دکتر سلام! روح و تنم درد می کند چشمم، دلم، لبم، بدنم درد می کند
ذوق سرودنم، کلماتِ نوشتنم دکتر! تمام خویشتنم درد می کند
احساس شاعرانگی ام، تیر می کشد حال و هوایِ پر زدنم درد می کند
دکتر! نگفته های زیادی ست در دلم لب وا که می کنم، سخنم درد می کند
می خواستم که لال بمانم، به جان تو! دیدم سکوت در دهنم درد می کند
نوشته بود برایم: خودت، سه نقطه، تمام." نوشتمش که: "دلم، چون؟ چرا؟ چگونه؟ کدام؟ " نوشته بود و نوشتم؛ نوشتن آسان است. گذشته بود و گذشتم؛ گذشتن آسان نیست... سید مهدی طباطبایی