یکی به داد من برسه واقعا دیگه دارم دیوونه میشم.من فوق لیسانس دارم و حدود یه ساله که عروسی کردم و اومدم خونه خودم توی یه شهر دیگه که یکم غریبم و دور از خونوادم.سه ماه از عروسیمون نگذشته بود که خواهرم مریض شد و تا حد مرگ پیش رفت ولی الان خداروشکر حالش خوبه.یه مدت بخاطر این قضیه خیلی ناراحت و افسرده بودم شوکه شده بودم کارم گریه بود.الانم گاهی که به این موضوع فکر میکنم که خدای نکرده یه وقت حالش دوباره بد بشه بهم میریزم و سعی میکنم بهش فکر نکنم.حالا مشکل بعدی من این هست که یه ساله دنبال کار بودم و کلی رزومه به اینور و اونور فرستادم یا نخواستنم یا هم کاری بوده که از حد توانایی من بیشتر بوده .همه جا هم سابقه میخوان چیکار کنم وقتی جایی منو نمیخواد سابقه هم که با کتاب خوندن به دست نمیاد که بشینم کتاب بخونم که تجربه داشته باشم.الان حدود ده روزی هست به خاطر این مساله شدیدا افسرده شدم هیچ کاری نمیکنم فقط یا میخوابم یا هم دراز میکشم یا هم گریه میکنم.نه کار خونه میکنم نه دلم میخواد چیزی بخورم نه جایی برم.نه با کسی حرف میزنم.نمیدونم چیکار کنم.اصلا نمیخوامم خوب شم.دوست دارم همینجوری بمونم.چون واقعا احساس میکنم خیلی بیعرضه ام که با این همه درس خوندن و خودمو کشتم که نمره خوب بگیرم آخرشم این:-( میگم کاش این همه وقت نمیذاشتم واسه درس خوندن.کاش دیپلم میموندم حداقل اعصابمو خورد نمیکردم.من چی کار کنم؟از یه طرفم رفتار شوهرم بیشتر حرصم میده اصلا به روش نمیاره خودشو یه جور مشغول میکنه نه اعتراضی میکنه نه چیزی.میاد واسه خودش ناهار درست میکنه به منم تعارف میکنه منم نمیخورمهر کاری میکنم حرصشو دربیارم انگار نه انگار
کلا جو اینجوریه هرجا میری واسه کار میگن سابقه اونم سابقه بیمه بعد میگی شما بیمه می کنی میگن نه کلا اوضاعیه
با لج و لجبازی چیزی درست نمیشه با هم صحبت کنید اونم تو آرامش