعی به تو مشغول و تو غایب ز میانه
رفتم به در صومعه‌ی عابد و زاهد
دیدم همه را پیش رخت راکع و ساجد
در میکده رهبانم و در صومعه عابد
گه معتکف دیرم و گه ساکن مسجد
یعنی که تو را می‌طلبم خانه به خانه
روزی که برفتند حریفان پی هر کار
زاهد سوی مسجد شد و من جانب خمار
من یار طلب کردم و او جلوه‌گه یار
حاجی به ره کعبه و من طالب دیدار
او خانه همی جوید و من صاحب خانه
هر در که زنم صاحب آن خانه تویی تو
هر جا که روم پرتو کاشانه تویی تو
در میکده و دیر که جانانه تویی تو
مقصود من از کعبه و بتخانه تویی تو
مقصود تویی کعبه و بتخانه بهانه
بلبل به چمن زان گل رخسار نشان دید
پروانه در آتش شد و اسرار عیان دید
عارف صفت روی تو در پیر و جوان دید
یعنی همه جا عکس رخ یار توان دید
دیوانه منم من که روم خانه به خانه
عاقل به قوانین خرد راه تو پوید
دیوانه برون از همه آیین تو جوید
تا غنچه‌ی بشکفته‌ی این باغ که بوید
هر کس به زبانی صفت حمد تو گوید
بلبل به غزلخوانی و قمری به ترانه
بیچاره بهائی که دلش زار غم توست
هر چند که عاصی است ز خیل خدم توست
امید وی از عاطفت دم به دم توست
تقصیر خیالی به امید کرم توست
یعنی که گنه را به از این نیست بهانه
 

puyan khan

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
این خرقه که من دارم در رهن شراب اولی
وین دفتر بی‌معنی غرق می ناب اولی

چون عمر تبه کردم چندان که نگه کردم
در کنج خراباتی افتاده خراب اولی

چون مصلحت اندیشی دور است ز درویشی
هم سینه پر از آتش هم دیده پرآب اولی

من حالت زاهد را با خلق نخواهم گفت
این قصه اگر گویم با چنگ و رباب اولی

تا بی سر و پا باشد اوضاع فلک زین دست
در سر هوس ساقی در دست شراب اولی

از همچو تو دلداری دل برنکنم آری
چون تاب کشم باری زان زلف به تاب اولی

چون پیر شدی حافظ از میکده بیرون آی
رندی و هوسناکی در عهد شباب اولی
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
دیده از اشک و
دل از داغ و
لب از آه،
پر اسٺ


؏شق در هر گذرے ، رنگ دگر می ریزد...



#صائب_تبریزے
 

sar sia

کاربر بیش فعال
بچه ها عشق قشنــگ است ولـی
سهم عاشق دل تنــگ است ولـی

بین معشـــوقه و عاشــــق گه گـاه
زندگی صحنه ی جنــگ است ولـی

دل معشـــــوقه و عاشـــــق با هـم
مثل آیینـــــه و سنــــگ است ولـی

با سیــــاهی و سفیــــــدی ترکیـب
عشق یعنی که دو رنگ است ولی
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
ای مهربان من

وقتی که آمدی

آهسته نام مرا پشت در بگو

آرام تر ، دل غمدیده را بخوان

دل تاب دیدن یکباره ات که نیست

می گیرد آن زبان طپش

می رود ز دست

ای مهربان من ، دیگر بیا

ولی ...

آهسته در بزن
 

yas87

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
وقتی پای تو در میان باشد
دنبال هیچ آرزوی
تازه ای نیستم
تو تنها اتفاق زندگی من خواهی بود
که برای دوست داشتنت
محتاجم که عاشقانه
لحظه به لحظه عاشقترت باشم .
:heart::love::gol:
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
تو را می‌جویم فراتر از انتظار
فراتر از خودِ خویشتنم
و آنچنان دوستت دارم
که نمی دانم
کدامیک از ما غایب است...


#پل_الوار
 

puyan khan

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
عاشق و دیوونه منم
عاشق با تو بودنم
وقتی که دلگیری ازم
دنیارو آتیش میزنم
اسم منو صدا بزن
یجور احساسی بگو
دوسش دارم دوسش دارم
وای دیگه طاقت ندارم
میخام بگم بدون اون ی لحظه آروم ندارم
خدا جونم خداجونم چجور بگم دوسش دارم
دیروز و فردای منه بدون اون کم میارم
ای آسمون بیا ببین
تموم آدمات بدن
عشقای واقعیشونو یه ارزن هم نمیخرن
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
درخت
از تبر خاطره‌ای دارد
من از تو...
 

puyan khan

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ای پادشه خوبان
داد از غم تنهایی
دل بی تو به جان آمد
وقت است که باز آیی
به نسیم کویت ای گل
به شمیم بویت ای گل
در سینه داغی دارم
از لاله باغی دارم
با یادت ای کل هر شب در دل چراغی دارم
باغم بهارم باش
 

sar sia

کاربر بیش فعال
مشنو ای دوست که غیر از تو مرا یاری هست
یا شب و روز بجز فکر توام کاری هست
به کمند سر زلفت نه من افتادم و بس
که به هر حلقه موییت گرفتاری هست
گر بگویم که مرا با تو سر و کاری نیست
در و دیوار گواهی بدهد کاری هست
 

yas87

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
سرد است روزهای نبودنت زمستان کاره ای نیست ..
اما چه زیباست حضور تو ، چه گرم است وجود تو !
و من تا ابد دلگرمم به بودنت
دلم میخواهد همیشه باشی و بتابی
بدرخشی.
ای گرمای زندگی بخش من !
 

puyan khan

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تو موهات رنگ طلا چشای تو دریاس گلکم

صورتت مثل گل لاله ی صحراس گلکم

خیلی وقته میخوامت اینه خودت خوب میدانی

دل مه عاشقشه که خیلی شیداس گلکم

یه وجب بچه بودی خاندان آمد کوچمان

با مه هم بازی شدی حرف قدیماس گلکم

همش ما باهم بودیم هیچکسی حرفی نمیزد

ولی حالا نمیزارن کار دنیاس گلکم

یه کلاغ و چهل کلاغ ا همه بالاس گلکم

مه دی حوصله نرم مگه صبر چنیه

بگو آخر دیه چه میشه باهم دیه حرف بزنیم

آخر دنیا میشه هی او حرفاس گلکم

ننمم فهمیده ما همدیگره دوس داریمان

مه دیه حوصله ندارم مگه صبرم چنیه

یه کلاغ و چهل کلاغ ا همه بالاس گلکم

مه دی حوصله نرم مگه صبر چنیه

خیلی وقته میخوامت اینه خودت خوب میدانی

دل مه عاشقشه که خیلی شیداس گلکم

یه وجب بچه بودی خاندان آمد کوچمان

با مه هم بازی شدی حرف قدیماس گلکم
 

yas87

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ای آنکه دوست دارمت، اما ندارمت
بر سینه می فشارمت، اما ندارمت

ای آسمان من که سراسر ستاره ای
تا صبح می شمارمت، اما ندارمت

در عالم خیال خودم چون چراغ اشک
بر دیده می گذارمت، اما ندارمت

می خواهم ای درخت بهشتی ، درخت جان
در باغ دل بکارمت، اما ندارمت

می خواهم ای شکوفه ترین مثل چتر گل
بر سر نگاه دارمت، اما ندارمت
 

sar sia

کاربر بیش فعال
به خاطر آور ، که آن شب به برم
گفتی که : بی تو ، ز دنیا بگذرم
کنون جدایی نشسته بین ما
پیوند یاری ، شکسته بین ما
گریه می کنم
با خیال تو
به نیمه شب ها
رفته ای و من
بی تو مانده ام
غمگین و تنها
بی تو خسته ام
دل شکسته ام
اسیر دردم
از کنار من
می روی ولی
بگو چه کردم
رفته ای و من آرزوی کس
به سر ندارم
قصه ی وفا با دلم مگو
 

puyan khan

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
‏ز دل، جانا، غم عشقت رها کردن توان؟ نتوان
ز جان، ای دوست، مهر تو جدا کردن توان؟ نتوان

- عراقی.
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
لحظه‌ی بغض نشد
حفظ کنم چشمم را
در دلِ ابر
نگهداریِ باران سخت است...
 

puyan khan

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دیگران در تب و تاب شب عیدند
ولی مثل یک سال گذشته به تو مشغولم من
 

puyan khan

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
زیبا
زیبا هوای حوصله ابری است

چشمی از عشق ببخشایم

تا رود آفتاب بشوید

دلتنگی مرا




زیبا

هنوز عشق

در حول و حوش چشم تو می چرخد

از من مگیر چشم

دست مرا بگیر و کوچه های محبت را

با من بگرد

یادم بده چگونه بخوانم

تا عشق در تمامی دل ها معنا شود

یادم بده چگونه نگاهت کنم که تردی بالایت

در تندباد عشق نلرزد




زیبا آنگونه عاشقم که حرمت مجنون را

احساس می کنم

آنگونه عاشقم که نیستان را

یکجا هوای زمزمه دارم

آنگونه عاشقم که هر نفسم شعر است




زیبا

چشم تو شعر

چشم تو شاعر است

من دزد شعرهای چشم تو هستم




زیبا

کنار حوصله ام بنشین

بنشین مرا به شط غزل بنشان

بنشان مرا به منظره ی عشق

بنشان مرا به منظره ی باران

بنشان مرا به منظره ی رویش

من سبز می شوم




زیبا ستاره های کلامت را

در لحظه های ساکت عاشق

بر من ببار

بر من ببار تا که برویم بهاروار

چشم از تو بود و عشق

بچرخانم

بر حول این مدار




زیبا

زیبا تمام حرف دلم این است

من عشق را به نام تو آغاز کرده ام

در هر کجای عشق که هستی

آغاز کن مرا.
..!
 

yara59

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
یاد بگیریم نه اومدن کسی به زندگیمون معجزه می کنه و نه رفتن کسی از زندگیمون ما رو نابود
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
تومست مست سرخوشی
من مست بی سر سرخوشم
ای دوست
توعاشق خندان لبی
من بی دهان خندیده ام

#مولانا
 

Similar threads

بالا