دلا خو كن به تنهايي، كه از تن ها بلا خيزد
سعادت آن كسي دارد، كه از تن ها بپرهيزد...
شب همگي خوش
دل اگر خدا شناسی همه در رخ علی بین ... به علی شناختم من به خدا قسم خدا را
دلا خو كن به تنهايي، كه از تن ها بلا خيزد
سعادت آن كسي دارد، كه از تن ها بپرهيزد...
شب همگي خوش
ای پادشه خوبان داد از غم تنهاییدل اگر خدا شناسی همه در رخ علی بین ... به علی شناختم من به خدا قسم خدا را
ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی
دل بی تو به جان امد وقت است که بازایی
تو همون حس غریبی که همیشه با منییار اگر با ما گهی صلح و گهی پیکار داشت ... ما حریف عشق او بودیم و با ما کار داشت
تو همون حس غریبی که همیشه با منی
تو بهونه هر عاشق واسه زنده موندنی
یار دلدار من ار قلب بدین سان شکند ... ببرد زود به جانداری خود پادشهش
تو آنی تو خود جان جهانی/ تو به وجود آمدی از فلسفه چون و چرایی
آن مه کزو رسید فغانم به گوش چرخ
یارب نهاده گوش به سوی دهان کیست؟
یارب این نوگل خندان که سپردی به منشضمن پوزش، به نظر يه جاي شعر مشكل داره...
تا در نگري جدايم از خويش
جان رقص كنان از اين جدايي ...
یارب این نوگل خندان که سپردی به منش
میسپارم به تو از چشم حسود چمنش
شب است و شاهد و شمع و شراب شيريني
غنيمت است دمي روي دوستان بيني ...
یک لحظه دیدن رخ جانانم آرزوست
یکدم وصال آن مه خوبانم آرزوست
(هر صبح رهاتر از پرستو/ این پیک دیار آشنایی
در دشت فلک به دانه چینی / وز جوی سحر، به سینه سایی
از کلبه تنگ بینوایان / تا قصر بلند پادشایی
بر بام ستارهها برآیم / هر شام بدین شکسته پایی)
تا بشکفد این جوانه شعر / چون تاج سپیده دم، طلایی
بیا تا گل برافشانیم و می در ساغر اندازیمیا رب چراغ خلوت لیلی عیان شود
داغی که دارم از دل مجنونش انتخاب
بیا تا گل برافشانیم و می در ساغر اندازیم
فلک را سقف بشکافیم و طرحی نو دراتدازیم
مرغ باغ ملکوتم نیم از عالم خاکمن اگر چه پیرم و ناتوان تو مرا ز درگه خود مران
که گذشته در غمت ای جوان همه روزگار جوانیم
مرغ باغ ملکوتم نیم از عالم خاک
دوسه روزی قفسی ساخته اند از بدنم
من و هم صحبتی اهل ریا دورم بادمن از بیگانگان هرگز ننالم ... که با من هرچه کرد آن آشنا کرد
شرمنده. تشکرهام تموم شده. پس بهتره که ادامه ندم
من و هم صحبتی اهل ریا دورم باد
از گرانان جهان رطل گران مارابس
در این سرای بی کسی کسی به در نمیزندسرت همچون کدو خالی ز مغز و از زبان باشد
وجودت پر ز غم داری که از مردم نهان باشد
در این سرای بی کسی کسی به در نمیزند
به دشت پر ملال ما پرنده پر نمیزند
دوشم ز بلبلي چه خوش آمد كه مي سرود
گل گوش پهن كرده ز شاخ درخت خويش ...
دوشم ز بلبلي چه خوش آمد كه مي سرود
گل گوش پهن كرده ز شاخ درخت خويش ...
شبی گریم شبی نالم ز هجرت داد از این شب ها
به شب های غمت درمانده ام فریاد از این شب ها
از لب تو فرید آبی خواست
در دلش آتش عذاب انداخت
تو کز محنت دیگران بی غمی ... نشاید که نامت نهند آدمی
ياد باد آن كه زما وقت سحر ياد نكرد
به وداعي دل غمديده ما شاد نكرد....
دل بردی از من به یغما ای ترک غارتگر من
دیدی چه آوردی ای دوست از دست دل بر سر من
پارسا جون؛ متأسفانه تشکر هام تموم شده. بهتره ادامه ندم. ممنون از تو
از جاه غشق و دولت رندان پاکبازحالا هدف كه تشكر نيست، ولي با ادامه ندادن موافقم، چون هم خوابم مياد، هم اون هفته امتحان دارم، هم فردا مناظره+واليبال ......
نازنينا ما به ناز تو جواني داده ايم
ديگر اكنون با جوانان ناز كن با ما چرا ....
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | ||
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |