گفتگوهای تنهایی

وضعیت
موضوع بسته شده است.

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
امشب تا خود صبح با تو خواهم بود
امشب این شب پر ستاره را به تو خواهم بخشید
و با هزاران آرزوی زیبا
امشب را به تو تقدیم می کنم
امشب از آن ماست.از آن من وتو
امشب تا خود صبح از آن تو خواهم بود
به من نگاه کن چشمانت را به من ببخش
مرا سراسر نگاه کن که نگاهت خود عشق است
امشب قلبم از آن توست
تو فرمانروای وجود منی
همه و همه تویی منی موجود نیست
پس ((تو)) را دریاب
 

K.K.J

عضو جدید
چـه کسی می فهمد؟
حــال و روز منــــــی را..

که

دیگر هــــیـــــچ نگاهی جز نگــــــاه ات

دلــم را نمی لرزانـد ...!!!
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
فقط کسی رنگین کمون را می بینه که.......

تا آخرزیر بارون بمونه.......
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
چه زیباست....
هنگامی که در اوج نشاط بی نیازی هستی
دست به دعا برداری
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
چقدر دلم برايت تنگ شده
آنقدر که فقط نام زيباي تو در آن جاي مي گيرد
عزيز من ، قلب من
اي کاش مي شد اشک هاي طوفاني ام را قطره قطره جمع کرد
تا تو در درياي غم آلود آن غروب چشمانم را نظاره کني
اي کاش مي شد فقط يک بار
فرياد بزنم
دوستت دارم
و تو صدايم را مي شنيدي
نمي دانم چطور ، کجا و چگونه بايد به تو برسم؟
اي کاش به جاي عکس زيبايت
وجود نازنينت پيش رويم بود
و حرف هاي نا گفته ام را مي شنيدی
به راستي که تو اولين عشق راستينم هستي
شايد در گذشته هرگز اينچنين عاشق نشده بودم
اما؛
حال خوب مي دانم که فقط با شنيدن نام زيبايت
چشمانم بي اختيار مي بارد
اي اميد آخرينم
بدان که هر روز ، هر ساعت و هر لحظه
به در گاه آفريدگار تو دعا مي کنم
تا فقط يک بار بتوانم
چشمانم را زنداني نگاهت کنم
 

samaneh91

عضو جدید
زیباترین حرفت را بگو شکنجه
پنهان سکوتت را آشکاره کن
و هراس مدار از اینکه بگویند ترانه بیهوده می خوانی
چرا که ترانه ما ترانه بیهودگی نیست
چرا که عشق حرفی بیهوده نیست
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
می خواهم از تو بگویم

بی آن که در جستجوی قافیه باشم

و بی آن که حتی در جستجوی واژه ها باشم

می خواهم از تو بگویم

از تو که عاشقانه دوستت دارم و می دانم که دوستم داری

با ساده ترین کلمات

همراه با همین اشکی که دارد می غلتد و فرو می افتد

می خواهم بگویم دوستت دارم

امشب نه می خواهم برایت از آسمان خورشید بیاورم

نه می خواهم ستاره ها را برایت بچینم

و نه می خواهم به شهر آرزوها و رؤیاها بروم

فقط ساده و با صداقت

همراه با شاهدی صادق

از اعماق جانی سوخته

با چشمانی بارانی

می خواهم بگویم دوستت دارم

و می خواهم بگویم این نه سخنی است که تنها بر زبان آید

من تقدس عشقت را

بر کرامت وجودم نشانده ام
 

...scream...

عضو جدید
کاربر ممتاز
تمـام می شـوم شبـی ،

فکــرش را بکـن ،

یکــ روز می آیــی و می بینــی
نــه مـَن هستـم ،
نه ایـن کلمـات ...
بــه همین سادگــی ...
 

fereshte akabere

کاربر بیش فعال
چقدر قشنگ وقتی به بارون نگاهم در اینه مینگرم تنها همدرد من ،خودم در اینه هست همان اینه که بعضی اوقات تنها همصحبتم هست و تنها کسی که میخواهد اشکهایم را پاک کند و تنها کسی که میخواهد مرا ارام در اغوش بگیرد
 

baran72

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
من اینجا بس دلم تنگ است
و هر سازی که می بینم بد آهنگ است...
بیا ره توشه برداریم
قدم در راه بی برگشت بگذاریمب
بینیم آسمان هر کجا آیا همین رنگ است...​
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
کـاش آسـمان حرف کــویر را می فهمیـد

و اشـک خود را نثـار گـونه های خشـک او میکرد

کـاش واژه حقیـقت آنقـدر با لبـها صمیـمی بود

که بـرای بیـان کردنـش به شهـامت نیـازی نبود

کـاش دلهـا آنقـدر خالـص بودند که دعاها،

قبل از پایـین آمدن دستها مستجـاب میشد

کـاش شـمع،حقیـقت محبت را در تـقلای بـال پرسـوز پـروانه می دیـد

و او را بـاور می کـرد

کـاش مهتـاب، با کـوچه های تاریـک شب آشـنا تر بود

کـاش بهار آنقـدر مـهربان بود

که داغ را بدسـت خـزان نمی سـپرد

کـاش فـریاد آنقـدر بی صدا بود

که حـرمت سـکوت را نمی شـکست

کـاش در قامـوس غصـه ها، شـکوه لبـخند در معـنی داغ اشـک گـم نمی شد
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
تنهایی را میتوان در نگاهی معنی کرد که دیگر هیچ حسی برای لبخند ندارد دیگر نمیتواند ارام اشک بریزد و میخواهد فریاد بزند
تنهایی را میتوان در نگاهی دید که از بس از دیگران نامهربانی دیده دیگر توانایی مهربانی را هم ندارد
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
چرا دنیا نمی فهمد

که انجا پای دیوار دختری ارام و غمگین میدهد جان

مردکی با صورتی ارام و مهتابی امان میخواهد از طوفان

نسیمی سرد و بی پروا میزند سیلی به گوش کودکی تنها

چرا دنیا نمی فهمد

که در خانه ای در انتهای کوچه ای تاریک و تنگ

عده ای هستند که می خواهند مرگ خود را از خدا

یا کلاغی روی بام میکند راز و نیاز

یا که انجا اسب تنها می دود شیهه کشان

چرا دنیا نمی فهمد

که انها با دلی غمگین و درد الود به او دل بسته اند
 

امالیا

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
جاده هنوز خیس استومن همچنان می روم به خیال رد پای اشکهایت ولی تردید مرا زجر می دهد نمی دانم این خیسی اشکهای توست یا خیسی شرم این جاده از شکست دوباره من؟؟؟

 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
.............

.............

چقدر دنیا برام شده سوت وکور وقتی نیستی کنارم وقتی نیستی برام از دوست داشتن و عشق بگی دنیام میشه اینجوری همیشه بمون کنارم بدون تو حتی دیگه یادم رفته چطوری باید نفس بکشم چه برسه به زندگی
 

RZGH

عضو جدید
کاربر ممتاز

ساده ترین واژه ای که مرا یاری میدهد اینروزها.. "بازگشت" است.. یک نفر باید قفل این حصار تنیده شده به دور مرا بشکند..و آن یک نفر.. فقط خودم هستم.. با هزاران نقطه چین بلاتکلیف..
 

RZGH

عضو جدید
کاربر ممتاز
اگردوروبرتان آدمم تنهایی هست...اگر هوستانکرد به تنهایی اش سرک بکشید...یادتان باشدعادتش ندهید به شانه هایتان...به مهربانیتان... به نوازش هایتان...و بعد بی هوا بروید و...نباشید به جان عزیزتان...یک آدم تنهااگرتنهاتر شود...دق میکند...میمیرد


 

خیال شیشه ای

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
یعضی وقتا دلت میخواد دهنت رو باز کنی هرچی دلت میخواد رو بگی...
آخه تو دلت خیلی چیزا جمع شده
آخه دلت ریش ریش شده
اما حیف که قسم به بسته موندش خوردی!!!


 

خیال شیشه ای

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
بـعضے وقتا شُماره یکـے تو گوشیت هست کــﮧ نمیتونے بهش زنگـ بزنے

دلت ـَمـ نمیـآد پاک ـش کنــے

هروقتمـ چشمت بـﮧ اِسم ـش میفتــﮧ دل ـت یـﮧ جورے میشـﮧ

خیلــے دردناکـِ اوטּ لحظـﮧ

میفهمے

دردناکــِ ..



 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
تنها در صورت خود میتوانم نگاه کنم اما دیگر طاقت دیدن اشکهایم را ندارم نمیتوانم به خودمم هم نگاه کنم اخر دیدن اشکهایم در اینه فقط به من یاد اوری میکند خاطرات تلخی را که میخواهم پشت سر بگذارم
 

apadana13

عضو جدید
کاربر ممتاز
درمی زنند،در ؛
پرندگان به دیدارم آمده اند ، بادها .

من بیمار این جهان و آن جهانم از دیروزهای هیچ
از آن همه نمی دانم کِی؟!
تاتمام ِ چه می دانم کجا !

د رمی زنند ، در ؛
شکوفه ها به دیدارم آمده اند ، پروانه ها .

در باز می کنم ، در ؛
نه پرندگان و پروانه ها ،
نه شکوفه ها و نه باد ...

که هیچ به دیدارم آمده است :
کهکشانی ناشناس !!!


هیوا مسیح




 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
کمی نزدیک بیا چرا اینقدر دور هستی بیا تو هستی همونطور که من هستم تنهایی همیشگی من بیا ناراحت نشو من که جایی ندارم برم فقط کنار تو میتونم باشم همین پس بیا بشین و به حرفهای دلم گوش کن
 

baran72

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
این روزها که جرأت دیوانگی کم اســت

بگــذار باز هم به تو برگــردم !

بگذار دست کم گاهی تو را به خواب ببینــم !


بگــذار در خیــال تو باشــم !

بگــذار . . . .

بگذریـــــم . . . !

این روزهـــا

خیلی برای گریــه دلـم تنــگ اســت !
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
وقتی میـــروی

حواست باشـد

"حتماً خدانگهــــــدار بگویی!"

تا خدا حواسش را بیشتر به من بدهد...

آخر میدانی..خــــــــــــدا

به هوای تو مرا رها کرده است ..

 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
کاش می دانستی چقدر تو را دوست دارم....

کاش می دانستی که تمام زندگی منی و بدون تو این زندگی برایم زیبا نیست...

کاش می دانستی شب و روز ، لحظه به لحظه به یاد تو هستم

، با یاد تو زندگی می کنم و به عشق تو نفس می کشم عزیزم...

کاش می دانستی چقدر برای من عزیزی ...

اگر می دانستی هیچگاه خنجر سرد در این دل عاشقم فرو نمی کردی!

اگر می دانستی هیچگاه طاقت دیدن اشکهای مرا نداشتی عزیزم!

کاش می دانستی که تو تمام هستی منی و این دنیا را بدون تو نمی خواهم!

عزیزم باور کن که دوستت دارم ، بیشتر از آنچه که تصور می کنی !

باور کن این قلب عاشقم تنها به عشق تو می تپد و تنها یک نام

و آن هم نام مقدس تو در آن حک شده است
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
دنیا شده پر از سختی کاش پرواز میشد کرد به اسمان ابی تا رسید به خدا
هر روز شده تکراری تر از روز قبل
کاش یه اتفاق زیبا میافتاد
کاش اینقدر انتظار نمیکشیدم
کاش دنیا اینقدر با من بی رحم نبود
کاش میشد رفت به سرزمینی پر از محبت و عشق
دیگر در این دنیا نمیتوانم به سادگی زندگی کنم
 

baran72

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
خدایا!
خورشید را به من قرض میدهی ؟
از تو كه پنهان نیست
سرزمین خیالم سالهاست یخ بسته است...
 

mar.1980

عضو جدید
کوچه های ....

کوچه های ....

***تنهایی را به جان می خرم !

تا با تو بودن خاطره ای باشد

به سان رویایی که هیچگاه به آن دست نیافته ام .

تا بدانی اگرچه نیستی اما یادت را به با کسی بودن نفروخته ام !...


تا بدانی با یادت همه تنهایی ام پر از خاطره های سالها با تو بودن است

و من وفادارم به هرآنچه نامش عشق و مردانگی است ...
 
  • Like
واکنش ها: RZGH
وضعیت
موضوع بسته شده است.

Similar threads

بالا