Mehr noosh
عضو جدید
یادم رفت بهت بگم که لاله ی ناز منی
یادم رفت تو عاشقی تو اوج پرواز منی
یادم رفت تو عاشقی تو اوج پرواز منی
مشاعرۀ سنّتی
- شروع کننده موضوع Matrix
- تاریخ شروع
بسیجی
عضو جدید
یار بگذار که بی یاری به
دیده را سرمه ی بیخوابی به
Mehr noosh
عضو جدید
هین کج و راست می روی، باز چه خورده ای؟ بگو؛ ....... مست و خراب می روی، خانه به خانه کو به کو
با که حریف بوده ای؟ بوسه ز که ربوده ای؟ ................. زلف که را گشوده ای؟ حلقه به حلقه مو به مو
با که حریف بوده ای؟ بوسه ز که ربوده ای؟ ................. زلف که را گشوده ای؟ حلقه به حلقه مو به مو
بسیجی
عضو جدید
واعظان کین جلوه در محراب ومنبر میکنند
چون به خلوت میروند ان کار دیگر میکنند
Mehr noosh
عضو جدید
دلم برات تنگه عزيز يادي نميکني ز من
دارم ديوونه مي شم و نمي بيني نياز من
مي خوام ببينمت ولي فاصله از من تا خداست
خودم هزار و يک طرف همه حواسم به شماست
دارم ديوونه مي شم و نمي بيني نياز من
مي خوام ببينمت ولي فاصله از من تا خداست
خودم هزار و يک طرف همه حواسم به شماست
Mehr noosh
عضو جدید
تنها صدات توي هوا ايستاده* بود
آوردمش اتاق ، نشسته برابرم
حالا كنار پنجره* اين اتاق تلخ
وردست چاي و قل *قل داغ سماورم!
آوردمش اتاق ، نشسته برابرم
حالا كنار پنجره* اين اتاق تلخ
وردست چاي و قل *قل داغ سماورم!
Mehr noosh
عضو جدید
من به مرگم راضيم اما نمي ايد اجل
بخت بد بين از اجل هم ناز مي بايد كشيد
بخت بد بين از اجل هم ناز مي بايد كشيد
عزیزم مشاعره با ترانه ی خوانندگان تو تالار زنگ تفریحه میتونی اونجا شرکت کنی
این تاپیک مشاعره با شعرای ادبیه
سیلام باواییییی خوبی
اي مقصد آزادگي پر باز كن، پر باز كن
كارون صدايت ميزند پرواز كن، پرواز كن
physic
عضو جدید
واژه رنگ زندگي بود وقتي تو فكر تو بودم
عطر گل با نفسام بود وقتي از تو مي سرودم....
عطر گل با نفسام بود وقتي از تو مي سرودم....
مگرم کلام جانش ز فسون عشق دارد
که چنین اثر ندیدم که به یادگار گفتن
نه گردان کشان را بگیر به فورا
نه عذراوان را براند به جور
و گر خشم گیر ز کردار زشت
چو باز امد ماجرا در نوشت
نه عذراوان را براند به جور
و گر خشم گیر ز کردار زشت
چو باز امد ماجرا در نوشت
تو بهار دلکشی و من چو باغ
شور و شوق صد جوانه با من است
یاد دلنشینت ای امید جان
هر کجا روم روانه با من است
تورا با غیر میبینم
دو دستت حلقه در پیراهن اغیار میبینم
و من کاری ز دستم برنمی آید
برایت وصف حال خویش می گفتم
یادت هست
ز پیمان و ز حجران و ز حرمان
ز هرچه بود در پیشم برای تو
تو ای جانا
ولی نشنیدی این آوای دوران را
همان ضربان سرد و کهنه ایام که هرلحظه به من می گفت
حالا وقت اکنون است و دیشب رفته از پیشت
نه از هیچم نه از پوچم نه از ریشم نه از کیشم
نه از این قلب پر ریشم
تو از هیچم نپرسیدی و ندانستی
برو
برو ای آتش هستی به جانت
برو خارو خس ایام ریزد بر زبانت
تاب دیدارت ندارم من
بود بهتر که دستت را به دست غیر بسپاری
و آسوده سرت بر دامن اغیار بگذاری
و من فریاد بردارم به سوی آسمان
یارب چرا کاری ز دستم بر نمی آید
دو دستت حلقه در پیراهن اغیار میبینم
و من کاری ز دستم برنمی آید
برایت وصف حال خویش می گفتم
یادت هست
ز پیمان و ز حجران و ز حرمان
ز هرچه بود در پیشم برای تو
تو ای جانا
ولی نشنیدی این آوای دوران را
همان ضربان سرد و کهنه ایام که هرلحظه به من می گفت
حالا وقت اکنون است و دیشب رفته از پیشت
نه از هیچم نه از پوچم نه از ریشم نه از کیشم
نه از این قلب پر ریشم
تو از هیچم نپرسیدی و ندانستی
برو
برو ای آتش هستی به جانت
برو خارو خس ایام ریزد بر زبانت
تاب دیدارت ندارم من
بود بهتر که دستت را به دست غیر بسپاری
و آسوده سرت بر دامن اغیار بگذاری
و من فریاد بردارم به سوی آسمان
یارب چرا کاری ز دستم بر نمی آید
مپرس از من که هیچم یاد کردی
که خود هیچم فرامش مینگردی
که خود هیچم فرامش مینگردی
Similar threads
| Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
|---|---|---|---|---|
|
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | |
|
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |