دیده دریا کنم و صبر بصحرا فکنمدامن افشان گذشت و باز نگشت
عمر از دست رفته را ماند
وندراین کار دل خویش بدریا فکنم
دیده دریا کنم و صبر بصحرا فکنمدامن افشان گذشت و باز نگشت
عمر از دست رفته را ماند
ما ز یاران چشم یاری داشتیم
خود غلط بود انچه ما پنداشتیم
می نخور با همه کس تا نخورم حون جگرمیل دریا گر کنی ، من دیده را دریا کنم
میل صحرا گر کنی ، من سینه را صحرا کنم
نا امیدم گر کنی میمیرم اما باز هم
در همان حالت که میمیرم دعایت می کنم
__________________
می نخور با همه کس تا نخورم حون جگر
سر مکش تا نکشد سر بفلک فریادم
تا آمدی اندر برم شد کفر و ایمان چاکرمتو اي كبوتر حرم ترانه هاي صبحدم
بخوان كه هاي هوي تو بوي بهار ميدهد
دولت شب ها و توفیق دعا از دست رفتمن اگر کامروا گشتم و خوشدل,چه عجب
مستحق بودم و اینها به زکاتم دادند
دولت شب ها و توفیق دعا از دست رفتمن اگر کامروا گشتم و خوشدل,چه عجب
مستحق بودم و اینها به زکاتم دادند
دولت شب ها و توفیق دعا از دست رفتمن اگر کامروا گشتم و خوشدل,چه عجب
مستحق بودم و اینها به زکاتم دادند
دز دانه در اين تيره سرا از نظر خلق
با شعله بيرنگ چو فانوس كذشته
هزار شکر که از رنج زندگی آسوددز دانه در اين تيره سرا از نظر خلق
با شعله بيرنگ چو فانوس كذشته
در دایره ی قسمت ما نقطه ی تسلیمیمیا رب اندر دل آن خسرو شیرین انداز
که به رحمت گذری بر سر فرهاد کند
ما عاشق عشقیم که عشق است نجات
جان چون خضر است و عشق چون آبحیات
وای آنکه ندارد از شه عشق برات
حیوان چه خبر دارد از کان نبات
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | ||
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |