eeee این تایپیک اومد بالا باز
urmiaaa عزیز مرسی که این تایپیک و زنده کردید

و دیگه هیچی
urmiaaa عزیز مرسی که این تایپیک و زنده کردید

و دیگه هیچی
کتاب خوندن بهترین و کم هزینه ترین لذت دنیوی ست خانم دکتر
یکی از آرزوهای من اینه که تو امضام عکس گیف بزارمنشستن و فکر کردن به آرزوها تفریحه خوبیه،مفت هم هست
کیفففففففف کردم
یکی از آرزوهای من اینه که تو امضام عکس گیف بزارم![]()
نه بابا نخواستم که منظوری رو برسونم...من ایده های خوبی دارم واسه عکس تو امضام..من حواسم نبود گذاشتم بعد حوصلم نیمد و وقت نداشتم ور دارمش
ببخشید![]()
من دوس دارم یه روز تعطیل زیر نم نم بارون قدم بزنم خیلی حال میده
نه بابا نخواستم که منظوری رو برسونم...من ایده های خوبی دارم واسه عکس تو امضام..
اینم یه آرزوست دیگه.. چرا همش به ناممکنها فکر کنیم آخه..![]()
غصه نخور چتر برمیدارمخیس میشی مریض میشی بعد فرداش که تعطیل نیست باید بری سر کار نمیتوی
یه روز قبل از تعطیل باید بری
غصه نخور چتر برمیدارم![]()
داستان تحریف شدهداستان مرد خوشبخت
پادشاهی پس از اينكه بیمار شد گفت:
«نصف قلمرو پادشاهی ام را به کسی می دهم که بتواند مرا معالجه کند».
تمام آدم های دانا دور هم جمع شدند
تا ببیند چطور می شود شاه را معالجه کرد،
اما هیچ یک ندانست.
تنها یکی از مردان دانا گفت :
که فکر می کند می تواند شاه را معالجه کند.
اگر یک آدم خوشبخت را پیدا کنید،
پیراهنش را بردارید
و تن شاه کنید،
شاه معالجه می شود.
شاه پیک هایش را برای پیدا کردن یک آدم خوشبخت فرستاد.
آن ها در سرتاسر مملکت سفر کردند
ولی نتوانستند آدم خوشبختی پیدا کنند.
حتی یک نفر پیدا نشد که کاملا راضی باشد.
آن که ثروت داشت، بیمار بود.
آن که سالم بود در فقر دست و پا می زد،
یا اگر سالم و ثروتمند بود زن و زندگی بدی داشت.
یا اگر فرزندی داشت، فرزندانش بد بودند.
خلاصه هر آدمی چیزی داشت که از آن گله و شکایت کند.
آخرهای یک شب،
پسر شاه از کنار کلبه ای محقر و فقیرانه رد می شد
که شنید یک نفر دارد چیزهایی می گوید.
« شکر خدا که کارم را تمام کرده ام.
سیر و پر غذا خورده ام
و می توانم دراز بکشم
و بخوابم!
چه چیز دیگری می توانم بخواهم؟»
پسر شاه خوشحال شد
و دستور داد که پیراهن مرد را بگیرند
و پیش شاه بیاورند
و به مرد هم هر چقدر بخواهد بدهند.
پیک ها برای بیرون آوردن پیراهن مرد توی کلبه رفتند،
اما مرد خوشبخت آن قدر فقیر بود که پیراهن نداشت!!!.(۱۸۷۲)
لئو تولستوی
بریم تو مغازه روسری فروشی ، چند تا روسری شاد بپسندیم همه روسری هارو که وا کرد و قیمتشون که پرسیدیم..بیایم بیرون..
من امتحان کردم..خیلی فاز میده!!!
باور کن هیچ هزینه ای نداره..این تاپیک کی اومد بالا
![]()
چه خبیث....بریم تو مغازه روسری فروشی ، چند تا روسری شاد بپسندیم همه روسری هارو که وا کرد و قیمتشون که پرسیدیم..بیایم بیرون..
من امتحان کردم..خیلی فاز میده!!!
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
![]() |
کم هزینه ترین لذتهای دنیا!! | گفتگوی آزاد | 22 | |
![]() |
چهل مورد از کم هزینه ترین لذت های دنیا | گفتگوی آزاد | 3 | |
![]() |
چهل مورد از کم هزینه ترین لذتهای دنیا | گفتگوی آزاد | 0 | |
![]() |
چهل مورد از کم هزینه ترین لذتهای دنیا | گفتگوی آزاد | 4 | |
![]() |
چهل مورد از کم هزینه ترین لذتهای دنیا | گفتگوی آزاد | 4 |