Pari Saa
عضو جدید
درود بر تمام دوستان عزیز. اطلاعات مختصری در مورد مغلطه و انواعش رو جمع آوری کردم که به درست بحث کردنمون کمک می کنه. امیدوارم به دردتون بخوره.
مُغالِطِه، سَفسَطه یا مَغلَطِه (به پارسی سره: دژفرنود) (به انگلیسی: fallacy) استدلالی است که از نظر علم منطق به یکی از دلایل زیر نادرست باشد.
مغالطه ممکن است برای وارونه کردن حقیقت(ها) به کار رود. مغالطهگر کسی است که از روی استدلال نادرست به یک نتیجهٔ درست یا نادرست رسیدهاست و ممکن است آن نتیجه را برای نتیجهگیریهای دیگری هم به کار گیرد.
گونههای رایج مغالطه
در استدلالهای منطقی مغالطهها ساختاری یا ناساختاری می باشند. از آن جایی که درستی یک استدلال قیاسی به شکل آن بستگی دارد، مغالطهٔ ساختاری استدلال قیاسیای است که شکل باطلی دارد در حالی که یک مغالطهٔ ناساختاری هر استدلال نادرستی است که کاستی و عیب آن در شکل استدلال نیست و با نگاه کردن به محتویات آنها میتوان آنها را شناسایی کرد.
از زمان ارسطو مغالطههای بیقاعده به طور کلی بسته به منشأ مغالطه در دستههای گوناگونی طبقهبندی میشوند. رایجترین اشکال مغالطه در سخنرانیهای سیاسی آشکار میشود.
تشخیص مغالطه در استدلالهای حقیقی ممکن است مشکل باشد؛ زیرا این استدلالها غالباً در ساختارهای خود از الگوهای بدیع و فصیحی استفاده میکنند که اتصالات منطقی در بین اظهارات آنها مبهم و نامفهوم میشود. همچنین ممکن است مغالطهها از ضعف احساسی یا عقلانی طرف بحث بهره ببرند. داشتن توانمندی تشخیص مغالطههای منطقی در استلالها، احتمال وقوع چنین امری را کاهش میدهد.
نظریهٔ مناظره معبر متفاوتی را برای فهم و طبقهبندی مغالطهها فراهم کردهاست. از این معبر یک استدلال هم چون قراردادی انفعالی میان افرادی که برای حلکردن یک ناسازگاری تلاش میکنند، نگریسته میشود. قرارداد براساس قوانین خاص فعل و انفعالات تنظیم شدهاست و تخطی از این قوانین مغالطهها هستند. بسیاری از مغالطههایی که در زیر آمدهاند در صورتی که به آنها از این منظر بنگریم، بهتر فهمیده خواهند شد.
چند گونه از مغالطات رایج:
نمونه ۲:فردی استدلال میکند:
مُغالِطِه، سَفسَطه یا مَغلَطِه (به پارسی سره: دژفرنود) (به انگلیسی: fallacy) استدلالی است که از نظر علم منطق به یکی از دلایل زیر نادرست باشد.
- نخست آنکه دستکم یکی از مقدمات گزاره نادرست باشد؛
- دوم آنکه مقدمات گزاره، متضمن نتیجهی گزاره نباشد.
مغالطه ممکن است برای وارونه کردن حقیقت(ها) به کار رود. مغالطهگر کسی است که از روی استدلال نادرست به یک نتیجهٔ درست یا نادرست رسیدهاست و ممکن است آن نتیجه را برای نتیجهگیریهای دیگری هم به کار گیرد.
گونههای رایج مغالطه
در استدلالهای منطقی مغالطهها ساختاری یا ناساختاری می باشند. از آن جایی که درستی یک استدلال قیاسی به شکل آن بستگی دارد، مغالطهٔ ساختاری استدلال قیاسیای است که شکل باطلی دارد در حالی که یک مغالطهٔ ناساختاری هر استدلال نادرستی است که کاستی و عیب آن در شکل استدلال نیست و با نگاه کردن به محتویات آنها میتوان آنها را شناسایی کرد.
از زمان ارسطو مغالطههای بیقاعده به طور کلی بسته به منشأ مغالطه در دستههای گوناگونی طبقهبندی میشوند. رایجترین اشکال مغالطه در سخنرانیهای سیاسی آشکار میشود.
تشخیص مغالطه در استدلالهای حقیقی ممکن است مشکل باشد؛ زیرا این استدلالها غالباً در ساختارهای خود از الگوهای بدیع و فصیحی استفاده میکنند که اتصالات منطقی در بین اظهارات آنها مبهم و نامفهوم میشود. همچنین ممکن است مغالطهها از ضعف احساسی یا عقلانی طرف بحث بهره ببرند. داشتن توانمندی تشخیص مغالطههای منطقی در استلالها، احتمال وقوع چنین امری را کاهش میدهد.
نظریهٔ مناظره معبر متفاوتی را برای فهم و طبقهبندی مغالطهها فراهم کردهاست. از این معبر یک استدلال هم چون قراردادی انفعالی میان افرادی که برای حلکردن یک ناسازگاری تلاش میکنند، نگریسته میشود. قرارداد براساس قوانین خاص فعل و انفعالات تنظیم شدهاست و تخطی از این قوانین مغالطهها هستند. بسیاری از مغالطههایی که در زیر آمدهاند در صورتی که به آنها از این منظر بنگریم، بهتر فهمیده خواهند شد.
چند گونه از مغالطات رایج:
- تعمیم ناروا: تعمیم ناروا در واقع نوعی از استقرای ناقص است که با آن کسی از چند نمونه محدود یا غیرمتعارف، حکمی کلی صادر میکند؛ در حالی که آن نمونهها کم یا نامتناسب هستند. نمونه: «در یکی از کشورهای اروپایی، روزنامهنگاری از یک سیاستمدار دربارهٔ میزان محبوبیت او پرسید. وی در پاسخ گفت: محبوبیت من در بین ملت از همهٔ رقیبانم بیشتر است؛ زیرا در یک نظرخواهی که به تازگی در این کارخانه به عمل آمده، ۶۸ درصد کارگران به من رأی دادهاند وبقیهٔ آنان به دیگران»
- نادیده گرفتن استثنائات: عمومیتی ایجاد میکند که مغایر با استثنائات است. نمونه: مجروح کردن مردم یک جنایت است. جراحان مردم را مجروح میکنند. در نتیجه جراحان جنایتکارند.
- آوردن جملات دوپهلو و مبهم: در این مغالطه، ساختار جمله به شیوهای است که بیش از یک معنا بر آن متصور است. علل دوپهلوبودن جملات و ابهام در ساختار آنها متعدد است. مهمترین آنها مثال ابهام مرجع ضمیر است.
- ابهام مرجع ضمیر: نمونه: «گویند فرمانروای ستمگری، مردی را دستگیر کرد و فرمان مرگ او را صادر کرد. پس از آن به او گفت: اگر در میان مردم، بر سر منبر، فلان شخصیت محبوب مردم را لعن کنی، تو را آزاد خواهم ساخت. روز معین آن مرد مبارز بر فراز منبر رفت و گفت: ای مردم، فرمانروای شما از من خواستهاست که فلان شخصیت را لعنت کنم؛ پس لعنت خدا بر او باد». این عبارتی دو پهلوست زیرا تصریح نشدهاست که مرجع ضمیر فرمانرواست یا شخصیت محبوب.
- تمثیل ناروا: در بیشتر تمثیلها وجه مشابهت دو پدیده ذکر نمیشود و استنباط آن بر عهده مخاطب گذاشته میشود. نمونه: «دولت هم مانند یک خانواده نمیتواند بیشتر از درآمدش خرج کند»؛ اما این تشابه درست نیست، زیرا دولت تسلطی بر سیستم اقتصادی خود دارد که خانواده چنان تسلطی ندارد و مثلاً میتواند نرخ سود قرضهایش را در یک سیاست پولی تغییر دهد، اسکناس چاپ کند و...
- تصدیق تالی: نتیجهای از فرض گرفته میشود که بنا بر منطق قابل گرفتن نیست. یعنی از اینکه P نتیجه میدهد Q نتیجه بگیریم که Q آنگاه P. نمونه: اگر به بیماری آنفلونزا مبتلا باشید آنگاه گلودرد خواهید داشت. حال اگر بگویید: «من گلو درد دارم، پس به بیماری آنفلونزا مبتلا هستم،» مغالطه کردهاید زیرا بیماریهای دیگر هم میتواند منجر به گلودرد شود.
- انکار مقدم: از درستی P آنگاه Q نتیجه بگیرید که اگر P برقرار نباشد Q نیز برقرار نیست. مثلاً: اگر من در انتخابات آمریکا شرکت کنم آنگاه یک شهروند آمریکایی هستم. من در انتخابات آمریکا شرکت نمیکنم، بنابراین من یک شهروند آمریکایی نیستم. در حالی که یک شهروند آمریکایی میتواند انتخاب کند که رای بدهد یا نه.
- استنتاج حق از باطل: از روشهای بسیار رایج مغالطهاست. در این روش، گوینده نخست مطلب درستی را میگوید و سپس از آن نتیجه نادرست میگیرد.
- انتشار خبر دروغ در سطح وسیع: دروغ مغالطه و عامل لغزش اندیشه است؛ نادرستی مقدمات استدلال باعث عدم اعتبار کل استدلال میشود. پیامد دروغ، گمراهی شنونده یا خوانندهاست. انتشار خبر دروغ به نحوی صورت میگیرد که هزینههای بسیاری را صرف تبلیغات و شایعات دروغ مینمایند.
- تحلیل نادرست پدیدهها: در جامعه پدیدههای گوناگون وجود دارد. ممکن است کسی پدیدهای را نتیجهٔ فلان پدیدهٔ دیگر معرفی کند، در صورتی که در واقع چنین نباشد. مثلاً ممکن است افزایش خودکشی یا طلاق یا قاچاق یا دزدی یا بزهکاری را به عوامل اقتصادی مربوط کند؛ درحالیکه عوامل بسیار دیگری نیز هستند.
- معنی عبارت برخلاف مراد گوینده (تفسیر نادرست): این مغالطه هم بسیار شایع است و بدین صورت است که خبری یا شعری از شعرای بزرگ را مطابق گرایش باطنی خود معنی میکند و همهٔ معانی و تفاسیر دیگر را نفی میکند.
- استدلال از سکوت: مغلطه استدلال از سکوت همانطور که از نامش پیداست ارتباط مستقیمی با سکوت دارد. این مغلطه زمانی انجام میگیرد که فردی سکوت فرد یا افراد دیگر را شواهدی کافی برای نتیجه گرفتن گزاره یا گزاره هایی قطعی قرار دهد، در حالی که لزوماً ارتباط منطقی بین آن سکوت و نتایج ادعا شده وجود ندارد. نمونه: اگر پرهام نقاش چیره دستی بود احتمالاً به ما میگفت، چون چنین چیزی به ما نگفته پس قطعاً نقاش چیره دستی نیست.
- تکذیب یا تخطئه گوینده: در این مغالطه شخص به جای این که به محتوای سخن بپردازد، به تکذیب و تخطئه گوینده و خاستگاه آن میپردازد. منشا این مغالطه این تصور نادرست است که: «امکان ندارد یک عقیده صحیح و مستدل از سوی کسی که دارای موقعیت مناسب علمی و اجتماعی و... نیست، ارائه شود.» مانند این که «سیگار برای سلامتی زیانی ندارد؛ همین پزشکی که این کتاب را درباره زیانهای دخانیات نوشته، خود سیگار میکشد.»
- مغالطههای آماری: این مغالطه در مسایل سیاسی و اجتماعی و اقتصادی بسیار رایج است و از شیوههای بسیار متداول تبلیغاتی است.
- مصادره به مطلوب: این مغالطه وقتی رخ میدهد که کسی نتیجه استدلال مطلوب را که باید اثبات شود، اثباتشده بداند، به عبارت دیگر، در مقدامات استدلال از همان نتیجهای که در صدد اثبات آن است، استفاده کند. نمونه: مولیر در یکی از نمایشنامههای خود در مورد دختری که خود را به لالی زده بود، مینویسد: پزشکی را برای مداوای او به بالینش آوردند، از او پرسیدند: «چرا این دختر لال شدهاست؟» پزشک گفت: «برای این که نمیتواند سخن بگوید.» از او پرسیدند «چرا نمیتواند سخن بگوید؟» جواب داد: «برای این که زبان او قدرت عمل را از دست دادهاست.»
- اهمال در شرایط قیاس: اهمال در شرایط قیاس آن است که شرایط انتاج و قواعد استنتاج را رعایت نکنند و مثلاً از ضروب عقیم، نتیجه بگیرند یا جایی که نتیجهٔ قیاس جزئی است، نتیجهٔ کلی استنتاج کنند. همچنین است رعایتنکردن شرایط حد وسط که قیاس سفسطی تولید میکند و وجه بطلان آن در درسهای گذشته گفته شد.
نمونه ۲:فردی استدلال میکند:
- پنیر، غذاست.
- غذا خوشمزهاست.
- بنابراین پنیر خوشمزهاست.
- همهٔ غذاها خوشمزهاند.
- بیشتر غذاها خوشمزهاند.
- به نظر من همهٔ غذاها خوشمزهاند.
- بعضی از غذاها خوشمزهاند.
- مغالطهٔ همبستگی: