معماری با مصالحی از جنس دل

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
بگذآر سُ _ ک _ و _ تـ قآنون زندگی مَن بآشد…

وَقتی وآژِه هآ دَرد رآ نِمی فَهمند….
 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ســر مـی خــورنـد هنــوز ،

آخــر کــی ایــن اشکــ هــا

مــی خــواهنـد از سـرســره بـــازیــ خستــه شـونـد ؟!

نـمی دانـــمـ ...
 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
בلمـ میخواهـב کسے باشـב

«خوب» باشـב

«مهرباטּ » باشـב

« بس» باشـב

همه ے ایـטּ بودטּ هایش فقط براے مـــטּ باشـב

فقط براے مـــטּ ...
دلم میخواهد
ولی نیست...........
 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ابرها مثل من در کوچه پس کوچه های شهر سرگردانند!

باران میبارد و من غرق در زیر قطره های بارانم ،

دستهایم را بر روی گونه ام گذاشته ام تا کسی نفهمد که گریانم!

با دلهره از کوچه ها میگذرم ، نمیخواهم کسی بفهمد که در جستجوی یارم!

چه آرام میبارد باران بر تن نا آرامم ،

چه زیبا میریزد اشکهایم همراه با قطره های باران!

چه سخت میسوزد تن خسته ام ، به خدا مثل یک پرنده با بالهای شکسته ام!

کسی نمیداند که همراه با خود یک قلب شکسته دارم
 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
می گوینــــــــــــد دلتنگتـــــــ نباشـــــــم

خــــــــــــــــــدای مــــــــن...
انگـــــــار بــــــــه آبــــــــــــ می گوینــــــــــد "خیـــــــــس" نبــــــاش...!
 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دلم تنگ است از اين دنيا چرايش را نمي‌دانم

من اين شعر غم افزا را شبي صد بار مي‌خوانم

چه مي‌خواهم از اين دنيا، از اين دنياي افسون كار

قسم بر پاكي اشكم ، جوابم را نمي‌دانم

شروع كودكي‌هايم سرآغاز غمي جانكار

از آن غم تا به فرداها پر از تشويش، گريانم

بهار زندگي را من هزاران بار بوييدم

كنون با غصه مي‌گويم خداوندا پشيمانم

به سوي درگه هستي هزاران بار رو كردم

الهي تا به كي غمگين در اين غمخانه مي‌مانم

خدايا با تو مي‌گويم، حديث كهنه‌ي غم را

بگو با من كه سالي چند در اين غمخانه مهمانم
 

نادین

عضو جدید
کاربر ممتاز
تمام قلب تو به من نمیرسه


از این عادت با
تو بودن هنوز ببین لحظه لحظم کنارت خوشه

همین عادت با
تو بودن یه روز اگه بی تو باشم منو میکشه

یه وقتایی انقدر حالم بده که میپرسم از هر کسی حال
تو

یه روزایی حس میکنم پشت من همه شهر میگرده دنبال
تو
 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
[h=2][/h]
خودم قبول دارم کهنه شده ام

آنقدر کهنه که می شود

روی گرد و خاک تنم یادگاری نوشت

بنویس و برو.............

 

نادین

عضو جدید
کاربر ممتاز
 

نادین

عضو جدید
کاربر ممتاز
بعضی وقتــــــــا مجبوری تو فضــــــــای بغضت بخنــــــــدی

دلــــت بگــیــره ولـــی دلــگــیــری نــکــنی...

شــــــــاکی بشی ولی شکایت نکنــــــــی …

خیلی چیــــــــزارو ببینی ولی ندیدش بگیــــــــری …

خیلی هــــــــا دلتو بشکنن و تــــــــو فقط
سکــــــــوت کنی...
 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
وقتي پشت سر پدرت از پله ها مياي پايين و ميبيني
چقد اهسته ميره ميفهمي پير شده
وقتي داره صورتشو اصلاح ميكنه و دستش ميلرزه
ميفهمي پير شده
وقتي بعد غذا يه مشت دارو ميخوره
ميفهمي چقد درد داره اما هيچي نميگه
و وقتي ميفهمي نصف موهاي سفيدش
به خاطر غصه هاي تو هستش
[SIZE=-0][SIZE=-0]دلت ميخواد [SIZE=-0]بميري[/SIZE][/SIZE][/SIZE]
 

نادین

عضو جدید
کاربر ممتاز
در سکوت و با سکوت

با تو حرف میزنم ...

که روزهاست گوشها ،

توان اوج موج حرفها ،


برایشان بسان فاجعه ست ...


 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
خـــــوبـــــم ...

مثــل ِ پـــدربــــزرگ ..

کــه خـــوب بــــود ..

و ..


مـُـــــــرد !!!
 

نادین

عضو جدید
کاربر ممتاز
خدایا دستهای سردم رو دردست بگیر ...

احساسم اینه : دارم غرق میشم ...



" دمی چند گفتم برآرم بکام

دریغا که بگرفت راه نفس

دریغا که بر خان الوان عمر


دمی خورده بودیم و گفتند بس "


(شعر از حضرت سعدی)

 

نادین

عضو جدید
کاربر ممتاز
همیشه نباید حرف زد

گاه باید سکوت کرد

حرف دل که گفتنی نیست !

باید آدمش باشد

کسی که با یک نگاه کردن به چشمت

تا ته بغضت را بفهمد...




 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ســــخـــت اســـت وقتـــی از شـــدت بـــغـــض ،

گـــلـــو درد بگـــیری ...
و هـــمـــه بگـــویـــند ؛

لبـــاس گـــرم بـــپـــوش !!
 

نادین

عضو جدید
کاربر ممتاز
چه سنگین گذشت عصر بارانی ام

گویی نوازش نمی کرد، باران صورتم را

گریه ام..


فریادم..


تنها سکوتی بود تا حرفهایم


در بستری از بغض بخوابند...



 

نادین

عضو جدید
کاربر ممتاز
شاید به سرگردانی ام دنیا بخندد

موجی که عاشق میشود ساحل ندارد ...




 

S&M R

عضو جدید
کاربر ممتاز
سرت درد می کند..!اگر قابل بدانی،سرت را روی شانه هایم بگذار ٬من به دنبال درد سر می گردم...!!!
 

hanane1

عضو جدید
کاربر ممتاز
آدمک آخردنیاست بخند...


آدمک عشق همین جاست بخند...


دسته خطی که توراعاشق کرد...


شوخی کاغذی مابودبخند...


آدمک خرنشوی گریه کنی...


کل دنیا سراب است بخند...


آن خدایی که بزرگش خواندی...


به خدامثل توتنهاست بخند...
 
  • Like
واکنش ها: A.8

hanane1

عضو جدید
کاربر ممتاز
دل نده به انسان ها ، دل نده


تو که از خدایشان عاشق تر نیستی


انها خدای خود را به نیمه نانی و تو را به نیمه شبی میفروشند...
 
  • Like
واکنش ها: A.8

hanane1

عضو جدید
کاربر ممتاز
نوح!


بیا که میخواهم به خاطره هایم بگریم…


میترسم اب تمام دنیا را ببرد...
 
  • Like
واکنش ها: A.8
بالا