A.N.M
عضو جدید
در کوی نیک نامان ما را گذر ندادند
گر تو نمی پسندی تغییر ده قضا را
از لطف تو چون جان شدم وز خویشتن پنهان شدم
ای هست تو پنهان شده در هسستی پنهان من
در کوی نیک نامان ما را گذر ندادند
گر تو نمی پسندی تغییر ده قضا را
از لطف تو چون جان شدم وز خویشتن پنهان شدم
ای هست تو پنهان شده در هسستی پنهان من
ساربان بار من افتاد خدا را مددینام حافظ گر برآيد بر زبان كلك دوست
از جناب حضرت شاهم بس است اين ملتمس
(س)
ساربان بار من افتاد خدا را مددی
که امید کرمم همره این محمل کرد
يارب دل ما را تو به رحمت جان ده
در دایره قسمت ما نقطه تسلیمیم
لطف آنچه تو اندیشی حکم آنچه تو فرمایی
حافظ
هر کسی کو دور ماند از اصل خویشيارب دل ما را تو به رحمت جان ده
درد همه را به صابري درمان ده
اين بنده نداند كه چه مي بايد خواست
داننده تويي هر آنچه خواهي آن ده
نرگس كرشمه مي برد از حد برون خرامهر کسی کو دور ماند از اصل خویش
باز جوید روزگار وصل خویش
من به هر جمعیتی نالان شدم
جفت بدحالان و خوشحالان شدم
هرکسی از ظن خود شد یار من
از درون من نجست اسرار من
مولانا...
هر کسی کو دور ماند از اصل خویش
باز جوید روزگار وصل خویش
من به هر جمعیتی نالان شدم
جفت بدحالان و خوشحالان شدم
هرکسی از ظن خود شد یار من
از درون من نجست اسرار من
مولانا...
در چين زلفش اي دل مسكين چگونه اي؟نقش باشد نقاش و قلم
عاجز و بسته چو کودک در شکم
پیش قدرت خلق جمله بارگه
عاجزان چو پیش سوزن کارگه
گاه نقش دیو و گاه آدم کند
گاه نقش شادی و گاه غم کند
سلام و صبح ادینه ات بخیردر چين زلفش اي دل مسكين چگونه اي؟
كاشفته گفت باد صبا شرح حال تو
ماني قرار بود با و شروع كنيا!سلام و صبح ادینه ات بخیر
وآنجا که بحر معنی موج بقا برآرد
بر کشتی دلیران لنگر چه کار دارد؟
در راه پاکبازان این حرف*ها چه خیزد؟
بر فرق سرفرازان افسر چه کار دارد؟
آن دم که آن دم آمد، دم در نگنجد آنجا
جایی که ره برآید، رهبر چه کار دارد؟
دایم، تو ای عراقی، می*گوی این حکایت:
با بوی مشک معنی، عنبر چه کار دارد؟
عراقی
ماني قرار بود با و شروع كنيا!
در پيش شاه عرض كدامين جفا كنم؟
شرح نيازمندي خود يا ملال تو
(و)
من از سلام و صبح آدينه ات بخير خوندم و فك كردم با سلام شروع كردي:دي
سلام خانم مهندس منم با واو شروع کردم
وزان خاک آب حیوان آفریدند
غمت خون دل صاحبدلان ریخت
وزان خون لعل و مرجان آفریدند
سراپایم فدایت باد و جان هم
که سر تا پایت را جان آفریدند
ندانم با تو یک دم چون توان بود؟
که صد دیوت نگهبان آفریدند
دمادم چند نوشم درد دردت؟
مرا خود مست و حیران آفریدند
ز عشق تو عراقی را دمی هست
کزان دم روی انسان آفریدند
مانا که صبا کرد پریشان سر زلفینتو صفای منی و مروه ی من
مروه را با صفا نمی خواهم
من از سلام و صبح آدينه ات بخير خوندم و فك كردم با سلام شروع كردي:دي
در زلف چون كمندش اي دل مپيچ كانجا
سرها بريده بيني بي جرم و بي جنايت
(ت)
در خلاف آمد عادت بطلب كام كه من
تا باز گشادند سر زلف ز رخسار
از روی جهان زلف شب تار گشادند
تا مهر گیاهی ز گل تیره برآید
بر روی زمین چشمهٔ انوار گشادند
مجاهدان رهت تا عنایت تو بوددر خلاف آمد عادت بطلب كام كه من
كسب جمعيت از آن زلف پريشان كردم
(م)
دارم از لطف ازل جنت فردوس طمعمجاهدان رهت تا عنایت تو بود
چه بیم و باک به عالم ازین و آن دارند؟
ز آب دیده و تاب دل است غمازی
وگرنه راز تو بیچارگان نهان دارند
دارم از لطف ازل جنت فردوس طمع
گرچه درباني ميخانه فراوان كردم
(م)
در سر سودای عشق خوبرویان شد دلمدلا نزد کسی بنشین که او از دل خبر دارد
به زیر آن درختی رو که او گلهای تر دارد
ديشب بسيل اشك ره خواب ميزدمدر نظر بازی ما بی خــــبران حـــیرانند
من چنینم که نمودم دگر ایشان دانند
مشکلی دارم ز دانشمند مجلس باز پرسديشب بسيل اشك ره خواب ميزدم
نقشي بياد خط تو بر آب ميزدم
(م)
دلم جز مهر مهرويان طريقي بر نميگيردمشکلی دارم ز دانشمند مجلس باز پرس
توبه فرمایان چرا خود توبه کمتر می کنند؟؟
دلم جز مهر مهرويان طريقي بر نميگيرد
ز هر در ميدهم پندش وليكن در نميگيرد
(د)
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
![]() |
مشاعره با اشعار شاهنامه | مشاعره | 17 | |
S | مشاعره با اشعار بداهه ... | مشاعره | 151 | |
![]() |
مشاعره با نام کاربر قبلی | مشاعره | 2059 | |
P | مشاعره کودک ۷ ساله ایرانی - رها حسین پور معتمد | مشاعره | 0 | |
![]() |
مشاعره با اشعار فروغ فرخ زاد | مشاعره | 433 |