واژه شناسی انگلیسی

Persia1

مدیر تالار زبان انگلیسی
مدیر تالار
ریشه ها؛ پیشوندها و پسوندهای یونانی 13

ریشه ها :


Pon, pos (جا دادن؛ قرار دادن)
pote, poss (قدرت)
pota, poti (نوشیدن)
pand, pans, pass (گسترش دادن؛ دراز کردن؛ قدم برداشتن)
pati, pass (رنج کشیدن؛ احساس کردن)
ama, ami (عشق ورزیدن)
dol (غصه؛ درد)
beat (خوشحال؛ خوشبخت)
felic (خوشبخت؛ شادمان)
plac (راضی کردن؛ خوشحال کردن)
ira (عصبانی کردن)
dign (ارزش داشتن)
dei (خدا)
sanct (مقدس)
sacer, sacr, secr (مذهبی؛ مقدس)
flect, flex (تا کردن؛ خم کردن)
vert, verse, vort (پیچیدن؛ گرداندن)
plic, plect, plex (پیچیدن؛ تا کردن؛ جمع کردن)
tort, tors, torqu (پیچیدن؛ تحریف کردن)
sinu (پیچیدن)
rota (چرخش)
misc, mix, mixt (مخلوط کردن)
mut (تغییر کردن)
sec, sect, seg (بریدن)
frang, frag, fract (شکستن)
rupt (خارج شدن؛ ظاهر شدن)


مثال ها :


Transpose = trans + pos (جا به جا کردن)
potential = pote(nt) + ial (بالقوه؛ ناشناخته)
potion = pot + ion (معجون)
expansive = ex + pans + ive (وسیع)
compassion = com + pass + ion (همدردی)
amiable = ami + able (دوستانه)
condolence = con + dol + ence (تسلیت)
beautitude = beat(i) + tude (دعا)
felicitous = felic(it) + ous (مناسب)
placate = plac + ate (آرام کردن)
irate = ir + ate (عصبانی)
dignify = dign + ify (بزرگ جلوه دادن)
deify = dei + fy (پرستیدن؛ بت ساختن از)
sanctity = sanct + ity (تقدس)
sacrilege = sacr + ilege (بی احترامی)
flexible = flex + ible (انعطاف پذیر)
reversible = re + vers + ible (قابل برگشت)
implicate = in + plic + ate (درگیر کردن؛ پای کسی را به میان کشیدن)
multiplex = multi + plex (چند گانه)
quadruple = quadro + ple (چهار بخشی؛ چهار برابر)
tergiversate = tergi + vers + ate (دو پهلو حرف زدن)
explicit = ex + plic + it (آشکار کردن)
tortuous = tort + ous (پر پیچ وخم)
sinuous = sinu + ous (پر پیچ و خم)
erupt = e(x) + rupt (فوران کردن؛ ظاهر شدن)
rotation = rota + (t)ion (چرخش؛ ‏نوبت)
miscellany = misc(el) + any (مجموعه)
immutable = in + mut + able (غیر قابل تغییر)
dissect = di + sect (تشریح کردن؛ شکافتن)
frangible = frang + ible (شکستنی)
 

Persia1

مدیر تالار زبان انگلیسی
مدیر تالار
ریشه ها؛ پیشوندها و پسوندهای یونانی 14 ریشه ها : Prehend, prehens (محکم گرفتن؛ چسبیدن) her, hes (چسبیدن) trah, tract (کشیدن) reg, rect (حکم کردن) tend, tens, tent (کشیدن) ten, tin, tent (نگه داشتن) tenu (لاغر) crass (ضخیم) fug (فرار کردن؛ فرستادن) pell, pel, plus (راندن؛ بکار انداختن) ced, cess (حرکت کردن؛ عقب نشینی کردن) sali,sili, sult (پریدن) sal (نمک) lat (پنهان کردن) later (سمت؛ طرف) claud,claus (بستن) min (برنامه ریزی کردن؛ تهدید کردن) moni (هشدار دادن؛ نصیحت کردن) mone (پول) trude, trus (حمله کردن) pen, pun (تنبیه کردن) vindic (انتقام ‏گرفتن؛ دفاع کردن) laud (تشویق کردن) culp (سرزنش کردن) carcer (زندان) oner, onus (دفن کردن) teg, tect (پوشاندن) cruc, crux (عبور کردن)
 

tomas.edison

عضو جدید
تشکر .. تشکر .. تشکر .. تشکر.......

تشکر .. تشکر .. تشکر .. تشکر.......

شما انسان فوق العاده ای هستین .... از زحمتاتون متشکرم
 

Persia1

مدیر تالار زبان انگلیسی
مدیر تالار
ریشه ها؛ پیشوندها و پسوندهای یونانی 15

ریشه ها:

Alb (سفید)
nigr, niger (سیاه)
verd (سبز)
rub, rubr, ruf (قرمز)
clar (واضح؛ آشکار)
dulc (شیرین)
celer (سریع)
veloc, velox (سریع)
acr, acer, ac (تیز؛ تلخ؛ ‏ترش)
dur (سخت)
molli (نرم)
sauv (دلپذیر)
vil (ارزان)
prav (کج؛ خمیده)
nov (جدید)
veter (قدیمی)
juven (جوان)
sen (قدیمی)
aev, ev (سن)
lev (نور؛ بالا بردن)
grav (سنگین)
pulchr (زیبا)
apt, ept (مناسب)
 

Persia1

مدیر تالار زبان انگلیسی
مدیر تالار
ریشه ها؛ پیشوندها و پسوندهای یونانی 16

ریشه ها :

Sat (کافی)
vacu, vac (خالی)
inan (خالی)
sicca (خشک)
plen, plet, ple (پر کردن)
nihil (هیچی)
frustr (بیهوده)
ubi (جایی که)
iter (دوباره)
itiner (سفر)
terr (زمین)
mund (جهان)
glob (قطره؛ افتادن؛ کره ‏)
sax (سنگ)
lapid (سنگ)
hum (زمین)
humid (مرطوب)
fod, foss (کندن؛ حفر کردن)
insul (جزیره)
via, vi (مسیر؛ جاده)
langu (خسته)
quie (سکوت؛ ساکت)
fin (پایان)
 

Persia1

مدیر تالار زبان انگلیسی
مدیر تالار
ریشه ها؛ پیشوندها و پسوندهای یونانی 17


ریشه ها :


Scintill (جرقه)
igni (آتش)
ciner (خاکستر)
cand (براق؛ سفید)
cend, cens (سوختن؛ آتش سوزی راه انداختن)
ard, ars (سوختن)
flagr (شعله ور شدن؛ سوختن)
cal (گرما دادن)
ferv (گرما دادن؛ جوشیدن)
fulg (درخشیدن)
limin (سر آغاز)
sol, sola (خورشید)
lun (ماه)
stell (ستاره)
sider (ستاره)
nebul (ابر)
umbr (سایه)
mat (صبح)
noct, nox (شب)
noc, noxi (صدمه زدن)
lustr (درخشیدن)
lue (روشنایی)
lumin (روشنایی)
tempor (زمان)
hibern (زمستان)
 

Persia1

مدیر تالار زبان انگلیسی
مدیر تالار
ریشه ها؛ پیشوندها و پسوندهای یونانی 18

ریشه ها :

Rod, ros (جویدن)
rad, radic (ریشه؛ جوانه زدن؛ ساطع شدن)
ram (شاخه)
fol (برگ)
pom (میوه؛ سیب)
arbor (درخت)
hort (باغ)
hort (تاکید کردن)
flor (گل)
col, cult (پرستش؛ پرورش دادن)
cresc, cre, cret (رشد کردن)
aug, auct (افزایش دادن)
mini, minu (کوچک؛ کم)
nasc, nat (متولد شده)
junct, jug (پیوستن)
funct (اجرا کردن)
ag,act, ig (انجام دادن؛ عمل کردن؛ حرکت کردن؛ راندن)
facil (آسان)
 

Persia1

مدیر تالار زبان انگلیسی
مدیر تالار
ریشه ها؛ پیشوندها و پسوندهای یونانی 19

ریشه ها :

Pluv (باران)
fund, fus (ریختن)
flu, fluct, flux (جریان یافتن)
lav, luv, lu (شستن)
und (موج)
merg, mers (فرو رفتن)
surg, surrect (بالا بردن)
ori (بالا بردن)
tum (ورم کردن؛ باد کردن)
turg (ورم کردن؛ باد کردن)
gurg (خلیج؛ گرداب)
liqu (مایع)
aqua (آب)
mar, marin (دریا)
ole (روغن؛ ‏نفت)
ung, unct (روغن؛ نفت)
lubr (لغزنده)
laps (لیز خوردن)
Fortu (شانس)
cad, cid (افتادن)
casu (شانسی؛ تصادفی)
cid, cis (کشتن؛ بریدن)
sui (خود)
patr, pater (پدر)
matr, mater (مادر)
fratr, frater (برادر)
soror (خواهر)
 

Persia1

مدیر تالار زبان انگلیسی
مدیر تالار
ریشه ها؛ پیشوندها و پسوندهای یونانی 20

ریشه ها :

Val (خوب؛ قوی)
san (سالم؛ بی عیب)
salu, salv (سالم؛ امن)
Robor (قدرت)
nutr (تغذیه کردن)
cura, cur (توجه کردن)
curr, cur, curs (دویدن)
greg (جمع شدن)
vulg (معمولی)
fasc (دسته)
cumul (پر کردن)
glomer (توپ)
orb (دایره)
orbit (مسیر)
avi (پرنده)
api (زنبور)
ala, ali (بال)
ali (دیگری)
penn, pinn (پر؛ بال)
mell (عسل)
melior (بهتر)
rostr (منقار)
pisc (ماهی)
equ (اسب)
bov (گله)
can (سگ)
fel (گربه)
 

farshid_mi

عضو جدید
معنی اشتباده of course , I disagree with you

معنی اشتباده of course , I disagree with you

ما یک استاد Native داریم (اهل سیاتل ، آمریکا). روانشناسی هم خوانده است. چند وقت بیشتر نیست که در ایران است!

ایشون در یک جلسه به صورت اکید و با صراحت گفتن که از این دو ساختار استفاده نکنید.
Of Course
I disagree with you
به دلیل اینکه این جملات حالتی بی ادبی و گستاخی دارند.

در واقع وقتی که دو نفر دارن با هم بحث و دعوا می کنن یکی از اونها به دیگری می گه "معلومه!!" . در واقع این کلمه معلومه اینجا تقریبا نقشش مثل of course است در انگلیسی .
در ضمن اینکه هیچوقت برای اظهار نظر مخالف نباید از disagree with you استفاده بشه . معناش اینه که "تو نمی فهمی"!


یک نکته دیگر هم ایشون تاکید کردن:

هرگز از Idiom ها استفاده نکنید.
ایشون تاکید بسیار فراوانی کردن که اولا افراد تحصیلکرده از idiom ها استفاده نمی کنن مگر بسیار دقیق و به ندرت.
در ضمن اینکه idiom ها به سرعت از بین می رون .
بچه های کلاس به ایشون گفتن که فیلم ها پر از idiom ها است. ایشون گفتن صحیحه اما اونها فیلمن و واقعیت جامعه آمریکا و صحبت کردن افراد تحصیلکرده نیستن. در واقع ایشون به گفتن که معمولا افراد سطح پایین جامعه از idiom ها استفاده می کنن.
 

.:Shila:.

عضو جدید
کاربر ممتاز
ما یک استاد Native داریم (اهل سیاتل ، آمریکا). روانشناسی هم خوانده است. چند وقت بیشتر نیست که در ایران است!

ایشون در یک جلسه به صورت اکید و با صراحت گفتن که از این دو ساختار استفاده نکنید.
Of Course
I disagree with you
به دلیل اینکه این جملات حالتی بی ادبی و گستاخی دارند.

در واقع وقتی که دو نفر دارن با هم بحث و دعوا می کنن یکی از اونها به دیگری می گه "معلومه!!" . در واقع این کلمه معلومه اینجا تقریبا نقشش مثل of course است در انگلیسی .
در ضمن اینکه هیچوقت برای اظهار نظر مخالف نباید از disagree with you استفاده بشه . معناش اینه که "تو نمی فهمی"!


یک نکته دیگر هم ایشون تاکید کردن:

هرگز از Idiom ها استفاده نکنید.
ایشون تاکید بسیار فراوانی کردن که اولا افراد تحصیلکرده از idiom ها استفاده نمی کنن مگر بسیار دقیق و به ندرت.
در ضمن اینکه idiom ها به سرعت از بین می رون .
بچه های کلاس به ایشون گفتن که فیلم ها پر از idiom ها است. ایشون گفتن صحیحه اما اونها فیلمن و واقعیت جامعه آمریکا و صحبت کردن افراد تحصیلکرده نیستن. در واقع ایشون به گفتن که معمولا افراد سطح پایین جامعه از idiom ها استفاده می کنن.

مرسی جالب بود
ایشون جایگزینی برای این عبارات هم معرفی کردن؟
 

Persia1

مدیر تالار زبان انگلیسی
مدیر تالار
بریم ببینیم فرق right now و right away چیه؟


📒وقتی میگیم right now یعنی همین الان، همین حالا، حال حاضر
✏️Example: I'm washing the dishes right now.
من الان دارم ظرف هارو میشورم.😌


📒اما right away یعنی بی درنگ، بدون تاخیر

✏️Example: I need to talk to your boss right away.

من باید فوری با رئیست صحبت کنم🤨
 

Persia1

مدیر تالار زبان انگلیسی
مدیر تالار
😎فرق این دوتا رو میدونی ؟

➡️ me too و me neither


هر دو عبارت به معنی "منم همینطور" هست ، با این تفاوت 👇

✏️ اگه فرد مقابل از جمله مثبت استفاده کرد و شما باهاش موافقی از "me too" استفاده کن

✏️ اما اگه فرد مقابلت از جمله منفی استفاده کرد و شما باهاش موافقی از "me neither" استفاده کن.

🤓 مثالهای زیر رو ببین👇

☀️A :I like tea من چای دوست دارم
☀️B : me too منم همینطور


☀️A: I don't like tea من چای دوست ندارم
☀️B : me neither منم همینطور
 

Persia1

مدیر تالار زبان انگلیسی
مدیر تالار
حالا یه نکته خفن به این دوتا فعل توجه کن :
🟩wear 🟪put on
چه فرقی باهم دارن هر دو به معنی پوشیدن هست اما 👈🏼
Wear: چیزی که الان به تن داریم
Put on : پوشیدن

What are you wearing ?
تو چی به تن داری ؟
I’m wearing a winter hat 🧢 and scarf 🧣, boots 🥾 and a yellow raincoat 🧥
من کلاه زمستانی ، شال گردن ، پوتین و بارانی زرد به تن دارم .
نکته ای که هست برای عطر ، عینک ، ساعت هم باز از wear میتونیم استفاده کنیم .
I’m wearing my perfume .
من در حال عطر زدن هستم .
 

Persia1

مدیر تالار زبان انگلیسی
مدیر تالار
📚 قیدهای پرکاربرد در زبان انگلیسی:

💢 absolutely /ˌæbsəˈluːtli/:
قطعا

💢 approximately /əˈprɑːksəmətli/:
تقریبا، حدودا

💢 comparatively /kəmˈpærətəvli/:
نسبتا

💢 ideally /aɪˈdɪəli/:
به طور ایده‌آل

💢 inevitably /ɪˈnevətəbli/:
به ناچار

💢 interestingly /ˈɪntrəstɪŋli/:
به طرز قابل توجهی

💢 necessarily /ˌnesəˈserəli/:
لزوما

💢 particularly /pərˈtɪkjələrli/:
به خصوص

💢 presumably /prɪˈzuːməbli/:
احتمالا

💢 supposedly /səˈpoʊzɪdli/:
فرضا، ظاهرا

💢 surprisingly /sɚˈpraɪzɪŋli/:
به طور شگفت آور

💢 undoubtedly /ʌnˈdaʊtɪdli/:
بی شک
 

Persia1

مدیر تالار زبان انگلیسی
مدیر تالار
📚 Stop saying “Very”:

📌 مردم Native (بومی) به ندرت از “very” در مکالمات روزانشون استفاده می‌کنن، پس بهتره برای اینکه بتونیم مکالمه‌ی طبیعی‌تری داشته باشیم از بکار بردن این کلمه پرهیز کنیم و معادل‌های اونا رو استفاده کنیم:

Example:

very fat ———> obese

very cute ———> adorable

very angry ———> furious

very cold ———> freezing

very ugly ———> hideous

very thin ———> gaunt

very talented ———> gifted

very smooth ———> sleek

very small ———> tiny

very calm ———> serene

very bright ———> luminous

very tall ———> towering

very important ———> crucial

very beautiful ———> exquisite
 

Similar threads

بالا